شهید زندهای که 48 ساعت در سردخانه بود
مهدی هر بار که از جبهه بر میگشت بدون اینکه استراحت بکند شبها به پایگاه بسیج میرفت و مشغول پاسداری می شد. سرانجام در دی ماه 1365 حین عملیات «کربلای 5» درحالی که رزمنده گروهان «هجرت» از گردان «حضرت قاسم» بود، به شهادت رسید.
به گزارش ایسنا، مهدی صمدی در بهار 1345 در تهران به دنیا آمد. سال 1359 وارد دبیرستان شد که همزمان با آغاز جنگ تحمیلی بود. مهدی با آغاز جنگ در صدد رفتن به جبهه برآمد و با گذراندن دوره ی تکمیلی بسیج در سال 1360 در همدان خود را روانه جبهه ساخت. در نخستین حضورش در عملیات «مسلم ابن عقیل» بر اثر اصابت ترکش به ناحیه صورت مجروح شد و چند دندان خود را از دست داد اما بعد از بهبودی به جبهه بارگشت. در عملیات «والفجر 2» برای بار دوم مجروح و تا مرز شهادت پیش رفت. تصور میشد شهید شده است بنابراین پیکرش را به سردخانه منتقل کردند و 48 ساعت بعد، کارکنان پزشکی قانونی متوجه شدند که او هنوز نفس میکشد و سریع منتقلش کردند به بیمارستان. 25 روز در کما بود تا بالاخره به هوش آمد و آدرس خانواده اش را داد.
هر بار که از جبهه برمیگشت بدون اینکه استراحت بکند شبها به پایگاه بسیج میرفت و مشغول پاسداری میشد. سرانجام در دی ماه 1365 حین عملیات «کربلای 5» درحالی که رزمنده گروهان هجرت از گردان حضرت قاسم بود، به شهادت رسید.
ایران، مادر شهید صمدی روایت میکند: هربار که میرفت نانوایی، بازگشتش با خدا بود. اغلب چند ساعتی طول میکشید. چون پیرزن یا پیرمردی را اگر میدید، برایش نان میخرید و تا خانهاش میبرد، بعد دوباره به نانوایی برمیگشت تا برای خودمان نان بخرد.
یادم میآید که لباس نو برایش میخریدیم، اول آن را میشست، بعد میپوشید و میرفت مدرسه. دوست نداشت معلوم باشد که لباسش نو هست. راضی نبود کسی از بچهها غصه بخورد.
همیشه همینطور بود و از پوشیدن لباس نو، فراری بود. همرزمانش تعریف میکردند که یک بار دیدیم برخلاف همیشه، لباس نو به تن کرده. تعجب کریم و پرسیدیم: «چی شده مهدی؟ لباس نو پوشیدهای!» گفت: «امشب قرار دیدار با معشوق دارم.» رفت عملیات و دیگر برنگشت.