جمعه 9 آذر 1403

زبان‌شناسی کافه‌روهای تهران

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
زبان‌شناسی کافه‌روهای تهران

برای رزرو میز هم همین‌جور است. مثلاً می‌گویند شما توی ویتینگ لیست ما هستید، یعنی توی لیست انتظار ما هستید یا می‌گویند ویت تا بیایم، یعنی صبر کنید تا سفارشتان را بگیریم یا قهوه تیک‌وی است، یعنی قهوه‌تان بیرون‌بر است.

«دفعه بعد که کافه رفتید اول پایه‌های زبان انگلیسی‌تان را قوی کنید یا یک دیکشنری همراه‌تان باشد چون ممکن است معنای جمله‌ای را نفهمید یا مجبور شوید از گوگل برای ترجمه استفاده کنید، خوب یا بد به هر حال این‌جور حرف‌زدن در کافه‌ها انگار باکلاس است!»

روزنامه ایران نوشت: «هر وقت مجبور می‌شود، کسی را در کافه‌ای ببیند از قبل چند ساعت استرس دارد، می‌دانید چرا؟ چون به قول خودش زبان کافه‌ها را بلد نیست: «می‌دانی دفعه آخری که رفتم کافه، نه می‌فهمیدم توی منو چی نوشته‌اند، نه از حرف زدن پیشخدمت‌ها سردرمی‌آوردم، نه می‌دانستم چه چیزی باید سفارش بدهم. مثلاً وقتی یک پسر جوان آمد گفت اُردر دیگری ندارید؟ نفهمیدم یعنی چی. بعد گفت چایی‌تون رو ریچارچ کنم که باز هم نفهمیدم منظورش چیست. بعد که باز گفت لست اُردرتون چیه؟ گیج‌تر شدم. حالا اولی یعنی سفارش دیگرتون چیه، دومی یعنی چایی‌تون رو شارژ کنم، سومی هم یعنی آخرین سفارشتون رو بگید.

نمی‌فهمم این چه طرز صحبت‌کردن است. وقتی می‌شود همه این کلمات را فارسی گفت واقعاً چه لزومی دارد آدم این طوری حرف بزند؟ من کارم جوری است که باید قرارهایم را توی کافه بگذارم و هر بار با شنیدن این حرف‌ها گیج می‌شوم. بعضی اوقات توی گوگل سرچ می‌کنم، ببینم توی فهرست غذا چی نوشته یا چه می‌گویند. گاهی فکر می‌کنم من بی‌سوادم که این چیزها را نمی‌فهمم.»

همین دغدغه چندی پیش در شبکه‌های اجتماعی هم مطرح شد؛ تا جایی که کاربران نوشتند برای اینکه این روزها بتوان از خدمات کافه‌های تهران استفاده کرد حداقل باید آیلتس هفت داشت بس که کلمات انگلیسی برای همه چیز استفاده می‌شود. صورت غذاها را هم نگو که پر است از چیزهایی که نیاز به یک کیلومتر ترجمه دارد یا چیزهای قلمبه سلمبه‌ای که معنای ساده‌ای دارند.

دختر و دوستانش را در یکی از کافه‌های مرکز شهر تهران می‌بینم. از همان خانه‌های قدیمی حیاط‌دار که حوض دارد و کلی باصفاست. نسیم خنک اردیبهشت ماه هم همه چیز را قشنگ‌تر جلوه می‌دهد. می‌گوید: «اولین بار که خانم کافه‌دار گفت «کب» بگذارم روی قهوه‌ات، راستش را بخواهی نفهمیدم منظورش چیست. منظورش همان درپوش قهوه بود. خنده‌ام گرفت و گفتم درپوش؟ آره بگذار! راستش هر دو با هم خندیدیم. نمی‌دانم چه اصراری هست در کافه‌ها از این کلمات استفاده کنند. شاید می‌خواهند همه چیز را شیک‌تر از آن چیزی که هست نشان دهند.»

دختر دیگری که با لپ‌تاپ کار می‌کند ناگهان سرش را بلند می‌کند و وارد بحث می‌شود: «نباید ماجرا را یک‌سویه و تنها از طرف گردانندگان کافه‌ها دید. خیلی از مشتری‌ها هم دوست دارند این کلمات را بشنوند، چون احساس می‌کنند جای خاص‌تری آمده‌اند. من خودم کافه‌ای می‌رفتم که سعی کرد منویش را فارسی کند مثلاً جای لاته نوشته بود، شیرقهوه... راستش چندان به دلم نچسبید. کافه‌ها فرهنگ خودشان را دارند. فرهنگ غذایی، فرهنگ آداب معاشرت و فرهنگ حرف‌زدن و... کسی که دوست ندارد از این فرهنگ استفاده کند، می‌تواند جای دیگری برود.»

حرف‌های دختر جوری است که نظر بقیه کافه‌نشین‌ها را هم جلب می‌کند و خیلی‌هایشان در بحث مشارکت می‌کنند. یکی می‌گوید: «این‌طورها هم که می‌گویی نیست چند روز پیش یک کافه در شمال شهر بودم گفت می‌توانم پلیت‌ها و فورک‌ها را جمع کنم؟ منظورش بشقاب و چنگال بود. خب اگر قرار است انگلیسی حرف بزنیم بگویند درست انگلیسی حرف بزنیم اینجور حرف‌زدن دیگر معنایی ندارد.» مثال او انگار بقیه را هم سر ذوق آورده باشد هر کس از تجربه خودش تعریف می‌کند.

یکی می‌گوید: «برای رزرو میز هم همین‌جور است. مثلاً می‌گویند شما توی ویتینگ لیست ما هستید، یعنی توی لیست انتظار ما هستید یا می‌گویند ویت تا بیایم، یعنی صبر کنید تا سفارشتان را بگیریم یا قهوه تیک‌وی است، یعنی قهوه‌تان بیرون‌بر است.»

کنار دستی‌اش ادامه می‌دهد: «یک بار رفته بودم کافه، به پیشخدمت یا به قول خودشان به ویتر گفتم یک سیب‌زمینی سرخ‌کرده می‌خواهم. ابرو بالا انداخت و گفت منظورتان فرایز است؟ فکر کنم همین زبان و اصطلاحات روی قیمت فهرست غذا یا به قول خودشان منو تأثیر می‌گذارد یعنی هر چه قلمبه سلمبه‌تر گران‌تر. توی این فهرست‌ها چیزهایی هست که اصلاً سردرنمی‌آورم. «مثلاً اپل پای» با سس نمی‌دانم یعنی چی؟ مگر کیک سیب [با سس] خودمان چه اشکالی دارد؟ قهوه که اطوار بیشتری هم دارد. مثلاً نوشته‌اند کافه اوله، یعنی قهوه با شیر البته به زبان فرانسه یا می‌نویسند کافه کن لچه که به ایتالیایی می‌شود قهوه با شیر اما ساده همه‌شان می‌شود همان شیرقهوه خودمان. البته که وقتی قهوه را با این اسامی سفارش می‌دهی باید قیمت بالاتری هم بپردازی.»

یکی از میز پشت سر می‌گوید: «کار تا جایی بالا گرفته که برای استخدام افراد داخل کافه هم آگهی انگلیسی می‌زنند مثلاً دیش واشر (ظرف‌شور) و ویتر و ویترس (خدمتکار زن و مرد) نیازمندیم. انگار با این اسامی شغل‌هایی را که چندان شیک نیستند، قشنگ‌تر جلوه می‌دهند.»

حرف و حدیث که بالا می‌گیرد کلا بحث‌ها سمت و سوی دیگری پیدا می‌کند آن هم بحث بر سر ادا و اطوار کافه‌ها و اینکه چطور با همین ادا اصول‌ها برای خودشان مشتری جذب می‌کنند. یکی از مشتری‌ها می‌گوید: «چند روز پیش رفتم کافه‌ای که همه منویش را ایرانیزه کرده بود، یعنی از آن‌ور بوم افتاده بود. فکر می‌کنید به جای خیار سکنجبین چی گذاشته بودند؟ ملک‌التجار. نام فهرست نوشیدنی‌هایشان هم شربتخانه بود. یعنی اسم‌های قدیمی ایرانی را روی هر کدام از نوشیدنی‌ها گذاشته بودند. این هم یک نوع ادابازی دیگر است. شربت خیار سکنجبین، عرق نسترن و بابونه را می‌توان با اسم خودش گفت و نیاز به این همه ادا ندارد.»

صاحبان یا گردانندگان کافه‌ها در این باره چه نظری دارند؟ وقتی از خانم سالن‌گردان یا مسئول سالن اصلی کافه که باید روی سفارش‌ها و زمان تحویل و مرتب بودن کارها نظارت کند، می‌پرسم چرا چنین فرهنگی بر کافه‌ها غالب شده، مکثی طولانی می‌کند و می‌گوید: «شاید برای ما که در یک کافه کار می‌کنیم فهمیدن این نکات آسان نباشد، چون به فضا و ادبیات اینجا عادت کرده‌ایم و برای کافه‌روها و آنهایی که کافه‌ها را می‌شناسند همه این واژه‌ها عادی شده باشد. برای کسانی که کافه‌رو نیستند، سخت است.

به نظر من این مسأله عجیبی نیست و آدم‌ها در همه حرفه‌ها، اصطلاحات تخصصی خودشان را دارند و در حرفه ما هم خیلی از این کلماتی که برای شما مبهم است برای ما عجیب نیست. به هر حال بین کافه‌ها نرمال است مثلاً خیلی عادی است بگویی اسپرسو و همه می‌فهمند منظورت چیست. اسپرسو هم نوعی قهوه است که عصاره‌گیری شده. امریکانو هم نوعی دیگر از قهوه است و شاید واژه غریبی باشد اما واقعاً جایگزینی ندارد. من چند کافه می‌شناسم که سعی کردند از واژه‌های جایگزین استفاده کنند مثلاً به جای لاته می‌گویند شیرقهوه اما به نظرم شیرقهوه یک جوری است و آدمی که کافه‌رو است لاته را بهتر می‌شناسد. فکر نمی‌کنم خیلی بار ارزشی منفی یا مثبتی داشته باشد.»

مسئول کافه درباره این موضوع کلی حرف دارد: «چه قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم، شبکه‌های اجتماعی مخصوصاً اینستاگرام پیوند عجیبی با زندگی مردم پیدا کرده‌اند. گاهی هنوز سفارش مشتری را نیاورده‌ایم عکسش در اینستاگرام است و می‌بینیم دارد تبلیغش را می‌کند. بنابراین هر چقدر جذابیت بیشتری به این سفارش بدهیم و به قول ما ادابازی‌اش را بیشتر کنیم در شبکه‌های اجتماعی بیشتر طرفدار پیدا می‌کند. این فرهنگ زرد است اما یک مسئول کافه به همه اینها اهمیت می‌دهد و می‌گوید هرچقدر جذابیت‌ها را بیشتر کنیم، مشتری‌مان هم بیشتر می‌شود. برای همین سالن‌کارها را ویتر و ویترس صدا می‌کنند، لباس‌های خاص برایشان طراحی می‌کنند و تا می‌توانند از آنها می‌خواهند با ادبیات خاص حرف بزنند.»

مسئول کافه‌ای دیگر در مرکز شهر تهران هم اینگونه می‌گوید: «ما در دوران مدرن زندگی می‌کنیم و همه چیز در این دوران با سرعت زیادی تغییر می‌کند. اگر وارد دنیای آی‌تی و کافه آی‌تی‌ها و جمع‌هایشان شوی با کلماتی روبه‌رو می‌شوی که چیزی از آنها نمی‌فهمی. آنها هم می‌توانند از کلمات فارسی استفاده کنند، مثلاً به جای فولدر بگویند پوشه. وقتی کلمه مادر از یک زبان دیگر می‌آید برای توضیحش نیاز به ترجمه طولانی داری مثل اسپرسو. اما تبدیل به عادت شده و آدم‌ها اغلب مقلدند و کاری را انجام می‌دهند که به آن عادت کرده‌اند. در حوزه مهندسی هم همین‌طور است. بی‌نهایت کلمه انگلیسی در این حوزه استفاده می‌شود که معادل فارسی راحت‌تری هم اتفاقاً دارد. مثلاً بارها شنیده‌ام که مهندس‌ها به جاده می‌گویند «رُد» اما کسی هم ایرادی نمی‌گیرد. حالا چرا این همه کافه‌ها به چشمتان آمده چون یک محیط اجتماعی است و آدم‌ها دائم در حال رفت‌وآمد به آن هستند.»

اما استفاده از کلمات انگلیسی با این حجم بالا در سالن کافه‌ها چه دلیلی دارد، پسر کافه‌دار برای این موضوع هم جواب دارد: «کافه و کار کردن در سالن در ایران خیلی کار جذابی نیست و آدم‌ها تا بتوانند چنین کاری انجام نمی‌دهند چون در نهایت آن را پیشخدمتی می‌دانند. عده کمی که این کار را می‌کنند دوست دارند به کار خودشان هویت بدهند و خیلی اوقات هم ضرورتی نمی‌بینند که به جای فارسی کلمات انگلیسی بگویند. کافه یک مسأله وارداتی است و هویت ایرانی ندارد.»

او همین‌طور که چشمش روی میزها می‌چرخد تا ببیند کم و کسری در سالن کافه نباشد، ادامه می‌دهد: «در ضمن نباید فراموش کنی این کار یک تجارت است و ما می‌خواهیم از آن پول دربیاوریم. خیلی از آدم‌هایی که کافه می‌آیند به کار بردن این واژه‌ها برایشان جذاب است. شما فقط آن طرف ماجرا را نبین یعنی خود مشتری‌ها هم علاقه‌مندند با این زبان حرف بزنند یا یک منوی جذاب بخوانند. مثلاً می‌گویند اسپرسوی من مید باشد یا اسپرسوی من دارک باشد، یعنی اسپرسوی ملایم یا غلیظ. شاید خنده‌دار به نظر برسد و خیلی اوقات هم مشتری از کلمه اشتباه استفاده کند و ما به عنوان کافه‌دار خنده‌مان بگیرد، اما مشتری استفاده از آن را دوست دارد.»

دفعه بعد که کافه رفتید اول پایه‌های زبان انگلیسی‌تان را قوی کنید یا یک دیکشنری همراه‌تان باشد چون ممکن است معنای جمله‌ای را نفهمید یا مجبور شوید از گوگل برای ترجمه استفاده کنید، خوب یا بد به هر حال این‌جور حرف‌زدن در کافه‌ها انگار باکلاس است!»

کانال عصر ایران در تلگرام