دولت بین نظام آموزش عمومی وعوامل تربیت اجتماعی هماهنگی ایجادکند
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی گفت: دولت باید بین نظام آموزش عمومی و سایر عوامل تربیت اجتماعی هماهنگی به وجود آورد. به بیان واضحتر، بین محتوا و جهتگیری اینها تعارض نباید باشد.
رئیس مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی گفت: دولت باید بین نظام آموزش عمومی و سایر عوامل تربیت اجتماعی هماهنگی به وجود آورد. به بیان واضحتر، بین محتوا و جهتگیری اینها تعارض نباید باشد.
به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام رضا غلامی دیروز شنبه 8 مرداد در همایش ملی معلمان گام دوم انقلاب اسلامی در دیدار با افسران سپاه پیشرفت کشور در اردوگاه شهید باهنر سخنرانی کرد.
مشروح متن این سخرانی در ادامه میآید:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.
سلام عرض میکنم خدمت حضار گرامی، برادران و خواهران فرهیخته و از دوستان عزیز در سازمان بسیج فرهنگیان که این همایش مهم را ترتیب دادهاند کمال تشکر را دارم.
همانطور که میدانید عنوان بحث اینجانب «نقش تربیت اجتماعی در شکلگیری تمدن نوین اسلامی» است. در این بحث، بنا دارم مطالب خودم را در ده بند خدمتتان تقدیم کنم.
یکم. انسان موجود مدنی است و زندگی مدنی بدون نظم و قانون ممکن نیست. در این میان، یکی از مهمترین نیازهای بشر به دین، نیاز به قانونی است که با اتصال به خالق هستی و رب العالمین، هم کامل، عادلانه و سعادت بخش باشد و هم باب نزاعهای اجتماعی را در زمینه دستیابی به قانون مدنی ببندد.
قرآن مجید میفرماید: «کَانَ النَاسُ أُمَهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللهُ النَبِیِینَ مُبَشِرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الکِتَابَ بِالحَقِ لِیَحکُمَ بَینَ النَاسِ فِیمَا اختَلَفُوا فِیهِ (بقره آیه 213)
در واقع، در شرایطی که هنوز اجتماع شکل نگرفته است، و فطرتها دست نخورده باقی مانده است، عقل فطریای که خداوند در نهاد انسانها قرار داده، میتواند همچون قطب نما، تا حد قابل توجهی هدایتگر انسان باشد، اما با ایجاد جوامع بزرگ و پیچیده و بروز انواع تزاحمات و تعارضات اجتماعی، عقل بدون کمک وحی، از توانایی لازم برای وضع قانون عادلانه برخوردار نیست و خودش هم به این ناتوانی فتوا میدهد.
البته قانون در اینجا بالمعنی الاعم، شامل همه بایدها و نبایدهایی است که بشر برای یک زندگی مدنی به آن نیازمند است.
دوم. برای آنکه قانون در زندگی اجتماعی به درستی اجرا شود، قانون باید در شاکله شخصیتی انسانها مستقر گردد. شاکله یعنی جز لاینفک شخصیت فرد یا ویژگیهایی که به صورت یک منظومه در وجود انسان نهادینه شده و هویت انسان را ساخته است.
البته باید توجه نمود که استقرار قانون در شاکله شخصیتی انسان یک امر پروژهای نیست، بلکه یک امر طبیعی و فرایندی است.
برای استقرار طبیعی قانون در شاکله شخصیتی، باید انسانها تحت تربیت قرار گیرند.
سوم. انسان موجودی تربیت پذیر است اما وجود خرد و اختیار در انسان، تربیت انسان را فوق العاده سخت و متنوع کرده است. بعضیها درباره موضوع تربیت دچار سطحی اندیشی میشوند و تصور میکنند انسان همچون یک دستگاه است که هر گونه که اراده کردیم برای آن برنامه مینویسیم؛ این در حالی است که انسان یک موجود فوق پیچیده است و گاه خیلی از مدلهای تربیتی موفق درباره برخی از انسانها جواب نمیدهد و تربیت را با شکست روبرو میکند.
چهارم. توجه به این مطلب ضروری است که تربیت فردی و اجتماعی دو روی یک سکه هستند. البته تربیت فردی به تنهایی به شکلگیری جامعه مدنی مطلوب کمک نمیکند؛ بنابراین، باید بخشی از ظرفیت و توانمندیهای سخت افزاری و نرم افزاری جامعه تحت مدیریت "دولت" صرف تربیت اجتماعی بشود.
در حقیقت، دولت اسلامی در تربیت اجتماعی نقش والدین را برای خانواده بازی میکند. یعنی از منظر دولت، تک تک اعضای جامعه فرزندان دولت محسوب میشوند. منطق اسلام در مواجهه با امر جامعه، فرمایش کلیدی پیامبر گرامی اسلام (ص) یعنی «أَنَا وَ عَلِی أَبَوَا هَذِهِ اَلأُمَهِ» است. در واقع، اعضای جامعه در نگاه امام و رهبر جامعه، نه به صورت اعتباری، بلکه به نحو حقیقی، فرزندان امام و رهبر جامعه محسوب میشوند و همان مواجههای که فرد با فرزند خود میکند امام جامعه با اعضای جامعه میکند.
در جامعه اسلامی عنصری کلیدی تحت عنوان «ولایت ایمانی» هست. ولایت ایمانی، تربیت اجتماعی را متحول میکند. قرآن در سوره توبه آیه 71 میفرماید: وَالمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ بَعضُهُم أَولِیَاءُ بَعض یَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ. بر اساس این آیه شریفه، انسانهای مؤمن اعم از زن و مرد بر همدیگر ولایت دارند و همین ولایت داشتن عقلاً امکان واداشتن یکدیگر به معروف و بازداشتن همدیگر از منکر را فراهم میکندپنجم. فرق جامعه اسلامی و به تبع آن، دولت اسلامی با جامعه غیر دیندار و دولت سکولار در مساله تربیت اجتماعی این است که در جامعه اسلامی، تربیت اجتماعی فقط به فعلیت رساندن ظرفیتهای طبیعی یا حیوانی انسان نیست بلکه در جامعه اسلامی، تربیت توأمان در مسیر به فعلیت رساندن ظرفیتهای طبیعی و فطری یا الهی انسان صورت میگیرد و لذا نهایت آن، تعالی بخشی به انسان و جامعه انسانی است.
پس هدف از تربیت اجتماعی در جامعه اسلامی عبارتند از: ساختن انسانهایی که التزام به قانون به جز لاینفک شخصیت آنها تبدیل شده باشد تا از این طریق بتوانند جامعهای تعالی جو را بنا کنند.
خب، تربیت اجتماعی عبارت است از: کمک به رسوخ قانون الهی در دو ساحت مادی و معنوی، به شاکله شخصیتی انسانها.
ششم. علاوه بر این، در جامعه اسلامی عنصری کلیدی تحت عنوان «ولایت ایمانی» هست. ولایت ایمانی، تربیت اجتماعی را متحول میکند. قرآن در سوره توبه آیه 71 میفرماید: وَالمُؤمِنُونَ وَالمُؤمِنَاتُ بَعضُهُم أَولِیَاءُ بَعض یَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَیَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ. بر اساس این آیه شریفه، انسانهای مؤمن اعم از زن و مرد بر همدیگر ولایت دارند و همین ولایت داشتن عقلاً امکان واداشتن یکدیگر به معروف و بازداشتن همدیگر از منکر را فراهم میکند. به عبارت دیگر، تا انسان بر دیگران ولایت نداشته باشد، نمیتواند امر به معروف و نهی از منکر بکند لذاست که لازمه رونق یافتن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، تقویت ایمان دینی است.
هفتم. در تربیت اجتماعی عناصر گوناگونی نقش دارند: مدارس، دانشگاهها، مساجد و هیأتها، رسانهها، مطبوعات، انتشارات، سازمانهای فرهنگی و هنری، فناوریها، صنایع، بازار، معماری و شهرسازی، فضاهای شهری و غیره.
همانطور که قابل ملاحظه است، خیلیها در جامعه در جهت تربیت اجتماعی موثرند اما مهمترین ابزار دولت در تربیت اجتماعی نظام آموزش عمومی یا همان سیستم آموزش و پرورش است.
البته دولت باید بین نظام آموزش عمومی و سایر عوامل تربیت اجتماعی هماهنگی به وجود آورد. به بیان واضحتر، بین محتوا و جهتگیری اینها تعارض نباید باشد. برای مثال، دوگانگی محتوایی در رسانههای عمومی به ویژه رسانه ملی و آموزش و پرورش یا دوگانگی محتوایی در محصولات فرهنگی رسمی مانند فیلم و سریال و... با آنچه در آموزش و پرورش ارائه میشود، اینها تعارضات تربیتی است که برآیند آن خنثی سازی آموزش و پرورش و سایر دستگاههای تربیتی جامعه است.
هشتم. جدای از بحث عدالت اجتماعی، یکی از دلایلی که همواره روی آموزش عمومی با کیفیت و رایگان تاکید شده است این است که جامعه اسلامی تربیت اجتماعی را وظیفه اصلی خود تلقی میکند و از این حیث بین مردم تفاوتی وجود ندارد.
در اینجا، درک رابطه آموزش و تربیت خیلی مهم است.
آموزش بستر تربیت را مهیا میکند اما آموزش با تربیت تفاوت دارد. این تصور که آموزش همان تربیت است از جمله مشکلات شایع در کشور است.
البته اگر اهداف غایی تربیت مشخص شود، در محتوا و فرم آموزش هم تحول جدی به وجود خواهد آمد. لذا از این منظر، تربیت بر آموزش مسلط است نه بر عکس.
البته خود آموزش هم به دو نوع قابل تقسیم است: آموزشی که درصدد انتقال اطلاعات به حافظه کوتاه مدت است و آموزشی که درصدد نشاندن علم و دانایی در نهاد انسان است. متأسفانه امروز نوع اول یعنی انتقال اطلاعات به حافظه رواج یافته است.
اینکه نظام آموزش و پرورش با جداسازی آموزش از تربیت، برود صرفاً به سمت اطلاعات و مهارت، یک خطای بزرگ است که حتی دولتهای سکولار هم امروز سعی میکنند مرتکب آن نشوند.
مهارت آموزی که در آموزش و پرورش ما یک امر درجه دو و حاشیهای است اما پر کردن مغز دانش آموزان از حجم وسیعی اطلاعات برای تست زدن و کسب رتبه در کنکور یک خطای بزرگ است که عملاً نظام آموزش و پرورش را ناکارآمد میکند.
متأسفانه طی 43 سالی که از پیروزی انقلاب اسلامی سپری شده در تربیت دینی و انقلابی از مسیر نظام آموزش و پرورش رسمی توفیق چندانی نداشتیم. حتی در دهه 60، بیش از آنکه آموزش و پرورش ما اثرگذار باشد، گفتمان انقلابی حاکم اثرگذار بود.
امروز حتی دانش آموزان ما در فهم اولیات منافع ملی مشکل دارند به دلیل آنکه ما در تربیت اجتماعی نه کار درخوری کردهایم و نه در کارهای مختصری که انجام دادهایم از کیفیت لازم بهرهمند بوده است. یعنی کم کاری در کنار ناشیگری.
امروز حجم وسیعی کتاب درسی هیچ مزیتی برای آموزش و پرورش ما ندارد. اخیراً رهبر بزرگوار انقلاب فرمودند حجم دروس را کم کنید. چرا ایشان روی این مطلب تاکید نمودند؟ برای اینکه به نظر میرسد هدف گوهری آموزش و پرورش در رویکرد برف انباری در آموزش گُم شده است.
من معتقدم که باید در مقصد نظام آموزش عمومی تجدیدنظر کنیم. ما باید به دنبال خروجیای از آموزش و پرورش باشیم که انسانها: قدرت نقش آفرینی مؤثر در جامعه و مشارکت در جامعه پردازی را داشته باشند.
نهم. بنده بر خلاف سند تحول بنیادین، بنا ندارم با کلی گویی و رویکرد ایده آلیستی محض درباره تربیت اجتماعی صحبت کنم. به نظر نگاه ایده آلیستی به آموزش و پرورش تا با رویکرد رئالیستی پیوند نخورد، تحول اتفاق نخواهد افتاد.
با این وصف، من سند تحول بنیادین در آموزش و پرورش را سندی مهم و ارزشمند اما قابل نقد و اصلاح می دانم.
اگر از من سوال شود که در تربیت اجتماعی دقیقاً قرار است چه اتفاقاتی بیفتد؟ در پاسخ عرض میکنم که در تربیت اجتماعی تلاش میشود تا یکسری تواناییها ایجاد شود. برای نمونه به مهمترین این تواناییها اشاره میکنم دقت بفرمائید من نمی گویم دانش، بلکه می گویم توانایی چراکه بین آموزش و تربیت تفاوت قائل شدم:
یک. توانایی برقراری ارتباطات اجتماعی مفید و سازنده ایجاد شود.
دو. توانایی شناخت و بکارگیری ظرفیتهای فردی و اجتماعی برای اشتغال مناسب به وجود بیاید.
سه. توانایی شناسایی و انتخاب همسر و شریک زندگی و برقراری یک زندگی مشترک بی آسیب و سعادت بخش فراهم شود.
چهار. توانایی ایجاد ارتباط خانواده و فرزندان با محیط جامعه با همه پیچیدگیهای آن به وجود بیاید.
پنج. توانایی اعمال اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط ایجاد شود.
شش. توانایی مدارا و سازگاری با اعضای جامعه به وجود آید. توانایی فهم انصاف و عدالت و زیست عدالت گرایانه ایجاد شود.
هفت. توانمندی استفاده از آزادیهای فردی و اجتماعی بدون تضییع حقوق دیگران ایجاد شود.
هشت. توانایی مسئولیت پذیری اجتماعی به وجود آید.
نه. توانایی تعاون و همکاری اجتماعی به وجود آید.
ده. توانایی رقابت مفید و سازنده با اعضای جامعه به وجود بیاید.
یازده. توانایی محکم کاری و کیفیت گرایی مبتنی بر وجدان کاری فراهم شود.
دوازده. توانایی دوستی با طبیعت و صیانت از محیط زیست فراهم شود.
سیزده. توانایی بالا بردن صبر و مقاومت در برابر مشکلات و مصائب به وجود بیاید.
چهارده. توانایی ایثار و از خودگذشتگی فراهم شود.
پانزده. توانایی تشخیص منافع و مصالح اجتماعی به وجود بیاید.
شانزده. توانایی شناخت دوست و دشمن و مرز میان جریان حق و جریان باطل ایجاد گردد.
هفده. توانایی شناسایی الگوها و مراجع اجتماعی واقعی فراهم شود.
هجده. توانایی مصرف درست منابع و پرهیز از اسراف و تبذیر ایجاد شود.
نوزده. توانایی برخورداری از نظم و انضباط اجتماعی و تبعیت از دستورالعملهای قانونی فراهم گردد.
بیست. توانایی حفاظت از خود و خانواده و دیگران در برابر مخاطرات اجتماعی ایجاد شود.
بیست و یک. توانایی تفریح و شادی مناسب بدون شکستن مرزهای اخلاقی و شرعی ایجاد شود.
بیست و دو. توانایی حفظ سلامت جسمی و روانی به وجود آید.
بیست و سه. توانایی پس انداز و سرمایهگذاری مفید و سازنده ایجاد شود.
بیست و چهار. توانایی کنترل قوای جنسی در مراودات اجتماعی و رعایت مرزهای شرعی و قانونی در این عرصه به وجود آید.
بیست و پنج. توانایی مدیریت قوه غضب در ارتباطات اجتماعی به ویژه در مواجهه با ناملایمات اجتماعی به وجود بیاید.
بیست و شش. توانایی فهم و تشخیص انحرافات دینی را به وجود بیاورد.
بیست و هفت. توانایی تفکر منطقی و استدلال عقلی را به وجود بیاورد و وهم را در وجود انسان مهار کند.
بیست و هشت. توانایی خلاقیت و نوآوری از رهگذر آزادسازی ظرفیتها و بالارفتن خطرپذیری به وجود آید.
دهم. تربیت اجتماعی یک کار سرخود و یا ذوقی نیست، بلکه کار کاملاً دقیق، علمی و حساب شده است که برای تحقق آن نیازمند انواع روشها، تکنیکها و ابزارهای قوی است. از طرف دیگر، در تربیت اجتماعی باید رویکرد سیستمی حاکم باشد یعنی هر عنصری با وزن مناسب در جای خود قرار گرفته و بر اساس نظمی مشخص با سایر عناصر تعامل برقرار کند.
علاوه بر این، باید توجه داشت که هر گونه تربیت اجتماعی تابع یک تئوری کلان تربیتی است که در آن تکلیف بنیادهای فکری حاکم بر تربیت از حیث هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی روشن شده باشد. البته متنوع بودن مدلهای تربیتی بر اساس یک تئوری مستحکم که از مسیر نقد جان سالم به در برده هیچ اشکالی ندارد. لذا ما میتوانیم در تربیت اجتماعی، مدلهای گوناگونی را تجربه کنیم و کارایی آنها را در عمل بسنجیم.
نکته مهم در اینجا این است که در تربیت، جذابیت و عقلانیت حرف اول و آخر را میزند. منظور از جذابیت، جذابیت تواماً مادی و معنوی است. منظور از عقلانیت هم انطباق با منطق است.
با این اوصاف، نباید تصور شود که در تربیت دوباره باید یکسری متن تولید شود و همان بساط آموزش با محتوایی متفاوت به راه بیفتد! خیر، در تربیت اجتماعی، تجسم بخشی به الگوها مهم است. تجربه نقشهای واقعی مهم است. کارسپاری در نمونههای کوچک مهم است. اعطا مسئولیت به دانش آموز مهم است. شکل گیری گفتگوهای جدی و تحول آفرین مهم است. تربیت اجتماعی یا باید در جامعه واقعی رخ بدهد یا باید جامعه شبیه سازی شده اتفاق بیفتد و البته هر مربیای هم از هنر و توان چنین کاری برخوردار نیست لذا نمیتوان از از هر مربیای توقع کار تربیتی داشت.
***
در پایان عرایضم تاکید میکنم که دوستان عزیز، مهمترین نیاز در مسیر شکل گیری یک تمدن عظیم، ظهور انسانهای رشید است و تربیت اجتماعی در پیوند با تربیت فردی، به دنبال ساختن چنین انسانهایی است.
در چنین شرایطی، اگر آموزش و پرورش با رویکرد تمدنی متحول نشود، و به وظایف خطیر و حیاتی خودش در عرصه تربیت اجتماعی عمل نکند، صحبت کردن از شکل گیری تمدن نوین اسلامی بیشتر به یک شوخی شباهت دارد.
از توجه شما سپاسگزارم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»