روایتی از ساعاتی شیرین در میان مردم ولایتمدار بشاگرد
هر چه از سردشت و بشاگرد دیدیم همه عشق حضور است وشعور انقلابی مردم و حضور جهادگرانی که به فرمان رهبرشان در بیانیه گام دوم انقلاب، لبیک گفتند که فرمود "کشور نیازمند مدیریت جهادی است."
به گزارش خبرگزاری تسنیم، چه می جویی؟ عشق؟ همین جاست. چه می جویی؟ انسان؟ اینجاست. همه تاریخ اینجا حاضر است. بدر و حنین و عاشورا اینجاست و شاید آن یار، او هم اینجا باشد.
در قطعهای از زمین پا گذاشتهام که با مشاهده هرچه بیشتر در خاکش، این جملات شهید سید مرتضی آوینی در ذهنم پدیدار میشود.
بشاگرد هرچند نام منطقهای در دور افتادهترین نقطه جنوبی کشور است، اما برای جهادیها نامی آشناست. منطقه ای در میان کوههای صعب العبور هرمزگان که سالهاست با نام حاج عبدالله والی گره خورده است. در روزهایی که کشور در اوج جنگ با رژیم بعث عراق بود، بزرگ مردی به فرمان حضرت روحالله وارد منطقه میشود و در میان این روستاها قرارگاهی را راهاندازی میکند.
اما این همه ماجرا نیست، قرارگاه حاج عبدالله با محبت وافری که به اهالی مستضعف منطقه داشته، تبدیل میشود به خمینی شهر و حالا با همین نیت خالص، آسمان خراش حاج عبدالله محل رفت و آمد جهادگرانی است که در مکتب عشق به روح الله، خدمت به مردم را تلمذ میکنند.
ایام ماه ذیحجه است. ماه علی و فاطمه سلامالله علیهما، در روزهایی که خورشید عالم تاب می شود پناه دختر رسول خدا، تا خانه شان به نور حسنین، الی الابد درخشان بتابد. تا عید قربان راهی نمانده است، روزهایی که بسیاری از جوانان این مرز و بوم قصد میکنند تا زندگی مشترکشان را به برکت اولیاء الله شروع کنند.
همین ایام بهانهای مبارک برای ورود معاون رییس جمهور به روستاهای بشاگرد شده است. گذر از بندرعباس و میناب تا سردشت و منطقه بشاگرد به زبان آسان میآید، اما تا رسیدن به این منطقه صعب العبور حدود 6 ساعت راه داریم. انسیه خزعلی با یک خودروی شخصی تا سردشت راهی شده است. در جایی که انتظار میرود برای تسریع کار هم شده، مسئولین با هلی کوپتر حاضر شوند. منطقهای که شاید حضور یک خانم مسئول، عجیب به نظر برسد، اما تمام این سختیها برای دختر آیتالله خزعلی که شنیدم دو سالی را در هرمزگان زندگی کرده اند، خیلی طبیعی به نظر میآید.
قرار است در این ایام خجسته، مراسم ازدواج آسان 110 زوج بشاگردی به همراه اهداء کمک جهیزیه که با پیگیری گروههای جهادی و پیش قدم شدن بنیاد بینالمللی آبشار عاطفه ها رقم خورده انجام بگیرد. روبروی مسجد جامع سردشت، فضای خاکی وسیعی قرار دارد که تبدیل به سالن عروسی شده است.
نیروهای جهادی از یک هفته قبل در تدارک این جشن باشکوهاند. عروس و دامادها در موجی از هلهله و شادی اهالی سردشت وارد مجلس میشوند. در میانشان چند زوج دانشجو هم وجود دارد که برای شروع زندگی شان ازدواج آسان را انتخاب کردهاند.
طبق گفتوگوی اهالی بشاگرد، مراسم جشن این نوعروس و دامادها، یک مراسم واقعی است نه نمادین. به طوریکه بعد از این جشن، مستقیم راهی خانه بخت میشوند و قرار نیست مراسم دیگری برگزار شود. جهادگران تأکید دارند ازدواج آسان بشاگردیها باید الگویی برای تمام کشور شود. جشنی که تا پاسی از شب ادامه دارد و با نورافشانی از بالای مسجد و کنار گنبد و گلدسته های خانه خدا پایان مییابد و در نهایت حضار در جشن، از ولیمه سادهای که نذر امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) است متنعم میشوند.
شبانه راهی روستای خمینی شهر میشویم. حدود یک ساعت و ربع از سردشت تا خمینی شهر راه است. ساعت حدود یک بامداد در خمینی شهر و میان کپرهای قرارگاه جهادی حضرت زینب (س) مستقر میشویم تا صبح علی الطلوع راهی روستای گرهون باشیم.
حاج سید محسن مومنی بعد از حاج عبدالله و برادرانش حاج محمود و حاج امیر والی، علمدار منطقه شده و با اینکه از حدود 34 سال پیش تاکنون، خادم مردم بشاگرد است از ذکر نام خود ابا دارد و میگوید "همه زحمات روی دوش جهادگران خانه طلاب بوده و در نهایت خودش را یک خادم معرفی میکند."
اما با وجود این حجم از تواضع، با یک بررسی ساده برای هر پژوهشگری، حضور پررنگ حاج سید محسن در بشاگرد، مسجل و مشهود خواهد شد. این روحانی سادات که لهجه اصفهانیاش، صفای کلام او را دو چندان کرده، برایمان از وضعیت منطقه میگوید. دلدادگیاش به مردم منطقه به حدی است که وقتی سالها پیش با گله مادرش از عدم حضور او در قم مواجه می شود، دست پدر و مادر را به احترام گرفته و راهی منطقه بشاگرد میکند و حالا به روایت خودش این مادر است که اصرار دارد فرزندش خادم اهالی ولایتمدار بشاگرد باشد.
انسیه خزعلی در جشن ازدواج 110 زوج بشاگردی شرکت میکنددر تشریح این راه طولانی همین بس که علمداران این مسیر جهادی میگویند برای رسیدن به "گرهون" باید با ماشینهای مجهز راهی شویم و آقا سید هم که پیشکسوت این مسیر است اصرار دارد خود پشت فرمان بنشیند که هم پیشران باشد و هم در طول مسیر روستای خمینی شهر تا گرهون که نزدیک به سه ساعت از میان کوه و کمر و دره انجام می شود، راوی مشکلات زنان و دختران ولایتمدار منطقه برای خانم دکتر خزعلی باشد. وسط راه تراکتور و ماشینهای سنگین در حال جادهسازیاند و اصلاً معلوم نیست این روحانی کارکشته میان این همه در هم ریختگی جاده، مسیر اصلی را چطور پیدا میکند!
تمام مسیر را سراپا گوش شدهام، برای شنیدن روایتهای زیبای این مرد مجاهد که میگوید در بدو ورود حاج عبدالله والی، مسیر بندرعباس به بشاگرد بیش از 20 ساعت به طول میانجامید تا اینکه جادهسازیها شروع شد.
حاج سیدمحسن معتقد است هیچ حرکت جهادیای بدون حضور زنان، مفید فایده نیست و از خاطرات همراهی همسرش میگوید که سالها پیش از اینکه جادهسازیها تکمیل شود، همین مسیر چند ساعته تا سردشت را حدود 12 ساعت همراهی میکرده، آن هم با کمبود امکانات و سوارشدن بر پشت کامیون و هزاران مکافات دیگر و تأکید میکند "این هدف خدمت گذاری هرگز میسر نمیشد، مگر با همراهی و مجاهدت همسرم."
حتی وقتی از خاطرات حضور جهادگران هم روایت میکند، به جایی میرسد که گاهی از مردان جهادگر به دلیل همراه نکردن بانوان جهادی گله کرده و علتش را لزوم دلجویی مستقیم از بانوان منطقه میداند که فقط خانمهای جهادی میتوانند این نقش مهم را ایفا کنند.
او بر تأثیرگذاری عمیق بانوان در حرکتهای جهادی و بهسازی مناطق محروم تأکید دارد و به نیاز وافر زنان و دختران مناطق محروم نسبت به دلجویی، همدردی، مشاوره و توانمندسازی اشاره میکند که صدالبته تأکیدی موشکافانه و تحلیلی دقیق است چرا که زنان، محور اصلی خانوادهاند که رشد و شکوفایی هر جامعه ای، وابستگی مستقیم به رشد خانوادهها به عنوان حیاتیترین هسته زندگی بشری دارد.
این روحانی مجاهد محاسن سپید، که اغلب اهالی را به اسم میشناسد و میگوید بسیاری از آنها که طلبه و دانشجو شدهاند، شاگردش بودهاند و اکنون فعال فرهنگی روستاهایشان هستند. در اثنای روایت یک لحظه سکوت را هم برای خود مجاز نمیداند و همانطور که مسیر پرپیچ و خم کوهستانی را دور میزند، تمام ثانیههایش را وقف مردم محروم منطقه میکند و برای دکترخزعلی از مشکلات و موانع تحصیلی دختران بشاگرد میگوید که خانه به خانه رفته و خانوادهها را برای حضور دخترانشان در مدارس شبانهروزی توجیه کرده است اما کماکان نیاز مبرم این دختران به امکانات آموزشی و بهداشتی غیرقابل انکار است.
در طول مسیر چندباری مجبور به توقف میشویم. اهالی روستای حیدرآباد که نمیدانم از کجا متوجه حضور معاون رییسجمهور شدهاند، با پای پیاده طی طریق کرده و خود را به جاده اصلی رساندهاند. جادهای که در تنگناهای مسیر، هیچ شباهتی به جاده ندارد و فقط یک فرد بومی میتواند، مسیر اصلی به سمت مقصد را بیابد. دکتر خزعلی با مشاهده مردم منطقه پیاده میشود و در حلقه ارادت زنان و دختران جوان روستا، پای درددل آنها میایستد و از زبان دخترانی توانمند، نیازهای منطقه را میشنود.
البته بین همه مشکلات، روزنه امیدی بس دلانگیز وجود دارد که برخی از این دختران با همه سختیها، مدارج بالای علمی را طی کرده و وارد حوزه و دانشگاه شدهاند. دختری که خدیجه نام دارد به نمایندگی از 20 دانشجوی دختر روستا صحبت میکند. خدیجه به همراه کبری و عالیه و آمنه کلی مسیر را پیاده آمده تا از دغدغهاش در مورد فضای مجازی مسمومی بگوید که قصد دارد اسلام را در منظر جوانان تخریب کند. با ابراز نگرانی این دختر با بصیرت بشاگردی، یاد جمله حضرت آقا میافتم که فرمودند " اگر امروز رهبر انقلاب نبودم، حتماً رئیس فضای مجازی کشور میشدم"
حاج آقا مومنی از فعالیتهای فرهنگی اهالی ولایتمدار بشاگرد میگوید که در ایام عید سعید غدیر، جوانان در قالب 30 کاروان، در مدت سه شبانه روز در تمام روستاها جشن بزرگ عید غدیر را بر پا میکنند. روستاهایی که برخی از آنها هماکنون تعداد طلبه و دانشجوهای قابل توجهی دارد حتی در رشتههای فنی و پزشکی و یکی از روستاهای بشاگرد را نام میبرد که پنج دانشجوی پزشکی را با وجود محدودیتهای فراوان پرورش داده است.
وارد روستای گرهون که میشویم، دو مرد سالخورده اصرار دارند جلوی معاون رییس جمهور قربانی را سر ببرند، اما با ممانعت دکتر خزعلی روبرو میشوند و در نهایت از زیر قرآن با احترام وارد روستا میشوند. پس از بازدید از خوابگاههای شبانهروزی دانشآموزان روستا، وارد حسینیه میشویم. از نان های محلی روستا که هرچه بگویم کم است. نانهایی که طعم حقیقی زندگی را میدهند. طعم صفا، صمیمیت و اخلاص. اینجا با همه محدودیتها، زندگی پابرجاست و مردم مقاومی دارد که الگوی ایرانی جماعتاند.
مردان و زنان روستا در دو طرف حسینیه نشستهاند، تعدادی از دختران که سربند قرمز به پیشانی دارند و جلودارشان قاب عکس سردار سلیمانی را در دست گرفته، سرود سلام فرمانده را به زبان عربی چنان شیوا و جذاب همخوانی میکنند که گویی گروه سرود بحرین جلویمان ایستادهاند. همان گروهی که سال گذشته پس از پخش بینالمللی سرود سلام فرمانده در مسجد مقدس جمکران، با اجرایی زیبا در بحرین، آن سرود را به زبان عربی منتشر کردند.
در حسینیه روستای گرهون، کلثوم حق مطلب را با دکلمه زیبایش ادا میکند.
"ما دانشآموزان منطقه بشاگرد اگر کفش نداشته باشیم، پابرهنه به مدرسه میرویم و اگر نان نداشته باشیم فرزتد رمضانیم و روزه میگیریم. همه اینها قابل جبران است، اما آنجا که همکلاسی من به علت نیش عقرب جانش در خطر است، دریغ از اینکه اگر به موقع به بیمارستان نرسد جان خود را از دست میدهد، آنجا که دوستم برای یک کلیه درد ساعتها و روزها دور خود میپیچد تا شاید موتورسیکلتی پیدا شود و او را به شهر برساند، اینها برای ما غیرقابل تحمل است."
باورش خیلی سخت است در این مسیر صعب العبور چطور می توان دانش آموزی بدحال را پشت موتورسیکلت نشاند! آن هم در جاده ای که با خودروهای مخصوص هم ساعتها راه در پیش است!
خانمی کنارم نشسته که اسمش زهرا است. میگوید 37 سال دارد و صاحب هشت فرزند است. هزار ماشالله. این وسعت نگاه بانوان بشاگردی در وظیفهشناس بودن جای تقدیر دارد که در اوج محرومیت، دغدغه اصلی کشور را در بحث جمعیت پوشش میدهند. زهرا میگوید فرزندان آخرش دو قلو بودهاند و برای آنکه آسیبی نبینند یک ماه قبل از تولد آنها، مجبور به حضور در شهر شده است. با این همه سختی، اهالی بشاگرد یک وجه مشترک دارند و آن هم ولایتمداری است.
کلثوم ادامه میدهد: " سلام ما را به رییس جمهور و وزیر آموزش و پرورش برسانید و بگویید ضمن اینکه مشتاقانه آرزوی دیدن آنها را دادیم، عاجزانه خواهشمندیم برای مدارس شبانه روزی بشاکرد چند وسیله نقلیه متناسب جاده های صعب العبور قرار دهید که در این صورت بزرگترین کمک را به فرزندان خود کردید و قطعا دعای خیر ما همراهتان خواهد بود. در عوض ماهم قول میدهیم با درس خواندن پای آرمان های انقلاب بمانیم و به وصیت شهدا عمل کنیم و با حجاب فاطمی، قلب آقا امام زمان (عج) و مادرشان فاطمه زهرا (س) را خشنود کنیم. با آرزوی سلامتی و تندرستی رهبر معظم انقلاب. کلثوم؛ دانش آموز پایه هشتم"
دکتر خزعلی با تایید کلام یکی از اهالی می گوید " مردم اینجا محروم نیستند. همت، انگیزه، توانمندی و محبت شما مردم بشاگرد به نظام و انقلاب بزگترین سرمایه است و این نیتهای خالص شما مردم ولایتمدار بوده که مسیر را برای جهاد در بشاگرد باز کرده است."
بعد از رجزخواتی کلثوم، دکتر خزعلی با همراهی بانوان روستایی، وارد مرکز روستا می شود. تعدادی بستههای لبخند مادری که توسط بنیاد 15 خرداد آماده شده است، به خانه هایی که نومادران در آن حضور دارند اهداء میشود. خانهها اغلب کپری هستند. خانم جوانی به نام سکینه که نقاب محلی منطقه را به صورت دارد، با فرزندی که به آغوش گرفته، پیشران است و ما پشت سرش حرکت میکنیم.
کپرها محل سکونت خانوارهاست و در کنارش کپرهای کوچکی مخصوص احشام که اغلب بز هستند نیزتعبیه شده است. بزغاله ها جلوی کپرها بالا و پایین می پرند و نگاه هر رهگذری را به خود جلب میکنند.
خانمهای محلی از درب های کوچکی با بافت حصیری که دور خانهها ساخته شده عبور میکنند. عبور از این درب های حصیری مستلزم این است که تا کمر خم شویم. بالاخره به خانه نوعروس روستا میرسیم که سال گذشته با طرح ازدواج آسان، زندگیاش را شروع کرده و الان برای تولد فرزندش در بیمارستان شهر بستری است. اسم کودکان این منطقه نیز بسیار زیباست. شریفه بانویی 40 ساله است که 6 فرزند به نامهای سیف الاسلام، فاطمه، زهرا، شهربانو، زین العابدین و زینب دارد و نامهای زیبا و با مصمایی مثل امیر، علی اصغر، ام کلثوم و بنیامین نیز به گوشم میخورد.
با دیدن خانه لیلای نوعروس، تصورم نسبت به کپر تغییر میکند. یک اتاق 12متری بسیار زیبا که بانوی خانه با سلیقه خاصی سقف کپر را با پارچه قرمز پوشانده و دور تا دورش را با انواع ریسه های رنگی تزیین کرده است. کاملاً مشهود است که لیلا یک بانوی هنرمند بشاگردی است.
در هر کپر و خانه سیمانی وارد میشویم امکانات ابتدایی و کف پوش موکت وجود دارد، اما یک وجه مشترک نیز بین همه خانههاست و آن اینکه روی دیوارهایشان تنها یک قاب وجود دارد و آن هم عکس حضرت آقا و حاج قاسم است. در یک کلام میتوان گفت " اهالی بشاگرد بسیار ولایتمدار هستند"
در خانه شهید حسن پیردادی نیز که دکتر خزعلی در بدو ورودش به سردشت برای دلجویی از مادر بزرگوار شهید حاضر شد قاب عکس رهبر معظم انقلاب دیده می شد. خانه ای ساده شامل دو اتاق که برادر شهید میگفت هشت خانوار در این منزل پر برکت سکونت دارند. روی دیوارهای گلی خانهها و کپرهایی که وارد شدیم، هیچ قابی جز عکس رهبر معظم انقلاب و سردار دلها ندیدم. حتی در خانهای که هشت فرزند داشتند، عکسی نه از نوگلان خانه بود نه پیر و مرادی جز حضرت آقا. شاید این نشان میدهد علت پایداری روی اصول انقلابی، داشتن امکانات مالی و رفاهی نیست. پایبندی به انقلاب، ریشه در قلب رئوف و جان بصیر ملتی سلحشور دارد که عاشق اهلبیت (علیهمالسلام) و دلباخته مکتب خمینی کبیر هستند.
در مسیر برگشت از روستای گرهون، وارد خمینی شهر میشویم. در محفلی قرآنی که دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام حضور دارند و بانوان بیش از 160 روستای بشاگرد را تحت آموزش قرآنی قرار میدهند. دختران حاضر در این محفل قرآنی، با هم سرودی را در عشق به امام زمان (علیه السلام) همخوانی میکنند و قرار است با همین تعلیماتی که آموخته اند، شاگردان قرآنی را در روستاهای محل سکونت خود پرورش دهند.
هر چه از سردشت و بشاگرد دیدیم همه عشق حضور است وشعور انقلابی مردم و حضور جهادگرانی که به فرمان رهبرشان در بیانیه گام دوم انقلاب، لبیک گفتند که فرمود "کشور نیازمند مدیریت جهادی است." از سید محسن مومنی که چند دهه از عمر پربرکتش را میان مردم ولایتمدار بشاگرد سپری کرده و دو فرزندش همین جا متولد شده و به مدرسه رفتهاند و پنج دخترش همچنان برای خدمت به مردم بشاگرد لحظه شماری میکنند، تا حاج عباس، جانباز مجاهد اصفهانی که با وجود قطع بودن دو پایش، خود پشت فرمان مینشیند و 10 سال است مسیر سمیرم اصفهان تا سردشت را به عشق خدمت به خلق الله طی میکند.
از طلاب و دانشجویانی که جان برکف در این منطقه صعب العبور رفت و آمد دارند و بارها در معرض سقوط از دره های سخت روستاهای بشاگرد قرار گرفتهاند، تا پزشک خیر گمنامی که متخصص مغز و اعصاب کودکان است و در حالیکه از نوزادی در آلمان بزرگ شده، اما هرسال چند ماهی به بشاگرد می آید تا برای درمان و جهیزیه و مسکن مردم سنگ تمام بگذارد و در عین حال مصر است نامی از او برده نشود، اما خداوند طبق وعدهاش نام این نامداران را زنده خواهد کرد چنان که امیرالمومنین علیه السلام در وصفشان فرمود اینها " مَجهُولوُنَ فِی الارَض وَ مَعروُفُونَ فیَ السَماء هستند" نمونه بارزش حاج عبدالله والی که در اوج جنگ تحمیلی، گمنام وارد بشاگرد شد، اما اکنون یادبودش در میان مزار شهدای گمنام خمینی شهر نورافشانی میکند.
نویسنده: زهرا اسدی