یک‌شنبه 1 مهر 1403

زنان و رویش دموکراسی در ایران / اخلاق مادرانه ضرورت مرحله دموکراسی سازی در ایران

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
زنان و رویش دموکراسی در ایران / اخلاق مادرانه ضرورت مرحله دموکراسی سازی در ایران

نویسنده سرمقاله فصلنامه پویه: جان کلام این است که آنچه در کنش زنان د جامعه ی مدنی دیده نشده اخلاق مادرانه و فرهنگ مبتنی بر آن است. اگرچه به فعال شدن نیروی مؤثر زنان در قالب فعالیت های مدنی و به مشارکت زنان در اعتراضات مدنی و جنبش های اجتماعی توجه شده، اما ظرفیت و توانمندی زنان در زایش، رویش، انتشار و گسترش فرهنگ سیاسی متناسب با یک دموکراسی حقیقی دیده نشده است.

گروه اندیشه: فصلنامه مطالعات ایرانی پویه، شماره 23، پائیز 1402 با عنوان زنان و رویش دموکراسی در ایران به زودی منتشر می‌شود. در این شماره برخی مطالب چون دل عزم صلح دارد از مینو مرتاضی، انکشاف امر زنانه از سمانه سهرابی، سرداران رؤیاهای سپید از زهرا حیدرزاده، راه دشوار است و منزل دور از محترم رحمانی، افقی که زنان برای دموکراسی گشوده‌اند از معصومه علی اکبری، نقش زنان در استقرار دموکراسی از سعید درودی، فریادبرآورده از گوش از حمید حسینی، زنان از دیدگاه شدن تا مواجهه با نگاه از طهمورث امیران، عشق و دموکراسی از حسن محدثی منتشر شده است.

سرمقاله فصلنامه، به قلم سردبیر آن دکتر مسعود پدرام به «زنان و رویش دموکراسی در ایران» پرداخته است به شرح زیر است:

تاریخ زنان ایران نوشته نشده است. با وجود فشارها و تبعیضات زیاد، زنان با رویه ای صلح آمیز و مراقبتی توأم با غم خواری و دلسوزی، زندگی را استمرار بخشیده و به یک معنا، بخشی مهم از تاریخ ایران را به وجود آورده اند. اما طنز تلخ این است که زنان در این تاریخ به حاشیه رانده شده اند و عاملیت و نیروی فعال و زندگی بخش آن ها نادیده گرفته شده است. دو نیروی فراگیر و سرکوبگر، برآمده از جامعه و دولت، بزرگترین مانع برای روایت تاریخ زنان محسوب می شوند. از یک سو جامعه اقتدار مردانه را در قلمرو فرهنگ، با تکیه بر سنت و عرف، به ویژه تفسیرهای سنتی - مردانه از مذهب، بازتولید کرده و در زیست جهان ایرانی زن را به لحاظ هستی شناختی فروتر از مرد جایگاه بخشیده است. از سویی دیگر، دولت در قلمرو سیاست و در سایه ی فرهنگ جامعه، از طریق مراقبت ها و تنبیه ها این اقتدار را تحکیم بخشیده و حافظ نظمی پدرسالارانه شده است.

در کنار ساختارها و نهادها و رویه های دیرپای عرف و سنت در ایران، اندیشه و نهادهای مدرن، از جمله نهادهای آموزشی و رسانه ای، به تدریج در جامعه گسترش پیدا می کنند و متأثر از این گسترش، بخش هایی از جامعه ی زنان به فعالیت های اجتماعی و سیاسی می گرایند؛ در این فرایند دو مفهوم مشارکت در امر عمومی و مطالبه ی حق، به صورت های مختلف و طی مراحلی در دایره ی آگاهی تعداد بیشتری از زنان قرار می گیرد. اما وضعیت مدرن با وجود ظرفیت هایی که می گشاید، موفق نمی شود از کالایی شدن بدن زن جلوگیری کند؛ چه به عنوان یک کالای جنسی، چه یک نیروی کار ارزان برای تولید سود. بیرون آمدن زنان از قلمرو خصوصی و حضور در قلمرو عمومی، به ویژه مشارکت در جنبش های اجتماعی، که حکایت از درآمیختن زنان با رویه ها، اندیشه ها و نهادهای مدرن دارد، در وهله ی اول امکان ایفای نقش زنان در رویش دموکراسی را به ذهن می آورد؛ اما از آن جا که این نوع از فعالیت های زنان معمولا در ذیل همیاری با مردان تفسیر می شود، سخن گفتن از نقش تعیین کننده ی زنان در رویش دموکراسی در ایران کاری دشوار است.

در یک بازنگری تاریخی می شود دریافت که زنان در تلاش های خود در بیش از یکصد سال اخیر توانسته اند در جایی پناه بگیرند که زمینه ساز تأثیرگذاری جدی و تعیین کننده ی آنها در رویش دموکراسی در ایران است. تلاش زنان طی سال ها برای احقاق حقوق و بازنمایی هویت و در نهایت رهایی خود، آن ها را به تدریج به سوی فضایی می کشاند که در میان دو عرصه ی قدرتمند دولت و جامعه قرار دارد؛ عرصه ای که جامعه ی مدنی خوانده می شود. به بیانی دیگر زنان در تلاش های تاریخ ساز خود نه تنها جامعه ی مدنی را به عنوان پناهگاهی برای خود کشف می کنند، بلکه آن را توسعه می بخشند و عناصر نویی در آن خلق می کنند. در ایران امروز حضور فزاینده و گسترده ی زنان در جنبش های اجتماعی دهه های اخیر و در جامعه ی مدنی، در دوره ی پس از انقلاب یک واقعیت آشکار است و به تقویت بخشی از عناصر ایجادکننده و استحکام بخش دموکراسی کمک کرده و تا اندازه ی زیادی هم دیده شده است. اما مسئله این است که زنان در این نوع از فعالیت در قلمرو عمومی و جامعه ی مدنی از آن جهت مورد توجه قرار می گیرند و دیده می شوند که توانسته اند کاری شبیه به مردان انجام دهند. اضافه کردن خیل زنان به مردان در فعالیت های مدنی و جنبش های اجتماعی، ما را به فهمی کامل و ژرف از جایگاه زنان در رویش دموکراسی نمی رساند. از این زاویه لایه های زیرین تأثیر واقعی حضور فعال زنان در جامعه ی مدنی که رو به سوی ساختن بنیادهای دموکراسی اصیل دارد، پنهان می ماند.

برای رسیدن به درک عمیق تری از نسبت زنان و دموکراسی در ایران و برای آشکار شدن لایه های زیرینی که در وهله ی اول در نظر نمی آید، توجه به وجهی از هستی زنانه که در فلسفه ی سیاسی با دموکراسی پیوند می خورد و آشنایی با نظریه های پرداخته شده در این زمینه ضروری است؛ نظریه هایی که در نهایت راهنما و مبنای تجویز برای کنش می شوند. اما در ایران دچار فقر نظریاتی قابل اعتنا در خصوص موضوع زن هستیم، چه رسد به نظریاتی زنانه در مورد دموکراسی. بی تردید در این مورد نظریه پردازان غربی جلودار بوده و در مکاتب مختلف فلسفی و سیاسی به مسائل زنان پرداخته اند. در اروپای غربی و امریکای شمالی از نیمه ی سده ی نوزدهم میلادی فعالیت های مختلف حقوقی، اجتماعی و سیاسی زنان برای دستیابی به حقوق شهروندی و یافتن جایگاهی برابر با مردها روندی گسترش یابنده داشت و در شکل جنبش های اجتماعی تأثیرگذاری نمایان شد. این فعالیت ها در ده ی 1970 میلادی جنبه ی نظری و دانشگاهی به خود گرفت. در این زمان بود که جنس زن به عنوان یک مقوله ی طبیعی و زیست شناختی از جنسیت زن به عنوان مقوله ای که به لحاظ اجتماعی برساخته شده است جدا می شود. در کنار نظریات فمینیستی پرداخته شده در گرایشات لیبرالیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم و رادیکالیسم که عمدتا اروپا محور بود، نظریات دیگری نیز مطرح شد که مقوله ی زن را از محدودیت اروپایی فراتر برد و فمینیسم مبتنی بر گوناگونی و تنوع امکانی برای شنیدن صدای زنان دیگر جوامع فراهم آورد. در این مسیر نظریات «پسا استعماری» و نظریات مبتنی بر «مطالعات به حاشیه راندشدگان (subaltern studies)» افق های نویی در قلمرو فلسفه ی فمینیستی و نظریات سیاسی مبتنی بر آن گشود.

هرچند نظریاتی که در جوامع دیگر پرداخته شده است، لزوما مسائل ایران را توضیح نمی دهد، اما جنبه های عام و مشترکی میان جوامعی که به نحوی در فرایند مدرنیته قرار دارند می شود یافت و به همین دلیل نظریات مختلف فمینیستی در جوامع دیگر، دست کم برای تبیین های نظری مسائل زنان در جامعه ی ما می تواند الهام بخش باشد.

برای فهم نقش زنان در رویش دموکراسی در ایران، حضور روزافزون آن ها در جامعه ی مدنی نقطه ی عزیمت مناسبی است. آنچه تا اندازه ای آشکار است فعالیت مدنی زنان در قالب سازمان های غیردولتی در شاخه های مختلف و مشارکت در اعتراضات مدنی و جنبش های اجتماعی است. از آنجا که جامعه ی مدنی از عناصر ضروری یک نظام دموکراتیک است معمولا گفته می شود این بخش از فعالیت های دشوار و مستمر زنان به جامعه ی مدنی قدرت می بخشد و به نحوی کمک می کند به گسترش و تحکیم دموکراسی.

*اما آنچه آشکار نیست و دیده نشده است، هستی زنانه در لایه ی زیرین و پنهان حضور فعال زنان در جامعه مدنی است. این حضور مبنای ساختن یک فرهنگ و رفتار برآمده از آن است که در فلسفه ی سیاسی فمینیستی با نگاه مادرانه پیوند می خورد. مبنای اخلاقی این نگاه مادرانه مراقبت از دیگری، مهرورزی به دیگری و توجه داشتن و اهمیت دادن به دیگری است. زنان با تکیه بر اخلاق مراقبت - مهرورزی - توجه، در کنش خود در جامعه ی مدنی، به ویژه در سپهر عمومی، هم با روایتی از آن خود، هویت خود را بازنمایی می کنند و هم از این هویت پافراتر می گذارند و بر فرهنگ جامعه و رفتار ناشی از آن تأثیر می گذارند. این اخلاق مادرانه و فرهنگ مبتنی بر آن است که هم موجد دموکراسی و هم ضامن استحکام و دیرپایی آن است.

*دموکراسی بدون وجود فرهنگ دموکراتیک و الگوهای رفتاری سازگار با دموکراسی ضعیف می شود و چرخش به سوی دیکتاتوری را ممکن می سازد. تردیدی نیست که یک نظام اقتدار گرا یا تمامیت خواه مانع بزرگی برای استقرار دموکراسی است، اما با به زیر کشیده شدن یک چنین نظامی، لزوما دموکراسی جایگزین نمی شود. از طرفی هم این امکان وجود دارد که با شیوه های مختلف اصلاحی یا انقلابی یا ترکیبی از این دو، گذاری به سوی دموکراسی صورت گیرد، اما بدون اخلاقی که حامل عناصری چون ارجگذاری دیگری و مراقبت از دیگری باشد، حقیقت دموکراسی غایب خواهد بود. دموکراسی حقیقی به یک معنا سیاست اصیلی است که بنایش بر حذف دیگری از طریق کسب اکثریت آرای افراد به هر طریقی نیست، بلکه دموکراسی مستمر و مستحکمی است، مبتنی بر گفت وگوی جمعی و توافق همگانی و همبستگی، که در آن به افراد و گروه ها و جماعاتی که ممکن است در اقلیت قرار گیرند توجهی خاص می شود. برای نیل به این نظم دموکراتیک، جامعه نیاز به یک تصور جمعی از رفتار و منش دموکراتیک در زندگی جمعی دارد که در فرایند تعاملات اجتماعی، همراه با نظریه پردازی سیاسی و درگرفتن مباحث روشنفکرانه در مورد دموکراسی حاصل می شود.

*در وضعیت کنونی جامعه ی ایرانی، برای ایجاد این تصور جمعی، فرهنگ مبتنی بر اخلاق مادرانه نقشی کانونی ایفا می کند. تصور جمعی مبتنی بر اخلاق مادرانه، در فلسفه ی سیاسی با صلح، خشونت پرهیزی، گفت وگو، همبستگی، هم نوعدوستی و دیگری خواهی درمی آمیزد. این روایت از نقش زنان که مشخصا در جامعه ی مدنی تجسم و مادیت پیدا می کند، در حاشیه ای ترین نقطه قرار گرفته، در حالی که برای برپایی یک دموکراسی حقیقی به فرهنگی مبتنی بر اخلاق مادرانه نیاز داریم. گرچه اخلاق مادرانه در جامعه ی مدنی عمل می کند، اما اگر به خودآگاه جامعه بیاید و به صورت یک تصور جمعی و الگوی رفتاری مملو از صلح، گفت وگو، همراه با مقاومتی فداکارانه در برابر موانع دموکراسی درآید، آن زمان است که یک سوژه ی جمعی دموکراسی خواه شکل گرفته است. جان کلام این است که آنچه در کنش زنان د جامعه ی مدنی دیده نشده «اخلاق مادرانه» و فرهنگ مبتنی بر آن است. اگرچه به فعال شدن نیروی مؤثر زنان در قالب فعالیت های مدنی و به مشارکت زنان در اعتراضات مدنی و جنبش های اجتماعی توجه شده، اما ظرفیت و توانمندی زنان در زایش، رویش، انتشار و گسترش فرهنگ سیاسی متناسب با یک دموکراسی حقیقی دیده نشده است.

*وضعیت زنان در ایران، مانند وضعیت بسیاری از زنان در دیگر نقاط جهان یادآور ماجرای تاریخی خدایگان و بنده، به گونه ای است که هگل روایت می کند. در طول تاریخ بندگان که در مرتبه ی فرودست قرار می گیرند و مجبور می شوند دیگری را به عنوان ارباب به رسمیت بشناسند، به دلیل کار و تغییر دادن طبیعت برای برآورده ساختن میل ارباب، توانایی هایی کسب می کنند و استعدادهای شان شکوفا می شود و سرانجام این بندگان هستند که با توانایی هایی که کسب کرده اند قدرتمند می شوند و به عامل رهایی بخش تاریخ تبدیل می شوند. زنان نیز که در طول تاریخ به حاشیه رانده شده اند، با کار و کنش خود با موانع و دشواری ها مواجه می شوند و برای یافتن راه هایی برای زیست جمعی به نحوی صلح آمیز تلاش می کنند تا زندگی ادامه پیدا کند. زنان از این طریق هم خود را از مرتبه ی فرودستی تعالی می بخشند و هم برای دیگران راهگشا می شوند.

216216

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1861913
زنان و رویش دموکراسی در ایران / اخلاق مادرانه ضرورت مرحله دموکراسی سازی در ایران 2