قطعی شد؛ رونمایی از بهنام محمودی برای ریاست والیبال
بهنام محمودی که در 2 دوره گذشته انتخابات فدراسیون والیبال کاندیدا شده بود قصد دارد یکبار دیگر شانس خود را برای ریاست این فدراسیون امتحان کند. او در خصوص برنامههایش و همچنین عملکرد داورزنی در فدراسیون والیبال به گفتوگو پرداخت.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ ثبتنام از کاندیداهای ریاست فدراسیون از یازدهم شهریور آغاز و تا بیست و ششم همین ماه ادامه خواهد داشت. در 2 انتخابات پیشین این فدراسیون، بهنام محمودی که از پیشکسوتان والیبال ایران محسوب میشود کاندیدا بود که بار اول در انتخابات شرکت نکرد و در بار دوم هم در حالی که حضور یا عدم حضورش در انتخابات مشخص نبود در نهایت به مجمع آمد و در اتفاقی عجیب و به دور از انتظار توانست 15 رای به دست بیاورد.
محمودی قصد دارد برای سومین بار کاندیدای ریاست فدراسیون والیبال شود. او در گفتوگویی در خصوص مسائل مختلف والیبال ایران به بیان نظراتش پرداخت. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
صلاحیت شما در دوره پیشین انتخابات فدراسیون والیبال تایید نشد. این مسئله دلیل خاصی داشت؟
نهادهای امنیتی با کسی تعارف ندارند و اگر مسائل اخلاقی، اقتصادی، امنیتی و... وجود داشته باشد به طور مکتوب اعلام میکنند که به صلاح نیست این فرد کاندیدا شود؛ اما اگر درباره کسی چنین نامهای زده نشود او مشکل امنیتی یا مشکل جدی دیگری ندارد. همانطور که داورزنی دارای حواشی زیاد و پروندههای باز در سازمان بازرسی و دیوان محاسبات بود اما وزیر وقت ورزش صلاح دانست که او به انتخابات بیاید.
من سالها عضو شورای شهر کرج بودم. حداقل 100 بار با تیم ملی والیبال سفر رفتم و 4 سال در ایتالیا بازی کردم. اگر یک صفحه سند که ثابت کند من تخلفی داشتهام ارائه شود هیچ وقت کاندیدای ریاست فدراسیون نخواهم شد. شترسواری دولا دولا نمیشود. زمانی که در شورای شهر بودم با صداقت کار کردم و کارهای بزرگی انجام شد.
یکبار داورزنی مصاحبه کرد و گفت «برخی که دوران قهرمانیشان به پایان رسید به تجارت و درآمدزایی پرداختند.» من اگر به تجارت و بیزینس نمیپرداختم باید چه کاری انجام میدادم؟ میرفتم سر چهارراه گدایی میکردم؟ اتفاقا باید از امثال من سمبلی بسازند که ما افراد تکبعدی نبودیم و توانستیم در سایر حوزهها مثل اقتصاد هم موفق باشیم. نقدی که من به ورزشکاران دارم همین است. آنها از خودشان یک حبابی ساختند که ورزش است. اگر این حباب بترکد آنها چه چیز دیگری دارند؟ ورزشکار باید به جز ورزش در حوزههای دیگر هم مثل تحصیلات و تجارت و اقتصاد به مدارج عالی برسد تا اگر یک روزی دوران ورزشی او تمام شد بتواند در سایر حوزهها حرفی برای گفتن داشته باشد.
یکی از حاشیههایی که برایتان ایجاد شد ماجرای اتومبیلتان بود. ماجرای این اتومبیل چیست؟
در این سالها شیطنتهایی بوده که من را تخریب کنند. مثلا من اتومبیل لکسوس دارم و این اتومبیل را قبل از اینکه به شورا بروم خریده بودم. آن زمان حدود 100 میلیون تومان برای خرید آن هزینه کردم. حالا اگر اتومبیلم شده 5 میلیارد تومان، تقصیر من چیست؟
چندی پیش برخی از مدیران فدراسیون والیبال همراه با تیم ملی به آمریکا رفتند و شما منتقد این مسئله بودید. دلیل انتقاد شما چه بود؟
من اگر رئیس فدراسیون میشدم و می دیدم که فدراسیون، پول ندارد خودم از بیرون پول میآوردم تا مشکلات مالی فدراسیون حل شود. مثل برخی هم دنبال سفر رفتن نیستم. در همین سفر به آمریکا شاهد بودیم برخی از کسانی که به این کشور رفتند می گفتند ما سفر نمیرویم؛ اما دیدیم که آنها زودتر از همه به سفر رفتند. رشد عدهای اینگونه است که از شهرشان به آمریکا رسیدند. من سفرهایم را رفتهام و الان هم عاشق والیبال هستم.
شما دو دوره پیش هم کاندیدای ریاست فدراسیون بود. در آن زمان احمد ضیایی که در نهایت به عنوان رئیس فدراسیون انتخاب شد گفت که شما برای اینکه آرای لازم را کسب کنید به استانها توپ و تور هدیه میدهید. این مسئله واقعیت داشت؟
اول اینکه من هیچ وقت به استانها نرفتم که توپ و تور بدهم. ضیایی فرد متدینی است که من پشت سر او نماز می خوانم. چون او فرد سالمی است. متاسفانه افرادی بودند که نمیخواستند ارتباط خوبی بین من با ضیایی در آن مقطع و حتی الان با داورزنی وجود داشته باشد. چون منافع شخصیشان این افراد به خطر میافتد. بارها خواستم که صحبت کنیم تا سوءتفاهمها حل شود. اگر این ارتباط شکل می گرفت عدهای باید صندلیهایشان را ترک میکردند.
به نظر شما معمار والیبال ایران چه کسی است؟
کسی که خشت اول والیبال ایران را گذشت مرحوم یزدانی خرم بود. البته این القابی که استفاده میشود القابی عامیانه است. معمار یعنی کسی که یک ساختمان را به صورت اصولی میسازد. اگر والیبال ایران را به یک درخت تشبیه کنیم مرحوم یزدانیخرم کسی بود که آن را کاشت و به باردهی رساند. داورزنی هم این درخت را هرس خوبی کرد و میوههای آن را چید. حالا درخت والیبال که قطع نمیشود و لازم است که یک فرد جدید بیاید آفات آن را از بین ببرد.
ضمن اینکه این ایراد است که بگوییم تاریخ والیبال ایران از سال 2007 آغاز شده است. افرادی که در والیبال ایران بودند در تاریخ ثبت شدند و نمیتوانند آنها را حذف کنیم.
شما برای کاندیداتوری دوباره در انتخابات فدراسیون والیبال برنامه دارید؟
من 2 دوره کاندیدای ریاست فدراسیون والیبال شدم. در دوره اول با اینکه شانس زیادی برای انتخاب شدن داشتم اما به دلیل کمتجربگی خودم و شیطنت برخی افراد که خودشان را به عنوان مسئول حراست معرفی کردند و شبانه با من تماس گرفتند در انتخابات شرکت نکردم؛ چون وزارت ورزش مخالف ریاست من است. در آن زمان شرایط بهتر از دوره دوم کاندیداتوری من بود؛ اما به هر دلیل نگذاشتند در انتخابات شرکت کنم. در دور دوم هم حق قانونی داورزنی بود که ثبت نام کند اما تعارض منافع در این انتخابات وجود داشت.
عملکرد محمدرضا داورزنی در فدراسیون والیبال را چطور ارزیابی میکنید؟
من به شخصیت حقیقی او کار ندارم. اما داورزنی زحمایت زیادی برای والیبال کشید و کسی هم منکر این مسئله نیست و من هم از او تشکر می کنم. چون داورزنی پس از انقلاب به ورزش آمد و پلههای ترقی را طی کرد. البته در سالهای ابتدایی ریاستش آنچنان موفق نبود. زمانی والیبال ایران متحول شد که وارد لیگ جهانی شدیم. تیم ملی در دو سه سال اول این رقابتها نتیجه قابل قبولی کسب نکرد. ترکیب تیم ملی را در آن زمان بازیکنانی تشکیل داده بودند که از نوجوانان با هم بودند و انگیزه زیادی به واسطه اینکه میخواستند دیده شوند داشتند و همین مسئله باعث شد والیبال بیشتر دیده شد. اسپانسرها هم آمدند و همه این مسائل باعث شد والیبال رشد کند؛ اما با پیر شدن نسل قبلی و کنار رفتن آن، ما نسل خوبی برای جایگزینی این نسل نداشتیم و والیبال ایران افت کرد. بخشی از این مسئله به این خاطر بود که داورزنی برای رفتن به وزارت ورزش، والیبال را تنها گذاشت و در زمانی که والیبال به کار کردن بیشتر نیاز داشت داورزنی آن را رها کرد و رفت.
پس از 2 سال به دلیل فشارهای سیاسی داورزنی به والیبال بازگشت. او در بازگشت به فدراسیون افرادی را آورد تا بتواند از ترکش انتقادات در امان باشد. داورزنی همیشه خودش عقب میایستد و افراد را جلو میفرستد تا ترکشها به آنها بخورد و من هم باید چنین سیاستی را یاد بگیرم. در بحث نتیجه گیری هم ترکش ها به عطایی خورد و نه به داورزنی. چون داورزنی به خوبی میدانست که در مواقع شکست باید پشت سر عطایی پنهان شود.
پیشکسوتانی هم که اکنون در بدنه فدراسیون والیبال حضور دارند منتقدان داورزنی بودند اما وقتی پست و سِمت گرفتند به طرفداران داورزنی تبدیل شدند. این افراد حتی برای جامعه هم خطرناک هستند چون آنها به دنبال منافع شخصی هستند و با پست گرفتن و سفر و.... آرام می گیرند. یک بار به داورزنی گفتم چنین کسانی یک روزی زیر پای خودت را هم خالی میکنند و سمت نفرات دیگری میروند. چون دنبال منافع شخصی خودشان هستند. اگر یک روزی جایگاه داورزنی متزلزل شود همین افراد، پشت او را خالی میکنند.
از من و امثال من کسی والیبالیتر نیست و دلمان میسوزد. اینکه به دنبال حذف ما باشند به ورزش خیانت شده است. اگر حرفی میزنیم فقط برای صلاح والیبال است. یک مدیر زمانی میمیرد که همه از او تعریف کنند. قرار نیست همه جامعه از ما راضی باشند؛ اما اینکه همه روزه سکوت می گیرند یک جای کار ایراد دارد. خودم شاهد بودم چند نفر از کسانی که اطراف داورزنی بودند علیه او حرف میزدند و حتی توهین هم میکردند. این مسئله را به داورزنی هم گفتم.
شما بارها عنوان کردید که داورزنی بازنشسته است و نمیتواند رئیس فدراسیون باشد. هنوز هم چنین اعتقادی دارید؟
من میتوانستم انتخابات پیشین فدراسیون والیبال را از طریق نهادهای نظارتی باطل کنم اما والیبال برایم مهم است و این کار را نکردم. داورزنی مجوز ادامه کار نداشت و باید بازنشسته میشد؛ اما لابیگریها باعث شد این مسئله انجام نشود. برای من سوال است که چرا از یک قانون چندین برداشت شود.
شما در هیئت رئیسه فدراسیون والیبال هم حضور داشتید و گفته شد به این خاطر که برای شما حکم رسمی صادر نشد از هیئت رئیسه کنار رفتید.
وقتی انتخابات فدراسیون والیبال به پایان رسید داورزنی گفت حال والیبال خوب نیست. منظور داورزنی از این حرف این بود که چرا همه اعضا به او رای ندادند. این مسئله یک تلنگر به داورزنی بود. چون توقع داشت همه به او رای بدهند. سه چهار ماه پس از انتخابات، یکی از پیشکسوتان که حالش هم خوب نبود و انگار تب داشت با من تماس گرفت و از من خواست سمت مدیریت فنی تیم ملی را قبول کنم. پاسخ من به این فرد منفی بود و گفتم اگر داورزنی میخواهد به من سمتی بدهد حاضرم نایب رئیس شوم.
بعدها این پیشکسوت سمتی در فدراسیون گرفت و در ادامه فهمیدم که اتاق فکری وجود دارد که این اتاق فکر تصمیمات کلان والیبال را میگیرد و تصمیماتی که در کمیته فنی و هیئت رئیسه گرفته میشود فرمالیته است. پس از مدتی از من خواهش کردند که عضو هیئت رئیسه فدراسیون شوم. من این پیشنهاد را قبول کردم و یکسال هم عضو آن بودم. در ادامه یک نامه به داورزنی نوشتم و عنوان کردم که پس از یکسال حضور در هیئت رئیسه باید حکمی باشد که صورتجلسهها را امضا کنم و با این شرایط دیگر به جلسات هیئت رئیسه نخواهم آمد. یک روز بعد فدراسیون والیبال پیامکی برای من فرستاد. در این پیامک نوشته شده بود که نهادهای نظارتی پاسخی به درخواست فدراسیون والیبال برای تایید صلاحیت من ندادهاند. من از فدراسیون خواستم که اطلاعاتی در خصوص اینکه کدام نهاد نظارتی پاسخ نامه را نداده به من بدهد تا خودم پیگیری کنم؛ اما فدراسیون والیبال پاسخی به درخواست من نداد.
پس از آن دیگر به هیئت رئیسه نرفتم و اتفاق بدتری مثل اتفاقات مجمع انتخاباتی هیئت والیبال البرز هم رخ داد. من به عنوان کارشناس با رسانهها مصاحبه میکردم که این مصاحبهها به مذاق مسئولان فدراسیون خوش نمیآمد. جایی که ایراد است وظیفه دارم واقعیتها را بگویم. اگر واقعیتها را نگوییم به والیبال خیانت کردم.
در این دوره از ریاست داورزنی در فدراسیون والیبال، او ترجیح داد از کسانی که کارنامه مدیریتی ضعیفی داشتند استفاده کند. دلیل این مسئله چه چیزی بود؟
برخی از مدیران ترجیح میدهند از افراد ضعیف در بدنه تشکیلات استفاده کنند تا خودشان همیشه باشند و مدیران پاییندست نتوانند جای آنها را بگیرند. زمانی که افشاردوست دبیر فدراسیون بود کسی به داورزنی خرده نمی گرفت که چرا این سمت را افشاردوست در اختیار گرفته است. الان در فدراسیون والیبال کسانی هستند که شاید حتی من را نشناسند. این انتصابها بدهبستانهای سیاسی بود. البته حق طبیعی داورزنی است که از نفرات مورد نظر خودش استفاده کندغ اما او از دوستانش مثل وحید مرادی استفاده کرد. سوال من این است که مرادی چه کاری انجام میدهد که بقیه نمیتوانند؟ اگر مرادی مدیر توانمندی است چرا در رشته تخصصی خودش که شنا بود نتوانست کار مثبتی انجام دهد؟ بدنه اجرایی فدراسیون هم هیچگاه نقد نشد. در حالی که رسانه وظیفه دارد واقعیتها را بگوید. تا جایی که والیبالیها هستند نباید از افراد ناآشنا با والیبال استفاده کنیم.
شما در کمیته فنی از سرمربیگری بهروز عطایی در تیم ملی حمایت کردید. از آن دوران بگویید.
در خصوص انتخاب سرمربی تیم ملی هم من مدافع بهروز عطایی بودم. از طرفی سیاست کلی کشور استفاده از مربیان ایرانی بود. ارزی که برای مربیان خارجی میشد هم بسیار زیاد بود و حالا همین ارزها برای تیمهای مختلف هزینه میشود. برخی به من گفتند که چرا از عطایی حمایت کردهام. در جواب آنها گفتم که نباید ذهن مربی را خراب کرد.
انتقاداتی از شما میشود مبنی بر اینکه با وجود نداشتن سابقه مدیریت ورزشی، اما به دنبال کسب ریاست فدراسیون والیبال هستید. چقدر این انتقادها را قبول دارید؟
این صحبتها انجام میشود تا من را مقابل والیبالیها قرار دهند. زمانی که افشاردوست به عنوان دبیر فدراسیون والیبال انتخاب شد چه سابقهای داشت؟ تقوی هم به همین شکل. من که سالها بازیکن تیم ملی بودم. عضو شورای شهر بودم. من کارآفرین هستم و همین الان تعداد پرسنلی که در شرکت من کار می کنند دو برابر پرسنل فدراسیون است. من یازده کسبوکار در البرز دارم. یک سال هم در هیئت رئیسه فدراسیون بودم و مالک باشگاه بهنام در کرج بودم.
کسانی که عنوان میکنند من سابقه مدیریت ورزشی ندارم و نمیتوانم کاندیدا شوم ناآگاه هستند. من در مکتبی بزرگ شدم که اعتقاداتم هیجگاه تغییر نکرد و سر جای خودش ماند. سال 2001 با پیکان قهرمان آسیا شدم. در مراسم توزیع مدالها با پیراهن امام حسین روی سکو رفتم. این کارها تظاهر نیست. چون از سالها قبل این مسیر را انتخاب کردم. مکتب یزدانی خرم این بود که نماز را سر وقت بخوانیم. همین یزدانیخرم بود که دست داورزنی را گرفت و او را به والیبال آورد. زمانی که پزشکان، یزدانیخرم را جواب کردند بلافاصله داورزنی به دیدار او رفت. داورزنی 17 سال قبل از آن کجا بود؟ من به مراتب تجربه بیشتری نسبت به داورزنی در والیبال دارم. خانواده والیبال را از دهه 30 تا الان میشناسم.
شما یک بار هم درباره تحصیلات دانشگاهی داورزنی صحبت کردید. آن صحبتها تا چه حد واقعیت داشت؟
هنوز هم سر حرفم هستم. تحصیلات داورزنی را وزارت علوم تایید نکرده است؛ اما من دکترا دارم و ترم 5 رشته حقوق هستم. من کشاورز نمونه البرز هستم. الان هم دانشگاه تدریس میکنم. زمانی هم که به شورا رفتم 200 میلیارد تومان ضرر کردم؛ اما صادقانه برای مردم کار کردم.
اما قبول دارید که در دوره مدیریت داورزنی موفقیتهای زیادی کسب شد؟
داورزنی زحمات زیادی کشید؛ اما ظرفیت والیبال ایران خیلی بیشتر از شرایط فعلیاش است.
فکر می کنید اگر ریاست فدراسیون والیبال را بر عهده بگیرید میتوانید در این پست موفق شوید؟
قطعا تواناییهایی در خودم دیدهام که میخواهم کاندیدا شوم. اینکه گفته میشود من بیتجربه هستم که تقصیر من نیست. من که گفته بودم دوست دارم در بدنه اجرایی فدراسیون کار کنم؛ اما این بی عرضگی سیستم است که نتوانسته خانواده والیبال را جذب کند. منِ رئیس فدراسوین اگر عرضه داشتم و ترسی بابت اینکه صندلیام را از دست بدهم نداشتم با صداقت کار می کردم.
یک نف نزد من آمد و گفت میلاد تقوی عنوان کرده که اگر بهنام محمودی رئیس فدراسیون شود همه را برکنار میکند. من در جواب گفتم که نمیتونم از بیرون والیبال کسی را بیاورم. چون هدف من استفاده از افراد اصلح است.
در انتخابات آتی فدراسیون والیبال چقدر شانس برای پیروزی دارید؟
هدف اصلی ما کمک به والیبال است. اگر اتفاقات دوره قبل مثل لابیگریها رخ دهد اصلا دوست ندارم وارد انتخابات شوم. البته من از شکست نمیترسم.
در خصوص برخی مسائل مثل بازیکنسالاری در والیبال صحبت کنید. آخرین نمونه این مسئله ماجرای شیشلیک بود.
چنین مسائلی به دلیل بیکفایتی مدیران است. تا زمانی که سلسله مراتب رعایت نشود و آدمها سر جای خود نباشند چنین مسائلی رخ میدهد. بازیکن و مربی حق ندارند درباره مسائل مدیریتی صحبت کنند. اگر هم حرف و حدیثی وجود دارد باید در همان خانواده والیبال حل و فصل شود.
در خصوص بازیکنسالاری سوال اینجاست که چرا این مسئله در دوران ولاسکو رخ نمیداد. در آن زمان همه در جای خودشان بود. بازیکن، باهوش است. او همه چیز را رصد میکند و به دنبال یک روزنه است؛ اما اگر همه چیز سر جای خودش باشد اصلا نمیتواند کاری خارج از وظایفش انجام دهد.
اگر شما رئیس فدراسیون والیبال بودید چه واکنشی در قبال برخی حواشی مثل همین شیشلیک یا بیزینسکلاس داشتید؟
من اصلا نمیگذاشتم کار به اینجا برسد. من بازیکن تیم ملی بودم و کسب نمیتواند برایم زیر و رو بکشد و نقش بازی کند. از مدیرانی مثل مرادی و تقوی چه توقعی دارید؟ داورزنی از من به عنوان کارشناس کمک بخواهد تا به او بگویم چه کاری در قبال چنین مسائلی انجام دهد. متاسفانه الان تعداد کارشناس های مستقل هم کم شده است؛ چون همه بله قربانگو شدهاند. وقتی در مجموعهای افراد در جایگاه خودشان نباشند و از آدمهای اشتباهی استفاده شود تصمیمات اشتباهی گرفته میشود.
موسوی و معروف و شهرام در المپیک ریو تصویری از خود در صفحات مجازیشان منتشر کردند که با شلوارک نشستهاند و در حال تماشای مراسم افتتاحیه از تلویزیون هستند. من اگر رئیس فدراسیون بودم همان روز این بازیکنان را به کشور برمیگرداندم. برای من پرچم کشورم مهمتر از هر کسی است.
در خصوص همین اتفاقاتی که عنوان کردید گفته شد که دلیل عدم حضور این بازیکنان در مراسم افتتاحیه، حمایت از امیر خوشخبر بوده است. در خصوص عملکرد خوش خبر در طول سالهایی که سرپرست تیم ملی بود چه نظری دارید؟
ابتدا باید از خوشخبر به دلیل زحماتش تشکر کنم. او به عنوان بزرگتر تیم خیلی از ترکشها را دفع میکرد. من انتقادی به خوشخبر ندارم؛ اما سوال اینجاست که چرا افراد دیگری مثل خوشخبر را تربیت نکردیم؟ الان مصطفی کارخانه چندین پست و سمت دارد. من نمیگویم از کارخانه و خوش خبر استفاده نشود؛ استفاده شود، اما در جایی که بتوانند مثمرثمر باشند.
پس از ولاسکو مربیانی همچون کواچ، لوزانو، کولاکوویچ، الکنو و عطایی هدایت تیم ملی را بر عهده گرفتند. نکته مشترک ددر خصوص این مربیان، عدم حمایت فدراسیون از هیچ کدام از آنها بود و همیشه تلاش شد تا سرمربیان تیم ملی، مقصر اصلی نتایج معرفی شوند.
این رویه درستی نیست. مدیر باید شهامت داشته باشد. داورزنی به خوبی بلد است که افراد را سپر خودش قرار دهد و استاد این کار است. یک بار به او گفتم که اگر در این خصوص استاد دانشگاه شوی من حاضرم شاگرد شما شوم تا یاد بگیرم تقصیرها را گردن افراد دیگر بیندازیم.
پارککیوون جزو معدود مربیان خارجی بود که در والیبال ایران تاثیرگذار بود. خاطرهای از او دارید؟
پارککیوون را من و سعید رضایی از پروجا به ایران آوردیم. او مربی خوبی بود. در آن زمان پارک از هندزفری استفاده میکرد. برخی مربیان که الان هم در تیمهای مختلف فعالیت میکنند در آن زمان عنوان کردند که پارک چیزی بلد نیست و از طریق هندزفری به او یاد میدهند که چه کارهایی باید انجام دهد. البته آنها مقصر نبودند؛ چون تا قبل از آن چنین چیزهایی ندیده بودند. نمیدانستند آنالیز چه چیزی است. پارک خدمات زیادی به والیبال ایران کرد.
ولاسکو هم توانست دوران موفقآمیزی در والیبال ایران داشته باشد.
چند سال پس از دوران پارککیوون تیم ملی دارای نسلی بود که به یک خودباوری رسیده بود. شاید اگر پس از پارک، ولاسکو سرمربی تیم ملی میشد ما هم میتوانستیم نتایج بهتری کسب کنیم. در نسل ما بازیکنانی بودند که اگر الان بازی میکردند جزو بهترینهای دنیا میشدند. ولاسکو میدانست چگونه از ظرفیت کامل استفاده کند و بازیکنان ایران در آن زمان به لحاظ سنی و تجربه در بهترین شرایط بودند. تنها چیزی که احتیاج داشتند انگیزه بود. زمانی که ولاسکو احساس کرد تیم ملی در حال افت است از ایران رفت و هدایت آرژانتین را بر عهده گرفت که البته در آنجا موفق نبود.
شما و شهرام جزو بهترین بازیکنان تاریخ والیبال ایران بودید. کدام یک از شما بازیکن بهتری بود؟
هر نسلی در زمان خودش تاثیرگذار بوده است. من اعتقاد دارم نسل بهتر از نسل قبلی هم میتوانیم داشته باشیم. با نسل قبلی که به آن نسل طلایی هم میگویند سکوی جهانی و المپیک کسب نکردیم. من نیاز به تلاش بیشتری نسبت به شهرام داشتم. چون از مسیری سخت به سطح اول والیبال رسیدم. هم درس میخواندم، هم ورزش میکردم. البته نسل طلایی بهتر از نسل ما بود. من ترکیبی از خصوصیات فنی شهرام و امیر غفور را داشتم. این 2 مکمل هم بودند؛ اما من خصوصیات فنی هر دو بازیکن را داشتم.
از ارتباطاتتان برای موفقیت شهرام هم استفاده کردید؟
یاد خاطرهای از زمانی که مرحوم حسین معدنی سرمربی تیم ملی بود افتادم. یکبار نیمه شب شهرام با من تماس گرفت. خیلی ناراحت بود. گفت معدنی او را از تیم ملی کنار گذاشته است و اگر امکان دارد من با معدنی صحبت کنم تا بتواند به تیم ملی بازگردد. خیلی صریح به شهرام گفتم دیگر چنین درخواستی از من نداشته باشد. خوشبختانه سالها شهرام بهترین بازیهای خود را در تیم ملی انجام داد و به او افتخار کردم؛ اما مصدومیت کارش را سخت کرد. البته انتقادهایی به شهرام دارم. یک ورزشکار هم باید درس بخواند و هم کار اقتصادی کند.
258 258
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1812570