در سومین نشست همعزم مطرح شد؛ برای ما قدرت روایت، زبان و گفتمان روشن نشده است
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، سومین نشست از مجموعه نشستهای «همعزم» با موضوع «از روایت فتح تا روایت پیشرفت»، با حضور سیدمهدی ناظمی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه، سیدعلی کشفی، مدیر مسئول موسسه علم و سیاست اشراق و زهرا ابوالحسنی، مدیر گروه جامعه و پیشرفت پژوهشکده مطالعات فناوری در محل خانه اندیشهورزان جوان برگزار شد.
سوال محوری این نشست چگونگی شکلگیری اجتماعی روایت پیشرفت بود که دکتر ناظمی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه در بخش اول گفتگو در پاسخ به این مساله که وضعیت و واقعیت امروز ما چیست و آیا این واقعیت، ظرفیت خلق یک «روایت پیشرفت» را دارد، پاسخ داد:
اساساً این پرسش که آیا وضعیت ما از نظر اقتصادی، مسائل سیاسی، اجتماعی، کشاورزی، صنعت و معدن، در شرایطی هست که روایتسازان بتوانند برای ما روایت پیشرفتی تعبیه کنند، به خاطر این بدفهمی است که روایت را صرفاً انعکاسی از واقعیت میدانیم. دو چیز هنوز برای ما روشن نشده است؛ یکی قدرت روایت یا قدرت زبان یا قدرت گفتمان و دوم، ضریب رسانهای که روایت میخورد. یعنی قبل از این سوال باید دقت کنیم که روایتهای رسانهای موجود و رقیب چه هستند؟ آیا اگر ما نتوانیم روایت پیشرفت بسازیم، روایت و رسانه هم ما را رها میکنند یا اینکه ما را به میان روایت موجود میکشاند؟!
سیدعلی کشفی
سپس کشفی، مدیر مسئول موسسه علم و سیاست اشراق با تأکید بر قدرت روایت و کلمه، بر لزوم توجه به مفهوم «موقعیت» در مقام خلق اشاره کرد و گفت: راوی در صورتی امکان روایت مییابد که به موقعیت خودش التفات پیدا کند و این توجه، شرایطی دارد. ما در موقعیتی قرار داریم که جهانمان بیش از اندازه تصویری شده و دشمنانی داریم که سعی دارند نشان دهند ما هیچ موقعیتی در این جهان سیاسی نداریم و نمیتوانیم و نباید هم داشته باشیم. بنابراین یک ستیز و نزاعی در جهان وجود دارد که توجه به آن، از شروط التفات به موقعیت است. یکی دیگر از شروط بسیار مهم این است که انگیزه راوی پیشرفت، تغییر وضع موجود باشد، نه بازتولید آن. راوی پیشرفت، منادی تغییر وضع موجود است و در سخنش، نحوی دعوت به مشارکت دیگران برای تغییر وجود دارد. لذا اگر در یک آرایش اقتصادِ سیاسی، روایت پیشرفت در خدمت این قرار گیرد که ما وضعیت موجود را حفظ کنیم و بگوییم همین وضعی که داریم خیلی عالی است، این در واقع نقضِ غرض است. مثلاً شهید آوینی که به یک نحوی راوی شکلی از پیشرفت است، در عین حال در موقعیتی قرار دارد که نسبت به سیاستهای دوره خودش، چه در حوزه اقتصادی و توسعه سیاسی و چه در حوزه فرهنگی و مطبوعات و صداوسیما، اعتراض دارد. پس او در روایتگری خودش، منادی شکلی از تغییر است که فکر میکند از انقلاب آغاز شده است و همینطور باید ادامه پیدا کند.
دکتر ابوالحسنی (مدیر گروه جامعه و پیشرفت پژوهشکده علم و فناوری) نیز در پاسخ به این سوال گفت: ما در انقلاب اسلامی داعیه حرکت جدید به سمت ایجاد جامعه پیشرفته اسلامی را داشتیم و اکنون بعضاً این ذهنیت نسبت به روایت پیشرفت وجود دارد که انگار ما دنبال توجیه وضعیت موجود دستاوردهای چهلساله خودمان هستیم که اسمش را هم میگذاریم امیدآفرینی. به نظر من روایت پیشرفت اگرچه هدف امیدآفرینی را دارد ولی کارکردش این نیست. بلکه در فرآیند روایت پیشرفت ضمن مرور مسیر طیشده در این سالها، دو هدف اصلی دیگر که "گفتمانسازی" و "تولید اندیشه بومی" است، حاصل میشوند. در کارکرد گفتمانسازی، دغدغه راوی این هست که مردم را با تفصیل بیشتری نسبت به قله آگاه کند و برای دعوت به پیمودن مسیر سخت صعود، ناچار است دشواریهایی را که پشت سر گذاشته شده است، مرور کند تا برای ادامه راه، ایجاد اعتمادبهنفس کند. در کارکرد تولید اندیشه بومی نیز، راوی مرور و بررسی میکند که کدام مسیر و ایدهها و الگوها ما را به قله نزدیک و کدام یک ما را دور کرده است. من هر دو کارکرد را به معنای ارتقای وضع موجود و در تکمیل دعوت به مشارکتی که برای روایت پیشرفت قائل هستیم، میدانم.
زهرا ابوالحسنی
در ادامه نشست، حاضران به این سوال پاسخ دادند که آیا میان انباشت خردهروایتهای پیشرفت با ساخت اجتماعی روایت پیشرفت نسبتی وجود دارد یا خیر و افزایش حجم خرده روایتها منجر به تکوین اجتماعی روایت پیشرفت خواهد شد؟
دکتر ناظمی در پاسخ به این سوال اینگونه گفت: اگر صحبت از خلق یک روایت میکنیم، به عنوان شرط لازم، باید یک توضیح فنی از واقعیت هم اتفاق بیفتد. این توضیحِ واقعیت، شرایط را برای شما تفسیر میکند. اما این شرطِ لازم، وقتی کافی میشود که برای یک جمعی، عزمی پیدا شود که نگاه به آینده دارد. ما در معرکه و در میانه روایتها قرار داریم و باید به شکل فعالانهای در فرایند تکوین روایت پیشرفت وارد شویم. اما برای این کار باید به روایتهای رقیب هم توجه داشته باشیم. اینکه در حال حاضر چندین روایت رقیب داریم: روایت پهلوی از تجدد که به واسطه توضیحاتی در مورد گذشته و اکنون انسان نوشته شد و قدرت یافت، روایت توسعه مربوط به دهه 70 و دوره سازندگی و یا روایت موجود که روایت فقدان همه چیز است و ما را موجوداتی نشان میدهد که هیچ چیزی نیستیم و هیچ نقشی در این جهان نداریم؛ روایتی که گرچه تا حد زیادی دستساز است ولی خیلیها آن را باور کردهاند.
اما مسأله ما این است که روایت، اساساً چیزی نیست که سیاست بتواند خلقش بکند. بلکه وقتی دنبال روایت هستیم، باید شرایط تمهید کننده آن را ایجاد کنیم که شامل در آمیختهشدن «سیاست با دانش» و «دانش با سیاست» است؛ شرایطی که از تماس آنها با یکدیگر، زایش روایت رخ دهد و سپس قدرت زاده میشود و بعد این قدرت میتواند به اصلاح امور و آسایش مردم بیانجامد. یکی از شرایط دانشبنیاد شدن سیاست این است که سیاستگذار، به فقر خودش التفات داشته باشد. همچنین برای اینکه عزم رو به آینده شکل بگیرد، باید بتوانیم امروز خودمان را متعین و مشخص کنیم چه مسیری را میخواهیم طی کنیم. این قطعاً نیاز به یک اصلاحات جدید در رفتار و رویهها و بینشهای سیاسیمان دارد و مطمئن باشید چنین سیاستی، نه نافی ارزشهای انقلاب خواهد بود و نه نافی ارزشهای طوایف دیگر فعال در کشور. اگر چنین سیاستی بستر تحقق گفتمان پیشرفت شود، آن وقت احتمالاً خیلی محکمتر میتوانیم بگوییم تفاوت ما با ترکیه و امارات چیست.
کشفی این سوال؛ یعنی نسبت خرده روایتها با روایت کلان پیشرفت، را اینگونه پاسخ داد: من فکر میکنم وقتی از انباشت خرده روایتها صحبت میشود، به مقارنت آن باید از این صحبت کرد که چطور آن عزمها باید مجتمع شوند تا موقعیتی برای روایت تمهید شود. ما در فقدان موضع حکیمانهای که سیاستمدار باید در ساخت روایت داشته باشد، باید یک مواجهه بیملاحظه و تا حد ممکن بیواسطه و بیتعارفی با وضعیت خودمان داشته باشیم تا از سر این مواجهه، یک عزم و توضیحی پدید بیاید. که یکی از رسالتهای روایت پیشرفت باید این کار باشد؛ یعنی اگر در سیاستمدار چنین عزمی را ندید، آن را در خودش و دیگرانی پیدا کند و پدید بیاورد و پرورش دهد و کمکم به یک موقعیت و یک هویتی تبدیل کند که بخواهد و بتواند مسئولیت اوضاع را به عهده بگیرد.
دکتر ابوالحسنی در پاسخ به این سوال و در نسبت با پاسخ دکتر ناظمی و کشفی چنین بیان کرد: وقتی میگوییم منشأ روایت پیشرفت، سیاست است، انگار کارکرد روایت را همان توجیه و بازتولید وضع موجود و حالت استغنا دیدهایم. اما خیلی قبلتر از اینکه حاکمیت بخواهد به روایت پیشرفت ورود پیدا بکند، یک سری جریانهای فرهنگی و اتفاقاً مردمی بودهاندکه با همان دغدغههای گفتمانسازی پیشرفت و تولید تجربه بومی، به بحث ساخت روایت پیشرفت ورود کرده بودند. دلیل ورودشان هم این بوده است که دیدند بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با نگاه قبلی جلو نمیرود چون توجهی به واقعیتها و تجربهها ندارد. قطعاً ما هر تجربهای که در انقلاب اتفاق افتاده باشد را تجربه پیشرفت نمیگوییم، ولی میشود چیزهایی را پیدا کرد که تا حدی بومی و کارآمد هستند و حتی به قصد تبیین، به سراغ بازخوانی پسرفتها هم رفت. بنابراین اینگونه نیست که از هر روایت پیشرفتی، تطهیر حاکمیت در بیاید.
سیدمهدی ناظمی
حالا اگر ما با تلاش این گروهها توانستهایم به یک انباشت جدی از خردهروایتهای صحیح پیشرفت برسیم، قطعاً پشت سرش یک سری اتفاقات اجتماعی افتاده و مقدماتی رخ داده است که یکی از آنها شکلگیری عزم در تعدادی از افراد است؛ عزمی که ناشی از فهم تکلیف امروز و نقیصه امروز و چالش و مبارزه امروز ما بوده است. بنابراین برای اینکه این فهم را در تعداد بیشتری تولید کنیم، باید یک فضای جدی تعامل میان شبکه نویسندگان و نشردهندگان این روایتها و گفتوگو و نقد آثار روایت پیشرفت ایجاد کنیم. حالا اگر این روایت بخواهد به معنای آن کلان روایتی که در جامعه تا حدی فراگیر و پذیرفتهشده است، ایجاد شود، یک سری الزاماتی دارد که مهمترین آن، همگفتمان شدن آن حداقل در یک جمع محدود و پیشروی این حرکت است. یک جمع پیشرانی باید نسبت به این مسئله جدی امروز انقلاب اسلامی فهم پیدا کند و وسط صحنه بیاید و در مرحله بعد، گسترش پیدا کند. یکی دیگر از الزامات جدی هم ایجاد یک شبکه از سوژههای پیشرفت و کنشگران تولیدکننده و نشردهنده روایت است که بتوانند دائماً این روایتها را ارتقا بدهند، بهطور جدی درباره آنها گفتوگو کنند و عرصه رصد و رقابت میان آنها را شکل دهند.
اما این دو الزام نیز برای اجتماعیشدن روایت پیشرفت کافی نیست. غیر از این دو، ما باید چرخهای متفاوت برای تولید اندیشه و تبیین متفاوت از عرصه پیشرفت را بازتعریف کنیم تا بتوانیم نگاهمان به پیشرفت را تغییر داده و آن را به صحنه جهاد تمدنی ارتقا بدهیم؛ مشابه آن کاری که امام خمینی در مورد دفاع مقدس انجام داده و آن را از یک جنگ نظامی دو همسایه، به مبارزه اسلام و کفر معنا کردند. اگر بتوان پیشرفت را به عنوان عرصه جهاد متعین امروزمان نشان داد، آنوقت هرکسی، از زن خانهدار و معلم و کشاورز تا دانشمند و فناور، میتواند نسبت خودش را با این صحنه جدید ترسیم کند. قطعاً ما برای حضور جهادی مردم، در کنار این چرخه روایت نیازمند عرصهسازی متناسب با پیشرفت نیز هستیم و باید برای گروههای مختلف مردمی، مانند زنان و معلمان، مأموریتسازی اختصاصی هم کنیم.
پایان پیام /