سیل زدگان اجتماعی در جبهه زن زندگی آزادی
گروه زنان و جوانان خبرگزاری فارس؛ زینب مواصلی، دکتری جامعه شناسی: پس از مرگ مهسا امینی و موج حمایت از وی در شبکه های اجتماعی، به یکباره بسیاری از کسانی که آنها را کاربران به عنوان روزمره نویس میشناختند، وارد جریان زن زندگی آزادی شدند. از همان ابتدا وجه سیاسی این جریان با توجه به حمایتهای خارجی گروهک ها و جریانهای سلطنت طلب بر همه آشکار بود و طبیعتا انتظار نمیرفت افراد به امید اصلاحات اجتماعی حقیقی، طرفداری خود را از آن اعلام کنند. اما شدت همراهی اکانتهای فیک و حقیقی نشان می داد باید به دنبال دلایلی در زیر لایه زندگی افراد بود که ناگهان آنها را به سوی یک جریان با شعار زنانه و به دنبال حذف دین از عرصه اجتماعی کشانده است.
در اینجا مساله شامل کاربرانی در شبکه های اجتماعی است که تاحدی هویت حقیقی داشته و تا پیش از این جریان، عمدتا روزمره نویس ساده محسوب میشدند و چندان بروز سیاسی نداشتند و جزو پرمخاطبها به شمار میروند. با توجه به آنکه توییتر بستر گستردهتری برای بررسی تحولات جریان زن زندگی آزادی است، برخی از توییتهای کاربرانی از این دست را مرور می کنیم:
کاربر انار زنی است شاغل در یک مجموعه دولتی که از همسر خود جدا شده و حضانت تنها فرزندش را برعهده دارد. وضعیت توییتهای وی در دو سال گذشته نشان می دهد دچار مشکل مالی است، با مذهب مشکل جدی دارد و استفاده از مشروبات در زندگی آنها امری عادی است.
کاربر موز نیز زنی است که از همسر در سن کم جدا شده و حضانت فرزندش را بر عهده دارد. شاغل نیست و هر از چند وقت یکبار عکسی بی حجاب از خود منتشر می کند که عمدتا با هدف جلب توجه افراد صورت میگیرد. در زندگی وی نیز دین حضور ندارد و پستهای متعددی از خاطراتش در حالت مستی وجود دارد.
کاربر بهرنگ سهرابی که چند وقت پیش توهین آشکار وی به مراسمات عزاداری خبرساز شده بود، معمار و مدیرعامل شرکت پیتا بام است که البته به اذعان خود سال 88 نیز در کف خیابان بوده و نه تنها اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارد بلکه اصولا اعتقادی به دین نداشته و مسایلی چون استفاده از مشروبات الکلی در زندگی وی عادی است.
اینها نمونه های کوچکی از جمع کابرانی است که تا پیش از این وقایع در لایه خاکستری جامعه به دنبال زندگی خود بودند و کمتر به اظهار نظر سیاسی میپرداختند. شاخصه واضح و نخست این افراد، نبود دین در زندگی فردی آنهاست. عملا مذهب به معنای تقید به یک آیین برای آنها جاافتاده نبوده و به همین دلیل حکومت دینی و محدودیتهای آن برای این افراد قابل درک نیست. به همین نسبت و به دلیل نبود حدود متعارف شرعی، آسیب های اخلاقی متنابهی در زندگی آنها وجود دارد. گذری در سابقه متنهای منتشر شده از این افراد نشان میدهد که مصرف مشروبات الکلی امری عادی در زندگی آنهاست. زندگی های از هم پاشیده و ارتباطات خارج از عرف نیز مسیر عادی زندگی آنها شده است. اینها بخشی از آسیبهایی است که علنا به آن اشاره کرده اند. معمولا این افراد یا از خانواده هایی هستند که در بستگان آنها نیز دین معنایی ندارد و یا برخی از پدر و مادری ظاهرا مذهبی اما سنتگرا و بداخلاق صدمه خورده اند و آنچه آنها را به سمت بی دینی سوق داده، رفتارهای خشونت آمیز و غیرطبیعی والدین یا بستگان بوده است.
در چنین شرایطی، معیار زندگی این افراد طبیعتا در حکومت دینی قابل دسترسی نیست، چرا که میدان عمل آنها در مقایسه با شهروندان اروپا یا آمریکا شکل میگیرد. در آرزوی زندگی به سبک غربی، جهان زندگی این افراد را به مرور به جایی میرساند که در اتفاقی مانند جریان زن زندگی آزادی، آنها نه تنها به دنبال احقاق حق انسانی دیگر نیستند، بلکه به دنبال دست پیدا کردن به آرزوهای خود، به حمایت از این جریان میپردازند و مورد حمایت جریانهای معاند شناسنامه دار قرار گرفته و در فضای مجازی رشد می کنند.
در واقع این افراد لشگر پیاده مجانی هر نوع جریانیاند که با مذهب مخالف باشد و از سویی به دلیل آسیب های گسترده ای که با آن مواجه اند، میپندارند با از میان رفتن حکومت مذهبی میتوانند به درمانی برای مشکلات عدیده روحی و روانی خود پیدا کنند یا از وجود این آسیب ها در زندگی فرزندان خود کم کنند.
آنچه باید در اینجا مورد توجه قرار بگیرد، ضعف نظام فرهنگی و اجتماعی در تبیین کارکردها و اثرات وجود دین در زندگی فردی و اجتماعی و نیز ایجاد نظامات درمان آسیب دیدگانی است که به دلایل مختلف از جمله طلاق، به مشکلات روحی و روانی مبتلا شده اند. ضعف درمان چنین افرادی به این مساله منجر می شود که در اغتشاشات سال گذشته، موارد متعددی از مصرف مشروبات الکلی، داروهای روان درمانی، سوابق خودکشی و سابقه داران دعواهای خیابانی در میان دستگیرشدگان وجود دارد که نشان می دهد افراد با زندگی نرمال هیچ گاه به دنبال آشوب، آتش زدن اموال عمومی و اختلال در زندگی سایر افراد نخواهند بود.
پایان پیام /