مروری بر تاریخ مقاومت سرزمین فلسطین / انقلاب اسلامی و گشودن عصرجدیدی برابر انتفاضه فلسطین
انتفاضه مردم مسلمان فلسطین توانست در مدتی کوتاه ضربات جبرانناپذیری بر پیکر رژیم صهیونیستی جنایتکار وارد کند
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سرزمین فلسطین از عصر حجر محل سکونت بشر و شاهد مراحل توسعه زندگی انسان از عصر کوچنشینی تا عصر کشاورزی بودهاست. قدیمیترین نام شناخته شده فلسطین «سرزمین کنعان» است، زیرا اولین گروه مهاجر به فلسطین، عربهای کنعانی بودند که 3500 سال قبل از میلاد، فلسطین را برای مهاجرت برگزیدند. و اما اسم فلسطین برگرفته از اقوام مهاجری است که در حدود 1200 سال قبل از میلاد، از غرب آسیا به این سرزمین مهاجرت کردند.
کنعانیان که از جزیرهالعرب به سرزمین فلسطین کوچ کردند، شهری را با نام «یبوس» بنیان نهادند. بعدها این نام به اورسالم یعنی صلح و دوستی تغییر نام یافت. در واقع اورسالم همان اورشلیم در زبان عبری است که امروز به شهر قدس اطلاق میشود.
اعتقاد به توحید و یگانگی خدا در فلسطین، از زمان ورود حضرت ابراهیم نبی بوده است. حضرت ابراهیم فلسطین را برای سکونت برگزید و توحید را در این سرزمین گسترش داد. سرانجام در این دیار از دنیا رفت و در شهر الخلیل دفن شد. علت نامگذاری این شهر به الخلیل به خاطر وجود مقبره ابراهیم خلیل الله در این شهر است. بعد از حضرت ابراهیم، فرزندش اسحاق، سپس نوهاش یعقوب در فلسطین ماندند؛ اما فرزندان یعقوب به مصر مهاجرت کردند. نوادگان و فرزندان یعقوب که به بنیاسرائیل معروف بودند، پس از وفات حضرت موسی به رهبری حضرت یوشع به فلسطین بازگشتند. پس از آن هرج و مرج فلسطین را دربرگرفت و این هرج و مرج تا زمان طالوت باقی ماند. سپس داوود نبی، جانشین طالوت شد.
داوود (ع) بر تمام فلسطین تسلط یافت و حدود 1000 سال قبل از میلاد، بیتالمقدس را پایتخت حکومت خود قرار داد. پس از داوود، فرزندش سلیمان حکومت را به دست گرفت و از این زمان فلسطین شاهد عمران و آبادنی وسیعی بود. در قرنهای طولانی بیشتر ساکنان فلسطین، عرب کنعانی بودند و به مرور با دیگر اقوام عرب در هم آمیختند. همچنین در دورههایی، یهود در برخی مناطق فلسطین به حکومت رسید؛ اما در سال 63 قبل از میلاد، رومیان بر فلسطین مسلط شدند و یهودیان را تحت سیطره خود قرار دادند. سال 30 میلادی آغاز نبوت حضرت عیسی (ع) بود. او تعالیم خود در شهر اورشلیم را آغاز کرد و به هدایت مردم مشغول بود.
براساس مدارک تاریخی این شهر در طول تاریخ هفده بار مورد حمله و محاصره قرار گرفت و بارها با خاک یکسان شد. از لحاظ مالکیت نیز شهر اورسالم یا قدس پانزده قرن در اختیار یبوسیان یا همان کنعانیان، چهار قرن در تسلط بنی اسرائیل، چند قرن در دست ایرانیها، دو قرن در حاکمیت یونان و چهار قرن تحت حکومت رومیان اداره شد. از این رو روشن است که بنیان قدس و آبادی سرزمین فلسطین از کنعانیان نشأت گرفته است و حافظه تاریخ جایی جز چهار قرن برای بنیاسرائیل باقی نمیگذارد.
از سوی دیگر عهدنامه مسلمین نیز این ماجرا را تأیید میکند که یهودیان در آن دوران به عنوان اتباع و ساکنان رسمی اورشلیم شناخته نمیشدند و از آنان نامی به میان نیامدهاست.
پس از فتح مسالمتآمیز اورشلیم به دست مسلمانان، نام آن به بیتالمقدس تغییر یافت. از آن پس از سال پانزده ه. ق تا سال 1337 ه. ق مطابق با 1917 م جز در مدت یک قرن، همواره بیتالمقدس در دایره سرزمینهای اسلامی تعریف میشد.
در سال 1799م، ناپلئون بناپارت اولین رهبر اروپایی بود که یهودیان را برای ایجاد یک کشور یهودی در سرزمین فلسطین دعوت کرد. سالها بعد و در سال 1897م، اولین کنفرانس صهیونیستی در سوئیس برگزار شد و تصمیم بر آن شد که برای یهودیسازی سرزمین فلسطین، سیاستی هدفمند دنبال شود. آنان برای حساسیتزدایی، به جای عبارت دولت یهودی از وطن یهودی استفاده کردند. با این وجود پس از 30 سال و در ابتدای جنگ جهانی اول، تنها 1% یهودیان از این طرح حمایت کردند و در عمل این طرح با شکست مواجه شد. در آن زمان تنها 8% از جمعیت فلسطین را یهودیان به خود اختصاص داده بودند و از لحاظ مساحت نیز، تنها 2% کل فلسطین در اختیار آنان بود. اتفاقات جنگ جهانی اول، منجر به صدور بیانه بالفُور در سال 1917م شد. در این بیانه بریتانیا خواستار ایجاد وطن یهودی در فلسطین شد. به همین خاطر در زمان حکومت بریتانیا بر فلسطین، جمعیت انبوهی از صهیونیستها به سرزمین فلسطین مهاجرت کردند، به طوری که تعداد یهودیان در این دوره 6 برابر افزایش یافت.
در سال 1948م اسرائیل تاسیس شد. در این زمان یهودیان 78% سرزمین فلسطین را اشغال کردند. مناطق اشغالی شامل الخلیل واقع در شمال فلسطین، ساحل دریای مدیترانه، صحرای نقب و منطقه مرکزی فلسطین بود. از آنجا که کرانه باختری تحت اداره اردن بود و غزه نیز توسط دولت مصر اداره میشد، این دو منطقه از اشغال صهیونیستها در امان ماند؛ اما از سال 1967 تا 1995م اسرائیل موفق شد 60% از کرانه باختری و 40% از غزه را اشغال کند. همچنین در این دوره رژیم صهیونیستی توانست 97% فلسطین را به اشغال خود درآورد.
جنایات رژیم صهیونیستی در قدس بی پاسخ نمی ماندسال 1948م به خاطر تشکیل اسرائیل، سال نَکبَت نامگذاری شده است. همچنین سال 1967م به خاطر شکست کشورهای عربی از اسرائیل، به سال نَکسَه معروف است. این جنگ 6 روز طول کشید که پس از شکست کشورهای عربی، کرانه باختری، غزه و برخی از مناطق کشورهای همسایه فلسطین توسط اسرائیل اشغال شد.
با اشغال فلسطین از سوی رژیم صهیونیستی در سال 1948م، همواره نزاع و درگیری بین فلسطین و اسرائیل وجود داشته است. بسیاری از دولتها نسبت به این زمینه حساس بودند؛ اما اخیرا به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی، این منازعه نزد دولتها از توجه افتاده است. با این حال، مسئله فلسطین به شکل قابل توجهی مورد حمایت شیعیان قرار دارد، که اظهارات و فتاوای بسیاری از علمای شیعه در این زمینه حاکی از حمایت از فلسطینیها دارد.
صهیونیسم یا صهیونگرایی جنبشی است که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم نوعی ملیگرایی افراطی است که دیگر نژادها را خوار و پست میشمارد و در پی دستیابی به قدرت است. این حرکت در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در اروپا پا به عرصه وجود گذاشت؛ اما واژه صهیونیسم نخستین بار توسط تئودور هرتزل به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو در کتاب تاریخ صهیونیسم از آن سخن گفت.
صهیون در زبان عبری، به معنای آفتابگیر است؛ همچنین نام کوهی در جنوب غربی بیتالمقدس است. کوه صهیون بر اساس برخی گفتهها زادگاه و آرامگاه داود پیامبر و جایگاه حکومت سلیمان نبی بود. البته این نام گاهی به نام شهر برگزیده، شهر مقدس آسمانی نیز به کار میرود. اما در هر حال صهیون اشاره به یکی از آرمانهای یهود بوده و سمبل رهایی از ظلم و تشکیل حکومت مستقل یهودیان و فرمانروایی بر جهان است. از این رو یهودیان خود را فرزندان صهیون میدانند.
غالبا صهیونیسم را به دوگرایش سیاسی و فرهنگی تقسیم میکنند. صهیونیسم سیاسی در نیمه دوم قرن نوزدهم رشد کرد و بازگشت یهودیان به فلسطین و ایجاد کشور اسرائیل را خواستار بود. اما صهیونیسم فرهنگی که دارای قدمت بیشتری بود، با مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس حکومت جدید مخالفت کرد.
در هر حال صهیونیسم را به ویژه در گرایش سیاسی آن نمیتوان محصول مستقل و مستقیم اندیشمندان یهودی دانست، بلکه آن را میتوان پاسخی به رقابتهای استعماری و قدرتهای اروپایی به شمار آورد.
انگیزههای مذهبی صلیبیون شکست خورده دیروز و پیروزمندانه امروز نیز در این خصوص قابل تأمل است.
در عین حال میتوان تقسیمبندی دیگری را نیز ملاحظه کرد و آن صهیونیسم دینی و غیردینی است. صهیونیسم دینی، اندیشهای است که اعتقاد دارد بازگشت به سرزمین موعود، در زمانی که پروردگار مشخص کرده و به شیوهای که او تعیین کردهاست، رخ خواهد داد و این رخدادی بشری نیست.
پیروان این اندیشه گروهی از یهودیان یا همان صهیونیستهای فرهنگی و عدهای از مسیحیان آخرالزمانگرا هستند که اعتقاد به ظهور مجدد مسیح در ارض فلسطین دارند. در برابر این عده، کسانی نیز با تکیه بر شواهد تاریخی، سیاسی و علمی در تلاشند تا به اسکان یهودیان مشروعیت بخشند. البته همین گروه نیز اگرچه از استدلالهای غیر دینی بهره میبرند اما گویش و ادبیاتی دینی دارند و از پشتیبانی برخی روحانیون یهودی نیز برخوردارند، هرچند در ذات خویش بیشتر بر ملیت یهود تکیه کرده و از مذهب دوری میجویند.
صهیونیستها، صهیونیسم را پاسخی به یهودیآزاری میدانند. آنان مدعیاند این آزار تاریخی از زمان سقوط حکومت باستانی یهود در فلسطین توسط آشوریان، بابلیان، یونانیان و رومیان در گذشته و امپراطوری روس و هیتلر در قرن نوزدهم و بیستم همواره ادامه داشته است. به عنوان نمونه، مسئله هلوکاست را دائماً مطرح میکنند و به صورت اغراقآمیزی سوزاندن یهودیان در کورههای آدم سوزی را با مظلومنمایی تمام بیان میکنند.
اما واقعیت آن است که این مسئله تنها بهانهای است که با بزرگنمایی و اغراق درصدد است تا خود را به صورت دلیلی موجه جلوه دهد و گذشته از جنبههای اغراقی، حالتی روانشناسانه به خود میگیرد تا همنوایی جوامع گوناگون را برانگیزد و زمینههای تاخت و تاز به سرزمین دیگران را فراهم سازد.
وابستگی صهیونیسم به قدرتهای بزرگ قابل انکار نیست زیرا قدرتهای بزرگ با تقویت این اندیشه سعی کردند تا با اسکان یهودیان در اراضی آسیایی و بخشهای مسلماننشین، منافع خویش را تضمین کند. هرتزل پایهگذار صهیونیسم در این باره میگوید: «بازگشت به سرزمین پدرانمان... از بزرگترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرتهایی است که در آسیا چیزی میجویند.»
بیتردید رونق دنیای سرمایهداری در غرب و اروپا بر توان مالی یهودیان نیز تأثیر گذاشت و عدهای از آنان را وارد بازارهای پرسود جهان ساخت. این تغییر وضعیت باعث شد تا یهودیان سرمایهدار با تشویق دیگر یهودیان آنان را از اجتماعات منزوی و بسته مذهبی خود به سوی بیرون و کارهای تجاری و مولد سوق دهند. با ورود یهودیان به این عرصه و نیاز به جذب و حضور در بازارهای جدید، امپراطوری عثمانی مورد توجه قرار گرفت. در واقع حربه رهایی یهودیان ثروتمند از دست همکیشان فقیر خویش، بخشی از حمایت سرمایهداری یهود از جنبش صهیونیسم را تشکیل میدهد. هر چند بازرگانان یهودی ایندا و اوگاندا را بر فلسطین ترجیح میدادند، اما با پیروزی جناح طرفدار انگلیس، فلسطین به عنوان پناهگاه یهودیان و حافظ منافع غربیان در نظر گرفته شد.
ناحوم ساکولو تاریخ نویس صهیونیسم اعتراف میکند که صهیونیسم نه به عنوان یک نهضت بلکه به عنوان یک اقدام مالی و سرمایهداری ظهور کرده است.
از جمله مهمترین اقدامات طرفداران اندیشه صهیونیسم برای استقرار آن، توجه به عرصههای هنری و ادبیات از سویی و نگارش دائره المعارفها که در دنیای علم به عنوان کتابهای مرجع شناخته میشوند از سوی دیگر بودهاست. در حقیقت آنان در سطح عوام دست به نگارش داستان، رمان و نمایشهای بسیاری زدند و با رواج ادبیات مذهبی و داستانی نظیر کتاب «تلمود» به اندیشه بازگشت رنگ و بویی مذهبی دادند و با انتشار کتاب «دیوید آلروی» و رمان «دانیل دروندا» ملیت و نژاد یهود را هویتی متمایز و تازه بخشیدند و به واسطه نگارش «دائره المعارف صهیونیسم و اسرائیل» و تزریق آن به محافل سیاسی و علمی، راه را برای شناسایی ملت یهود در اراضی فلسطین تحت عنوان «اسرائیل» هموار ساختند.
براساس مطالب گفته شده درمییابیم که ملیگرایی افراطی، اندیشه قوم برگزیده، آزادیهای پدید آمده در جوامع غربی پس از دوره نوزایی یا رنسانس، نگاه بدبینانه اروپاییها به یهودیان، قدرتیابی سرمایهداری یهود، ناتوانی یهود در سازگاری با دیگر پیروان ادیان، و در پایان، شکست امپراطوری عثمانی، همگی توانست، به مرور اندیشه صهیونیسم را به نتیجه برساند.
پس از روی کار آمدن حکومت جعلی اسرائیل که با حمایتهای بیدریغ قدرتهای استعماری رخ داد، قیامهای بسیاری از سوی فلسطینیان به وقوع پیوست که میتوان از میان آنها به جدیدترین آنها که انتفاضه باشد اشاره کرد.
انتفاضه یا همان «انقلاب سنگ» جنبشی نوین و ضد صهیونیستی است که با امکانات کم و در پاسخ به شکست ملی گرایی عربی و اقدامات سرکوبگرایانه صهیونیستها به وقوع پیوست.
در تاریخ معاصر فلسطین هیچگاه جنبشی به گستردگی و پایداری انتفاضه به ثبت نرسیده است. انتفاضه در حقیقت حرکتی است خودجوش و مبارزهای است از درون که به مرور به انقلاب میگراید.
انتفاضه مردم مسلمان فلسطین توانست در مدتی کوتاه ضربات جبرانناپذیری بر پیکر رژیم صهیونیستی جنایتکار وارد کند که میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1) عدم توانایی رژیم صهیونیستی در سرکوب مؤثر قیام باعث گرایشهای طرفدار صلح در میان یهودیان شد.
2) روشهای سرکوبگرایانه رژیم صهیونیستی در برخورد با این قیام مردمی و غیرمسلحانه، فشار افکار عمومی جهان را برای اسرائیل به ارمغان آورد و بار دیگر مشروعیت اسرائیل را زیر سؤال برد.
3) اختلاف و شکاف در میان تصمیمسازان رژیم صهیونیستی را افزایش داد.
4) هزینههای گزاف را بر گرده صهیونیستها تحمیل کرد؛ به گونهای که هزینه هر روز سرکوب چیزی بالغ بر یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار دلار تخمین زده شد و کاهش پول رژیم صهیونیستی، تنزل تولید ناخالص ملی، ضربه توریسم، افزایش سطح بیکاری و افزایش هزینه های نظامی را بر اسرائیل تحمیل نمود.
در نتیجه این مسائل، رژیم صهیونیستی با خودگردانی بخشی از اراضی اشغالی موافقت کرد و پذیرفت با "ساف" وارد مذاکره شود و به این وسیله برخی از اهداف فلسطینیان که در طول سالها آرزویی بیش تلقی نمی شد، به حقیقت پیوست.
گفتنی است انتفاضه از سال 1987 م. شروع گردید و در دور جدید خود که به انتفاضه مسجد الاقصی مشهور گردیده است، همچنان پویا و سرزنده به مبارزه ادامه می دهد.
مهم ترین گروههای سامان دهنده انتفاضه، دو جنبش «جهاد اسلامی فلسطین» و «حماس» هستند که هر دو تحت تأثیر جنبش اخوان المسلمین مصر بودهاند. اخوانالمسلمین مصر از اواخر دهه بیست قرن بیستم، فعالیتش را به فلسطین گسترش داد و پس از آن سهمی عمده در مبارزات ضد صهیونیستی به خود اختصاص داد؛ اما به مرور از صحنه مبارزات سیاسی به حاشیه رفت و بر کادرسازی و فعالیتهای آموزشی و فرهنگی تأکید کرد. همین امر به تدریج باعث جدایی جوانان انقلابی از آن شد.
یکی از اسناد جالب توجه در زمینه روابط ایران و اسرائیل، نامه آیه الله حائری یزدی است که سال ها پیش از برآمدن دولت اسرائیل خطاب به رضاشاه پهلوی بوده که وی را در زمینه مساعدت به مسلمانان فلسطین و پشتیبانی از مواضع ضد صهیونیستی ترغیب میکند.
در دوران پهلوی دوم، موجودیت حکومت اسرائیل به صورت مشروط در ایران پذیرفته شد و به دستور محمدرضا شاه در سال 1333 ه. ش قرار داد فروش نفت بین ایران و اسرائیل منعقد شد. این قرارداد پس از سه سال علنی شده و میزان صادرات نفت ایران به اسرائیل طی این سه سال به دو برابر افزایش یافت و به توصیه آمریکا، اسرائیل حضور پررنگ تر خود را در سازمانهای اطلاعاتی ایران ادامه داد.
پس از سال 1337 ه. ش با توجه به اتحاد دو کشور مصر و سوریه، روابط سیاسی ایران و اسرائیل گسترش یافت و در همان سال نماینده سیاسی اسرائیل وارد تهران شد و یک سال بعد دفتر سیاسی ایران در تل آویو گشایش یافت و سرانجام شاه در سال 1346 ه. ش از کشورهای عرب درخواست کرد تا موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسند و در یک مصاحبه، آشکارا موجودیت اسرائیل را پذیرفت.
البته این روابط همواره مورد اعتراض روحانیون از جمله آیت الله کاشانی و گروههای مذهبی سیاسی نظیر فدائیان اسلام قرار گرفت. شناسایی اسرائیل از سوی شاه نیز در همان زمان با مخالفت آیتالله کاشانی، شیخ شلتوت ریاست الازهر مصر و آیت الله بروجردی مواجه شد و قطع روابط مصر و ایران را درپی داشت.
امام خمینی (ره) نیز در این دوران از جمله رهبران مخالف سیاستهای اسرائیل پذیری در ایران به شمار میرفت و در سخنرانی عصر عاشورای 1342 ه. ش به شاه و اسرائیل یورش برد و در سال 1343 ه. ش تمام گرفتاریهای ملت ایران را ناشی از اسرائیل دانست و در سال 1347 ه. ش جواز صرف بخشی از حقوق شرعیه را برای تسلیح و مجهز ساختن مجاهدان فلسطین صادر کرد. امام در اقدامی دیگر در سال 1352 ه. ش از کشورهای درگیر با اسرائیل خواست در نبرد با اسرائیل پایدار و استوار بمانند. گفتار بدون اغراق شهید فتحی شقاقی در همین راستا قابل تعبیر است:
«خطرناکترین قضیه قرن (قضیه فلسطین) در صدر اهتمامات ابرمرد قرن (امام خمینی) قرار داشت.»
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در بهمن 1357 ه. ش، بار دیگر امام بر مواضع ضد صهیونیستی خود پای فشرد و از نامشروع بودن اسرائیل سخن گفت و یکی از علل مخالفت و رویارویی با شاه را حمایت بی دریغ او از اسرائیل دانستند: «یکی از علل قیام مردم مسلمان ایران علیه شاه، حمایت بی دریغ او از اسرائیل غاصب است... یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است، کمک او به اسرائیل است.»
اسرائیل از نگاه امام و مردم انقلابی ایران؛ صهیونیسم کافر، تبهکار، دولت غاصب، جرثومه فساد و غده سرطانی به شمار میرفت. از این رو روشن بود که تنها کمتر از یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی رحمه الله در دیدار با مقامات بلند پایه فلسطینی با شعار «امروز ایران، فردا فلسطین» اولویت سیاست خارجی خویش را روشن کردند. امام راحل با روشنبینی خویش طرفداری از طرح شناسایی اسرائیل را یک فاجعه و مخالفت با آن را فریضه و واجب دانستند و به صراحت فرمودند: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.»
وقوع انقلاب اسلامی و دیدگاههای روشن امام توانست زاویهای دیگر را در مبارزات مردم فلسطین باز کند و به تقویت هویت اسلامی این حرکتها یاری رساند. همچنین انقلاب اسلامی با این نگاه از این رو است که شیخ عبدالعزیز عوده، رهبر معنوی جهاد اسلامی، انقلاب امام خمینی رحمه الله در ایران را مهمترین و جدیدترین تلاش در بیدارسازی امت اسلامی و عامل اتحاد مسلمین میداند و دکتر فتحی شقاقی اعتراف میکند که انقلاب ایران بوده است که عصر جدیدی را پیشِ روی مبارزان فلسطینی باز نموده، موجب گردیده آنان از زاویهای اسلامی به موضوع فلسطین بنگرند.
امام آن چنان پایمردانه وارد عرصه فلسطین شد که در همان سال اول پیروزی انقلاب اسلامی؛ یعنی 1358 ه. ش، جمعه آخرماه مبارک رمضان هر سال را به عنوان «روز قدس» در جهت حمایت از ملت فلسطین نام گذاری کردند.
ایشان با همان نگاه راهبردی و کلان خویش، این روز را روز مبارزه و مقابله با مستکبرین اعلام کردند: «روز قدس، جهانی است و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است؛ روز مقابله ملتهایی است که در زیر فشار آمریکا و غیرآمریکا بودند، روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین رابه خاک بمالند...»
انقلاب اسلامی با نگاه ژرف امام، مسئله فلسطین را از مسئلهای عربی و قومی به مسئلهای مربوط به امت اسلامی متحول ساخت.
امروزه در پی مسامحه و اختلافات در بین امت اسلامی شاهد گسترش اقدامهای تجاوزکارانه و تروریستی و خلاف همه موازین انسانی و مقررات بین المللی رژیم صهیونیستی هستیم.
در حال حاضر استکبار جهانی سعی دارد با تحمیل رژیم صهیونیستی به عنوان یک دولت رسمی و مقبول به ملتهای مسلمان، دولتهای وابسته را با تطمیع و ارعاب به رغم خواست ملتها به عادی سازی روابط با آن ترغیب کند.
مردم مسلمان و آزادیخواه کشورهای مختلف جهان در روز جهانی قدس، یادگار ارزشمند رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه)، که همزمان با برگزاری مراسم، آیینها بر اصالت، هویت و حق ملت فلسطین در حاکمیت بر سرزمین قدس و حق تعیین سرنوشت و آینده خود و لزوم بازگشت آوارگان و پناهندگان فلسطینی به سرزمین مادری شان تأکید میکنند.
روز قدس با آرمانهای مقدس انقلاب اسلامی، صدای دفاع و حمایت از مردم فلسطین است و تاکید بر این موضوع دارد که فلسطین مسأله اول امت اسلام است. مسلمانان جهان با وحدت، بصیرت و گسترش تفکر مقاومت، میتوانند زمینه را برای بازگرداندن حتمی و قطعی قدس شریف به صاحبان اصلی آن بردارند و حامی مردم مظلوم و درد کشیده این سرزمین مقدس باشند.
------------------------------------
یادداشت از محمدمهدی مومنیها
------------------------------------