شاخصهای سیره سیاسی و اخلاقی پیامبر اکرم
پیامبر اسلام با تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت سیاسی به سلب موانع برخورداری انسان از کرامت ذاتی و اثبات آنچه که کرامت انسان را به ارمغان میآوری، اقدام کرد. اولویت رسالت پیامبر اسلام (ص) نجات بشر از غل و زنجیرهای خرافه ها و تعصبات قومی و شرک بت پرستی و فتنه و فساد و از حکومت های فاسد و استبدادی بود
از منظر پیامبر مکرم اسلام سیاست و حکومت هدف نیست، بلکه وسیله ای جهت خدمت به خدا و بندگان او و رساندن جامعه به سعادت میباشد. پیامبر اسلام مهم ترین هدف سیاست را اجرای عدالت، احقاق حق، اقامه حدود و احیای ارزش های الهی و انسانی میداند. از دیدگاه اندیشمندان اسلامی نیز هدف سیاست و اخلاق همانا خیر آدمیان و رساندن انسان به فضیلت و نیک بخشی میباشد. تقید و پایبندی به مبانی و اصول اخلاقی که بر خواسته از بطن اسلام و ریشه در بعثت نبی مکرم اسلام داشته، در اندیشه و رفتار سیاسی حضرت محمد (ص) جایگاه ویژه ای دارد.
به گزارش «تابناک»؛ پیامبر اسلام با تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت سیاسی به سلب موانع برخورداری انسان از کرامت ذاتی و اثبات آنچه که کرامت انسان را به ارمغان میآوری، اقدام کرد. اولویت رسالت پیامبر اسلام (ص) نجات بشر از غل و زنجیرهای خرافه ها و تعصبات قومی و شرک بت پرستی و فتنه و فساد و از حکومت های فاسد و استبدادی بود تا بتواند پیام حیات بخش خود را در نجات بشر به گوش جهانیان برساند و ارزش های انسانی و فطری را پایه روابط حاکم بر جوامع انسانی قرار دهد. (مجلسی، 1404ق: 101)
در تاریخ آمده است که عدی بن حاتم پس از شکست مردم (جبل طی) در سال نهم هجری از لشکر اسلام و فرار به شام، سرانجام به وسیله خواهرش به مدینه آمد و در مسجد به محضر پیامبر اسلام (ص) شرفیاب شد و بعد به همراه پیامبر به سوی منزل حرکت کرد. در بین راه پیرزنی نزد حضرت آمد و حاجتش را با حضرت در میان گذاشت و حضرت مدتی به درد دل او گوش داد. عدی میگوید: با خود گفتم «و الله ما هذا بملک» (به خدا قسم این مرد سلطان و زمامدار مادی نیست) زیرا روش پادشاهان این نیست که برای رفع گرفتاری پیرزنی این مقدار معطل شوند و تا این اندازه تواضع داشته باشند.
عدی گوید به هر حال با او به منزل رفتم، اطاقش ساده و بی فرش بود، تنها فرش کوچکی از لیف خرما داشت، آن را در صدر اتاق افکند و مرا روی آن نشاند و خود روی زمین نشست و نهایت احترام را به من کرد این رفتار انسانی او آنچنان در دلم اثر کرد که دیگر نیازی به دلیل و برهان نداشتم با خود گفتم باید این مرد پیامبر خدا باشد پس از مذاکرات مختصری از آیین سابق خود دست کشیده مسلمان شدم. (مغازی، 1409ق: 988-989).
پیامبر اسلام جهت اعاده کرامت از دست رفته انسان بر دو اصل: رهائی انسان و اصل برابری و مساوات تکیه میکرد. نزد پیامبر (ص) گرچه برخورداری انسان از کرامت ذاتی هدف اول بود؛ اما آنچه مطلوب نظر وی بود و برای ایشان اولویت داشت رسیدن انسان به جایگاهی که خدا برای او در عالم هستی به عنوان جانشین خود بر زمین
تعیین کرده بود و این امر از طریق به کارگیری رفتارهای سیاسی و حکومتی بود که حاصل هدف گیری و سیاستگذاری انسان و جامه انسانی به سوی فضایل و کمالات نفسانی و رسیدن به قرب الهی و رضای خدا بود قرآن کریم میفرماید (ان أکرمکم عند الله أتقاکم) (حجرات، 13) پیامبر اعظم (ص) در سیره حکومتی خود بدنبال رساندن انسان به چنین مرتبه ای از شایستگی بود و آنان که تحت رهبری سیاسی و الهی او قرار گرفتند، دارای افکار و اندیشه های بلندیی شده و نیز اعمال کاملا انسانی و برخاسته از کمالات الهی داشتند، به طوری که صدور این نوع افکار فقط شایسته آنان بود.
عدالت محوری
در سیره نبوی رعایت عدالت، اصل بنیادین بوده است. طبق روایات آن حضرت بر رفتار عادلانه خویش تصریح کرده اند. در بحث عدالت پیامبر به چهار نکته اشاره می شود. نخست، فرمان خدا به پیامبر اکرم (ص) برای اقامه عدل، دوم فرمایشات پیامبردر مورد عدالت خودشان، سوم فرمایشات سایر ائمه (ع) در مورد عدالت پیامبر اکرم (ص) و چهارم توصیه پیامبر به دیگران برای پایبندی به عدالت. قرآن کریم به صراحت به پیامبر اکرم (ص) فرمان میدهد که عدل ورزد و این مسئله را که امر به عدالت شده با مردم در میان بگذارد. (قل أمر ربی بالقسط) (اعراف، 29)
همچنین خود پیامبر (ص) میفرماید که من مامور و سفارش شده ام که در هر حال به عدالت رفتار کنم. پیامبر در مورد عدالت خودشان مردم را مطمئن میکنند که عادل ترین شخص هستند و تحت هیچ شرایطی از عدالت عدول نخواهند کرد. این امر رسالت و هدف دین اسلام را در تحقیق عدالت استحکام میبخشد.
پس از جنگ حنین مردی از تمیم حضرت را به تندی مورد خطاب قرار داد که ای محمد عدالت پیشه کن و آن را به کار بند و حضرت با تبسم پاسخ دادند که (اگر من عدل نورزم چه کسی عدل می ورزد) (فمن یعدل ان لم اعدل؟) (واقدی، 1369: 102) به دلایل مختلف و متعدد تردیدی در عدالت پیامبر اکرم (ص) نیست در مورد عدالت پیامبر سایرین نیز سخن های بسیاری گفته اند که از مهم ترین آنها فرمایشات امامان شیعه در این باب است.
امام علی (ع) تصریح میفرمایند که پیامبر بزرگ اسلام در تمام امور و اقداماتشان به عدالت رفتار میکرد. (شهیدی، 1383: 208) و حکومت و داوری اش عدل بود و در بین مردم به قسط به پا خاست و به عدالت حکم راند. (همان، 87) امام محمد باقر (ع) نیز معتقد بود که پیامبر اکرم (ص) رسوم جاهلیت را باطل کرد و با شیوه های عدالت با مردم روبه رو شد. (طوسی، 1365: 154)
امام صادق نیز با اشاره به یکی از مصادیق عدالت آن حضرت میفرماید: «پیامبر اکرم (ص) لحظات نگاه به یارانش را تقسیم می کرد و به تساوی به آنها نگاه میکرد». (کلینی، 1401: 268) کنایه از اینکه حتی در نگاه هم به عدالت رفتار میکرد یا اینکه همگان را برابر میدید.
پیامبر همیشه توجه و فرمان به عدالت می نمود. ایشان به صراحت به انحای مختلف به مسلمانان دستور میداد که در گفتار و رفتار و در داوری و حکومت عدالت را رعایت کنند. به تصریح آن حضرت خداوند دوست دارد که بندگانش حتی در بوسیدن فرزندانشان عدالت را رعایت کنند (همان، 754-200-236).
اصل محبت و رافت اسلامی
مهر و محبت و رحمت پیامبر گرامی اسلام همواره از صفات برجسته آن حضرت شناخته شده است. خداوند متعال چنین رأفتی را در وجود مبارک آن حضرت یک عطیه و موهبت الهی میداند. (فبما رحم من الله لنت لهم) (آل عمران، 159). بدین جهت است که خداوند آن را رحم للعالمین معرفی کرده است (و ما ارسلناک الا رحم للعالمین) (انبیاء، 107).
محبت در سیره پیامبر اکرم (ص) نمود چشمگیری دارد. حدیث معروف ایشان مبنی بر اینکه بعثت ایشان را هدفی جز مکارم اخلاق نبوده است (انما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق) شاهدی بر این مدعی است خداوند متعال نیز صفت «رحیم» را تنها یک بار برای غیر خدا بکار برده است و آن آیه 148 سور مبارکه توبه است که در آن این صفت در کنار «رئوف» برای شخص پیامبر اکرم (ص) بکار رفته است. نکته مهم در این آیه شمولیت محبت پیامبر است.
خداوند در این آیه هیچ قیدی برای دایره محبت پیامبر ذکر نمیکند و آن را شامل همگان میداند. خوی پیامبر (ص) بر عطوفت و نرمی بنا شده است. چنان که خداوند میفرماید اگر پیامبر دارای این صفت نبود مانند پادشاهان و حکمرانان ظالم به تند خویی و سنگدلی شهرت مییافت، مردم قطعا از دور ایشان پراکنده میشدند. (آل عمران، 159). این سیره پیامبر اکرم در جذب مشرکان به دین اسلام و همچنین مستحکم تر ساختن ساختار مدینه بسیار موثر بوده است.
اعرابی خشنی با تند خویی به سوی پیامبر اکرم (ص) آمد و از ایشان درخواست پول کرد. کمک پیامبر اعرابی را راضی نساخت و او بیش از قبل به تندی و دشنام روی آورد. پیامبر مانع عکس العمل اصحاب با وی شد و از او دعوت کرد که برای گرفتن کمک های بیشتر با هم به خانه روند حضور اعرابی در خانه پیامبر و رو به رو شدن با واقعیت ساده زیستی پیامبر او را به خود آورد و او از کمک حضرت راضی شد و از ایشان تشکر کرد. حضرت از او درخواست کردند این تشکر را در ملاعام از ایشان انجام دهند و او نیز چنین کرد پیامبر به مردم گفت: «اگر شما را آزاد گذاشته بودم، این اعرابی را به حال کفر می کشتید، اما من مانع شدم و اینک خودم او را با نرمی و لطافت رام کردم». (کافی، 1370: 98)
اصل مشورت و مشارکت پذیری یکی از خصلت های بارز پیامبر گرامی اسلام ترویج روحیه همکاری و مشورت در جامعه اسلامی بوده است. خداوند متعال در توصیف جامعه مومنان آنان را کسانی میداند که در امر خویش به مشورت می پردازند (و الذین استجابوا لربهم و أقاموا الصلوه و أمرهم شوری بینهم و مما رزقنهم ینفقون) (شوری، 38) در سیره پیامبر اسلام نیز این امر بارز است. طبق توصیه قرآن کریم، آن حضرت برای زمینه سازی گسترش فرهنگ شور و مشورت در جامعه اسلامی، با دیگران مشورت نموده و مسلمانان را نیز بدان امر میکردند. خداوند سیره مبارک حضرت را چنین بیان میکنند.
(فبما رحم من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الأمر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین) (آل عمران، 159) امام رضا (ع) در توصیف سیره آن حضرت میفرمایند: (ان رسول الله (ص) کان یستشیر أصحابه ثم یعزم علی ما یرید) رسول خدا (ص) با اصحاب خویش مشورت می کرد و سپس بر آنچه اراده الهی بود، تصمیمم گرفت.
(مجلسی، 1404، 101) نمونه های مختلفی از مشورت و شورا و مشارکت دیگران را در امور میتوانیم در سیره آن حضرت ذکر کنیم که برای مثال: در غزوه بدر درباره اصل جنگ و تعیین موضع نبرد و اسیران جنگی با اصحاب خود مشورت کرد. در نبرد احد شورایی تشکیل داد و در نحوه مقابله با لشکر قریش مشورت کرد. در جنگ خندق پیامبر برای مقابله با سپاه عظیم مشرکان کار را به مشورت گذاشت و بر اساس توصیه سلمان فارسی تصمیم گرفت. در ماجرای حدیبیه، هنگام فتح مکه و آمدن ابوسفیان به اردوگاه مسلمانان، در غزوه تبوک و موارد بسیاری با اصحاب خویش مشورت نمود. (دلشاد تهرانی، 1373: 386)
حضرت در تاکید بر مشاوره بر حضرت علی (ع) توصیه نموده و فرموده است (لا مظاهره أوثق من المشاوره) هیچ پشتیبانی مطمئن تر از مشورت نیست. (مجلسی، 1404: 100) اصل وفا به عهد و پیمان در قرآن کریم بر لزوم عمل به تعهدات فردی و اجتماعی تاکید شده است. در سوره اسرا آمده است (و أوفوا بالعهد ان العهد کان مسؤولا) (اسراء، 34). همچنین در قرآن کریم خداوند بر رد امانات امر نموده و آن را موعظه ای حسنه نامیده است:
(ان الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات الی أهلها واذا حکمتم بین الناس أن تحکموا بالعدل ان الله نعما یعظکم به ان الله کان سمیعا بصیرا) (نساء، 58) خداوند به شما فرمان میدهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید و هنگامی که میان مردم داوری می کنید به عدالت داوری کنید. خداوند اندرزهای خوبی به شما میدهد! خداوند شنوا و بیناست. در روایات اسلامی نیز بر رعایت عهد و پیمان تاکید شده است. در حدیثی از امام باقر (ع) نقل شده است (سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت نداده است: ادای امانات به بر یا فاجر، وفای به عهد بر یا فاجر و نیکی بر پدر و مادر، نیکوکار باشد یا بدکار) (کلینی، 1372: 162)
در سیره پیامبر گرامی اسلامی موارد زیادی از رعایت عهد و پیمان را میتوان یافت و حتی در بسیاری از این موارد عهد و پیمان با غیر مسلمانان به صورت جدی رعایت شده است. پیامبر اکرم (ص) در میان صلح حدیبیه با مشرکان عهد کردند که در سال های آتی که برای عمره به مکه می آیند بیش از سه روز در مکه نمانند. بر این اساس عمره القضاء در سال بعد پس از پایان موعد به مسلمانان اعلام کردند تا شب هیچ کس در مکه نماند. (ابن هشام، 1955: 14)
در مورد دیگر وی، هنگام فتح مکه آن حضرت عهد نموده و اعلام کردند هر کس از مشرکان مکه در منزل خویش بماند یا وارد مسجد الحرام شود یا در خانه عثمان وارد شود، در امان خواهد بود. هنگام فتح مکه و غلبه مسلمانان پیامبر بر قول خویش پایبند بوده و از آنان که در گذشته به آزار و اذیت پیامبر اسلام و اصحاب وی پرداخته بودند و در جنگ احد و بدر خون بسیاری از مسلمانان را ریخته بودند در گذشت و آنان را با آغوش باز به اسلام پذیرفت و با آنان با مهربانی و عطوفت رفتار کرد.
حتی هنگامی که مهلت چهار ماه مشرکان پایان می یافت، آن حضرت به فرمان الهی تا هنگامی که مشرکانی که بر عهد و پیمانشان باقی مانده بودند به آنها تعرض نکرده و بر عهد خویش باقی میماند، البته وفا به پیمان تا هنگامی است که طرف مقابل نیز به عهد و پیمان وفادار باشد که نمونه آن را میتوان در رفتار یهود بنی قریطه یافت که به رغم عهد و پیمان با پیامبر اسلام به همکاری با مشرکان مکه پرداخته بودند و با نقض پیمان خویش موجب خشم مسلمانان و جهاد با آنان گردید. (طبری، 1375: 582)
اصل شایسته سالاری و انتخاب شایستگان
شایسته سالاری از آموزه های مهم اسلامی است. در قرآن کریم شرط مقام امامت جامعه عدالت دانسته شده است. شرط اهلیت و عدالت تا حدی است که خداوند حضرت ابراهیم را پس از امتحان و آزمایش به مقام امامت برگزید. بدین جهت است که قرآن ذریه حضرت ابراهیم را صرفا به دلیل انتصاب به آن حضرت شایسته امانت ندانسته و بر ضرورت اهلیت و شایستگی لازم در افراد تاکید نموده است. (واذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین) (بقره، 124) چنین شایستگی بیشتر در داستان حضرت آدم و فرشتگان نیز معیار ارزیابی و سنجش قرار گرفته است. خداوند پس از تعلیم اسما به حضرت آدم (ع) از فرشتگان خواست تا بر آدم سجده کند.
معیار برتری حضرت آدم نیز علم به اسما بوده است. (قال یا آدم أنبئهم بأسمائهم فلما أنبأهم بأسمائهم قال أ لم أقل لکم انی أعلم غیب السماوات و الأرض و أعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون) (بقره،33) معیار تکریم و بزرگداشت افراد، نه صرفا خصایص نسبی وحسبی آنان بلکه برخورداری از شایستگی های اخلاقی و معرفتی بود. از حضرت باقر (ع) روایت شده است که فرمودند: سلمان با جمعی در مسجد نشسته بود هر یک از آنها فخر و مباهات می کردند در نسب خود، عمر به سلمان گفت نسب تو چیست و پدر و مادر تو کیست؟
سلمان گفت من بنده ای از بندگان خدا هستم، گمراه بودم خداوند به واسطه وجود مقدس پیغمبر خاتم مرا هدایت نمود. فقیر بودم بی نیازم کرد، بنده بودم آزادم کرد به وسیله پیغمبر. نسب و حسب من اینست. از مسجد بیرون آمد. داستان را به سمع مبارک پیغمبر رسانید جبرئیل نازل شد و آیه فوق را آورد. (کلینی، 1372: 181) (یا أیها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أکرمکم عند الله أتقاکم ان الله علیم خبیر) (حجرات، 13)
در سیره مبارک حضرت محمد (ص) از واگذاری امور به نااهلان پرهیز شده است. مسلم در صحیح خود نقل کرده است که: ابو برده از ابوموسی نقل کرده است که گفت: من به همراه دو نفر از پسر عموهایم بر پیامبر وارد شدیم یکی از آن دو گفت ای رسول خدا ما را بر قسمتی از آنچه خداوند تو را بر آن ولایت و حکومت داد، زمامداری بده، دیگری نیز سخنی نظیر این گفت.
حضرت فرمودند: به خدا سوگند ما هرگز به کسی که در خواست حکومت و زمامداری نماید و یا بر کسب آن حریص باشد حکومت نخواهیم کرد (دلشاد تهرانی، 1373: 216) در روایتی از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمودند: «هر که کارگزاری از مسلمانان را به کار گمارد و بداند که در میان ایشان شایسته تر از او و داناتر از او به کتاب خدا و سنت پیامبرش هست به خدا و پیامبرش و به همه مسلمانان خیانت کرده است». (الهندی، 1409ق: 79)
آن حضرت در سپردن همه امور تنها شایستگیهای افراد را ملاحظه میکرد و خلاف هنجارهای زمانه خویش جوانان شایسته را در مناصب و مسئولیت های مهم قرار می داد. آن جضرت عمرو بن حزم را در حالی که جوانی هفده ساله بود به فرمانداری نجران در یمن منصوب کرد و عتاب بن اسید را که جوانی بیست و چند ساله بود و در نهایت زهد و پرهیزکاری بود، فرماندار مکه قرار داد که از نظر سیاسی پس از مدینه مهم ترین پایگاه محسوب میشد و او نخستین امیر الحجاج مکه بود و انتخاب زیدبن حارثه و فرزند وی اسامه بن زید به فرماندهی سپاه مسلمانان نمونه دیگری از شایسته سالاری در سیره پیامبر بوده است. (دلشاد تهرانی، 1373: 222)
نظارت و نقد عملکردها
از دیدگاه پیامبر اسلام (ص) حقوق و وظایف سیاسی مردم منحصر به حضور در صحنه و مشارکت در تصمیم گیری ها نیست؛ بالاتر آنکه در مرحله بعد هم مردم باید با نظارت بر عملکرد مسئولان در جریان مسیر اجرای تصمیم ها قرار بگیرند و ابراز نظر کنند هر چند نظر آنان نشان دهنده مخالفت و نقد عملکردها باشد. پیامبر (ص) آنگاه که معازبن جبل را به سوی یمن میفرستاد در رهنمودی مکتبوب به او دستور داد تا ضمن توجه به آموزش و تربیت مردم و رعایت منزلت و جایگاه افراد، در اجرای او امر الهی کوتاهی نکنند. ایشان سپس بر مدارا با مردم و گذشت نسبت به آنان تاکید فرمود و دستور داد که ای معاز... در مورد هر مسئله ای که فکر میکنی درباره آن از تو انتقاد خواهند کرد، پیشاپیش دلایل و توجیهات خود را برای مردم بازگو کن تا (مشکلات را متوجه شده) تو را معذور دارند. (الحرانی، 1388: 24) مردم باید محرم حاکمیت و آگاه از رویه او باشند و هیچ اخباری و اطلاعاتی از آنان پنهان داشته نشود، مگر اخبار و اطلاعات امنیتی و طبقه بندی شده که برای مصلحت بالاتر همان مردم و به سان همه نظام های عقلایی به اندازه ضرورت از نشر آن جلوگیری میشود.
امام رضا (ع) نیز یکی از دلایل وجوب خطبه در نماز جمعه را آن میداند جمعه روز حضور همگانی است و به همین دلیل خواسته اند تا امام، مردم را به مصلحت دین و دنیای خود آگاه کند و آنان را از حوادث و امور مهمی که منافع و مشکلاتی در پی دارد با خبر سازد (حکیمی، 1360: 422) در مقابل مردم نیز موظف هستند که مسئولان جامعه را از واقعیت ها مطلع کنند و آنچه را درست تشخیص میدهند، صادقانه و دلسوزانه با آنان در میان بگذارند. طبق یکی از روایات، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس نسبت به امور مسلمانان بی توجه باشد، از آنان نیست و هر کس روز و شب کند در حالی که ناصح خدا، رسول، قرآن، امام و عموم مسلمانان نباشد از آنان نیست». (ری شهری، 1363: 54)
طبق روایتی دیگر حضرت فرمودند سه خصلت است که دل هیچ مسلمانی به آن خیانت نمیکند، خالص کردن عمل برای خدا، خیر خواهی برای زمامداران و همراه بودن با جماعت بدیهی است که اظهار نظر صادقانه و خیر خواهانه ممکن است به صورت ابراز مخالفت با وضع موجود و نقد عملکردهای جاری باشد. این نه تنها مانعی ندارد و حق شهروندی محسوب میگردد که حق حاکمان نیز هست و میتوانند یا باید، آن را از مردم مطالبه کنند. (نهج البلاغه، خطبه 34) مسئولان جامعه اسلامی، خود باید زمینه را برای چنین ارتباطات مردمی فراهم آورند. پیامبر اکرم برای تحقق این وضعیت دو رهنمود بسیار مهم و موثر به زمامداران و صاحبان قدرت سیاسی ارائه فرمودند. نخست آنکه مداحان و معجزه گویان را از خود طرد کنند آن هم با این تعبیر که بر چهره ستایشگر خاک بپاشند.
ابوذر گفته است: سلمان و بلال را دیدیم که به سوی پیامبر میرفتند. چون نزدیک آن حضرت رسیدند سلمان خود را بر پاهای پیامبر انداخت و آنها را میبوسید. حضرت او را به سختی از این کار نهی کرد و فرمود، ای سلمان، با من چنان مکن که عجمان با پادشاهان خود انجام میدهند. من بنده ای از بندگان خداوند هستم، میخورم از آنچه بندگان میخورند نشینم همانگونه که بندگان مینشیند. (حکیمی، 1360: 47) رهنمود دیگر آنکه با صعه صدر گوش شنوایی برای درد دلها و گفتگوهای مردم داشته باشند، این به معنای درستی همه حرفها گزارش ها و نقدهای مردم نیست اما روش خوبی برای ارزیابی صحیح اوضاع و اصلاح نابسامانیها است. از دیدگاه رسول اکرم (ص) آن ملتی که ضعیفانش بدون لکنت زبان حق خود را از قدرتمندان مطالبه نکند، ملتی بی ارزش و نامقدس است.
این سخنی است که حضرت علی (ع) بارها از آن بزرگوار شنیده و بر اساس آن به مالک اشتر توصیه کرده است که بخشی از وقت خود را به کسانی اختصاص بده که به تو نیاز دارند تا شخصا به امور آنان رسیدگی کنی. سربازان و نگهبانان خود را از آنان دور کن تا سخنگوی آنان بدون نگرانی با تو گفتگو کنند من از رسول خدا بارها شنیده ام که میفرمود ملتی که حق ناتوان را از قدرتمندان بدون اضطراب نستاند، رستگار نخواهد شد. (نهج البلاغه، نامه 51) طبق یکی از روایاتی که مرحوم شیخ حر عاملی تحت عنوان (باب وجوب انکار العامد علی الخاصه و تغییر المنکر اذا اعملوا به) گرد آوری کرده است.
حضرت علی (ع) فرموده اند: «اگر خاصه (یعنی نخبگان، صاحبان قدرت و...) کار نادرستی را پنهانی انجام دهند خداوند عامه (عموم شهروندان و افراد عادی) را به دلیل کار نادرست آنان عذاب نمیکند، اما اگر آن منکر علنی انجام شد و مردم به رغم آگاهی سکوت کرده و از آن جلوگیری نکردند، هر دو گروه سزاوار مجازات الهی هستند آن حضرت سپس به این گفتار از رسول خدا استناد فرمود که: گناه پنهانی تنها به کننده ای زیان می رساند اما اگر آشکار شد و بر آن نشوریدید، به همگان ضرر خواهد رساند». (عاملی، 1104ق: 407)
طرد ریاست طلبی و محور بودن اطاعت الهی
تبعیت و اطاعت محصول الفت قلب ها و نتیجه محبت میان والی و رعیت است، در این گونه تبعیت و اطاعت از استبداد، برتری جویی و ریاست طلبی از یک سو و نافرمانی و اطاعت کورکورانه و حقارت از سوی دیگر اثری نیست. در نظام تبعیت و اطاعت نبوی خبر پیروی و فرمانبرداری از حق چیزی نیست و در آن قدرت طلبی، استبداد، استعمار و خلاصه توتالیتارسیم راه ندارد. در تبعیت و اطاعت نبوی، اطاعت در نافرمانی خدا معنا ندارد؛ زیرا سیاست و تدبیر مردمان در سیره نبوی هدایت و راه بردن ایشان به سوی کمال است که پیامبر (ص) فرمود (لاطاع لمخلوق فی معصی الخالق) (برقی، 1370: 93)
اطاعت مخلوق در معصیت خالق روا نیست. پیامبر (ص) افتخارش به اینست که بنده خداست و در سیره او آمده که در مجلس بصورت حلقه ای می نشست کسی بر کسی مرزی نداشته باشد و نمی گذاشت کسی در برابر او بایستد در قرآن نیز آمده است. (تلک الدار الآخر نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الأرض و لا فسادا و العاقب للمتقین) (قصص، 83) سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار میدهیم که اراده برترجویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت برای تقوای پیشگان است.
پیامبر اکرم (ص) ریاست طلبی را معصیت الهی میداند و میفرماید: (نخستین بار که در پیشگاه خدای تبارک و تعالی گناه صورت گرفته به سبب شش خصلت بود دوستی دنیا و دوستی ریاست و...) (شیخ صدوق، 1346: 330) اطاعت از زمامدار مثل اطاعت هابزی یا جان لاکی نیست، بلکه این اطاعت در راستای اطاعت پروردگار است که در گفتار رسول خدا آفت رعیت مخالفت با زمامدار خوانده شده است. آن حضرت در هنگام حرکت اسامه و سپاه اعزامی پی در پی می فرمود که سپاه اسامه را حرکت دهید و خدا لعنت کند آنان را که از این کار تخلف کند. پیامبر همواره افراد را به اطاعت از کسی که به منصبی تعیین میکردند فرا میخواندند پس اطاعت در سیره نبوی امری پسندیده است اما اطاعتی که در راستای اطاعت از خداوند باشد.
لزوم پرهیز از کذب و پایبندی به صداقت
راستگویی در شریعت مقدس از جایگاه بلندی برخوردار است. در اهمیت و ارزشمندی صداقت همین بس که خداوند خود را به بالاترین درجه آن متصف ساخته است. (و من أصدق من الله حدیثا) (نساء 87) راستگوتر از خداوند در سخن کیست؟ و در مرحله بعد صداقت را از ویژگیهای پیامبران الهی شمرده است (و صدق المرسلون) (یس، 52). و پیامبران راست میگفتند.
زمامداران جهان برای حفظ قدرت و تحکیم پایه های حکومت خویش از دست یازیدن به هیچ وسیله ای از جمله: وعده ها و وعیدهای دروغ، استفاده از ناآگاهی مردم و... فرو گذار نبودند. برخلاف رهبران الهی که همواره حتی در سخت ترین و بحرانی ترین شرایط با مردم صادقانه برخورد می کنند این زمامداران با دروغ و تزویر حقایق را بازگو میکنند. پیامبر اکرم (ص) نیز همواره در سخت ترین شرایط حتی اگر به ضرر خود میبود به صداقت و راستگویی رفتار میکرد. در سیره عملی پیامبر نیز صداقت حتی در بحرانی ترین شرایط بسیار مشهود بود، از جمله اینکه: تنها فرزند پسر پیامبر بنام ابراهیم از (ماریه قبطیه) وفات کرد.
اتفاقا همان روز آفتاب نیز گرفت، گروهی ساده اندیش و بی خبر از قوانین الهی حاکم بر طبیعت گرفتگی خورشید را بخاطر حزنی که بر پیامبر بر امر فوت ابراهیم بود می دانستند، اما رسول خدا (ص) با آگاهی از این موضوع در برابر آنان واکنش نشان داد، واکنشی که در راستای بیدار سازی و عقلایی اندیشیدن آنان بود و به بهره گیری از ضعف فکری و جهل و نادانی آنان پرداخت.
حضرتش بی درنگ به مسجد و به منبر رفت و صادقانه به مردم گفت که خورشید و ماه از نشانه های قدرت الهی هستند و در چارچوب قوانین استوار نظام هستی در مدار خود میچرخند و هرگز برای مرگ یا حیات کسی نمیگیرند. (الماسی، 1383: 313) رسول خدا در موضع یک رهبر سیاسی و فکری به بهترین وجه می توانست از سادگی و جهل مردم در این ماجرا استفاده تبلیغی کند، اما او چنین نکرد و موضوع را صادقانه با مردم در میان گذاشت و آنان را از باورهای غلط و خرافی برحذر داشت.
اکتفا به حداقل استفاده از مواهب دنیوی
حضرت محمد (ص) برخلاف روش متداول زمامداران در دوران حکمرانی و زمامداری در استفاده از مواهب دنیوی مانند غذا و لباس خود را در مضیقه بیشتر قرار میداد و به نفس خویش سخت گیری مضاعفی وارد میکردند. حضرت رسول (ص) با این نگرش اخلاقی و با این احتمال که شاید در قلمرو حکومتی وی در بلاد دور دست شخصی وجود داشته باشد که با شکم گرسنه سر بر زمین بگذارد با آنان در گرسنگی احتمال همدردی میکردند. امام محمد باقر (ع) درباره نخستین اصل اقتصاد در زندگی میفرماید: «در بررسی وضعیت اقتصادی خویش ملاک و الگو را آن کسی که بیش از تو مال دارد قرار نده به گونه ای که آرزوی داشتن آنچه را او دارد بنمائی و به آنچه خود داری خشنود نباش».
غذای رسول خدا (ص) جو، شیرینی ایشان خرما و سوخت وی برای تهیه غذا و گرما، شاخه های درخت خرما بوده است؛ البته تهیه این ها هم اگر برایش امکان پذیر بود. نکته و تاکید بر جو و خرما به عنوان بهترین مواد غذایی مورد استفاده حضرت بیانگر نوع زندکی و سیره تغذیه ای ایشان است، در زمانی که پیامبر (ص) بالاترین جایگاه اجتماعی را دارا بود و رهبری یک حکومت و بزرگ ترین مسئولیت اجرایی را در دست داشت و ساکنان شهر مدینه از انواع گوشت، لبنیات و غذاهای دیگر استفاده میکردند، خرما و جو ارزانترین و فراوانترین کالای موجود بود که تهیه آن برای محروم ترین ساکنان مدینه نیز امکان پذیر بود.
با بررسی نیز در مییابیم که این نوع زندگی تنها ویژه شخص پیامبر (ص) نبوده؛ بلکه خانواده آن حضرت نیز همین روش را داشته اند از جمله اینکه عایشه میگوید: سوگند به خدایی که محمد (ص) را به حق برگزید از آن زمان که خداوند وی را به پیامبری برگزید تا آنگاه که فرا خوانده شد آرد نرم شده و نان جوی با آرد نرم شده در منزل ایشان دیده نشد. عروه باتعجب میپرسید: پس چگونه جوی سخت را میخوردید؟ عاشیه در پاسخ می گوید پیوسته آخ آخ میگفتیم. (ابن عساکر، 1415: 71)
پیامبر (ص) خود میفرمود که اگر اراده میکردم خداوند برای من کوههای طلا و نقره را فراهم مینمود. پیامبر گرامی اسلام به ما میفهماند که اینگونه زیستن بر اساس نداشتن و محرومیت نبوده است بلکه تفکر و خواست قلبی و عملی پیامبر چنین بوده است حضرت در این راستا میفرماید: نزدیکی بر پروردگار، با عشق ورزیدن و نزدیک تر شدن به مسکینان بدست می آید.
در نهایت میتوان گفت هدف عالی پیامبر (ص) در رسالت خویش فراخوانی همه انسان ها بسوی پرستش خداوند و هدایت آنها بوده است. بدین جهت اصول حاکم به سیاست نبوی همواره خصلتی حق جویانه، دعوت گرایانه و فضیلت محور بوده است. بنابراین برای فهم سیاست نبوی مستلزم به فهم نظام معنایی حاکم به چنین رسالتی هستیم، زیرا رسالت پیامبر در جهت گسترش توحید و هدایت پیشگی و ایجاد جامعه اخلاقی بوده است.
سیره پیامبر بیانگر این حقیقت است که ایشان اساس رسالت و بنیاد حاکمیت دولت خود را بر اساس قوانین الهی و عدالت استوار ساخته است و در رفتار و سلوک سیاسی خود هیچگاه به روش جباران و پادشاهان با مردم برخورد نکرده است. ایشان بدنبال رستگاری جامعه انسانی در سایه توحید و قوانین الهی بوده و در این راه از تدابیر و سیاست های مختلفی استفاده نموده است. رسول اکرم (ص) با پایبندی کامل به اخلاق قرآنی و دور اندیشی در طول دوران زندگی مبارکشان از رحمت و رافت، کرامت و عزت انسان، اهتمام به امور مردم، مشورت و مشاوره وفای به عهد و پیمان و....
در جهت نیل و گسترش هدف والای خود که همانا هدایت بشریت بوده کمک گرفته است و نبی مکرم اسلام در تصمیم گیریهای سیاسی جمیع جهات را در نظر گرفته و سپس بر اساس مصالح اسلام و مسلمین تصمیمی را اتخاذ میکردند و همیشه اقدام فرهنگی را به اقدامات سیاسی در این تصمیم گیریهای سیاسی مقدم می شمردند، ایشان در کارهای سیاسی قاطع عمل میکردند و هیچگاه مصالح اسلام و مردم را مورد مسامحه قرار نمیدادند.
نگاه ایشان به انسان یک نگاه غیرتمدارانه و با کرامت بوده است، انسانی که دارای اختیار و آزادی باشد و حتی در انتخاب دین و آئین نیز دارای همان اختیار و آزادی میباشد. پیامبر هیچگاه در پذیرش دین توسط افراد به روش زور و اجبار متوسل نمیشدند و در دعوت به اسلام از محبت و مهربانی به عنوان راهکار اصلی جهت جذب دیگران استفاده میکردند و همین رافت و محبت باعث جذب و شیفتگی بسیاری به دین اسلام و شخصیت خود پیامبر بوده است.
رسول اکرم از نیروی تعقل و مشورت با مردم نیز به بهترین نحو استفاده میکردند و هدفشان از این سیاست بالغ نموده جامعه آن روز برای امور سیاسی و اجتماعی و بالابردن فهم اجتماعی و سیاسی مردم بوده است که این امر خود عامل مهمی در جهت پیشبرد اهداف دین ایشان بوده است. در عرصه اجتماعی و سیاسی از نظارت و نقد عملکرد مسئولین حمایت میکردند و آن را حق مسلم مردم میدانستند؛ حتی اگر این اظهار نظر به مخالفت به عملکرد مسئولین منجر گردد، ایشان این سیاست را در جهت اصلاح امور و افراد موثر میدانستند. حضرت محمد (ص) با هدف تکمیل و تکریم و تقسیم مکارم اخلاقی، اجرای عدالت را سرلوحه رسالت خویش قرار دادند و مساوات و برابری و برادری را محقق ساختند و با این سیاست خویش موجبات بسیاری از کینه ها و دشمنیها و حسدها را از بین بردند و باعث بوجود آمدن جامعه ای متوازن و تا حدودی یکپارچه شدند.
پیامبر اکرم (ص) وفای به عهد و خوش پیمانی را از ارکان سیاست خود میدانستند و حتی در برابر مخالفان سر سخت خود از این سیاست وفای به عهد و پیمان پیروی میکردند و حتی خوش پیمانی را از ایمان میدانستند و اگر شخصی فاقد این سیاست بود از ایمان به دور میدانستند.
ایشان در مقابل مخالفان خود که از هر فرصتی در جهت نابودی و براندازی از اسلام و حکومت اسلامی و شخصی خود پیامبر استفاده میکردند؛ همیشه از سیاست ارشاد و راهنمائی و هدایت استفاده میکردند و هیچگاه به فکر انتقام شخصی از آنها بر نیامدند، ایشان آغازگر جنگی علیه آنها نبودند و فقط برای دفاع از اسلام و مسلمین با آنها وارد جنگ میشدند آن هم هم برای دفاع. همیشه از سیاست مذاکره و گفتگو استقبال میکردند و بعد از پیروزی و غلبه بر آنها از زور و اجبار برای پذیرش اسلام توسط آنها پرهیز میکردند. بطور کلی پیامبر اسلام در راه رسیدن به هدف والای مبعوث شدنشان که همانا سعادت و هدایت بشریت بوده است،
هیچ زمان اصول اخلاقی و انسانی را زیر پا نگذاشتند و در میدان سیاست همواره اخلاق را مقدم میدانستند و اصولا برای سیاست به تنهائی اصالت قائل نبودند و سیاست را در کنار اخلاق مورد توجه قرار میدادند و در تدابیر و تصمیم گیریهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی شخصی و خانوادگی اخلاق را ارحج تر از سیاست میدانستند و تبع آن هرگز مصلحت اخلاقی را فدای منافع سیاسی و فردی نمیکردند.
منابع:
قرآن کریم. نهج البلاغه. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق) (1346). الخصال، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ابن عساکر، علی بن الحسن (1415ق). تاریخ مدینه، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک بن هشام (1955م). السیر النبوی، قاهره: حلب. احمد بن حنبل (1994). مسند، بیروت: دارالفکر. الماسی، حیدر (1383). جلوه های تجلی، سنندج: پرتو بیان. الهندی، المتقی (1409). کنز العمان، بیروت: موسس الرسال. برقی، احمدبن خالق (1370) المحاسن، تهران: رنگی. الحرانی، حسن بن علی (1388ق). تحف العقول، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. حکیمی، محمدرضا (1360). الحیاء، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. دلشاد تهرانی، مصطفی (1373). سیره نبوی منطق عملی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. شهیدی، سید جعفر (1383) تاریخ تحلیلی اسلام، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. طبری، محمدبن جریر (1375). تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر. تاریخنامه خوارزمی» تابستان 1394، سال دوم - شماره 8 (صفحه 130) طوسی، ابوجعفر محمدبن حسن (1365). تهذیب الاحکام، تهران: دارالکتاب الاسلامیه. عاملی، محمد بن الحسن (1104ق). وسائل الشیعه، بیروت: دارالاحیاء. کافی، حسن (1370). شناخت اسلام از نظر وحی و تعالیم، تهران: میقات. کلینی، ابوجعفر (1401ق). الروضه الکافی، ترجمه علی اکبر کافی، تهران: دارالکتب الاسلامی. کلینی، محمد بن یعقوب (1372). الکافی، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامی. مجلسی، محمدباقر (1404ق). بحارالانوار، بیروت: موسس الوفاء. محمدی ری شهری، محمد (1363). میزان الحکمه، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. واقدی، محمد بن عمر (1409ق). المغازی، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات. (1369). مغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.