معادلات منطقه و جهان قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران
انقلاب اسلامی ایران در تغییر ادبیات سیاسی جهان نقش بسزایی داشته است به گونه ای که معادلات منطقه و جهان قبل و بعد از این رویداد متفاوت بوده است.
انقلاب اسلامی ایران در تغییر ادبیات سیاسی جهان نقش بسزایی داشته است به گونه ای که معادلات منطقه و جهان قبل و بعد از این رویداد متفاوت بوده است.
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- مهدی عزیزی: برای آگاهی بیشتر از روند تاثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران در فرایند مقاومت منطقه و نیز تغییر در ادبیات سیاسی جهان باید تحولات منطقه و جهان قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران با ارزیابی مولفه های مهم و تاثیرگذار در پیروزی انقلاب ایران، ماهیت و چگونگی شکل گیری آن به دقت بررسی شود.
انقلابی که ویژگی متفاوتی از انقلاب های دیگر جهان داشت و همین شاخصه به ایجاد جبهه های متراکم و انبوهی از بحران ها، فشارهای سیاسی، محاصره اقتصادی و مدیریت بحران های خودساخته انجامید.
تفسیر نگرانی غرب از پیدایش انقلاب ایران در پسوند اسلامیت و نیز اهتمام به ملیت و نیز بسته ارزشمند و محتوای ایدئولوژیک آن نمایان شد.
درک این تهدید آنقدر هم برای غرب دشوار نبود که یکباره غافلگیر شود. اما شتاب شکل گیری و تاثیرگذاری انقلاب ایران در فرایند سیاسی و مقاومتی منطقه، قدرت هرگونه ارزیابی را از سازمان های امنیتی و اطلاعاتی غرب سلب کرد.
اگر چه این انتظار وجود داشت که انقلاب ایران یک تهدید جدی برای ساختار تشکیلی اسرائیل و نیز منافع غرب در منطقه و جهان باشد اما تصور این بود که بتوان در چند مرحله از قدرت و شتاب و میزان تاثیرگذاری آن کاسته شود.
از سناریوی جنگ نظامی تا فشارهای سیاسی و تحریم اقتصادی به همراه تلاش برای تغییر ذائقه شهروند ایرانی و تغییر مفاهیم و واقعیت های میدانی که بیشتر در اتاق فکر رسانه های غربی تعریف می شد، به عنوان اهرم های کاهنده از انقلاب ایران طراحی و اجرا شد.
با نگاهی به وضعیت سیاسی و جغرافیای منطقه می توان به عمق تاثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران پی برد.
قبل از انقلاب ایران وضعیت بی ثبات و نگران کننده ای در بین گروههای مبارز و آزادیخواه منطقه (فلسطین و لبنان) و کشورهای عربی وجود داشت.
اعتماد صرف به قومیت گرایی عربی و نبود الگوی موفق در مبارزه با رژیم صهیونیستی تنها نتیجه آن شکست های پی در پی در جنگ های 1973 - 1967 و اشغال بخش های مهم و راهبردی از خاک اردن، سوریه و لبنان و فلسطین شده بود.
اوج سرخوردگی آنجا بود که اسرائیلی ها در سال 1982 تا مرکز بیروت بدون هیچگونه مقاومتی پیش آمدند، گفته می شد که اگر این آگاهی از عدم مقاومت وجود داشت بجای ارتش با خود گروه موسیقی می آوردند!!
گروههایی که در فلسطین با پسوند خلق و دموکراتیک و ملی و قومیت گرایی عربی شکل گرفته بود تنها به حجم ناامیدی فلسطینی ها و اعراب انجامید.
بویژه زمانی که مصر به عنوان رهبر جهان عرب بسمت امضای قرارداد کمپ دیوید و سازش تمام با اسرائیل پیش رفت این تصور ایجاد شد که کار فلسطین تقریبا تمام است. سازمان ساف که قرار بود در برابر اسرائیل مبارزه کند، سطح آن به یک شریک مذاکره با تل آویو تنزل پیدا کرد و با امضای قرارداد اسلو تیر خلاص به پرونده فلسطین زد.
تمامی قراردادهای سازش با رژیم صهیونیستی نیز اگر چه به نفع آن رژیم بود اما حتی اندک امتیازاتی را که وعده داده شده بود، عملی نشد.
اسرائیل در برابر اعراب و ارتش های عربی به اسطوره شکست ناپذیری تبدیل شد و رهبران عرب برای تضمین قدرت و ماندگاری سیاسی خود دست به دامن آمریکا و اسرائیل شدند. اینجا بود که ملت های عربی و اسلامی خود را در میان اردوگاه خیانت و سازش رهبران مدعی عربیت و جنایت های اسرائیل احساس تنهایی کردند.
تشکیلات خودگردان فلسطین نیز با آن همه ادعا به یک پلیس اسرائیل برای سرکوب اندک مقاومت فلسطینی ها تبدیل شد. به همان میزان که قراردادهای سازش با اسرائیل شتاب می گرفت به همان میزان نیز نسل کشی و جنایات تل آویو هم بیشتر می شد و تنها کاری که سران عرب یا کشورهای اسلامی انجام می دادند، بیانیه های محکومیت و تشکیل کمیته های حقیقت یاب بود!!
اسرائیل در برابر خود هیچ مانعی برای ارتکاب بیشتر جنایت جنگی نمی دید البته مشوق های انگلیسی و عربی هم برای ادامه این روند در اختیار داشت. جهان عرب خسته از این همه وابستگی و خیانت رهبران خود بود که همچنان به عربیت فلسطین فخر داشتند و مدعی آزادی آن نیز بودند.
در چنین شرایطی انقلاب ایران پیروز شد. انقلابی که در ذات خود مفاهمیم ارزشمند اعتقادی و مبارزه عملی و اسلام سیاسی را همراه داشت. نقشه راه آن مشخص، راهبردی و به دور از تاکتیک های سیاسی و مقطعی بود. اولویت آن حتی پیش از پیروزی مشخص شده بود. فلسطین را از یک نزاع عربی به یک اولویت اسلامی تبدیل کرد و نقطه اشتراک و فصل همگرایی ملتهای عربی و اسلامی شد.
معادله جدیدی از مقاومت شکل گرفت که به مبارزه در تمامی ابعاد عملی، اجتماعی و اخلاقی و دینی آن نگاه می کرد. مقاومت از سنگ ها به موشک هایی تبدیل شد که عمق امنیتی اسرائیل را نشانه می رود.
اسطوره شکست ناپذیری اسرائیل در هم شکست و قدرت بازدارندگی مقاومت در اندازه یک معادله تاثیرگذار پیش رفت. معادلات نظامی و سیاسی به هم ریخت و معادله جدیدی با عنوان گفتمان مقاومت شکل گرفت.
اسرائیلی که در سال 1982 تا مرکز بیروت آمده بود این بار در سال 2006 در داخل عمق امنیتی خود محاصره شد و از یک گروه اندک شکست خورد. این شکست در سال 2008 غزه و 51 روزه و 11 روزه تکرار شد.
این تاثیرگذاری و متغیرها اگر چه اساس آن موضوع فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی بود اما در تحولات بعدی در سوریه و عراق و یمن نیز خود را نشان داد. اگر چه فصل مشترک تمامی این جبهه ها همان غرب و رژیم صهیونیستی است.
از یمن تا عراق و سوریه، لبنان و فلسطین همه می توان تاثیرات این گفتمان را در دستیابی ملتها به یک الگوی جدید مشاهده کرد.
بطور کلی به ویژه بعد از سال 2006 یک تغییر کلی در روند سیاسی و میدانی منطقه ایجاد شد و ایجاد مدل های جایگزین برای مقابله با انقلاب ایران مانند الگوی اسلام ترکیه ای یا اخوانی یا روی کارآمدن نسخه های جعلی مانند القاعده و داعش هم نتوانست از میزان تاثیرگذاری انقلاب ایران بکاهد.
به موازات توطئه های خارجی، فشارهای داخلی بر ایران نیز افزوده می شد تا شاید بتواند مانع از این شتاب فزاینده شود و دست کم تاثیرات منطقه ایران از بین برود. در کنار این اقدامات، رویکرد رسانهای در تحریف واقعیتها، تغییر و اعتبار زدایی از شاخصه ها و مولفه های اقتدار جمهوری اسلامی ایران نیز در دستور کار قرار گرفت.
تقریباً در هر فرآیند سیاسی و دستاورد میدانی و موفقیتهای علمی این روند رسانهای به کار گرفته شد تا عمق الگو بودن انقلاب ایران نادیده گرفته شود. نگرانی عمده از تبدیل شدن انقلاب ایران به عنوان گفتمان غالب و پیروز بر اردوگاه سازش بود.
اگرچه روی کار آوردن داعش، تقویت و مدیریت آن به عنوان یک گروه تروریستی آموزش دیده و ثروتمند برای مهار و جایگزین کردن مدل جدیدی در برابر انقلاب ایران بود اما واقعیتهای انقلاب ایران و تاثیرگذاری آن به ایجاد الگوهای جدیدی برای مبارزه در عراق سوریه و لبنان انجامید.
حزب الله لبنان شکل گرفت. گروه های مقاومت در فلسطین با پسوند اسلامی، مبارزه عملی با رژیم صهیونیستی را آغاز کردند؛ در عراق حشد شعبی شکل گرفت و تکامل یافت و در یمن نیز انصارالله به عنوان یک معادله جدید در برابر ائتلاف سعودی ایجاد شد.
اینها همان نسخه ها و الگوهایی بودند که غرب از پیدایش شکلگیری و تکامل آن نگران بود و اکنون جغرافیای سیاسی منطقه را تغییر داده است. حلقه مقاومتی در منطقه شکل گرفت که از یمن تا فلسطین امتداد دارد.
همین تاثیرگذاری اگر نبود امروز داعش که داعیه دولت اسلامی شام و عراق را داشت بخش مهمی از منطقه اروپا و جهان را با رویکرد جنون آمیز و افراطی خود بلعیده بود.
ایستادگی و مقاومت وارد ادبیات سیاسی ملتها شد. ملتهای عربی و اسلامی که تا پیش از آن تنها به قومیت گرایی عربی تکیه میکردند و چیزی جز شکست و حقارت نصیب آنها نشده بود، امروز با اعتماد به آموزههای گفتمان مقاومت اسلامی از قدرت چانهزنی و توازن سیاسی و نظامی برخوردار شدند.
بنابراین بدیهی به نظر می رسد که نگرانی از پیدایش انقلاب ایران درمیان اردوگاه غرب کاملاً بدیهی، طبیعی و بر حق بود. انقلابی که به مفهوم کامل در تمامی عرصهها انقلاب و دگرگونی ایجاد کرد و همچنان با حرکت شتابنده و با نقشه راه جهان شمول در عرصه سیاسی میدانی و اجتماعی در حال حرکت است.