"روح خدایی" که جهان را زنده کرد
از زندگی فقط نمردن و ذلیل بودن را باقی گذارده بودند و از دین فقط اسم و نام. او آمد و با احیای دینداری، زندگی شرافتمندانه را به بشریت معاصر ارزانی داشت.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ؛ جهان در لهیب ظلم و بیداد میسوخت و آنچه که از جانها به گوش میرسید، آه و ناله و دادخواهی و یا طلب مرگ از خدا بود؛ چراکه مستکبران با پرواربندی خود، حوزه فعالیتهای زیادتخواهانه خود را جهانی کرده بودند. هیچ کشوری در جهان نبود که بین دو ابرقدرت جنایت تقسیم و سهم این دو سردمدار ظلم و چپاول جهانی نشده بود. تنها دوبلوک قدرت غرب و شرق، آمریکا و شوروی، بودند که با دو مشرب بظاهر متفاوت اما، با رویکرد واحد امپریالیستی، کشورها را در تیول خود و در چنگال سفاکانه خویش داشتند و به هیچ جریان عدالتخواه در هیچ نقطه جهان اجازه ظهور و بروز را نمیدادند، که سخن در این ارتباط، نیازمند مثنوی هفتاد من کاغذ است.
ابرقدرت غرب با شعار سرمایه داری و بلوک شرق (اتحاد جماهیر شوروی) با شعار حمایت از کارگران و زحمتکشان، کشورها را به زیر مهمیز قدرت جمایتکارانه خود کشیده و اسیر کرده بودند. تنها عاملی که میتوانست قدرت نهفته در درون انسانها را بسیج کند، «دین و آموزههای الهی» بود که آنهم هر دو قدرت فائقه جهان، در مورد آن بدترین و تحقیرآمیزترین تلقی و رفتار را داشتند.
بلوک غرب، «دین» را امری شخصی و مربوط به دوران جاهلی و نادانی انسانها میدانست و با زشتترین شکل به مبارزه وهن آمیز با دین برخاسته بود. بلوک شرق نیز تحت تأثیر اندیشههای مارکسیستی، «دین» را «افیون» جامعه و عامل توجیه وضع بردگی و بلادیدگی مردم تبلیغ میکرد. مقابله با «دین»؛ نقطه مشترک هردو ابرقدرت بود و هیچگونه مخالفتی با یکدیگر در مقابله با دین نداشتند و حتی در محافل جهانی نیز هردو قدرت شیطانی جهان بر سر یک میز برای از بین بردن اعتقادات دینی مردم می نشستند و کاملاً اشتراک فکر و اقدام در این زمینه با یکدیگر داشتند. در سدههای اخیر، هیچگاه بسان دهههای قبل از انقلاب، اجماع قدرتهای شیطانی جهان علیه «دین» بوجود نیامده بود. فضای جهانی آنچنان در اختناق مبارزه با آرمانهای دینی حاکم بود که هیچ ادعایی جرأت دفاع علنی از دین و پیروان ادیان را به خود نمیداد، حتی واتیکان نیز به نیابت از «مسیحیت»؛ جریان «سکولاریته» را پذیرفته بود و در قبال مظالم دو قطبی جهان، دم بر نمیآورد و با سکوت و حتی مواضع جانبدارانه، مهر تائیدی بر اندیشه و عمل دو طاغوت زمان میزد. در شرائطی که اقتدار دو بلوک یر کشورهای تحت سلطه خود کاملاً تثبیت شده بود و هیچ امید رهایی از سلطه دوگانه قدرتهای شیطانی وجود نداشت و آمریکائیها ابران را جزیره ثبات خود میپنداشتند و یدترین تعابیر را روی ایرانیان بکار میبردند، آتشفشانی از دل مردم ستمدیده ایران از سوی یک رهبر دینی، که سلطهگران فکر میکردند شعلههای حیات سیاسی او را سالهاست که خاموش کردهاند، آغاز شد و شدت این طوفان مرگبار برای مستکبران آنقدر شدید و سریع بود که هیچ مجالی به آنان ندارد و لاجرم چارهای جز برچیدن بساط ظلم و فساد خود را حداقل برای مدت کوتاه برچینند و سلطه بر ایران را از کف رفته بدانند.
هرچند برای بازگشت خود به شرائط گذشته از هیچ تلاش و کوششی از طروق مستقیم و غیرمستقیم توسط عمال و دلباختگان خود، که همچنان زندگی انگلی برای ادامه فساد و تباهی اخلاقی را خواهانند، فروگذار نکردهاند، اما آنچنانکه خود معترفند، مذاب این آتشفشان همه منافع نامشروع آنها در منطقه و حتی سراسر جهان را مورد تهدید و چالش جدی قرار داده است. صدها اندیشکده و پژوهشگاههای آنها لحظه به لحظه انقلاب اسلامی را رصد میکنند و هزاران طرح براندازی سخت و نرم را برای آن تدارک دیده و هزاران میلیارد دلار برای اجرای طرحها و پروژههای خود برای براندازی نظام اسلامی و تخریب ولی فقیه هزینه کردهاند، لیکن نتیجه عکس گرفته و گرایش مردم جهان با همه موج اسلامهراسی، به اسلام و انقلاب اسلامی بیشتر شده است و این نیست مگر به نصرت امام زمان (عج) و اراده الهی در مانایی و پایداری نظام اسلامی که برای شکلگیری و استقرار آن، خون صدها هزار جوان پاک و ولایی هدیه شده تا این نظام بماند و احکام اسلام را برای زمینهسازی ظهور حضرت حجت (عج) به اجزاء در آورد. صدرنشین و خالق احیای دین و آزادگی و ظلم و فسادستیزی در دوران معاصر، بدون هیچ معارضی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، خمینی کبیر (ره) بوده و اوست که حقیقتاً حق حیات بر گردن بشریت دارد. اوست که در دوران سرگشتگی و سرخوردگی بشریت معاصر توانست افق جدیدی از حیات طیب راب به روی انساها بگشاید و بهار ایمان و زیباییهای روح الهی نهفته در سرشت و فطرت پاک انسانها را به صحنه آورد و با دمیدن روح امید و نشاط، نقطه عطفی برای زیست انسانی جهانیان ایجاد کند. امام خمینی (ره)، روح نظام اسلامی و شرافت جمهوری اسلامی است و پایهگذار دکترین حضور فطرتهای پاک برای استقرار نظام الهی در دوران معاصر و برای فرداهای بشریت است. حضرت روحالله، رهبر فجرآفرینان 15 خرداد سال 42 و پروراننده نسلی انقلابی برای درهم شکستن طواغیت عصر و استقرار نظام عادله جمهوری اسلامی است که در هر سال و به بهانه گرامیداشت 14 و 15 خرداد، نسل جوان باید به واکاوی میزان تحقق آرمانهای امامین انقلاب و شناسایی موانع و تلاش برای رفع این موانع جهت استقرار کامل عدالت و فضیلت و عظمت ایمانی جامعه بپردازد که بهترین نوع تجلیل و تکریم، پیگیری نسل به نسل آرمانهای انقلاب اسلامی است.
محمداسماعیل امامزاده - کارشناس مسائل سیاسی
انتهای پیام /