چهارشنبه 9 آبان 1403

دیدم که پنچه پایم قطع شد و روی زمین افتاد / بارها استخوان پایم را قطع کردند

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
دیدم که پنچه پایم قطع شد و روی زمین افتاد / بارها استخوان پایم را قطع کردند

جانباز ارتشی دفاع مقدس گفت: با انفجار مین دیدم که پنجه پایم قطع شد و روی زمین افتاد، امکان پیوند وجود نداشت پای من را از پنجه قطع کردند اما بارها استخوان پایم رشد کرد نزدیک 10بار زیر تیغ جراحی رفتم و هر بار بخشی از پایم را قطع می‌کردند درنهایت پای من از زیر زانو قطع شد، چندین ترکش در پا و کمرم دارم

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از  قم فردا، به مناسبت روز جانباز با سرهنگ بازنشسته ارتش جانباز علی حدادی به گفتگو نشستیم.  خودتان را معرفی کنید و اینکه در کدام مناطق عملیاتی حضور داشتید. حدادی: اعیاد شعبانیه و روز پاسدار و روز جانباز را تبریک می گویم، علی حدادی هستم بعد از استخدام در آموزشگاه افسری از سال 63 در مناطق عملیاتی لشکر 84پیاده در مهران میمک و سومار خدمت کردم و تا پایان جنگ تحمیلی در فرماندهی یگان مهندسی رزمی (تخریب) به لشکر خدمت کردم و در همه عملیات‌های لشکر 84 پیاده از جمله کربلای یک در مهران و کربلایی 6در سومار حضور داشتم. از حضور ارتشی های قم در دوران دفاع مقدس بگویید؟ حدادی: با توجه به اینکه در دوران دفاع مقدس قم لشکر رزمی نداشت ارتشی های قم در دیگر یگان ها ارتش خدمت کردند و رشادت های زیادی خلق کردند، و مظلومیت آن‌ها این است که خاطرات و اخبار رشادت‌های آن‌ها با توجه به قوانین خاص ارتش در دوران دفاع مقدس و نبود دوربین و ضبط آن‌طور که باید ثبت‌نشده است. یگان مهماتی منظریه قم یکی از قوی ترین و مؤثرترین یگان های مهماتی در پشتیبانی عملیات های رزمی چه در جنوب و چه در غرب بود، که باید حتماً این نقش گفته شود و پای گفتگوی ارتشیان این یگان در دوران دفاع مقدس نشست و وقایع را ثبت کرد. چند سال در جبهه حضور داشتید، و چگونه به درجه جانبازی نائل آمدید. جمعاً حدود 6 سال در جبهه‌های جنوب، میمک، سومار و مهران حضور داشتم و در این مدت چندین بار مجروح شدم اما مجروحیت اصلی من قطع پای راستم از زیر زانو بود که در حین عملیات پاک‌سازی میدان سومار در منطقه نفت شهر بود.

از نحوه جانبازی خود اگر خاطره‌ای دارید بیان کنید. حدادی: سال 63 به لشکر 84 منتقل شدم و به عنوان فرمانده دسته مهندسین شروع به کار کردم و تا فرماندهی گروهان مهندسین هم در همان یگان بودم و یگان های مهندسی رزمی در ارتش مأموریت‌های زیادی در جبهه داشتند از جمله احداث جاده، احداث خاکریز، احداث موانع و مین برداری و مین گذاری، احداث سنگر، تصفیه آب و... که انجام می دادیم یکی از کارهای ما جمع کردن گلوله های عمل نکرده در مناطق عملیاتی بود که این کار را هم در زمان جنگ انجام می دادیم و هم بعد از جنگ که گلوله‌های عمل نکرده را جمع می کردیم و در نقطه ای امن منفجر می کردیم که پاک‌سازی مناطق آلوده بود، که چندین بار در این مأموریت ها مجروح شدم. اما مجروحیت اصلی من که منجر به قطع پای راست شد بعد از پذیرش قطعنامه 598 بود، بعد از قبول قطعنامه کار اصلی یگان های مهندسی رزمی در ارتش و گردان های تخریب در سپاه پاک‌سازی مناطق آلوده به مین بود و هر یگانی در محدوده لشکر خودش به پاک‌سازی مناطق آلوده می پرداخت. بیش از 5 سال و تا پایان جنگ در مناطق عملیاتی بودم که بعدازآن نامه ای آمد و به شهر خرم آباد و پادگان لشکر منتقل شدم و کارهای تسویه حساب را نیز انجام داده بودم برای آموزش و توجیه نیرویی که به جای من به یگان مهندسی آمده بود رفتم روزهای آخر تابستان سومار بسیار هوای گرمی داشت بعد از نماز صبح به پاک‌سازی میدان مین و گلوله های عمل نکرده می رفتیم و ظهر که هوا به شدت گرم می شد باز می گشتیم.

یک روز که بعد از نماز صبح برای پاک‌سازی رفته بودیم ستوانی که به جای من آمد بود نیز با ما همراه شد و مناطقی که پاکسازی شده و نشده بود را به وی نشان دادم هنگام بازگشت یک قسمت وجود داشت که پاکسازی انجام شده بود اما میادین مین قدیم به این شکل هستند با بارش باران خاک و سایر رسوبات روی برخی از مین ها را می پوشاند و تشخیص آن بسیار سخت و در بسیاری از مواقع ممکن نیست. به سمت قسمت موردنظر که با محاسبات مهندسی رزمی نباید مین وجود داشته باشد اما آب مین را به قسمت پاکسازی شده آورده بود حرکت کرد ناگهان صدای انفجار مین بلند شد و روی زمین افتادم نگاه کردم دیدم پنجه پای راستم از بدنم جدا شده، بچه ها که صدای انفجار را شنیدند با برانکارد به سمت من آمدند، و من را سوار بر آمبولانس کرده و به بیمارستان آیت الله طالقانی کرمانشاه منتقل کردند. امکان پیوند پا وجود نداشت و در همان بیمارستان پای من را از پنجه قطع کردند، در آن زمان من 30سال داشتم به خاطر همین بعدها استخوان در محل قطع پا چندین بار رشد کرد و پزشکان چندین بار این استخوان ها را قطع کردند نزدیک به 10 بار پای من عمل شد و در آخر مجبور شدند پای من را از زیر زانو قطع کنند.

بعد از جنگ و مجروحیت در ارتش ماندگار شدید. حدادی: پیش خودم تصور می کردم بعد از مجروحیت دیگر نمی توانم به این آب و خاک و مردم خدمت کنم اما همکارانم در ارتش به من گفتند ما به تو و تجربه تو نیازمندیم و بدون پا هم می توانی خدمت کنی و تا جایی که در توانم بود با پای مصنوعی خدمت کردم در سال 80 مشکلات فیزیکی من بسیار زیاد شد در کنار قطع پا مجروحیت های زیاد دیگری داشتم چند ترکش در کمر و پای من وجود دارد و این مشکلات باعث می شد توان حرکت نداشته باشم در نهایت در سال 92 با 30سال خدمت در ارتش بازنشسته شدم، به تحصیل علاقه داشتم بعد از بازنشستگی از ارتش ادامه تحصیل دادم در کناره علاقه به علم دوست داشتم برای فرزندانم انگیزه ایجاد کنم که در هر شرایطی می توان ادامه تحصیل داد.

با توجه به رنج جانبازی اگر به گذشته بازگردید باز هم این مسیر را انتخاب می کنید. حدادی: به صراحت می گوییم چون انگیزه همه ارتشی ها و سپاهی ها در دوران دفاع مقدس حضور داشتند دفاع از میهن و انقلاب بود اگر به گذشته برگردیم که یک کشور قصد تجاوز به کشورمان را داشته باشد قطعاً این مسیر را انتخاب می کنیم، جوانان باید یاد بگیرند و بدانند با تلاش و پشتکار می توان به اهداف خود رسید. شما جوانان دوران جنگ را دیده‌اید جوانان زمان امروز را هم می بینید آیا اگر دوباره جنگ نظامی صورت بگیرید جوانان امروز شجاعت جوانان دوران دفاع مقدس را دارند. مطمئناً جوانان امروز هم همانند جوانان دوران دفاع مقدس از میهنشان دفاع می کنند این مسئله را به‌راحتی با ابراز رشادت‌های مدافعان حرم می‌توان مشاهده کرد جوانان زیادی داریم که به جرئت می توان گفت بهتر از دوران ما از خانه و خانواده و مادیات دل کندند و در غربت و دور از وطن به شهادت رسیدند. از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم حدادی: من هم از شما تشکر می کنم و از تمامی آنهایی که برای انتقال ارزش های دفاع مقدس تلاش کرده و می کنند قدردانی می کنیم. گفتگو از مرضیه مهدیلو انتهای پیام /

دیدم که پنچه پایم قطع شد و روی زمین افتاد / بارها استخوان پایم را قطع کردند 2
دیدم که پنچه پایم قطع شد و روی زمین افتاد / بارها استخوان پایم را قطع کردند 3
دیدم که پنچه پایم قطع شد و روی زمین افتاد / بارها استخوان پایم را قطع کردند 4
دیدم که پنچه پایم قطع شد و روی زمین افتاد / بارها استخوان پایم را قطع کردند 5