شنبه 3 آذر 1403

راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران نیست

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران نیست

شهید مطهری اعتقاد داشت راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران نیست و از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد؛ علم و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها.

شهید مطهری اعتقاد داشت راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران نیست و از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد؛ علم و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و اندیشه: «خدمتی که مرحوم مطهری به نسل جوان و دیگران کرده است، کم کسی کرده است. آثاری که از او هست، بی استثنا، همه آثارش خوب است و من کس دیگری را سراغ ندارم که بتوانم بگویم: بی استثنا آثارش خوب است. ایشان بی استثنا آثارش خوب است؛ انسان ساز است؛ برای کشور خدمت کرده است. در آن حال خفقان، خدمت‌های بزرگ کرده است این مرد عالی قدر.»

این‌جملات، ارزیابی حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی به عنوان استاد، در مورد شهید آیت الله مرتضی مطهری است که سال‌ها در محضر ایشان شاگردی کرد. بی تردید افرادی یافت می‌شوند که در بعدی از ابعاد زندگی پیشرفت‌های قابل توجهی داشته اند، و یا در برخی از علوم به درجات عالی رسیده اند، اما به ندرت می‌توان افرادی را یافت که جامع ابعاد مختلف باشند.

او با تلاش و کوشش خود توانست، در کلام و فلسفه اسلامی نظریه پرداز، و در فقه و اصول مجتهد شود، در تفسیر قرآن شیوه‌ای نوین، در مسائل اقتصادی و اجتماعی فکر و اندیشه‌ای نو داشته باشد، و در تشخیص نیازهای فکری جامعه بخصوص نسل جوان، قوی و دقیق‌النظر گردد.

عدالت، موضوعی بود که حجم عمده‌ای از نوشتارها و سخنرانی‌های استاد مرتضی مطهری را به خود اختصاص داده است. در نظام فکری و اندیشه‌ای شهید مرتضی مطهری، مفهوم عدالت در خدمت پویایی و پاسداری از دین در برابر شبهاتی بود که مکتب‌ها و جهان‌بینی‌ها آن را مطرح می‌کردند.

شهید مرتضی مطهری هنگام بحث پیرامون عدالت، این‌مفهوم را دارای چهار معنا می‌داند. موزون بودن و تعادل، تساوی و نفی هر گونه تبعیض، رعایت حقوق افراد و عطاء کردن حق به ذی حق، رعایت قابلیت‌ها در افاضه وجود و عدم امتناع از افاضه و رحمت الهی به آنچه امکان وجود یا کمال می‌باشد. [1]

اول باید پایه درست باشد بعد نوبت به زینت و رنگآمیزی و نقاشی می‌رسد. اگر «خانه از پایبست ویران است» دیگر چه‌فایده که «خواجه در بند نقش و ایوان» باشد. اما اگر پایه محکم باشد در ساختمان بینقاشی و بیرنگآمیزی هم می‌توان زندگی کرد. ممکن است ساختمان فوقالعاده نقاشی خوبی داشته باشد و ظاهرش جالب باشد، اما چون خراب است یک باران کافی است آن را بر سر اهلش خراب کند. تعریف مختار آیت‌الله مطهری در مساله عدالت را می‌توان این تعریف دانست که: عدل در این معنا در برابر پایمال کردن حق دیگران قرار گرفته و آنچه همواره باید در قوانین بشری به معنای عدالت اجتماعی رعایت شده و همگان آن را محترم بشمارند، همین معناست.[2]

عدالت، خصوصاً مساله عدالت اجتماعی یکی از دغدغه‌های فکری آیت‌الله مرتضی مطهری در سخنرانی‌ها و نوشته‌های او بود. استاد درباره جایگاه عدالت در جامعه می‌گوید: عدل در اجتماع به منزله پایه‌های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگآمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد بعد نوبت به زینت و رنگآمیزی و نقاشی می‌رسد. اگر «خانه از پایبست ویران است» دیگر چه‌فایده که «خواجه در بند نقش و ایوان» باشد. اما اگر پایه محکم باشد در ساختمان بینقاشی و بیرنگآمیزی هم می‌توان زندگی کرد. ممکن است ساختمان فوقالعاده نقاشی خوبی داشته باشد و ظاهرش جالب باشد، اما چون خراب است یک باران کافی است آن را بر سر اهلش خراب کند.[3]

آیت‌الله مطهری معتقد بود در مسئله عدالت باید مفاهیم قرآن کریم مبنای بحث‌ها باشد. در کتاب عدل الهی در این خصوص می‌گوید از نظر ما ریشه اصلی و ریشه ریشه‌های طرح‌های علمی و عملی مسأله عدل را در جامعه اسلامی، در درجه اول، در خود قرآن کریم باید جستجو کرد. قرآن است که بذر اندیشه عدل را در دل‌ها کاشت و آبیاری کرد و دغدغه آن را چه از نظر فکری و فلسفی و چه از نظر عملی و اجتماعی در روح‌ها ایجاد کرد.[4]

شهید مطهری اقدامات اسلام برای برقراری عدالت اجتماعی را بر دو نوع می‌دانست؛ کار به عنوان وظیفه اجتماعی و انسانی به همراه ایجاد امکانات مساوی برای همگان زیر بنای اصلی در جهت سالم سازی تلاش‌های جامعه بوده و در ارتباط با تعارض بین مصالح فرد و اجتماع، آن اصلی را که باید در همه حال مد نظر داشت تا قوانین فرعی از آن استنباط شود این است که مجموع دارائی‌های اجتماع متعلق به همه افراد بوده و مصلحت خاص افراد تنها با مراعات مصلحت عمومی اجتماعی قابل احترام می‌باشد و لذا در صورت تعارض بین مصالح فرد و اجتماع بدون هیچ گونه تردیدی مصالح جمع مقدم بر مصالح فرد می‌گردد.[5]

یکی از ویژگی‌های استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری حساسیت نسبت به ورود افکار بیگانه با ظاهر اسلامی بود. این اتفاق در مورد مسئله عدالت می‌توانست خطیرتر هم باشد. عدالت در تمامی ادیان از مباحث محوری بوده و البته در ادیان و مکاتب معاصر برداشته های مختلفی از عدالت شده است. عدالت همواره جزو مسائل اول بشریت در ادیان الهی و اندیشه‌های بشری بوده وهیچگاه در طول تاریخ نبوده است که عدالت مسئله‌ای تمام شده و یا فراموش شده باشد.

استاد مطهری به عنوان اندیشمند اسلامی که اساسی‌ترین وظیفه خود را دفاع از اسلام در عرصه‌های مختلف می‌دانست، به بررسی انتقادی نظریات سوسیالیستی و لیبرالیستی در باب عدالت پرداخت. و با رد اصالت فرد و اجتماع تفاوت‌هایشان را با اسلام بیان نموده است.

آیت الله مطهری اشتباه سوسیالیست‌ها را در تعریف و تبیین عدالت آن می‌داند که بی اعتنا به تفاوت‌ها و ویژگی‌های مختلف انسان هاست. آنها می‌گویند همه مردم در هر وضع و شرایطی، با هر استعدادی و هر طور که در جامعه عمل می‌کنند، باید عیناً مثل هم زندگی کنند. طبق نظر این عده، گرچه لازم است که همه افراد به اندازه استعدادشان کار و تلاش کنند؛ ولی هر کس به اندازه احتیاجش در آمد داشته باشد و خرج کند. این برداشت از عدالت اجتماعی، «اجتماعی» محض است، یعنی فقط برای جامعه فکر کرده و اصالت را به اجتماع می‌دهد؛ ولی فرد در این بیش هیچ اصالتی نداشته و فقط جامعه ملاک بوده و همه اعتبار برای جامعه است. همه چیز در روح جمعی، وجدان جمعی و شعور جمعی خلاصه گشته و انسان‌ها در مرحله قبل از وجود اجتماعی، هیچ هویت انسانی ندارند و مانند ظرف خالی می‌باشند که فقط استعداد پذیرش روح جمعی را دارند.[6]

شهید مطهری معتقد بود بر اساس دیدگاه اسلام معنای عدالت این نیست که افراد نسبت به یکدیگر هیچ رتبه، مرتبه و امتیازی نداشته باشند. [7]

استاد مطهری گرایش لیبرالیستی در مسئله عدالت را هم نقض غرض می‌دانست، چرا که معتقد بود این وضعیت به استثمار بیشتر انسان‌ها و دوری از عدالت منتهی می‌شود.

در این وضعیت هر کس می کوشد تا ببیند چقدر می‌تواند در آمد داشته باشد و دیگر به فرد مربوط نیست که سهم دیگری کمتر یا بیشتر است. آنها بر خلاف برداشت قبلی، برای جامعه وجود حقیقی قایل نیستند و هیچ هویتی برای آن مجاز نمی‌شمرند بلکه فقط افراد هستند که وجود عینی داشته و حتی سرنوشت هر فرد مستقل از فرد دیگر می‌باشد. البته جامعه نیز در نهایت امر از طریق بستن مالیات بر اموال افراد غنی، به تأمین مالی افراد ضعیف می‌پردازد تا از پا در نیایند.[8]

مطهری معتقد بود ما باید کوشش کنیم تا انسان‌ها به حکم انسانیت، معنویت و شرافت روحی و درد انسان داشتن، مازاد احتیاج خود را به برادران نیازمندشان تقدیم کنند.

همپای مسئله عدالت، یکی از مباحثی که استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری در سخنرانی‌ها و تالیفات خود به آن می‌پرداخت و سعی می‌کرد در خلال بحث‌هایش دیدگاه اسلام را در خصوص آن تبیین کند، مسئله آزادی بود.

از آنجا که گوهر انسان، آزادی است، انسان با توجه به طبیعت مختار و آزادانه‌ای که دارد، می‌تواند سمت و سو و جهت حرکت خود را انتخاب کند. مطهری انسان را فرزند رشید و بالغ طبیعت می‌داند که نیازی به قیمومیت و سرپرستی مستقیم و هدایت اجباری به وسیله نیرویی به نام غریزه ندارد: «آنچه سایر جانداران با نیروی غیر قابل سرپیچی غریزه انجام می‌دهند، او در محیط آزاد عقل و قوانین قراردادی انجام می‌دهد. [9]

استاد مطهری می‌گفت بزرگ‌ترین خسران عصر ما این است که همه اش می‌گویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمی‌گویند. از آزادی معنوی دیگر حرفی نمی‌زنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمی‌رسند. آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی... آزادی انسان است از قید و اسارت خودشیکی از شعارهای اصلی مردم در جریان نهضت اسلامی که سرانجام در بهمن 57 با پیروزی انقلاب اسلامی رنگ تحقق پیدا کرد مسئله آزادی بود. استاد مطهری که در سال‌های پس از انقلاب به عنوان ایدئولوگ نظام جمهوری اسلامی بود در بحث‌های خود پیرامون مساله انقلاب اسلامی تفاوت میان آزادی اسلامی و غربی را اینگونه بیان می‌کند: از دیدگاه اسلام، آزادی و دموکراسی بر اساس آن چیزی است که تکامل انسانی انسان ایجاب می‌کند. یعنی آزادی، حق انسان بماهو انسان است؛ حق ناشی از استعدادهای انسانی انسان است، نه حق ناشی از میل افراد و تمایلات آنها. دموکراسی در اسلام یعنی انسانیت رها شده، حال آنکه این واژه در قاموس غرب به معنای حیوانیت رهاشده است.[10]

یکی از مباحثی که درخصوص آزادی همواره پیرامون آن گفتگو می‌شود بحث آزادی بیان است. استاد شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژه ای برای آزادی بیان قائل بود و در مورد آن می‌گفت: من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می‌دهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می‌شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها. [11]

آیت الله مطهری درباره آزادی اجتماعی معتقد بود بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد. دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند... که جلو فعالیتش گرفته شود، دیگران او استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند.[12] البته استاد مطهری معتقد بود که اکتفا به مساله آزادی اجتماعی ما را به مقصد صحیح نخواهد رساند. او معتقد بود یکی از نواقص دیدگاه انسان مدرن نسبت به آزادی، اکتفا به مسئله آزادی اجتماعی و بی اعتنایی بشر به مسئله آزادی معنوی است. شهید مطهری معتقد بود انسانی که به آزادی معنوی نرسیده باشد به آزادی اجتماعی هم دست نخواهد یافت و فاصله اش روز به روز از آن بیشتر خواهد شد.

استاد مطهری می‌گفت بزرگ‌ترین خسران عصر ما این است که همه اش می‌گویند آزادی، اما جز از آزادی اجتماعی سخن نمی‌گویند. از آزادی معنوی دیگر حرفی نمی‌زنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمی‌رسند. آزادی اجتماعی، آزادی انسان است از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی... آزادی انسان است از قید و اسارت خودش.[13]

توجه شهید مطهری به مسئله آزادی تنها مربوط به دوران رژیم استبدادی شاهنشاهی نبود و اتفاقاً او هنگام بحث از آزادی بیشتر به ابعاد این مسئله در دوران حکومت مردم سالاری دینی توجه داشت. شهید مطهری با جدیت و قاطعیت از حق انتخاب مردم در تشکیل حکومت و انتخاب حاکمان دفاع می‌کرد و معتقد بود حق انتخاب انسان‌ها و جامعه باید همواره حفظ شود و حتی انتخاب اشتباه آنان نیز، منافعی دارد که از جمله آنها می‌توان به رشد فکری و فرهنگی مردم اشاره کرد: اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمی‌فهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه می‌خواهد وکیل بشود، تبلیغات کند، آن کس هم که می‌خواهد انتخاب بکند، مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی دربیاید که رشد اجتماعی دارد والا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد و باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی می‌ماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم، و او در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بکند. صدبار هم اگر اشتباه بکند باز باید آزاد باشد.[14]

پی نوشت:

[1] اسلام و مقتضیات زمان، عدل الهی؛ شهید مرتضی مطهری

[2] عدل الهی؛ شهید مرتضی مطهری

[3] بیست گفتار؛ شهید مرتضی مطهری

[4] عدل الهی؛ شهید مرتضی مطهری

[5] بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی؛ شهید مرتضی مطهری

[6] پیرامون انقلاب اسلامی؛ شهید مرتضی مطهری

[7] همان

[8] همان

[9] ختم نبوت؛ شهید مرتضی مطهری

[10] پیرامون انقلاب اسلامی؛ شهید مرتضی مطهری

[11] همان

[12] گفتارهای معنوی؛ شهید مرتضی مطهری

[13] همان

[14] پیرامون جمهوری اسلامی؛ شهید مرتضی مطهری