فیلمی همانند نامش: «خوب، بد و جلف»
تهران - ایرنا - فیلم «خوب، بد، جلف: ارتش سری» جدیدترین ساخته «پیمان قاسمخانی» در مقام کارگردان پس از کش و قوسهای متعدد به دلیل شرایط کرونا و اکران سینماها، بار دیگر فرصت حضور بر پرده نقرهای را به دست آورده است.
خوب، بد، جلف 2: ارتش سری فیلمی در ژانر کمدی به کارگردانی پیمان قاسمخانی و تهیهکنندگی محسن چگینی محصول سال 1398 است. این فیلم که ادامه قسمت اول با همین عنوان است، بهرغم انتقاداتی که از حضورش در جشنواره فیلم فجر شد اما به خواستهای که مدنظر کارگردانش بود، رسید؛ قاسمخانی در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، حضور در این جشنواره را فرصتی برای دیده شدن و فروش فیلم خود عنوان کرد. موضوعی که البته به بار نشست و این فیلم تنها در یک هفته اکران در اسفند 98، بیش از سه میلیارد فروش داشت و اگر کرونا مجال میداد، احتمالا فروشی بسیار بیشتر را هم تجربه میکرد. حال و پس از بازگشایی سینماها فرصتی مجدد برای این اثر کمدی فراهمشده تا بار دیگر مخاطبان خود را به سالنهای اکران بکشد.
قسمت اول همچنان موفقتر است
خوب، بد، جلف 2: ارتش سری روایت یک تیم جاسوسی و تروریستی از آمریکاست که قصد دزدیدن کیک زرد از ایران را دارند. این گروه خرابکار، از سام درخشانی و پژمان جمشیدی بهعنوان بازیگر در قالب یک گروه فیلمسازی سوءاستفاده کرده و آنها را در نقشه خود همراه میکنند. این زوج سادهلوح (سام درخشانی، پژمان جمشیدی) که از سریال پژمان شکلگرفتهاند، قرار است در نقش خودشان و به عنوان بازیگر در فیلمی به نام ارتش سری به کارگردانی یک ایرانی مقیم آمریکا به نام فربد (حامد کمیلی) و سرمایهگذاری دکتر (فرهاد آئیش) بازی کنند. آناهیتا (ریحانه پارسا) نیز در نقش دختر جعلی آقای دکتر در این فیلم حضوری کمرنگ دارد. داستان فیلم، سوژه جالب و جدیدی را به کار گرفته و در کنار جلوههای ویژی و قدرت بصری اثری نسبتا موفق در مقایسه با قسمت اول محسوب میشود؛ اما اینها تنها نکات برجسته فیلم در مقایسه با قسمت اول آن است و در باقی مقایسهها، ارتش سری در مقابل خوب، بد، جلف 1 قافیه را میبازد.
در سینمای امروز کارگردان باید از ابتدا اولویت خود را مشخص کند: فروش گیشه یا حرفی که قرار است به مخاطب زده شود؛ شاید برخی این دور را لزوما جدا از یکدیگر ندانسته و حتی در ترکیب آن بخواهند این قانون نانوشته را زیر پا بگذارند، اما نگاهی به فیلم جدید پیمان قاسمخانی نشان میدهد حتی برای کسی چون او که نبض مخاطب را بهخوبی در دست دارد و میداند برای فروش چگونه باید فیلم نوشت و فیلم ساخت (حتی اگر حرف خاصی برای زدن یا پیغام مشخصی برای گفتن وجود نداشت باشد و حتی فیلم از نیمه ازدسترفته و با یک پایانبندی بد تمام شود) گیشه میتواند باعث افول قدرت حرفهای و از دست رفتن حرفی باشد که فیلم میتواند برای گفتن داشته باشد.
قاسمخانی تجربه نوشتن فیلمنامههای موفقی همچون مارمولک، سن پطرزبورگ، ورود آقایان ممنوع، مکس، طبقه حساس، همچنین سریالهای موفق پاورچین، شبهای برره، مرد هزارچهره و پژمان را دارد که همگی جزو آثار شاخص کمدی سینما و تلویزیون ایران است. او پس از بیش از دو دهه حضور در فعالیتهای سینمایی و تلویزیونی در نقش نویسنده فیلمنامه و بازیگر در سال 94-95 و با فیلم خوب، بد زشت به کارگردانی سینما روی آورد. فیلمی که علاوه بر زوج پژمان جمشیدی و سام درخشانی (که در ابتدا و از سریال پژمان که قاسمخانی فیلمنامه آن را نوشته بود به مخاطب معرفی شدند) از حمید فرخ نژاد که چهرهای به نسبه تازه اما موفق درکمدی محسوب میشد، استفاده کرد و با همان هوشمندی همیشگی در نوع بیان طنز در فیلم و بهرهگیری از سایر مؤلفهها بهرغم ضعفها موفق شد فیلمی با اقبال را ارائه کند که در همان سال به فروشی 17 میلیاردی دست یافت.
قاسمخانی پس از آن و با کار جدیدش البته اگرچه موفق شد بار دیگر توجهات را به خود معطوف دارد و پرشدن سالنهای نمایش در ایام جشنواره بهعنوان اولین اکران، خبر از موفقیت مجدد وی داشت به لحاظ هنری نتوانست اثری در حد کیفیت اثر اول خویش ارائه کند.
مقایسه کیفیت ساخت خوب، بد، جلف 2 و کمدیهای سطحی و لحظهای که فیلمساز برای خنده مخاطب به کار میگیرد با ساختههای دیگر قاسمخانی در مقام فیلمنامهنویس بهخوبی نشان میدهد آثار پیشین او به دلیل قوت و استحکام فیلمنامه و گوشه و کنایههای فکرشدهای با بهرهگیری از کمدی، چطور به آثاری قابلتأمل بدل شدهاند که بارها قابلیت تماشا دارند اما خوب، بد، جلف: ارتش سری را کمتر کسی ممکن است بخواهد به خاطر محتویاتش دوباره ببیند. درواقع اگرچه این فیلم نقدهای گذرایی بر اتفاقات داخلی همچون جشنواره فیلم فجر یا عدم تسلط بازیگران به ساختههای سینمایی و شکل بازیگری و انتخاب بازیگر و دستمزدهای نجوم یا کنایههایی به مسائل خارجی همچون شخصیت بیثبات و غیرعقلانی دونالد ترامپ دارد؛ تمام اینها هرگز شکلی از تأمل به صورتی که مخاطب را به فکر وادارند همراه نداشته و در همان خنده مقطعی در زمان تماشای فیلم خلاصه میشوند.
پایان فیلم نباید شبیه پایان سریال باشد
خوب، بد، جلف: ارتش سری بازیگران متعدد و اسامی شناخته شدهای گرد هم آورده است؛ بازیگرانی که البته نقشهای مشخص و تعیینکنندهای ندارند و حتی فلسفه حضورشان در فیلم مشخص نیست. کاراکتر آناهیتا (با بازی ریحانه پارسا) اساسا بهجز قرار دادن دختری زیبا در متن فیلم که شخصیتهای مرد اصلی برای تصاحب او باهم رقابت دارند، هدف دیگری ندارد یا حضور علی اوجی در این فیلم مبنای حرفهای و هنریای ندارد و مشخص نیست چرا فردی با پیشزمینه خالی سینمایی وی، چنین نقشهایی دارد؛ حتی ستاره پسیانی در نقش نامزد سام درخشانیدر فیلم حضور دارد که حضور داشته باشد وگرنه حذف کاراکتر او خللی در فیلم ایجاد نمیکند. البته قاسمخانی در نشست رسانهای فیلم در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر بیان کرد تیغ سانسور بسیار فیلمش را نحیفتر ازآنچه قرار بوده، ساخته و صحنههای بخصوصی چون بازی پسیانی و درخشانی بار کمدی بسیاری برای مخاطب داشتهاند که متأسفانه حذفشدهاند.
در نهایت باید گفت پایان این فیلم اصلا جالب نیست و همانند یک سریال به پایان میپذیرد؛ با این تفاوت که سریال در طولانیترین مدت زمان پخش قسمت بعدی یک هفته به طول خواهد انجامید در نتیجه چنین شکلی برای پایان یک فیلم که در کوتاهترین زمان یک یا دوسال طول میکشد، نه تنها مناسب نیست بلکه شناخت ناکافی فیلمساز از مختصات سینما را میرساند.
مشکل سینمای ما صرفا کمدی سخیف نیست
یکی از نکتهها قابلتوجه در فیلم قاسمخانی تقسیم مساوی عنصر بیبهرگی از هوش یا به تعبیری خنگ بودن یکسان در بین جنسیتهای فیلم است؛ این تقسیم عادلانه سبب شده همان اندازه که دو مرد نقش اصلی فاقد هوش هستند، زنان نیز فاقد هوش باشند و این نکته جالبی است زیرا عمدتا در این سبک فیلمها زنان بهره هوشی کمتری نسبت به مردان دارند.
علاوه بر عنوان این فیلم (ارتش سری)، استفاده از آهنگهای سریال نوستالژیکی که با همین نام و در ابتدای ده هفتاد از تلویزیون پخش میشد، یادآوری خوشایندی برای نسلی است که از آن سریال و خاطرات سینمایی و تلویزیونی خود در آن برهه از زندگی، خاطره دارند.
شوخیهای خوب، بد، جلف: ارتش سری بههیچعنوان شوخیهای جذابی نیستند و برخلاف آثار تلویزیونی که فیلمنامه آن را قاسمخانی نوشته است، در اینجا با نوعی از بیپردگی در مورد شوخیهای دمدستی و بعضا رایج در فضای مجازی روبرو هستیم که شوخیهایی بدیع و جدید نیستند اما به لطف بازی روان جمشیدی و تکمیل آن توسط درخشانی مخاطب را به خنده میاندازند.
شوخیهای جمشیدی و درخشانی با شخصیت حامد کمیلی و عصبانیتهای متعاقب وی، شوخی با انتخاب فیلمهای ضعیف برای جشنواره فیلم فجر در خلال قصه که انتقادی مستقیما متوجه خود این فیلم است، بازی روان و تقابل همچنان خندهدار شخصیت درخشانی و جمشیدی، بازی متفاوت و جالب حامد کمیلی در نقش فربد، اشارههای مستقیم و غیرمستقیم به آثار سینمایی معروف جهان و حتی بهرهگیری از موسیقی متن فیلمها در فضاسازی کمدی (مانند صحنه اسلوموشن رستوران) از جمله جذابیتهای این فیلم است که تماشای دو ساعتهاش را لذتبخش میسازد.
درنهایت اگرچه بسیاری این فیلم را ذیل همان عنوان کمدیهای مبتذل یا سخیف دستهبندی میکنند؛ نباید فراموش کنیم مشکل سینمای ما صرفا کمدی سخیف نیست زیرا در همه جای دنیا کمدی سخیف طرفدار دارد؛ مشکل ما در حال حاضر همان بحث فروش، گیشه و بازگرداندن سرمایه است. در حقیقت مشکل ما کمدیهای سخیف نیستند بلکه مشکل فیلمهای دیگری است که در خلأ حضور آنان، کمدیهای سخیف به تنها برطرفکننده نیاز و عطش جامعه از فیلم دیدن پاسخ میدهند.
اکران مجدد فیلم سینمایی خوب، بد، جلف: ارتش سری قرار است از روز چهارشنبه 4 تیر در سینماها از سرگرفته شود. علاوه بر سام درخشانی و پژمان جمشیدی که در نقش خودشان بازی میکنند، حامد کمیلی، ریحانه پارسا، ستاره پسیانی، مارال فرجاد، فرهاد آییش، گوهر خیراندیش، علی اوجی، شکیب شجره و الهام شعبانی از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
*س_برچسبها_س*