پنج‌شنبه 8 آذر 1403

عماد افروغ: از تحقق عدالت اجتماعی ناامید نیستیم

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
عماد افروغ: از تحقق عدالت اجتماعی ناامید نیستیم

عماد افروغ گفت: حکمرانی ما در برخی جهات فراتر از شعار نرفته است و وارد عمل و ملزومات آن نشده است. یعنی به عبارتی ساختارهای متناسب را تعبیه نکرده و بعضاً دست به ساختارهای قبل از انقلاب نزده است. هنوز در ظرف تمرکزگرایی نفس می‌کشیم و به آن ظرف دست نزده‌ایم و متوجه اهمیت ظرف نیستیم.

یکی از نظریه پردازان شوروی سابق در توصیف انقلاب اسلامی می‌نویسد که انقلاب اسلامی شعار اصلی جنبش‌های سیاسی، اسلامی مختلف در بسیاری از کشورهای اسلامی مشرق زمین است و مسأله مشترک برای این جنبش‌ها، اسلامی کردن تمام جوانب زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و خانوادگی تمام شهروندان کشورهای خود و اعلام سومین راه رشد است که با سرمایه‌داری و سوسیالیسم متفاوت تعریف شده است.

به این معنا، انقلاب اسلامی با رویکرد به مذهب، خط مشی جدیدی در زمینه توسعه و استقلال، آزادی و عدالت برای جهان سال 1979 و برای تمامی کشورها و جنبش‌های انقلابی که تا آن زمان روی پای خود ایستادن را تجربه نکرده بودند، ارائه می‌دهد که این موضوع برای قدرت‌های جهان آن روز، تکان‌دهنده بود.

به ویژه در این خصوص مسأله صدور انقلاب و پیوند بین جنبش‌های اسلامی و آزادی‌بخش و حمایت از آنان در مبارزه با سلطه‌جویان و استعمارگران دنیای سرمایه‌داری و کمونیسم، بسیار قابل توجه است. در این زمینه، فرد هالیدی، استاد و کارشناس برجسته مسائل غرب آسیا در انگلیس می‌گوید: «انقلاب اسلامی در ایران جذابیت ایدئولوژیکی بسیار زیادی میان اعراب تا الجزایر و سودان دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. به علاوه، در جمهوری‌های آسیایی شوروی، بخصوص آذربایجان و گرجستان، عراق، افغانستان و پاکستان، با توجه به بافت اجتماعی این کشورها، دین و فرهنگ ایران دارای نفوذ بسیار زیاد است.

به هرحال انقلاب 57 هم مانند همه انقلاب‌های سیاسی دو هدف داشت؛ اول براندازی نظم سیاسی پیشین و دوم بنیانگذاری نظم سیاسی نوین با این معنا بارزترین نمود موفقیت یک انقلاب دست یابی به هدف اول است که انقلاب سلامی از این منظر کامیاب بوده است؛ اما پس از فروپاشی سیستم سیاسی پیشین، چالشی مهم و اساسی پیش روی انقلاب ها قرار می گیرد که بر مشروعیت و مقبولیت آنها در سال های بعد اثرگذار است.

درواقع موفقیت تکمیلی یک انقلاب در بهبود شرایط یک کشور پس از براندازی نظام سیاسی، به توانایی آن در بنیانگذاری سیستم حکمرانی وابسته است. ما برای بررسی این موضوع به سراغ عماد افروغ جامعه شناس و کنشگر مسائل سیاسی رفته ایم تا از این منظر به بررسی وضعیت حکمرانی در دوران پساانقلاب بپردازیم. مشروح این گفت و گو در ادامه آمده است:

ایرنا: کامیابی یک انقلاب در بهبود شرایط یک کشور پس از براندازی نظام سیاسی، قطعاً به توانایی آن در بنیانگذاری سیستم حکمرانی وابسته است که کارآمدتر باشد، تحلیل شما در این زمینه چیست؟ ضمن اینکه بفرمایید عملکردهای مثبت و یا منفی، نتیجه ایجاد چه تغییراتی در ساختار نظام حکمرانی بوده است؟

وقتی انقلابی با ویژگی ها و ماهیت خاصی به نام انقلاب اسلامی رخ می دهد، که بهترین نظریه پردازش رهبر آن یعنی حضرت امام خمینی (ره) است، خواه ناخواه توقعات و انتظاراتی ایجاد می کند. این توقعات ریشه در جوهر انقلاب اسلامی، اهداف و آرمان های آن دارد. اگر بگوییم آرمان های انقلاب اسلامی در سه شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی مستتر است، آن زمان باید میزان موفقیتش را بر پایه این سه شعاری که مردم در طی تظاهرات انقلابی خود سر می دادند مورد داوری قرار دهیم. اینکه الان وضع استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ما به چه شکل است؟ در استقلال که یک وجه جمعی و ملی، در ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است، در بعد سیاسی آن توفیق نسبی خوبی داشتیم. به این معنا که کسی نمی تواند اراده خود را به ما تحمیل کند. ما برده و بنده خودخواسته اراده هیچ ابرقدرتی نیستیم و بخشی از این فشارهایی که در سطوح و رده های مختلف به ما وارد می شود به خاطر همین استقلال طلبی ماست.

** آزادی ما به مراتب از قبل انقلاب بالاتر و قابل قبول تر است

البته در ابعاد اقتصادی و فرهنگی هنوز راه های زیادی برای طی کردن داریم و سوگوارانه از برخی جهات در مسیر هم نیستیم. در مورد آزادی نیز در مقایسه با قبل از انقلاب قابل قیاس نیستیم، آزادی ما به مراتب از قبل انقلاب بالاتر و قابل قبول تر است، هرچند تا تحقق کامل قانون اساسی، به ویژه فصل سوم آن که ناظر به حقوق ملت است راه برای پیمودن زیادی داریم. و این امر معلول عواملی از قبیل کج اندیشی ها، کم تحملی ها و غیره است، ولی به مراتب وضع ما نسبت به قبل از انقلاب بهتر است. وقتی قانون اساسی را ملاک تحقق آزادی قرار دهید تا تحقق فصل سوم قانون اساسی راه زیادی داریم.

متاسفانه و سوگوارانه مایه تعجب است که چرا فاصله گرفتیم و به روح قانون اساسی و فصل سوم قانون اساسی توجه نکردیم. صحبت هایی که اخیراً رئیس قوه قضائیه مطرح می کند و امیدواریم روزی محقق شود، چون تا تحقق آن راه زیادی وجود دارد، این صحبت ها که متناسب با روح قانون اساسی و اصول قانون اساسی است را باید مدت ها قبل می‌شنیدیم و شاهد تحققش می بودیم. باید از همان ابتدای انقلاب شاهد تحقق فصل سوم قانون اساسی می بودیم که این چنین نشد. در کل، هرچند در مقایسه با قبل از انقلاب در این زمینه قابل قیاس نیستیم ولی در مقایسه با آرمان های انقلاب اسلامی و توقعات و انتظارات و فصل سوم قانون اساسی راه زیادی داریم.

ایرنا: فصل سوم قانون اساسی را بیشتر ناظر به بحث آزادی های اجتماعی مطرح می کنید؟

این فصل ناظر به حقوق ملت است که عمدتاً به آزادی های وضعی مدنی و سیاسی و غیره برمی گردد. اگر رجوعی به فصل سوم قانون اساسی داشته باشید می بینید چه حقوقی برای ملت لحاظ شده است. قبل از اینکه به شعار سوم، یعنی جمهوری اسلامی، بپردازم.

** انقلاب اسلامی در یک کلمه رهایی و کرامت انسانی است

اگر از من بپرسید شعار انقلاب اسلامی را در یک کلمه خلاصه کن، می گویم رهایی و کرامت انسانی. اینکه شهروند ایرانی رها از قید و بندهای اسارت بخش باشد و زندگی کریمانه ای داشته باشد. این کرامت انسانی خود دارای وجوه و لوازم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. اینکه در قانون اساسی اقتصاد را وسیله و نه هدف دانسته است ناظر به همین کرامت و شکوفایی انسان در ابعاد سیاسی و فرهنگی است. اگر انسان بخواهد کریم باشد و کرامت داشته باشد باید از یک معاش آبرومند برخوردار باشد، باید یک آزادی سیاسی قابل قبولی داشته باشد. کرامت به لفظ نیست، بلکه جنبه رهایی بخشی، عدالت خواهی و غیره دارد. شعار سوم مردم جمهوری اسلامی است. وجه ایجابی انقلاب اسلامی همان جمهوری اسلامی است. این جمهوری اسلامی در بعد فلسفه سیاسی ترجمانی از مردم سالاری دینی است. مردم سالاری دینی تعریف جدیدی از مشروعیت است یعنی برخلاف برخی از رجال سیاسی که می گفتند ما در انقلاب اسلامی می دانستیم چه نمی خواهیم اما نمی دانستیم چه می خواهیم، می گویم ما جمهوری اسلامی می خواستیم. جمهوری اسلامی در سطح فلسفه سیاسی، مردم سالاری دینی است.

مردم سالاری دینی تعریف جدیدی از مشروعیت است. یعنی برخلاف تلقی رایج که مشروعیت را در برابر مقبولیت قرار می‌دهد، مشروعیت حاوی دو مؤلفه شرعیت و مقبولیت است. یعنی قانونیت یک نظام سیاسی هم در گرو ویژگی ها و صفات حکمرانان است و هم در گرو مقبولیت و رضایت عامه است. هر دو با هم تشکیل دهنده مردم سالاری دینی یا جمهوری اسلامی است.

پس جمهوری اسلامی یک وجه ایجابی مربوط به مشروعیت دارد که ناظر به یک فلسفه سیاسی نوظهور است. یعنی جمع دو فلسفه سیاسی شناخته شده دموکراسی و تئوکراسی است که بحث مفصلی می طلبد. اما قطع نظر از سطح فلسفه سیاسی، یک مضمون و محتوایی را نیز دنبال می کند که ناظر بر تحقق قواعد و ارزش های اسلامی باشد.

** محوری ترین ارزش اسلامی در وجه اقتصادی عدالت اجتماعی است

ایرنا: سیستم حکمرانی پساانقلاب در هر یک از ابعاد اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی، نظامی و سیاسی در مقایسه با دوران پیش از انقلاب چه عملکردی داشته و نتایج مثبت یا منفی نتیجه ایجاد چه تغییراتی در ساختار نظام حکمرانی بوده است؟

مردم باید شاهد تحقق اسلام باشند. اسلام در وجوه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. در وجه اقتصادی آن محوری ترین ارزش اسلامی، تحقق عدالت به ویژه عدالت اجتماعی است که متأسفانه مغفول ترین ارزش به لحاظ عینی و انضمامی است. اسلام با عدالت تعریف شده است. اسلامی که ما می شناسیم و مربوط به رسالت پیامبر (ص) است و مربوط به نهج البلاغه و روح آن است با عدالت اجتماعی گره خورده است. نظریه پرداز اصلی انقلاب، یعنی امام (ره) بحث عدالت اجتماعی را هدف اصلی و البته ذیل معرفت خدا معرفی کرده اند. یعنی عدالت اجتماعی یک هدف بزرگ انضمامی و عینی در انقلاب اسلامی است. ما متاسفانه در ارتباط با عدالت اجتماعی کارنامه خوبی نداریم. متاسفانه شکاف طبقاتی، شکاف درآمدی زیاد است و در این راستا خوب حرکت نکرده ایم. یعنی نه تنها از فرهنگ و گرایشات فرهنگی برای کم کردن فاصله طبقاتی و درآمدی بهره مند نشدیم بلکه به اسم فرهنگ سازی کاذب این شکاف ها را توجیه کردیم و امیدوارم بفهمیم چه جفایی در حق انقلاب اسلامی و در حق وجه فرهنگی انقلاب اسلامی کرده ایم.

** خیلی باید مراقب بود که به نام شرعیت، مقبولیت ذبح نشود

قطع نظر از وجه فلسفه سیاسی آن که البته خیلی باید مراقب بود که به نام شرعیت، مقبولیت ذبح نشود و به نام مقبولیت، شرعیت ذبح نشود، وقتی وارد جزئیات و محتوا و مضمون می شویم متاسفانه کارنامه خوبی در دو وجه ایجابی جمهوری اسلامی، یعنی عدالت اجتماعی و اخلاق و معنویت، به ترتیب به دلیل غفلت از شکاف های طبقاتی و درآمدی و بعضا ماکیاولیسم حاکم یا به عبارتی توجیه وسیله به واسطه هدف نداشته ایم.

ایرنا: در فرهنگ سیاسی ایران بعد از انقلاب، چه عواملی انقلاب را دچار مخاطره کرده است؟

حکمرانی ما در برخی جهات فراتر از شعار نرفته است و وارد عمل و ملزومات آن نشده است. یعنی به عبارتی ساختارهای متناسب را تعبیه نکرده و بعضاً دست به ساختارهای قبل از انقلاب نزده است. هنوز در ظرف تمرکزگرایی نفس می کشیم و به آن ظرف دست نزده ایم و متوجه اهمیت ظرف نیستیم. این ظرف اگر عوض نشود مظروف خود را تحمیل می کند. متاسفانه کماکان ظرف تمرکزگرایی با اتکا به اقتصاد نفتی را داریم و اگر این ظرف را عوض نکنیم مظروف قبل از انقلاب به ما تحمیل می شود. اینها بحث های مهمی است. اگر به مردم در انقلاب اسلامی توجه کنید و مردم را ولی نعمت بدانید باید به ظرف غیرمتمرکز روی بیاورید و از ظرفی استفاده کنید که مردم در آن مشارکت داشته باشند و بتوانند بر اساس توانمندی ها و قابلیت های بالقوه و بالفعل خود ادای نقش کنند و این امر با ظرف متمرکز شدنی نیست.

** هنوز امید داریم که به سمت تحقق عدالت اجتماعی برویم

به عبارت دیگر با استراتژی مرکز پیرامونی نمی توانید انقلاب اسلامی را در وجه انضمامی و عینی پیش ببرید. بنابراین باید ظرفی باشد که مردم در آن بتوانند مشارکت کنند و این ظرف باید غیرمتمرکز باشد، همانند زمان دفاع مقدس و اول انقلاب اسلامی که دستاوردهای زیادی داشتیم. اما با این وصف، هنوز امید داریم که به سمت تحقق عدالت اجتماعی برویم و دولت از خود شروع کند. می گوییم با فرض آن که دولت توان آن چنانی برای مهار و مدیریت بخش خصوصی نداشته باشد اما در مورد خود که می تواند تعدیل شکاف درآمدی را دنبال کند. این شکاف درآمدی که بین پرسنل دولتی وجود دارد در هیچ جای دنیا سابقه ندارد.

 ایرنا: سیاست جدیدی که دولت مبنی بر نحوه افزایش حقوق گذاشته در راستای این مدل تحقق عدالت اجتماعی می دانید؟

امیدوارم. باید تراز ما برای قضاوت هر دولتی عمل باشد، نه حرف. باید به مردم بیاموزیم که ملاک شما برای ارزیابی هر رجل سیاسی و هر دولت و رویکردی عمل باشد، نه حرف! حرف بُرد محدودی دارد، باید عمل باشد. بارها بیان شده است که باید به مردم بیاموزیم با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود. هر زمان یک حلوایی در دهان رفت و اینها مزه مزه کردند و دهان مردم شیرین شد بگویند اینجا حلوایی بود و دهان ما شیرین شد. یکی از مشکلاتی که در جمهوری اسلامی می‌شناسم این است که فقط حرف تحویل می دهیم. باید عمل تحویل دهیم و مردم بر اساس عمل قضاوت کنند.

فرهنگ مردم برای قضاوت باید بر اساس عمل شکل بگیرد که این روح اسلام و روح نهج البلاغه است. اگر کسی مدعی است که این انقلاب جا پای علی گذاشته است باید بداند که منطق امام علی منطق عمل است نه حرف. ایشان حرف بدون عمل را یک خصلت منافقانه می دانند. باید به عمل روی بیاوریم. این را باید بیاموزیم و جا بیندازیم. هر زمان دولت جدید موفق بود مردم امتیاز بدهند و تشویق و تشکر کنند. البته اگر حرف ها در جهت تحقق یکسری اعمال عدالت خواهانه هم باشد خوب است ولی یک برد و حدی دارد. امیدواریم شاهد تحقق عملی این شعارها باشیم و ببینیم این شکاف و فاصله درآمدی که وجود دارد کم شود که اصلاً قابل توجیه نیست.

**باید به سمت پاداش معنوی اول انقلاب بازگردیم

فقط این مسئله نیز نیست، مسئله مهم تری در این کشور وجود دارد که به آن مسئله اشاره می کنم. متاسفانه در این کشور هر امر و هدف و حوزه و وظیفه و نقشی را با پول می سنجند، حتی حوزه علم و فرهنگ، اخلاق و معنویت و غیره! این مایه تاسف است. این فلاکت بار است. اصلاً متوجه نیستیم پاداش معنوی به چه معناست؟ اول انقلاب بحث پاداش معنوی بود و الان هر چیزی را با پول می سنجیم. یعنی اگر استاد استادی می کند، اگر عالمی رسالت عالمی خود را دنبال می کند بلافاصله با پول پاداش می دهیم. این ضایعه بزرگی است.

جامعه شناسان نابرابری اجتماعی را شامل سه سه گروه بندی می‌دانند؛ گروه منزلت، طبقات اجتماعی و گروه های قدرت، ضمن اینکه همه اینها اشکال نابرابر قدرت هم هستند که جای بحثش این جا نیست. گروه منزلت بر اساس احترامی که دریافت می کند جایگاه ویژه ای پیدا می کند. گروه منزلت ما قرار نیست برخوردار از ثروت و قدرت آن چنانی باشد، نمی‌توان همه را با هم داشت. البته متاسفانه در ایران پس از انقلاب رابطه تاریخی قدرت ثروت به قدرت منزلت نیز تسری یافته است. الان وارد گونه شناسی قدرت نمی شوم ولی نباید توقع داشت کسی که صاحب قدرت است صاحب ثروت و منزلت هم باشد. بالاخره باید توازنی بین این ها وجود داشته باشد. متاسفانه اینها را با هم می خواهیم. می گوییم گروه منزلت ثروت هم داشته باشد، گروه قدرت ثروت و منزلت هم داشته باشد.

ایرنا: بنابراین می توان این مسئله را یکی از آفات درونی بعد از انقلاب دانست؟

این بدترین مصیبتی است که در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم. ارتقاء استاد را با پاداش مادی گره می زنیم و بی توجه به پاداش معنوی و انگیزه های درونی استادی هستیم. این مسئله به روحانیان مراکز اقماری و دانشگاهی وابسته به حوزه های علمیه نیز سرایت کرده است. پول ابزار سنجش و محرک مشاغل فکری و اخلاقی و فرهنگی شده است. این مایه تاسف است. کسی نمی گوید به فکر معاش آبرومند نباشید و دستتان پیش دیگران دراز باشد. بحث ما بحث عفاف و کفاف به ویژه در مورد مناصب و مشاعل فرهنگی و علمی است. باید بین سه منبع قدرت، ثروت و منزلت تفاوت معنادار و توازن و اعتدالی وجود داشته باشد که متاسفانه از بین رفته است. همه پاداش هایی که می دهیم در مورد ارتقای مراتب علمی و غیره با پول است. این درست نیست. ملاک ها و معیارهای دیگری نیز وجود دارد.

در جامعه شناسی نظریه ای به نام کارکردگرایی داریم. طرفداران این نظریه بر این باورند که چون برخی از مشاغل حساس هستند باید پاداش مادی بیشتری بدهیم تا افراد مستعد جذب این مشاغل شوند و این باعث نابرابری می شود. اما منتقدین می گویند اولا مشاغل مختلف زنجیروار به یکدیگر متصل اند، هر چند برخی مهم تر از بقیه هستند، اما نباید فاصله آن چنان زیاد شود که به محرومیت نسبی بینجامد، ثانیاً نباید افراد را صرفاً با پاداش های مادی تشویق به کاری کرد و رقابتی اقتصادی در جامعه منهای محرک های درونی انجام وظیفه ایجاد کرد. انسان ها صرفاً با پاداش مادی پیش نمی روند. انسان ها یک محرک های معنوی و درونی نیز دارند که برای ارضای آن در تلاش اند. چرا متوجه این مسئله نیستیم؟ خیلی ها محرک های معنوی دارند و پاداش مادی هم نمی خواهند، بلکه بیشتر محرک های معنوی آنها را پیش می برد. بالاخره جایگاه افعال متعالی اخلاقی مثل انفاق و ایثار کجاست؟ چگونه است که در شرایط سخت انقلاب و دفاع مقدس شاهد آن بودیم و الان باید شاهد عکس آن باشیم؟ با چه توجیهی جنگ و غیر جنگ می کنیم؟ یعنی در زمان جنگ اخلاق ایثار و انفاق و نوعدوستی را دامن بزنیم و در دوران غیر جنگ اخلاق مادی خودخواهانه مبتنی بر یک رقابت منفی اقتصادی؟ با چه توجیه نظری؟ وقتی همه چیز را با پول می سنجید یک حرصی در جامعه ایجاد می شود. حتی آن که حریص نیست حریص می شود. این باعث می شود رقابت منفی مادی ایجاد می شود و زندگی را تلخ می کند. بنابراین متاسفانه در این مورد نمره خوبی نداریم.