شنبه 3 آذر 1403

سلبریتی معترض، محصول صدا و سیمای بی برنامه

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
سلبریتی معترض، محصول صدا و سیمای بی برنامه

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - حنانه فقیه منزه؛ نمی‌توان نقطه شروع مشخصی را برای فرهنگ شهرت انتخاب کرد و آن را آغازی بر این مسیر پر پیج‌وخم متصور شد. آنچه که امروز می‌توان درباره این فرهنگ دانست این است که فرهنگ به واسطه ابزار پر هیاهوی خود، یعنی رسانه‌ها جهان معاصر را در بر گرفته است. سلبریتی یکی از محصولات پر فروش فرهنگ شهرت است که در مسیر خداوندگاری قدم برداشته و با در دست داشتن...

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - حنانه فقیه منزه؛ نمی‌توان نقطه شروع مشخصی را برای فرهنگ شهرت انتخاب کرد و آن را آغازی بر این مسیر پر پیج‌وخم متصور شد. آنچه که امروز می‌توان درباره این فرهنگ دانست این است که فرهنگ به واسطه ابزار پر هیاهوی خود، یعنی رسانه‌ها جهان معاصر را در بر گرفته است. سلبریتی یکی از محصولات پر فروش فرهنگ شهرت است که در مسیر خداوندگاری قدم برداشته و با در دست داشتن رسانه سعی در مرجعیت بخشیدن به خود دارد. اعتراضات اخیر در ایران سرعت سلبریتی‌ها را در رسیدن به هدف مطلوب بیشتر کرد و راه میان‌بری شد برای شناخت بهتر افرادی که بدون تخصص کافی در همه حوزه‌ها حرفی برای گفتن دارند. به همین بهانه با داوود طالقانی نویسنده کتاب «سلبریتی ایرانی» و پژوهشگر حوزه سلبریتی گفت‌و‌گویی داشتیم.

دانشجو: به نظر شما اساساً چرا سلبریتی‌ها به خود اجازه می‌دهند که در این سطح از مسائل اظهار نظر کنند؟

طالقانی: پاسخ به این سوال چند مقدمه دارد که سعی می‌کنم آن‌ها را به صورت کوتاه بیان کنم. مقدمه اول این است که سلبریتی‌ها در فضای پسا 88 به یکی از مهم‌ترین گروه‌های میانجی تبدیل شدند که قرار است بین حاکمیت و مردم نقش آفرینی کنند و شکاف عمیق شده بین ملت و دولت را رفع کنند. یعنی هم از سمت حاکمیت به عنوان یکی از ابزار‌های تاثیرگذار بر افکار عمومی به کار گرفته شدند و هم از طرف مردم به عنوان نیرویی که می‌توان به وسیله آن به حاکمیت فشار آورد و مطالبه‌گری کرد، مورد استفاده قرار گرفتند و به نوعی سلبریتی تبدیل به حقیقتی مجزا شد که می‌تواند در برهه‌ها و زمان‌های خاصی نقش میانجی‌گری خود را ایفا کند. سال 96 زمانی است که مردم و حاکمیت متوجه شدند که سلبریتی‌ها قدرت میانجی‌گری خوبی دارند و دیگر نمی‌شود مثل قدیم با آن‌ها معامله کرد. مانند زلزله کرمانشاه و انتخابات 96. به همین دلیل سلبریتی، خود را میانجی‌گری می‌داند که قرار است در همه حوزه‌ها وارد شود و این مختص سیاست، امور خیریه یا دهش‌گری نیست. امروز وقتی می‌بینیم سلبریتی فعالیت می‌کند در واقع همان نقش میانجی‌گری است. با این تفاوت که خودش محصول شکافی است که بین دولت و ملت وجود دارد و در عین حال این شکاف را بیشتر می‌کند. این اتفاق به درست یا غلط، به نفع مردم یا حاکمیت می‌افتد و سلبریتی سعی دارد نقش خود را به روال سابق بازی کند.

ما در تاریخ شهرت در ایران سلبریتی‌هایی داریم که در فضای قبل از 88 زیست دارند و به عنوان شخصیت‌های اثرگذار شناخته می‌شوند یا حداقل در جایگاه شهرت قرار گرفتند. یا در دوران پهلوی دوم شخصیت‌هایی بودند که برای مردم شناخته شده بودند، مثلاً مرحوم تختی تبدیل به سلبریتی شده بود. یا در فضای بعد از انقلاب هدیه تهرانی در دهه هفتاد به تنها سلبریتی سینمایی تبدیل می‌شود. ما امروز سلبریتی را می‌شناسیم، یعنی به جای خود فرد تصویر آن را می‌شناسیم. ولی این فرآیندی که سلبریتی نقش میانجی‌گر ایفا کند از بعد 88 شروع شد. البته این اتفاق علت‌های جانبی هم دارد که این زمینه را تقویت می‌کند. مانند روی کار آمدن پلتفرم‌های تصویری و رسانه‌های بصری که سینما بعد از سال 88 در ایران قدرتمند‌تر شد، شبکه‌های ماهواره‌ای وارد شدند، سریال‌سازی رو به رشد بوده و شبکه‌های نمایش خانگی شروع به کار کردند و در نهایت ظهور اینستاگرام به عنوان شبکه اجتماعی تصویر بنیان که ذاتاً افراد را در نظر شهرت قرار می‌دهد. یعنی حتی اگر برنامه ریزی سیاسی هم وجود نداشته باشد، این عوامل به تنهایی می‌توانند به ظهور اجتماعی گروه سلبریتی کمک کند.

دانشجو: اگر بخواهیم نگاه مقایسه‌ای بین سلبریتی ایرانی و خارجی در مسائل سیاسی داشته باشیم، فکر می‌کنید سلبریتی خارجی در مقایسه با سلبریتی ایرانی تا چه اندازه از آزادی اظهار نظر برخوردار است؟

طالقانی: دو تفاوت وجود دارد بین سلبریتی ایرانی و تجربه سلبریتی در آمریکای شمالی و اروپای غربی. یک تفاوت در خاستگاه سلبریتی ایرانی است که شکاف بین دولت و ملت یا حاکمیت و مردم است. ولی تولد سلبریتی غربی بخاطر رشد روزافزون صنایع فرهنگی و پیوند آن با انباشت سرمایه است. یعنی سلبریتی در آمریکا به دلیل پیوند رسانه و ثروت به وجود می‌آید. سلبریتی که در غرب است خود به عنوان نماینده فرهنگ نئولیبرال عمل می‌کند و سلبریتی، سازوکار شناختی و فرهنگی که در غرب وجود دارد می‌شود. ولی در ایران اقتصاد آزاد نداریم و اقتصاد سیاسی ایران توزیع رانت است. رانت هم چون می‌تواند سرمایه و فرصت باشد، برای همین سلبریتی ایرانی نماینده فرهنگ نئولیبرال نیست، بلکه خود، زاییده رانت است. ما در ایران دروازه‌های شهرت داریم و برخی از مراکز و نهاد‌ها دروازه‌بانی شهرت می‌کنند. یعنی آدم های معمولی، چون رانت ندارند نمی‌توانند سلبریتی شوند. در اصل دروازه بانی شهرت در ایران اول به دست صداوسیما و بعد نهاد‌های حاکمیتی مانند سازمان تبلیغات، حوزه هنری، شهرداری، بنیاد فارابی و... است و این نهاد‌ها می‌توانند سلبریتی سازی در معنی جدید یعنی تبدیل فرد به تصویر را انجام دهند.

برای همین آزادی بیان سلبریتی ایرانی و غربی باهم تفاوت‌هایی دارد. در غرب سلبریتی می‌تواند علیه همه صحبت کند. چون بخاطر شکاف سیاسی به وجود نیامده، بلکه متولد اقتصاد سیاسی نئولیبرال است. سلبریتی در آنجا علیه همه اظهار نظر می‌کند جز سرمایه‌داری و بازار آزاد. کما اینکه می‌بینیم سلبریتی‌ها در انتخابات قبلی آمریکا اجماعی داشتند که علیه ترامپ صحبت کنند و از بایدن حمایت کنند. ولی در ایران چون خود سلبریتی از رانت به وجود آمده به سختی می‌تواند علیه رانت و وضعیت سیاسی ایران صحبت کند. اگر سلبریتی در ایران از اقتصاد آزاد متولد می‌شد می‌توانست درباره سیاست و شخصیت‌های سیاسی صحبت کند و این نظر او کاملاً آزاد بود.

دانشجو: در این مدت شاهد اتفاق‌هایی مانند کشف حجاب، مخالفت آشکار با جمهوری اسلامی و حمایت از اعتراضات و اعتصاب‌ها توسط سلبریتی‌ها بودیم. آیا در کشورمان قوانین و مقررات بازدارنده‌ای وجود ندارد که سلبریتی‌ها به وسیله آن کنترل شده‌تر دست به فعالیت‌های این چنینی بزنند؟

طالقانی: ناظر به این سوال سه نکته وجود دارد. نکته اول اینکه ما یک خط قانون درباره سلبریتی‌ها نداریم و باتوجه به فرایندی که در حوزه تصمیم‌گیری می‌بینیم، اراده‌ای وجود ندارد که قانونی درباره سلبریتی‌ها وضع شود.

نکته دوم این است که سلبریتی غربی چون زاییده اقتصاد سیاسی آزاد است و بزرگ شدن آن بخاطر بنگاه‌های استعداد یابی و نهاد‌ها و سازمان‌های رسانه‌ای است، پس اساساً تولد آن مرهون قرارداد‌هایی است که با تهیه کننده و شرکت‌ها می‌بندد، بنابراین رفتار و کنش‌اش پیشاپیش توسط قوانین آن شرکت و سازمان تعیین می‌شود. یعنی عمل قانون‌گذاری و کنترل سلبریتی توسط استودیو، نهاد، سازمان و بنگاهی است که سلبریتی را خریده و به وجود آورده است. به عنوان مثال وقتی سلبریتی‌ها در انتخابات از یک فرد حمایت می‌کنند یا در تبلیغات حضور پیدا می‌کنند بخاطر قرارداد هایشان است. ولی در ایران و در وهله اول صداوسیما قرارداد‌هایی نداشته که سلبریتی را محدود کند. صداوسیما سلبریتی را خلق کرده اما به این فکر نکرده که سلبریتی را به عنوان محصول خود کنترل کند و یک‌سری تعهد و قرارداد‌هایی را برای آن لحاظ کند. صرفاً مسئله را یک برنامه یا نمایش می‌دانسته است که از تلویزیون پخش شود. در این مرحله خود صداوسیما مسئولیت داشته ولی این کار را نکرده و حالا سلبریتی کشف حجاب می‌کند یا احسان کرمی و برزو ارجمند با پرچم شیر و خورشید در تجمعات شرکت می‌کنند. در نهایت سلبریتی که صداوسیما ساخته تبدیل شده به ضد جمهوری اسلامی می‌شود و در حال حاضر هم فکر نمی‌کنم چنین اتفاقی در حال رخ دادن باشد که قرارداد یا معاهده‌ای تنظیم شود.

نکته سوم هم درباره بازو‌هایی است که تحت عنوان تنظیم‌گری سلبریتی در ایران می‌توانستند استفاده کنند ولی نکردند. اساساً تنظیم‌گری رسانه‌ای از دو بازوی اقتصادی و حقوقی استفاده می‌کند، ولی وقتی اقتصاد سیاسی سلبریتی مبتنی بر رانت است و عملاً گزاره‌های حقوقی در قرارداد و خلق سلبریتی وجود ندارد، ما دو بازوی تنظیم‌گری سلبریتی را نداریم. اگر بخواهیم از این پس داشته باشیم، اولاً باید سلبریتی‌های جدیدی خلق کنیم چون سلبریتی سابق که به وجود آمده، فعالیت‌اش به همین روال ادامه پیدا می‌کند. ولی اگر از این پس سلبریتی‌هایی که توسط نهاد حاکمیتی و مراکز دولتی قرار است به منزله یک محصول ساخته شوند، باید در قوانینی از طرف نهاد سیاست گذار مانند شورای انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی درباره سلبریتی وضع می‌شود تجدید نظر شود و از طرف دیگر نهاد‌های حاکمیتی با این افراد با قرارداد‌های طولانی مدت تعامل داشته باشند که البته به نظر می‌رسد چنین اراده‌ای وجود ندارد.

در عین حال چون مسئله اقتصادی هم است باید نسبت به تعامل با سلبریتی‌ها شفافیت داشته باشند‌. در حال حاضر کسی نمی‌داند وقتی سلبریتی در تبلیغات یا برنامه شب عید صداوسیما حضور دارد، چقدر پول می‌گیرد. یا شهرداری تهران وقتی بیلبورد‌های خود را مستقیماً یا به واسطه پیمانکار به تبلیغات اختصاص می‌دهد چقدر به سلبریتی‌هایی که در آن‌ها هستند پول می‌دهد. مثال دیگر سازمان تبلیغات و در ذیل آن سازمان سینمایی حوزه هنری هر سال فیلم می‌سازد و از سلبریتی‌ها در آن استفاده می‌کند اما امروز می‌بینیم که همان سلبریتی‌ها علیه جمهوری اسلامی موضع می‌گیرند. بنابراین در خود اقتصاد و حقوق که قرار است نقش تنظیم‌گری را ایفا کند، باید شفافیت وجود داشته باشد. به علاوه اینکه پیش از این قوه قضائیه نسبت به رفتار سلبریتی‌ها مماشات داشت. به عنوان مثال در سال 96 قوه قضائیه برای سلبریتی‌هایی که به عنوان معترض پول جمع کردند و گفتند ما برای زلزله‌زدگان کرمانشاه اجناس تهیه می‌کنیم، احضار نامه فرستاد، اما در نهایت مشخص نشد که نتیجه چه شد. یا خانم مهناز افشار که گفت من صلاح می‌بینم زلزله زده‌ها به محصولات سلولزی مخصوص خانم‌ها نیاز دارند در حالی که جهادگران حاضر در صحنه می‌گفتند اینجا بیشتر از هرچیزی به آب آشامیدنی نیاز داریم. مثال دیگر ترانه علیدوستی است که در مصاحبه با BBC گفته بود ما وقتی در جشنواره‌ها حرفی میزنیم بعد از برگشت احضار می‌شویم و تذکراتی به ما داده می‌شود که این خانم حتی از همین برخورد هم ناراحت بود. این نشان می‌دهد که مواجهه با عمل مجرمانه سلبریتی در حد تذکر شفاهی بوده است. ممنوع‌الخروجی یا دستگیری‌هایی که این روز‌ها خبرش را می‌شنویم به دلیل شرایط ویژه کنونی است و به همین دلیل است که برجسته می‌شود. در حالی که اگر این برخورد‌ها سال 96 اتفاق می‌افتاد، اخبار این‌چنینی تا این میزان برجسته نمی‌شد. دانشجو: در جریان اعتراضات، اتفاق‌هایی چون کشته شدن معترضین، بسیجی‌ها، نیرو‌های یگان ویژه و حادثه شاهچراغ افتاد. غالب سلبریتی‌ها رفتار دوگانه‌ای در مقابل این حوادث داشتند. به عنوان مثال بسیاری در مورد حادثه شاهچراغ سکوت کردند ولی در مورد دستگیرشدگان اعتراضات اعلام موضع کردند. این رفتار‌های متناقض چه علتی می‌تواند داشته باشد؟

طالقانی: من یک عنصر را در این موقعیت پررنگ‌تر می‌بینم و آن فشار رسانه و مخاطب است. چون محل ظهور و بروز سلبریتی در رسانه است و حیات و ممات او به رابطه فرا اجتماعی‌اش با مخاطب گره خورده است، سلبریتی نمی‌تواند در قبال برخی حوادث واکنش همدلانه و دلسوزانه داشته باشد و فشار مخاطب را هم تحمل کند. به عنوان مثال اگر سلبریتی برای حادثه شاهچراغ ابراز همدردی کند ممکن است از طرف مخاطب هجمه وارد شود یا حتی بخشی از دنبال کنندگان و هواداران خود را از دست دهد و این موضوع به اقتصاد توجه سلبریتی ضربه می‌زند و یک امتیاز منفی برای او به شمار می‌رود. از طرفی ممکن است برخی رسانه‌ها که پیش از این سلبریتی را بزرگ می‌کردند و به او ضریب می‌دادند، علیه سلبریتی موضع بگیرند. چون حادثه تروریستی شاهچراغ در روایت‌های حاکمیتی وجود دارد و سلبریتی در زمین حاکمیت بازی کرده است. به علاوه اینکه نباید عملکرد رسانه‌های دولتی و حاکمیتی را فراموش کنیم. وقتی تلویزیون یا خود حاکمیت علیه سلبریتی موضع می‌گیرد و گزاره‌های منفی تولید می‌کند، واقعاً بعید است که سلبریتی به نفع حاکمیت کاری انجام دهد.

من فکر می‌کنم این جمله مقام معظم رهبری نسبت به موضع‌گیری سلبریتی‌ها که گفتند:«جامعه ورزشی و هنری ما سالم است.» بسیار حکیمانه و هوشمندانه بود و ایشان در مقام زعیم جامعه سعی در حفظ همبستگی جامعه و تعادل بین گروه‌های اجتماعی داشتند. من این گزاره را اینطور می‌فهمم که نباید بی‌دلیل نسبت به سلبریتی‌هایی که موضع نگرفتند یا موضع شان خاکستری بوده است، فشار وارد شود. اگر از بالا بخواهیم نگاه کنیم در نهایت باید سلبریتی را کنترل و مدیریت کنیم، چون نمی‌توانیم صددرصد او را حذف کنیم. احتمالاً در آینده نزدیک صداوسیما به دلیل فشار‌هایی که به سلبریتی آورده است دچار مشکل شود. دو هفته دیگر در شب یلدا صداوسیما برای اینکه با ماهواره رقابت کند باید سلبریتی را به برنامه‌های تلویزیونی دعوت کند و با این دو ماه فعالیت علیه سلبریتی با مشکل مواجه می‌شود. احتمال این اتفاق وجود دارد؛ چون صداوسیما جلب توجه و جذب مخاطب را به واسطه نقش میانجی‌گری سلبریتی‌ها به این افراد گره زده بود و در این سال‌ها تا حد زیادی از سلبریتی استفاده می‌کرد. چون خود صداوسیما توجه مخاطب را به سلبریتی گره زده و حالا که علیه سلبریتی موضع گرفته طبیعتاً دچار بحران می‌شود و این مشکل مدیریت رسانه‌ای سلبریتی محور صداوسیما است. دانشجو: یکی از موضوعاتی که تقریبا از ابتدای اعتراضات درباره آن صحبت می‌شود، بحث جنگ ترکیبی علیه ایران است. آیا سلبریتی‌ها بخشی از این جنگ هستند؟

طالقانی: سلبریتی جهانی یکی از اجزای جنگ ترکیبی بود که علیه ایران به کار گرفته شد. من از عنوان سلبریتی جهانی استفاده میکنم چون بعضی از سلبریتی‌های ایرانی هم ذیل آن قرار دارد. بخشی از این به کارگیری سلبریتی، علیه ایران با پول اتفاق افتاد. مثلاً ریحانه پارسا از عدد و رقم‌هایی که به او پیشنهاد شده بود تا برای این اتفاقات موضع بگیرد، خبر داد. ریحانه پارسا موضع همسو با نظام ندارد ولی از پشت پرده این اتفاقات صحبت کرد. احتمالاً سلبریتی‌های جهانی که علیه این موضوع واکنش نشان دادند به دلیل مراوده‌های مالی بنگاه‌هایی بوده که تحت قرارداد آن‌ها بودند و این جز کار‌هایی بوده که باید انجام می‌دادند و یا اینکه خودشان یک طرفه پول گرفتند و انجام دادند. به نظر می‌رسد سلبریتی‌های معدودی بودند که با توجه به ایدئولوژی‌های سیاسی در این قضایا وارد شدند. دانشجو: آینده حضور سلبریتی‌ها را در جریان‌های اجتماعی چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

طالقانی: یکی از درس‌هایی که می‌توانیم از تاریخ رسانه بگیریم این است که هیچ رسانه‌ای از بین نمی‌رود. یا به همان شکل حیات‌اش ادامه پیدا می‌کند یا در مدیوم‌ها و فرم‌های دیگری هضم می‌شود. با این فرض چند سناریو مطرح می‌شود. سناریو اول این است که نهاد‌های قانون‌گذار و سیاست‌گذار به فکر می‌افتند و در یک مدت زمان کوتاه مجموعه‌ای از قوانین بازدارنده و هدایت کننده را در قبال سلبریتی‌ها وضع می‌کنند که من به شخصه چنین چیزی را پیش بینی نمی‌کنم. چون اراده‌ای در این خصوص دیده نمی‌شود و خود حاکمیت این سلبریتی را خلق کرده و فعلاً نمی‌تواند آن را محدود کند. سناریو دوم این است که احتمالاً شاهد دو طیف از سلبریتی‌ها خواهیم بود‌. یک گروه از سلبریتی‌هایی مانند سابق به نقش پول درآوردن و جلب توجه ادامه می‌دهند و گروه دوم سلبریتی‌هایی که عملاً با جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند و از طریق ضدیت سعی می‌کنند جلب توجه کنند. سناریو سومی نیز وجود دارد که در آن ما شاهد فاصله بسیار زیاد بین سلبریتی و حاکمیت هستیم. در این حالت سلبریتی‌ها از نقش میانجی‌گری خود خارج می‌شوند و دیگر نقش واسه‌گری بین دولت و ملت ایفا نمی‌کنند و خودشان تبدیل به یک صدای معترض می‌شوند. این احتمال در بلند مدت امکان رخ دادن دارد، چون در حال حاضر تمام سلبریتی‌های داخلی با جمهوری اسلامی ضدیت پیدا نکردند یا حداقل مواضع خود را بیان نکردند.

سلبریتی معترض، محصول صدا و سیمای بی برنامه 2