چهارشنبه 7 آذر 1403

فصل بندبازی اصحاب قدرت

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
فصل بندبازی اصحاب قدرت

جهان سیاست در فصل انتخابات، سرزمین شگفتی‌هاست! و تنها در همین فضا است که کسانی که متهم ردیف اول گسترش فقر، بیکاری و تبعیض هستند، می‌توانند بدون ذره‌ای احساس شرم، دوباره چشم در چشم مردم بدوزند.

به گزارش مشرق، علیرضا قربانی طی یادداشتی نوشت: جهان سیاست، به‌خصوص در فصل انتخابات، سرزمین شگفتی‌هاست! احتمالا تنها در همین فضا است که کسانی که متهم ردیف اول گسترش فقر و نکبت و بیکاری و رکود و تبعیض هستند، می‌توانند بدون ذره‌ای احساس شرم، دوباره چشم در چشم مردم بدوزند و شعار رفاه و رونق و عدالت و کارآفرینی و توسعه سر دهند و با شگفتی تمام خودشان از این‌همه تناقض به خنده نیفتند.

اینکه اصحاب سیاست برای کسب قدرت پا به میدان بگذارند و با عرضه برنامه‌ها و شعارها و با استفاده از فنون تبلیغاتی مختلف و صرف هزینه‌های فراوان و جلب نظر گروه‌های تأثیرگذار مانند سلبریتی‌ها، افکار عمومی را برای سپردن سکان قدرت به خود قانع کنند، در دنیا امری رایج است و طبیعی است که کسانی که سابقه حضور در قدرت داشته باشند، هم بیشتر از هرچیزی با برجسته‌سازی نقاط قوت کارنامه عملکرد خود، بار دیگر خود را در معرض قضاوت مردم قرار می‌دهند.

اما در یک فرایند نسبتا طبیعی در جهان سیاست، آنگاه‌که گروهی به هر دلیل، دوره‌ای از عدم موفقیت یا شکست‌های فاحش در اداره امور جامعه را پشت سر گذاشته‌اند، داوطلبانه و با امید به فراموشی افکار عمومی برای مدتی خود را از این عرصه کنار می‌کشند تا با تجدیدنظر در روش‌های ناموفق گذشته یا با سوارشدن بر امواج افکار عمومی از طریق برجسته‌سازی نقاط ضعف رقبای سیاسی، بعد از یکی دو دوره بار دیگر به عرصه رقابت‌ها برمی‌گردند.

اما از شگفتی‌های جهان سیاست در این روزها می‌توان به عملکرد بعضی از فعالان یک جریان سیاسی اشاره کرد که در حال حاضر قدرت اجرایی کشور را در اختیار دارند. آن‌ها که در طول سال‌های بسیار سخت و سنگینی که ناشی از ضعف مدیریت آن‌ها بر مردمان این کشور سپری‌شده، بی‌سابقه‌ترین تأثیرات منفی را بر زندگی مردم برجای گذاشته‌اند، با اعتمادبه‌نفسی عجیب باز هوس کرده‌اند شانس خودشان را برای ادامه اوضاع فعلی بیازمایند.

 در سال‌های نه‌چندان دور، حسن روحانی رئیس جریان سیاسی ترکیبی اعتدال و اصلاحات با توسل به روشی عامه‌پسند ملاک رشد اقتصادی و تورم در جامعه را «جیب» مردم خواند و با مقایسه‌ای غیرعلمی و دیوودلبر سازی از خود و رقبا به مدد بهره‌جویی از شیوه‌های تبلیغاتی که میزان اخلاقی یا غیراخلاقی بودن آن جای بررسی دارد، گوی سبقت از دیگران ربود و دوره‌ای تاریخی برای کشور رقم زد.

خوب است برای آنچه در این دوره بر این ملک و ملت گذشته، و برای خوابی که مردان این دولت برای کشور دیده و پا به میدان انتخابات گذاشته‌اند، به بعضی ازآنچه بر مردم روا داشته شده اشاره شود. مردان تأثیرگذار دولت روحانی ازجمله معاون اول، رئیس بانک مرکزی و بعضی از وزرا و دیگر مدیران خود را برای انتخابات پیش روی ریاست‌جمهوری نامزد کرده‌اند. در رأس آن‌ها معاون اول دولت یعنی اسحاق جهانگیری قرار دارد که روزگاری روزنامه حزب مطبوعش حضور او برای نجات اقتصاد کشور را در قاب تصویر «بتمن» نجات‌بخش و با تیتر «بازگشت جهانگیری» برجسته کرد.

از مردم پنهان نیست؛ اما گفتنی است که در همین دوره است که همه امور کشور و زندگی مردم با توافقی نافرجام به تصمیم دشمن بیگانه گره خورد و دلار کمتر از چهار هزار تومان تا 9 برابر افزایش یافت و اقتصاد شرطی شده به دنبال آن به مرز ورشکستگی کشیده شد. در همین دوره خسارت‌بار است که رکوردشکنی تورم نیم‌قرن اخیر کشور اتفاق افتاده و برای سه سال پیاپی تورم بالای 30 درصد، مردم را به فلاکت کشانده است، بسیاری از کالاها بیشتر از 10 برابر گران شده‌اند و رشد اقتصاد کشور در 12 فصل منفی مانده است. گرانی مسکن به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ابزار زندگی بشر با رشد 6690 درصدی، آرزوی خانه‌دار شدن جوانان ایرانی را به محال تبدیل کرده است. اسحاق جهانگیری که روزگاری در این کشور از مدیران برجسته اقتصادی و صنعتی به‌حساب می‌آمد، بعید است به روی خودش بیاورد که قیمت خودروهای بی‌کیفیت داخلی در 8 سال گذشته مدیریت او نزدیکانش 8 برابر شده است. یعنی میانگین هرسال 100 درصد!...

عجیب است که مدیرانی که به خاطر به فنا دادن 18 میلیارد دلار سرمایه ارزشمند کشور و هزاران کیلو طلایی که با مشقت سال‌های سخت تحریم ذخیره شده بود و می‌توانست با مدیریتی صحیح جلو فشار بر مردم را بگیرد، باید جلو میز محاکمه قرار گیرند، برای تمدید روزگار سنگینی که این روزهای آخرش تمام‌نشدنی به نظر می‌رسند، وارد عرصه شده‌اند. قطعا اگر مفاهیمی مثل شرم و حیا یا پررویی و وقاحت قرار بود صورت تجسم بیابند و زبان باز کنند، در برابر رفتار بعضی از سیاست‌بازان عرصه قدرت‌طلبی رنگ می‌باختند.

قطعا این رشته سردراز دارد و فهرست کردن خسارت‌های مدیریت اشرافی، پرمدعا، ناکاربلد، که تنها به گوشه محدودی از مشکلات حوزه اقتصادی آن اشاره شد، و به همان اندازه در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی و دیپلماسی فاجعه‌بار است، از حوصله چنین نوشته‌هایی خارج است. بااین‌همه حضور مسببان وضعیت موجود در رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری، اگرچه هیچ شانسی برای اقبال مردم نداشته باشند، فضایی فراهم می‌کند تا در هیاهوی تبلیغات و فضای احساسی انتخابات، بر چندین سال ناکارآمدی و اتلاف سرمایه‌ها و فرصت‌های غیرقابل‌بازگشت کشور سرپوشی سیاسی گذاشته شود؛ اما آیا از قضاوت تاریخ و ملت هم راه گریزی هست؟