روایت سقوط دولت مصدق و قتل زنی به نام مهتاب / در حال و هوای عشق
یکی از جذابیت های تئاتر از گذشته تا امروز، اشکال متنوع آن است که میتواند مخاطبانی از طیفهای گوناگون را مجذوب خود کند. یکی از آنها، نمایشهایی است که در آن موسیقی رکن اساسی بوده و به تاروپودش گره خورده و به آن تئاتر موزیکال گفته میشود.
در کنار آن به نمایشهایی برمیخوریم که تفاوتهای ظریفی با نمایش موزیکال داشته و کنسرت - نمایش نامیده میشوند. در اولی، موسیقی با دیالوگها درآمیخته و گاه به شکل آهنگین ادا میشوند. اما در دومی، موسیقی و آواز به موازات درام پیش میروند. نمایش (کوچه عاشقی) به کارگردانی سیدجلال الدین دری که این روزها در ایوان عطار مجموعه کاخ سعدآباد اجرا میشود، نمونه خوبی از یک کنسرت - نمایش به حساب میآید.
دری قصه خود را از یکی از روزهای مهم و تاثیرگذار دهه سی (28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق) آغاز کرده و آن را به قصه قتل زنی به نام مهتاب گره زده که بازیگر تماشاخانه است. در پرده اول و از لا به لای دیالوگ های ردوبدل شده میان مهتاب و ریحان کاملا با فضای نمایش آشنا میشویم که متناسب با شغل و طبقه اجتماعی آنها به نظر میرسد. حضور ایرج به عنوان سردبیر روزنامه سرصحنه قتل و آشنا شدن او با ریحان، نقطه عطفی را در نمایش رقم زده و عشق را به عنوان تم اصلی کار پررنگ میکند. در حقیقت عشق حلقه اتصال قصههای کوچه عاشقی به حساب میآید که از ابتدا تا انتهای نمایش حضور دارد. برای مثال هم میتوان به عشق بین ایرج و ماشیننویس روزنامه (بدری) اشاره کرد که در تضاد کامل با عشق میان کاووس و غزال، مهتاب و کاووس و کمیسر پلیس و غزال قرار دارد. جالب اینکه تقریبا هیچیک از عشقهای شکل گرفته میان شخصیتها، دوطرفه و دور از دروغ و منفعتطلبی نبوده و در فضایی روایت میشوند که تنها عشق به میهن (دکتر مصدق به ایران)، عمیق و واقعی به نظر میرسد.
دری برای روایت قصه خود در بیش از دو ساعت زمان نمایش، لحن کمدی را انتخاب کرده و بخش مهمی از دیالوگهای خود را بر آن استوار کرده است. به ویژه آن که شناخت خوبی هم از زبان کوچه و بازار طهران اوایل دهه سی داشته و در شکل دادن بسیاری از دیالوگهای خود از آن بهره گرفته است. برای مثال میتوان به دیالوگهای بدری و زبان تند، گزنده و هتاکاش اشاره کرد که ریشه در آشنایی او با ملکه اعتضادی دارد! شکل دیگری از آن را در ریحان به عنوان زنی عامی و کم سواد میبینیم که او هم به دنبال عشق میگردد اما زمانی آن را پیدا میکند که دیر شده است. در نقطه مقابل آنها، ایرج به عنوان یک روزنامهنگار دون ژوان مسلک قرار دارد که عشق برایش دستاویزی برای رسیدن به چیزهایی است که میخواهد. الباقی شخصیتها، تیپهای آشنایی هستند که از همان دهه سی احضار شده و روی صحنه رفتهاند. از کمیسر پلیس و دستیارش ممسنی تا میرزا عبدالزکی و راپورتچی که این آخری نقش مهمی در شکلگیری نقاط عطف نیمه دوم نمایش دارد.
موسیقی زنده نقش مهمی در کنسرت - نمایشها داشته و کوچه عاشقی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از آن به عنوان برگ برنده استفاده کرده است. گاه در آغاز و یا پایان هر پرده مورد استفاده قرار گرفته و مزین به آواز بوده و گاه نقشی کلیدی در معرفی یک شخصیت همچون: کاووس دارد. اجرای درخشان نوازندههای قانون و پیانو در کنار صدای فوق العاده حمیدرضا ترکاشوند، نقشی اساسی در جذابیت نمایش کوچه عاشقی داشته و به خوبی برخی خلاهای موجود در نمایشنامه را پوشش داده اند.
کوچه عاشقی از آن دسته نمایش هایی است که نیاز به بازیگرانی دارد که شناخت عمیقی از تیپ و تیپ سازی داشته باشند و دری در انتخاب بازیگرانش عالی عمل کرده است. سمیرا حسینی، سولماز غنی، محمدرضا مالکی و امیرکاوه آهنین جان از جمله آنها هستند که وجوه تیپیک نقش ها را به خوبی درک و اجرا کرده اند. به ویژه سمیرا حسینی که تیپی جذاب و در عین حال آشنا برای مخاطب را ایفا کرده است. از زبان بدن و ایست و حرکت تا نحوه ادای دیالوگ ها که از ابتدا تا انتها یکدستی اش را حفظ کرده است. بهزاد عبدی هم که به عنوان آهنگساز چهره ای سرشناس به حساب می آید و آهنگساز کوچه عاشقی هم بوده، در نقش راپورتچی غافلگیرکننده ظاهر شده و بازی روانی را به نمایش گذاشته است.
5757
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1921362