راست سنتی و دورنمای حرکت به سمت میانهروی
تهران - ایرنا - مجلس یازدهم شاید جزو آخرین عرصههای جدی حضور جریان راست سنتی باشد. دور از ذهن نیست که اعضای این جریان در سالهای آتی در پیوند با برخی جریانات میانهرو اصولگرا جبهه جدیدی را شکل دهند.
لیست وحدت اصولگرایان که شب انتخابات اوایل اسفندماه پارسال بسته شد و برخی گمانهزنیها از اعمال نظرهای خارج از شورای ائتلاف و جبهه پایداری برای رسیدن به این وحدت خبر میداد، نتوانست بیش از سه ماه دوام بیاورد و اختلافات علنی شد.
ارائه دو لیست در جبهه اصولگرایان از سوی شورای ائتلاف و جبهه پایداری برای انتخابات مجلس یازدهم در روزهای منتهی به انتخابات دوم اسفند نشان از اختلاف جدی در این جریان داشت. هر چند بالاخره بعد کشمکشهای فراوان و برخی اختلافات که به سطح رسانهها هم کشیده شد اصولگرایان در نهایت یک لیست ارائه دادند اما با آغاز به کار مجلس معلوم شد وحدت شکنندهای قبل از انتخابات شکل گرفته است.
شروع کشمکشها با آغاز به کار مجلس یازدهم در 17 خرداد اولین کشمکش بر سر ریاست مجلس در بین اصولگرایان بالا گرفت. در این بین «محمدباقر قالیباف» رایزنیهای خود را شروع کرده بود که دیدارهای او با نمایندگان شهرستانها جلب توجه کرد و برخی اعضای جبهه پایداری هم به آن واکنش نشان دادند. در مقابل هم «مصطفی میرسلیم» به عنوان نماینده راست سنتی در مجلس یازدهم و نیز جبهه پایداری تلاش کردند مسیر دیگری را پیش بگیرند.
در این زمینه، مقابل جلسه وحدت شانا، جلسه وفاق را با مدیریت «صادق محصولی» تشکیل دادند که تحلیلگران و ناظران آن را محفلی علیه قالیباف دانستند. همین امر باعث اعتراض اطرافیان قالیباف هم شد. «محمد صالح مفتاح» عضو شورای مرکزی «جمعیت پیشرفت و عدالت» و فعال رسانهای نزدیک به قالیباف در همان زمان اعلام کرد که جلسه وفاق جلسه اتحاد علیه قالیباف است. طرح گزینههایی چون «حمیدرضا حاجی بابایی» و «علی نیکزاد» از اقدامات جبهه پایداری مقابل قالیباف بود و در نهایت قرار شد حاجی بابایی با قالیباف برای کسب کرسی ریاست مجلس رقابت کند که با رایزنیها و تفاهمات انجام شده کنار کشید و جبهه پایداری هم سکوت کرد تا قالیباف با کمترین دردسر ممکن ریاست مجلس یازدهم را بر عهده بگیرد.
با انتخاب مسئولان و روسای کمیسیونهای مجلس مشخص شد که قالیباف توانسته با الهام از مدل مدیریتی خود در شهرداری تهران در مجلس هم رقبا را راضی نگه دارد. در این بین مرکز پژوهشها به «علیرضا زاکانی» رسید که از تلاش برای ریاست مجلس با اعلام اینکه نمیخواهد به وحدت اصولگرایان آسیب وارد شود کنار کشیده بود. حاجی بابایی با مدرک الهیات به ریاست کمیسیون برنامه و بودجه رسید و جبهه پایداری هم توانست «سیدامیر حسین قاضی زاده» را در جایگاه نائب رئیس قرار دهد. نیروهای نزدیک به «مهرداد بذرپاش» هم «محسن دهنوی» را وارد هیات رئیسه مجلس کردند. راست سنتی و افول گام به گام
جریانات اصولگرای مجلس هر کدام توانستند سهمی از مسئولیتها و مناصب را به دست آورند جز جریان راست سنتی که نتوانست هیچ کدام از مناصب را از آن خود سازد.
از نگاه بسیاری از ناظران، بخشی از چالشهایی که در حال حاضر رئیس مجلس با آنها مواجه است پس لرزههای همین تقسیم مناصب در مجلس است. میرسلیم که در روزهای قبل از انتخابات ریاست مجلس در رسانهها حضور پررنگی داشت و سعی کرد خود را به عنوان گزینه جدی ریاست مجلس مطرح کند حتی نتوانست به ریاست یکی از کمیسیونها دست پیدا کند.
همین وضعیت از منظر برخی سیاسیون باعث شد نقدهای او به قالیباف صریحتر و تندتر از گذشته شود. البته در این بین تنها او نبود که به نحوه کمیسیونبندی و انتخاب روسای کمیسیونها معترض بود بلکه تعداد دیگری از نمایندگان هم معتقد بودند که هیات رئیسه، کمیسیونها و روسای آنها را مهندسی کرده است. اخباری مبنی بر جمع آوری امضا برای استیضاح هیات رئیسه هم منتشر شد که هیچگاه مجال بروز علنی در مجلس پیدا نکرد. سخنان میرسلیم در مورد عملکرد قالیباف در شهرداری تهران و ادعای رشوه 65 میلیاردی شهرداری تهران به رئیس یکی از کمیسیونهای مجلس دهم باعث شد تا قالیباف از او شکایت شد. اقدامی که سطح تنشها بین اصولگرایان را به بالاترین حد خود رساند.
این ایده مطرح است که نوع مواجهه مجلس یازدهم با میرسلیم به عنوان عضو شورای مرکزی حزب موتلفه نشان از انزوا و به پایان خط رسیدن راست سنتی در جریان اصولگرایی دارد؛ جریانی که از دهه شصت تا دهه نود یکی از پایههای جدی اصولگرایی بود و برای این جریان تصمیمسازی و تصمیمگیری میکرد اینک در کنار جامعه روحانیت مبارز دیگر نقش حاشیهای پیدا کرده و به جای تصمیمگیری، زینتالمجالس اصولگرایان شده است. موتلفه و جریان راست سنتی که در سالهای قبل انقلاب به عنوان جریان مهم نهضت و پشتیبان نیروهای انقلابی عمل میکرد، بعد از انقلاب با حضور نیروهای اثرگذار خود در ساختار نظام تازه پا توانسته بود نقش اثرگذاری ایفاء کند. اما این اثرگذاری از اوایل دهه هشتاد به مرور کمرنگ شد تا جایی که در مجلس اصولگرای یازدهم میرسلیم تنها مانده و مرحومه «فاطمه رهبر» دیگر عضو موتلفه در لیست وحدت اصولگرایان هم نتوانست از سد کرونا بگذرد و در مجلس یازدهم حضور پیدا کند. برای همین است که در مجلس یازدهم بیش از آن که موتلفه حرف بزند و میدانداری کند پایداری و نواصولگرایان حرف میزنند و تبدیل به نماد مجلس شدهاند.
جابجایی گفتمانی در میان اصولگرایان از زوایای مختلف میتوان به این جابجایی گفتمانی در جریان اصولگرا پرداخت. به نظر میرسد فاصله گرفتن راست سنتی از بخشهای جوان و نوگراتر و کاهش پایگاه این جریان در سطح جامعه، جوانان اصولگرا را ناراضی کرده و این جوانان در صدد راهی برای ارتباط گرفتن با جامعه تصمیم گرفتهاند و یا مجبور شدهاند از جریان راست سنتی عبور کنند.
اتخاذ رویکردهای پوپولیستی و مردمگرایانهتر از سوی نیروهای جوانتر اصولگرا تحت عنوان آبادگران در انتخابات دوره دوم شوراهای شهر و روستا و ادامه این رویکرد از سوی جبهه پایداری و طیف موسوم به عدالتخواه جریان اصولگرا نشانی از عبور از رویکردهای نخبهگرایانهتر و اقتصاد مبتنی بر بازار جریان راست سنتی است. در مجموع رصد تحولات جریان اصولگرا نشان میدهد که مجلس یازدهم شاید جزو آخرین کنشگریهای جدی جریان راست سنتی در اصولگرایی و در پیوند با طیفهای دیگر این جریان است. دور از ذهن نیست که این جریان در سالهای آتی در پیوند با برخی جریانها میانهرو اصولگرا جبهه جدیدی را شکل دهند.
*س_برچسبها_س*