سراب احیا / به مردم باج ندهید
داستان ناراحتکننده دریاچه ارومیه از زمانی شروع میشود که به دلیل فراوانی در مصرف منابع آبی و مدیریت نامناسب، تغییرات غیرطبیعی در وضعیت دریاچه رخ داد. در سالهای اخیر، افراط در برداشت آب از آبخوانها و استفاده ناعلمانه و ناسازگار از آب زیرزمینی برای کشاورزی، باعث بروز مشکلات جدی شده است و حالا دریاچه ارومیه با مشکلات فراوانی مواجه است و روزگار خوبی را تجربه نمیکند.
سرگذشت تلخ دریاچه ارومیه از زمانی روایت شد که در سالهای اخیر بهدلیل افراطگری در برداشت کردن از آبخوانها و سوءمدیریت، دستکاری در وضعیت طبیعی دریاچه، برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی برای کشاورزی بهصورت غیراستاندارد و غیرعلمی، وضعیت اسفباری پیدا کرد و باعث شد که امروز حال و روز خوبی نداشته باشد؛ هرچند امسال بهدلیل بارشهای بیشتر از میانگین، تاحدی احیا شد و کمی شرایط را برای پیگیری پروژههای کارآمدتر فراهم کرد، اما بهگفته اغلب کارشناسان، پروژههای فعلی احیا تاثیر چندانی دستکم در کوتاهمدت نخواهد داشت. چندی پیش هم، معاون محیطزیست دریایی سازمان به اینکه اصلیترین چالش در مسیر احیای این دریاچه شرایط نامساعد حوضه آبخیز آن است، گفت: وضعیت حوضه آبخیز دریاچه الان بهجایی رسیده است که در یک زمان کوتاه نمیتوانیم به نتایج خیلی مثبت برای احیای دریاچه ارومیه برسیم. کارشناسان در گفتوگو با صمت معتقدند، احیای دریاچه ارومیه زمانی امیدوارکننده خواهد بود که تغییر معیشت و الگوی کشت در جریان یک برنامه آمایش آبخیزداری در اطراف این حوضه اتفاق بیفتد و مردم و ذینفعان، یکی از ارکان اصلی عملیاتی کردن پروژههای احیا باشند؛ در غیر این صورت نمیتوان امیدی به پروژههای فعلی احیا داشت.
لزوم آمایش رودخانهای در کشور
پرویز گرشاسبی، معاون برنامهریزی پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری: بیشک اگر دریاچه ارومیه به این روز و حال رسیده و بیمار شده، حوضه آبخیز آن بیمار است تا زمانی که حوضه آبخیز دریاچه ارومیه سالم نشود و مدیریت حوضه آبخیز در استانداردترین حالت خود اتفاق نیفتد، امیدی به احیای دریاچه ارومیه و بهبود اوضاع آن نیست. وجود باغداریهای وسیع و متنوع و کشتهای مبتنی بر آب، موجب بروز تناقضات و عدمهماهنگی در حوضه آبخیزداری دریاچه ارومیه شده است. بنا بر اصل آبخیزداری، مدیریت حوضه آبخیز از زمان ریزش جوی آغاز میشود تا زمانیکه آب به تالاب یا دریاچه میریزد، شکل میگیرد. حال اگر این مدیریت استاندارد باشد، میتواند منجر به حفاظت آب و خاک شود. در ایران حفاظت از خاک و مدیریت آب در یک حوضه آبخیز معمولا با ایجاد پوشش گیاهی شناخته میشود و متاسفانه روشهای اصولی دیگر نادیده گرفته شدهاند. اگر خاک نتواند آب را در خود نگه دارد و جریان زیرقشری اتفاق نیفتد، آبخیزداری را با چالشهای زیادی مواجه میکند. بهاعتقاد من، آبخیزداری علمی در دریاچه ارومیه موضوعی است که باید با نگاه موشکافانه به آن نگاه شود.
باتوجه به اینکه کشور از اقلیم گرم و خشکی برخوردار است، باید به آمایش رودخانهای نگاه ویژهتری داشته باشیم. بهعبارت روشنتر، آمایش روددخانه در ایران مقدم بر آمایش سرزمین است، در اصل این مطلب به این معنا است که باتوجه به ریزشهای جوی و آب ورودی، بهترین کاربری را متناسب با یک محیط و منطقه اعمال کنیم. برای مثال، اینکه در بالادست چه کاربری وجود داشته باشد تا به میاندست و پاییندست آسیب نرسد، به نوع آمایش اعمالشده بستگی دارد.
از توسعهیافتهها یاد بگیریم
در آبخیزداری استاندارد، باید ارتباط معقولی بین کاربریها در بالادست، میاندست و پاییندست وجود داشته باشد. بنابراین اگر میخواهیم حوضههای آبخیز یک منطقه احیا شود، باید منابع آبی ازدسترفته احیا شوند. باید آبخیزداری اصولی و آمایش حوضهای در استانداردترین حالت آن عملیاتی شود؛ درست همان روشی که در کشورهای توسعهیافته انجام شده است. خوشبختانه تجارب زیادی در این زمینه وجود دارد و میتوانیم با الگوبرداری از آن، گامهای موثری در مسیر احیای دریاچه ارومیه برداریم. بهنظر من، پروژههای فعلی احیا تاحدی ناامیدکننده هستند. توجه داشته باشیم که احیا به این معنا نیست که از یک رودخانهای 6 مترمکعب آب بهسمت دریاچه منحرف کنیم یا 36 کیلومتر تونل برای انتقال آب تخصیص دهیم.
سرنوشت متفاوت 2 دریاچه در یک عرض جغرافیایی
باتوجه به اینکه دریاچه وان در کشور ترکیه بهلحاظ قرارگیری در یک عرض جغرافیایی با دریاچه ارومیه وضعیت مشابهی با یکدیگر دارند، با مشاهده و مقایسه این دو حوضه آبخیز بهخوبی میتوانیم به تفاوت کاربریها پی ببریم. از آنجایی که هیچ کشاورزی مبتنی بر آب در اطراف حوضه آبریز دریاچه وان اتفاق نیفتاده، این دریاچه وضعیت ثابتی داشته، اما در دریاچه ارومیه از 2 دهه پیش، رقمی نزدیک به 170هزار کیلومترمربع کشاورزی آببر ایجاد شده است. بهعبارتروشنتر، در طول بیش از یک دهه، میزان آبی که به دریاچه میریخته، صرف کشت محصولات آببری شده است که حتی نتوانستهایم، بهره اقتصادی کافی را از آنها ببریم و در بسیاری از موارد، این محصولات بهدلیل نبود بازار از بین میروند. این در حالی است که در اطراف دریاچه وان، کشاورزی مبتنی بر کشت دیم است و هیچ پروژه توسعهای مبتنی بر کشت محصولات آببر تعریف نشده است و تمام رودخانهها آزادانه به دریاچه وان ریخته میشوند؛ در نتیجه تنها راهکار بهبود اوضاع آبخیزداری در اطراف دریاچه ارومیه و احیای آن، تغییر معیشت است. همانگونه که در اطراف دریاچه وان معیشت غالب، گردشگری و صنایعدستی است، ما هم باید از کشاورزی آببر بهسمت دیگر معیشتها روی بیاوریم.
3 برابر ظرفیت منطقه، واحد دامی وجود دارد
گفتنی است، حوضه آبخیز دریاچه ارومیه 5هزار و600 هزار هکتار است که 7 میلیون واحد دامی از مراتع این منطقه تغذیه میکنند، در حالی که ظرفیت منطقه 2 میلیون واحد دامی است یعنی سهبرابر ظرفیت این حوزه دام وجود دارد. با یک حساب سرانگشتی، مصرف آب این 7 میلیون واحد دامی بیشتر از تعادل طبیعی منطقه است. حال اینکه چه میزان از مراتع تخریب میشوند و خاک حوضه آبخیز دریاچه چقدر فرسایش پیدا میکند، خود موضوعی بحثبرانگیز است.
بهاعتقاد من، نگاه پروژهای برای احیای یک دریاچه یا تالاب نگاه اشتباهی است، بنابراین اگر قرار بود چنین پروژههایی به احیای دریاچه ارومیه بینجامند، باید تاکنون تاثیرات قابلتوجهی را میدیدیم. مدیریت آبخیزداری دارای 3 رکن است که رکن اصلی آن، تدوین سند حوضهای است. بهعبارت روشنتر، لزوم تدوین سند آمایش حوضهای احساس میشود. البته 2 رکن دیگر این سند، مردم و دولت هستند. حال این پرسش مطرح میشود که کدامیک از برنامههایی که برای حوضههای آبخیز تدوین کردیم، با تمرکز بر این 3 رکن عملیاتی شده است. اغلب پروژههای احیا در شیوه دولتی حکومتی تهیه شده و منجر به بروز چنین فجایع زیستمحیطی در کشور شده است. باوجود کشاورزی مبتنی بر آب و باغداریهای وسیع نمیتوان دریاچه ارومیه را احیا کرد.
لزوم توسعه معیشت جایگزین
انحراف رودخانه و انتقال آب در منطقهای که کشت دیمی داشته، منجر به شکلگیری 164هزار هکتار کشاورزی شد که امروز معیشت مردم برپایه آن است. زمانی میتوان به تغییر الگوی کشت پرداخت و تغییر معیشت داد که ابتدا معیشت جایگزین نهادینه شود. معیشت جایگزینی که وابستگی آن به آب و خاک کمتر باشد یا اصلا وابستگی نداشته باشد.
میتوان برای معیشت جایگزین و اقتصاد جایگزین در مکانهایی که نمیتوان از منابعطبیعی آن بهره کافی برد، استفاده کرد، در حالی که ما هنوز روش سنتی درختکاری را برای آبخیزداری انجام میدهیم، چه برسد به آنکه بخواهیم از روشهای نوین برای معیشت جایگزین استفاده کنیم.
اما اگر میخواهیم دریاچه ارومیه را احیا کنیم، باید طبق تجارب موفق جهانی عمل کنیم. برای مقابله با تخریب سرزمین و احیای یک حوضه آبخیز، عملیات مستقیم اثر کمتری دارد و باید عوامل پنهان تخریب را نظیر فقر فرهنگی درمان کرد و مورد بازبینی قرار داد.
سند احیای حوضه آبخیز دریاچه ارومیه، سندی است که با مشارکت ذینفعان نوشته شده است. متاسفانه برنامههایی که عملیاتی شد، تنها دولتی بوده است، نه مردمی. از لحظه تصمیمسازی و تصمیمگیری، باید مشارکت ذینفعان و مردم دخیل باشد و آنها در این مهم مشارکت و حتی سرمایهگذاری کنند. میتوانیم نگهداری را هم به مردم محول کنیم؛ اینکه مدام به دولت یا حکومت واگذار کنیم، اقدام درستی نیست.
سرمایهای بهنام مشارکت عمومی
علی علمی، دبیر شبکه استان آذربایجانشرقی: آگاهسازی مردم و مشارکت با آنان میتواند تاثیر زیادی بر احیای دریاچه ارومیه بگذارد. بهعبارتدیگر، مشارکت زمانی معنا و مفهوم پیدا میکند که مردم بدانند، لازم است الگوی کشت تغییر کند و باید برخی اقلام پرمصرف و آببر تغییر داده شوند. پیش از انحراف مسیر رودخانهها و سدسازیها، 2میلیون تن از حوضه آبخیز دریاچه ارومیه محصول کشاورزی استخراج میشد که با توسعه پروژههای کشاورزی، تبدیل به 12 میلیون تن شد، یعنی نزدیک به 6 برابر. متاسفانه خواسته یا ناخواسته، هر محصولی که اغلب هم آببر بوده، کشت و بهازای آن، چاههای عمیق حفر شده است. همچنین میزان زیادی از آبهای سطحی صرف این نوع کشت شد. بهاعتقاد من، نمیتوان بهیکباره کاربری اراضی کشاورزی را تغییر داد، بلکه باید با آموزش و فرهنگسازی این طرح عملیاتی شود. در نهایت حاکمیت هم نباید اجازه کاشت محصولات آببر در چنین حوضههایی را بدهد. بهعبارتروشنتر، باید از نیاز آبی در منطقه کاست. متاسفانه این اتفاق نیفتاده و طی یک دهه گذشته روزبهروز سطح زیرکشت محصولات آببر افزایش پیدا کرده است.
مشارکت مردمی زمانی اتفاق میافتد که مردم و اهالی بومی آگاه شوند و بدانند که بقای محیط و منطقهشان به تغییر رویکرد و معیشت آنها بستگی دارد. از طرف دیگر، خوب است برای حل موضوع، از مشارکتهای مردمی استفاده شود.
به مردم باج ندهید
احیای دریاچه ارومیه در گرو همکاری حاکمیت با مردم در راستای نفع مردم است، نه اینکه با تخصیص برخی وامها در تلاش برای ادامه این شرایط باشند که در نهایت به بهای از بین رفتن منابعطبیعی تمام خواهد شد. تلاش حاکمیت و دولت بهمنظور نفع مردم، در نهایت میتواند منجر به احیای دریاچه شود؛ اینجاست که حاکمیت هم با مردم همسو میشود.
تاکید میکنم باید با کمکهای دولت و آموزش مردم بهتدریج این اتفاق بیفتد. هنوز احیای دریاچه ارومیه در مدار خود اتفاق نیفتاده، از یکسو، آموزش و از سوی دیگر، تامین معیشت راهکارهایی هستند که میتوانند در نهایت به احیای دریاچه ارومیه بینجامند.
در حال حاضر اقدامات انجامشده کمکهای اندکی به احیا میکنند؛ به این معنا که کارهایی انجام میشود و اصلا کافی نیست. برای مثال کانال زاب قرار بود سالانه 600 میلیون مترمکعب آب به دریاچه بریزد، در حالی که در سال گذشته این میزان به 240میلیون رسیده بود. به همین دلیل است که سال به سال وضعیت دریاچه ارومیه بدتر از سال قبل میشود. چنین پروژههایی زمانی کارساز و موثر خواهند بود که عرصهای برای فعالیت داشته باشند و اجازه فعالیت به آنها داده شود. تا زمانی که نگاه حاکمیت به همین روال باشد، فعالیت ان جی اوها منجر به احیای دریاچه ارومیه نمیشود. امروز از گروههای مردمنهاد هم، میتوان بهعنوان سرمایه اجتماعی یاد کرد. در واقع آنها با همین فعالیتهای محدود باید بقا داشته باشند تا زمانی که مردم و حاکمیت همجهت برای یک هدف مشخص که احیای دریاچه ارومیه است، فعالیت کنند.
سخن پایانی
در سال 98 پس از بارندگیهای قابلملاحظه بهاره، وضعیت دریاچه ارومیه به نسبت سالهای قبل بهبود یافت، اما بسیاری از کارشناسان، نقش خشکسالی و کمبود بارندگی در کاهش آب دریاچه را ناچیز ارزیابی میکنند و علت اصلی این وضعیت را سوءمدیریت و سیاستهای مخرب در دهههای اخیر میدانند.