رویای بازگشت حاج احمد!
مجسم کنیم حاج احمد با سر و رویی که گرد پیری بر آن نشسته، به تهران بازگشته و به خانه کوچک و قدیمی اش در کوچه علوی خیابان مولوی تهران سری میزند.
به گزارش حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، احسان محمدحسنی مسئول سازمان هنری رسانهای اوج به بهانه سی و هشتمین سال ربوده شدن و شهادت چهار دیپلمات از یاد رفته یادداشتی منتشر کرد.
متن یادداشت احسان محمدحسنی به شرح ذیل است:
هو الحق رؤیا و تصور بازگشت «حاج احمد متوسلیان» و سه همرزم کهف نشین و فراموش شده او پس از 38 سال دوری و بی خبری مطلق، در همین روزها و روزگار پرحادثه به میهن عزیزمان، الحق که شیرین و گواراست. مجسم کنیم حاج احمد با سر و رویی که گرد پیری بر آن نشسته، به شهر خودش تهران بازگشته و پس از قریب به چهار دهه، برای ملاقات با مادری که در گمنامی و چشم انتظاری، چراغ عمرش خاموش شده، به خانه کوچک و قدیمی اش در کوچه علوی خیابان مولوی تهران سری میزند و با مردم و خیابان ها و محله های این شهر شلوغ مواجه میشود....
«بازگشت احمد» به تنهایی پتانسیل تبدیل شدن به جذابترین و شگفت انگیزترین فیلم سینمایی و یا سریال تلویزیونی پرمخاطب را پیرامون فرجام قصه این شیر در زنجیر داراست. همان انگیزهای که سالها قبل ما را بر آن داشت تا رایحهای از زندگی و زمانه احمد را در قالب فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» راهی نمایش بر پردههای عریض سالنهای سینما کنیم. امروز هم میتواند، شوق تخیل و تصور بازگشت حیدر رزمندگان و سه جوانمرد سلحشور و همراه او، به این دیار غبار غم گرفته بعد از شهادت حاج قاسم و سربرآوردن بلای کرونا، سوژه بکر دیگری برای پرداخت روایت این مواجهه حیرت انگیز باشد. *** آری؛ قصهای شکوهمند که قهرمانان واقعی آن، به تأسی از امام و مقتدایشان، شریک غم مظلومان جهان شدند و برای اثبات این مدعا، در فردای پیروزمند نبرد الی بیت المقدس و نماز فتح در مسجد جامع خرمشهر، در ژوئن 1982، زیر بیرق فخر آفرین «قوای محمد رسول الله»، عازم کرانههای مه گرفته خطه خونرگ «لبنان» مظلوم شدند. قصهای بی نظیر و تکرار ناشدنی از ورود باشکوه لشکر اسلام به دمشق و اقامه عزای شهیدان کربلای حسینی و کربلای خمینی در حرم ام المصائب، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، از استقبال گرم و مهمان نوازی صمیمانه مردم مسلمان سوریه، شیعیان آواره لبنان و مظلومان بی پناه فلسطینی از «جند محمد (ص)»، تا آغاز عملیات فشرده شناسایی در «دره بقاع» و «بلندیهای جولان»، از پادگان نیمه متروکه «زبدانی» و عملیات لغو شده تیپ در «بقاع» تا... و سرانجام از پست ایست و بازرسی «برباره» در جاده ساحلی «طرابلس - بیروت» که داغی التیام ناپذیر برقلبهای سلحشوران ایران زمین و مستضعفان جهان گذاشت و حالاپس از 38 سال از واقعه تلخ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، به جای تجسم و تصور و تخیل، خبر آورده اند که فاتح راستین خونین شهر، حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او «سیدمحسن موسوی»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» پس از ربوده شدن و سپری کردن ایام کوتاهی در اسارت نیروهای مزدور شبه نظامی فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ساحل مدیترانه تیرباران شده اند و محل دفن ایشان هم مشخص است.
این خبر، یا واقعیت دارد و یا صرفا یک ادعاست! هر چه که هست سالهای سال، اساتید، محققین، مستندسازان، نویسندگان و پژوهشگران توانا و به نام وادی ادبیات پایداری این دیار، بر مبنای اسناد و شواهد و قرائن متقن و شهادت شاهدان زنده و حاضر در اسارتگاه و محل تیرباران و دفن این چهار ایرانی مظلوم، گواهی میدهند که حاج احمد متوسلیان و همراهان غریبش به طرز وحشیانهای به شهادت رسیده اند و پیکر نیمه جانشان نیز در نقطهای مشخص در زیر خرواری از خاک و بتن قرار گرفته و تا امروز مدفون مانده اند.
صحت و سقم این مدعا موقعی روشن و عیان میشود که سلحشوران نیروی قدس سپاه با همکاری وزارت امور خارجه و دریادلان حزب الله لبنان، نقطه مورد نظر را با دقت و سرعت، تفحص و کاوش نموده و چنانچه بقایای پیکرهای مطهرشان کشف شد، با آزمایش DNA، طی بیانیهای حقیقت را با مردم، یاران و خانوادههای چشم انتظارشان در میان بگذارند.
اکنون میتوانیم مجسم کنیم که در همین نزدیکیها و ماههای آینده و تا قبل از فرارسیدن چهاردهم تیرماه سال 1400، به جای جسم خسته و نحیف حاج احمد، پیکر مطهر او پس از سالها غربت، به دامان میهن بازگردد و چشم و چراغ ملت گردد و پس از استقبال و تشییع طوفانی جوانان این سرزمین، در کنار مقتدای روح اللهی اش و در جوار مزار یاران شهیدش، تا ابد آرام بگیرد.
اگر منافعی در «زنده نمایی» و نیامدن این پیکرهای دور افتاده از وطن برای عدهای خاص نباشد، حتما آن جریان مصلحت اندیش و منفعت طلب هم در برابر مطالبه عمومی مردم و اصحاب رسانه، مقاومت نخواهند کرد و تسلیم اراده و پیگیری منسجم و یکپارچه خواهند شد.
دست به نقد؛ عملکرد مسئولان ذیربط و رسانههای وطنی خودمان را در ماجرای 38 ساله ربوده شدن 4 فرزند رشید این آب و خاک، مقایسه کنید با عملکرد بوقهای تبلیغاتی نظام جهانی سلطه صهیونیستی درباره «ران آراد» - خلبان مفقود شده نیروی هوایی ارتش اسراییل، تا ببینید کجای کاریم!
حکام تل آویو هر سال برای صهیونیست مذکور، جشن تولد، جشن سالگرد فارغ التحصیلی، جشن سالروز ورود به ارتش صهیونیستی، جشن اولین پرواز موفقیت آمیز! و انواع و اقسام مراسمها میگیرند. دهها صفحه از مطبوعات اسرائیلی و غربی در هر یک از این مناسبتهای ادواری، در رثای آدمکش مفقود شده اسرائیلی سیاه میشوند. رسانههای گلوبال و شبکههای ریز و درشت ماهوارهای و شبکههای اجتماعی فضای مجازی را به صف میکنند و همچون ترجیع بندی تکراری و مسلسل، افکار عمومی مردم پنج قاره را با ورد «ران آراد، ران آراد» خودشان بمباران میکنند و در عوض عملکرد ما و رسانههای آزاده و مستقل ما، درباره روشن شدن سرنوشت 4 گروگان یا شهید ایرانی مان توسط تروریستهای آدم ربای حاکم بر تل آویو... تقریبا هیچ؟!
شک ندارم به یاری پروردگار و دعای مردم و همت والای اهالی رسانه، نه بصورت پراکنده و مقطعی - که هماهنگ و ریشه ای، برای آغاز یک جهاد رسانه ای، تا قبل از شمارش معکوس و از راه رسیدن چهاردهم تیرماه 1400، این پرونده قطور و بلند بالا، به صفحه آخر خود خواهد رسید. پس با توکل به حضرت مقلب القلوب؛ شروع میکنیم: «365»
انتهای پیام /