شنبه 11 اسفند 1403

«زندگی زیباست»، بازی بنینی با تاریخ روی لبه تیز کمدی سیاه

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
«زندگی زیباست»، بازی بنینی با تاریخ روی لبه تیز کمدی سیاه

فیلم سینمایی «زندگی زیباست» اثر تحسین شده روبرو بنینی کمدین ایتالیایی، یکی از مهم‌ترین کمدی‌های سیاه است که می‌توان تماشا کرد؛ کمدی که قدرت زندگی را در اوج پیچیدن نفیر گلوله در فضا به تصویر کشیده و تلخ‌ترین روایت را به شیوه‌ای طنزگونه به تصویر می‌کشد.

فیلم سینمایی «زندگی زیباست» اثر تحسین شده روبرو بنینی کمدین ایتالیایی، یکی از مهم‌ترین فیلم‌های کمدی است که می‌توان تماشا کرد؛ فیلمی که قدرت زندگی را در اوج پیچیدن نفیر گلوله در فضا به تصویر کشیده و تلخ‌ترین روایت را به شیوه‌ای طنزگونه به تصویر می‌کشد؛ بازی که یک فیلمساز متاثر از نئورئالیسم ایتالیا با تاریخ روی لبه تیز کمدی سیاه انجام داده و موفق بوده است.

«تابناک»؛ فیلم سینمایی «زندگی زیباست | Life is Beautiful» به کارگردانی روبرتو بنینی محصول سال 1997 ایتالیا و برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را در سال 1998 در رقابت با چندین فیلم از جمله «بچه‌های آسمان» مجید مجیدی است. بنینی خود نیز به درستی برای این فیلم برنده اسکار، بهترین بازیگر مرد و همچنین نیکولا پیووانی برنده اسکار بهترین موسیقی متن برای این اثر شد.

بنینی در این فیلم گروهی از بازیگران ایتالیایی متشکل از نیکولتا براسچی، جورجو کانتارینی، جوستینو دورانو، هورست بوخهولتس، اومرو آنتونوتی، لیدیا آلفونسی و جولیانا لویودیچه را مقابل دوربین تونینو دلی کلی برد؛ فیلمبرداری که آثاری چون «خوب، بد، زشت»، «روزی روزگاری در غرب»، «روزی روزگاری در آمریکا» و «آکاتونه»، «ماما روما»، «دکامرون»، «حکایت‌های کنتربری» و... را در کارنامه دارد. تدوین این اثر نیز بر عهده سیمونا پاجی ایتالیایی بود که بیشتر آثار تجاری را در کارنامه خود دارد و این فیلم، یکی از مهم‌ترین آثار کارنامه کاری‌اش محسوب می‌شود.

طنز سینمای ایتالیا بعد از ظهور نئورئالیست‌های ایتالیا حتی اگر ستودنی و تحسین برانگیز نباشد به شدت قابل تأمل است و به خصوص میوه‌ای در بر داشت به نام روبرتو بنینی، کمدین مهم دهه‌های اخیر؛ او دست تحسین قله نورد سینمای ایتالیا فدریکو فلینی را بر سر خویش دید و در منظر او جلوه‌گری کرد.

فلینی درباره او گفته است: «در فیلم صدای ماه (1990) پس از آن همه جستجو، سرانجام پیرینو را پیدا کردم. خودش، خود خودش را، سبک، بامزه، غرق در رویا، اسرارآمیز، رقاص، استاد پانتومیم. آدم را در عین خنده به گریه می اندازد. جذابیت شخصیت های افسانه ای و ابداعات بزرگ ادبی را دارد. هر منظره ای را اعتبار می بخشد و می تواند در هر یک از آنها باشد، دوست دیوها و شاهزاده ها و قورباغه های گویاست. مثل پینوکیوست، مثل جیوانین نترس است. حالا به شما خواهم گفت او کیست: روبرتو بنینی!»

بنینی با فیلم های هیولا، جانی خلال دندون و زندگی زیباست روح طنز را در پیکر سینمای ایتالیا دمید تا برای این سینما وودی آلن هالیوود و چاپلین انگلستان باشد. او همچنین یار دیرین جیم جارموش فقید و دست‌پرورده بونوئل بوده است. همه این ها دست به دست هم دادند تا بنینی بر اریکه سینمای کمدی تراژیک و نوعی کلاسیسیسم مدرن یا نئوکلاسیسیسم تکیه بزند و بنینی امروز باشد. هر فیلمش لبه تیزی از طنز پنهان او بوده است.

اما زندگی زیباست در کارنامه او، نقطه عطفی بی بدیل محسوب می‌شود. طنزی که دست روی تمی پر حاشیه و سیاست زده که از سوی امپریالیست های در اقلیت قرار گرفته حمایت می‌شده است، گذاشته و با نگاه متفاوت با هولوکاست، مورد نقد طرفداران این بحث تاریخی است و آنها این فیلم را پس زده‌اند! زندگی زیباست داستان عشق، ایمان، مقاومت و ایثار است و همه این ها در خدمت این که تنها یک چیز با ارزش وجود دارد و آن هم زندگی است؛ چیزی که بدون تلخی‌هایش قابل تحمل و درک از نوع حسی و معرفتی نخواهد بود.

می‌توان فیلم را به دو بخش عمده تقسیم کرد؛ بخش اول که از نظر زمانی کوتاه‌تر است و دارای روایتی شاد با رنگ های تند و تدوین سریع و بازی های پرتحرک است؛ چیزی که در جوانی به آن محتاج و یا ساطع کننده آن هستیم. تحرک و شادی در این بخش موج می‌زند، فضای فیلم کوچک ترین ناامیدی را القا نمی‌کند و همه چیز شیرین و سخت‌ترین مسائل در حد یک شوخی گذرا سطح پایین در نظر گرفته می‌شوند. این مقدمه شاد بستر و پایه بخش دوم و طولانی‌تر فیلم است. جایی که تراژدی اوج می‌گیرد. مصائب به جای شوخی در حد بازی تنزل می‌یابند و زندگی سخت می‌گردد اما هنوز طراوت خود را در سینه حفظ کرده است. در این بخش از تحرک و رنگ های شاد کاسته می شود و هر آن چه می‌بینیم درد، تحمل، سیاهی و مرگ است. اما اگر زندگی زیبا باشد، همه این ها و حتی خود مرگ هم شیرین هستند. دقت کنید به سکانس تکان دهنده‌ای که «گوئیدو» (شخصیت اصلی فیلم با بازی خود بنینی) را می‌گیرند که به قتلگاه ببرند و پسرش نظاره‌گر است؛ اما گوئیدو با راه رفتن دلقک‌گونه، تلخ و خنده‌آور خود به ما می‌فهماند که مرگ نیز جزو بازی زندگی است و پسرش حتی نمی‌فهمد که در پشت دیوار با سرب های داغ از او پذیرایی می‌کنند.

گوئیدو نماینده انسانی نیست که اکنون در جهان حضور دارد، بلکه او نماد انسانی است که باید در این دنیا باشد. این به نگاه ایده‌آلیستی بنینی دست کم در این فیلم برمی‌گردد، او از چگونه باید بودن دم می‌زند و نه از تبیین خالص و یا چگونه هستن. این دیدگاه البته قدری اگزیستانسیالیستی نیز هست، این که اگر زندگی را زیبا نبینیم زندگی نیز ما را زیبا نخواهد دید و سهم ما جز اندوه نخواهد بود. چیزی که فرای مرگ وجود ندارد. بنینی می‌گوید وجود که سر جای خود باقی است؛ آن چه مهم است، سهم از خرسندی و ماهیت شاد بودن است. شاید همین دیدگاه است که از بنینی یک طنزپرداز می‌سازد، به گونه‌ای که حتی برای دریافت جایزه اسکارش مثل یک کودک بالا و پایین می‌پرد. همین دیدگاه و فلسفه اوست که باعث می‌شود چنین فیلمی ساخته شود.

زندگی زیباست، تمثیلی است برای عبارت «بخند تا دنیا به رویت بخندد.» و بیانیه‌ای است برای سهل گرفتن تمام سختی ها و شوخی انگاشتن تمام جدیت ها. او معجزه را تردستی متکی بر تلقین و دیدن از زاویه ایده‌آل دنیا می‌انگارد. به افتادن کلید از آسمان دقت کنید. او حتی با خدا نیز سر شوخی را باز می‌کند. در سکانسی که او آداب گارسونی را برای مسئول رستوران که گویی در جایگاه خدا نشسته است بیان می‌کند، بر همین امر تکیه دارد. این آداب بی‌شباهت به آدابی نیست که ایدئولوژی های الهی تنها برای تخطئه ذهنی و سرسپردگی بی حد و مرز و بدون اندیشه انسان ایجاد شده‌اند و ساخته دست همین انسان هستند. وقتی او برای تعظیم کردن دائم به مقدار زاویه خم شدن اشاره می‌کند، لبه ی تیز طنزش را به این احکام نشانه می‌گیرد. احکامی چون آداب عبادت برای خدایی که به این عبادت های در بند عدد و کمیت نیازی ندارد.

نقد فاشیسم از جمله رسالت های این فیلم است. ایتالیایی که زخم این مکتب سیاسی و ماحصل از عرق ملی و نژادی پوچ را خورده است و سال ها در فلاکت آن مانده است. فاشسیم که نوع معتدل تری از نازیسم در ایتالیا بود، چند نسل را به بی راهه برد و باعث سرخوردگی فرهنگی در این کشور شد. او در کنار انتقاد از فاشیسم، دموکراسی را نیز به باد طنز می‌گیرد و در جایی او می گوید که انسان باید آزاد باشد و حتی اگر دلش خواست در خیابان فریاد بزند اما بعد از این که دوستش این کار را می‌کند او را به دیوانگی متهم و بی‌درنگ خودش را نقض می کندو این درد ته نشین شدن فاشیسم در فرهنگ مردم دوره جنگ در ایتالیاست. مساله ی نژادپرستی که جای خود دارد. او به عنوان نماینده دولت وارد مدرسه می‌شود و زیبایی ناف و گوشش را به رخ می‌کشد و در جای دیگر از خصوصیات نوعی جانور دریایی از تیره سخت‌پوستان دم می‌زند. گویی بحث نژادی یک بحث زیست‌شناسی است و نباید فلسفه و مکتب یک ملت باشد.

سرجوخه در اردوگاه کار این گونه بر سر زندانیان فریاد می زند: «این افتخار به شما داده شده که برای آلمان بزرگ ما کار کنین، برای ساختن امپراتوری بزرگ ما!»

اما گوئیدو این گونه ترجمه می‌کند: «ما نقش آدمای بد و پست فطرت رو بازی می‌کنیم. همونایی که داد می‌زنن. هر کی بترسه، امتیاز از دست می‌ده.»

گوئیدو در اینجا نقش بازی کردن را گوشزد می‌کند. این که انسان اساسا پاک و منزه است؛ اما بی‌دلیل نقش بازی می‌کند. نقشی که در آن تباهی، قتل و بزهکاری بازی های قانونمندی هستند. انسان نمی‌داند که چه نقشی باید بازی کند و گوئیدو به عنوان یک ایده‌آل و انسان کامل این بازی را یادآوری می‌کند. بازی زندگی با مراحلی سخت که طی کردن هر کدام امتیاز جمع می‌کند و بهترین جایزه این است که انسان بفهمد همه چیز یک شوخی است و زندگی به غایت زیباست.

نقش گوئیدو و پسرش درست همان نقش رهبر و پیرو است. کسی که همواره تو را به سمت هدف راهنمایی و تاکید می‌کند که دستیابی به این هدف جز با کسب مشقت میسر نیست. او با طنزی غریب، انسان های بدون راهبر را به کسانی تشبیه می‌کند که لباسی پوشیده‌اند که روی آن نوشته شده: «الاغ!» و این لباس برازنده این انسان هاست.

به نظر می‌رسد بنینی در کنار هم چیدن یک موضوع جدی و تراژیک هم چون کار در اردوگاه مرگ و تم طنز موفق عمل کرده است. فیلم همه مشقت ها را نمایش می‌دهد، بدون این که احساس کنیم مشقتی وجود دارد، گویی اصلا وجود ندارد و تا کنون این گونه به ما القا شده است. زندگی سراسر تلقین و سهل و ممتنع است. زندگی چیزی است ستودنی چون عشق، احساس و بازی دارد، غم و غصه‌هایش نمک هستند و اراده و مقاومت سرمشق اصلی است.

زندگی زیباست یادواره‌ای است از خواستن، قدرت و تلقین. آن چه مهم است، تبلور انسانیت در یک اثر طنز سینمایی است. آن جا که عشق موج می‌زند و جاشوا پسر گوئیدو فریاد می‌زند: «ما برنده شدیم!» در حقیقت او فریاد برنده شدن در زندگی را می‌زند. زندگی که زیباست و سختی هایش بر زیباییش می‌افزاید. اگر او می‌خواست تنها از آدم‌کشی حرف بزند فیلمش تاریخ مصرف داشت و زود تمام می‌شد. اما او از زندگی حرف زده است. چیزی که تا وجود آدمی بر کره ی خاکی وجود خواهد داشت.

«زندگی زیباست»، بازی بنینی با تاریخ روی لبه تیز کمدی سیاه 2
«زندگی زیباست»، بازی بنینی با تاریخ روی لبه تیز کمدی سیاه 3
«زندگی زیباست»، بازی بنینی با تاریخ روی لبه تیز کمدی سیاه 4