میراث فرهنگی در عصر کرونا / باید انتظار کرونا را می داشتیم
رئیس سابق پژوهشگاه میراث فرهنگی، گفت: وقتی جهان مدرن با دخالت در امور جوامع، اکوسیستم اجتماعی را نادیده میگیرد باید انتظار بحرانی همچون کرونا را داشته باشیم.
رئیس سابق پژوهشگاه میراث فرهنگی، گفت: وقتی جهان مدرن با دخالت در امور جوامع، اکوسیستم اجتماعی را نادیده میگیرد باید انتظار بحرانی همچون کرونا را داشته باشیم.
به گزارش خبرنگار مهر، میراث فرهنگی در عصر کرونا و پساکرونا عنوان نشستی از سلسله نشستهای همایش بینالمللی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی کرونا بر حوزههای میراثفرهنگی گردشگری و صنایع فرهنگی خلاق و هنرهای سنتی است این بار این نشست با سخنرانی سید محمد بهشتی و دبیری علیرضا حسنزاده در چارچوب نشستهای همایش بین المللی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی کرونا بر حوزههای میراث فرهنگی گردشگری و صنایع فرهنگی خلاق و هنرهای سنتی برگزار شد. این همایش از سوی سه پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری مراکز علمی و دانشگاهی برگزار میشود و تا کنون 48 نشست مجازی از این سلسله از نشستها برگزار شده است.
در یکی از این نشستها، سید محمد بهشتی رئیس سابق پژوهشگاه میراث فرهنگی گفت: جوامع در برابر بحرانها، چه طبیعی و چه اجتماعی و حتی معنایی، بیدفاع نیستند. فرهنگ هر جامعه ضامن حفظ بقای آن جامعه در بحرانهاست و فرهنگ است که نشان میدهد یک جامعه بحرانهای طبیعی و انسانی را چگونه از سر گذرانده است. فرهنگ یک سرزمین هر قدر کهنتر باشد مجهز به تدابیر بیشتر و پیچیدهتری برای تابآوردن بحرانهاست. در این میان سرزمینهایی که بنا به موقعیت طبیعی و تاریخیشان، به ناگزیر بحرانهای بیشتری را پشت سر گذاشتهاند، فرهنگ غنیتری در مواجهه با بحرانها دارند.
وی گفت: ایران را میتوان سرزمین بی قراری دانست؛ شرایط طبیعی ایران به علت وقوع بر تلاقیگاه کمربند بیابانی و کوهستانی کره زمین، آن را همواره در معرض بیقراریهای اقلیمی و زمینشناختی قرار داده است. برای مثال در سال 1398 وزارت کشور اعلام کرده که در طول یک سال بیش از 5 هزار رویداد طبیعی در ایران از نوع سیل، زلزله، طوفان، رانش زمین و نظایر این رخ داده است که اسباب خساراتی در نواحی مختلف کشور شد.
بهشتی ادامه داد: گمان نمیکنم کل قاره اروپا در طول یک سال این تعداد بحران پشت سر گذاشته باشد. این یعنی زندگی در فلات بی قرار ایران لاجرم به فرهنگی قوام بخشیده که این بیقراریها را تاب آورد و حتی از فرصت بیقراری در جهت رسیدن به مقصود بهره برد. چنانکه میبینیم اهل این فلات علیرغم تجربه زلزلههای مکرر همچنان با فاصله بسیار کمی از گسلهای لرزهخیز زندگی میکردند؛ ایبسا موقعیت بزرگترین شهرهای ما با موقعیت گسلهای بزرگتر همخوانی داشته باشد. این را نمیتوان به حساب جهل پیشینیان گذاشت؛ بهعکس ساکنین این فلات منابع حیاتی را در جوار گسلها و مناطق سیلخیز یافته بودند. بطوری که خاستگاه یکجانشینی و آغاز تمدن هم بهطرز شگفتانگیزی در همین نواحی است. لیکن آنان میدانستند که چطور تا حد امکان خسارات ناشی از بیقراری را به حداقل برسانند و ضمن استفاده از مزایای آن، از گزند تهدیدهای آن حتیالامکان بپرهیزند.
ریئیس سابق پژوهشگاه میراث فرهنگی گفت: این تجربه چیزی نیست که در خودآگاه اهل این فلات باشد، بلکه در ناخودآگاه آنان ثبت و ضبط شده است و همین هم آن را از دستبرد اراده و آگاهی رهانده است؛ لیکن در بزنگاهها همین دانایی ناخودآگاه به یاری میآید و جامعه را از مهلکهها میرهاند. برای مثال یکی از این تدابیر ناخودآگاه در بحرانها که خاص جامعهایرانی است، پناه بردن به حیات هاگی است. به این معنی که به محض وقوع شرایط بحرانی، اهل هر مقیاس محیط سر به درون هاگ خود فروبرده و با محیط پیرامونش قطع ارتباط میکند. هرقدر بحران شدیدتر، فروپاشی اجتماعی بیشتر و در نهایت حیات هاگی در مقیاس خردتری رخ میدهد. وضعیت هاگی معطوف به حفظ حیات فرهنگ در حداقلیترین شرایط است. یعنی در شرایط حیات هاگی، فرهنگ هیچ آثار و علائم حیاتی از خود نشان نمیدهد و برخی را به این گمان میاندازد که فرهنگ منقطع شده است، اما هنوز در شکل قوه نامیه درون هاگهایی که همان اجتماعات کوچک است برقرار و مستدام است و به عبارتی جامعه درخردترین مقیاسها هنوز از فرهنگ برخوردار است.
بهشتی گفت: حیات هاگی تمهیدی بوده که سبب شده بحرانها نتوانند موجودیت فرهنگ ایرانی را بهتمامه به خطر اندازند و در عین حال در همین دوران فرهنگ خود را برای شکوفایی مجدد آماده کرده است. برای مثال به فاصله بسیار کوتاهی بعد از حمله مغولها به کاشان محراب زرین فام مسجد عمادی ساخته شد که اکنون در موزه هنرهای اسلامی شهر برلین نگهداری میشود. این یعنی در این مدت کاشان سر به درون هاگ فروبرده بود. به زعم بنده، بیتالغزل رفتار فرهنگی ایرانیان در مواجهه با بحرانها پناه بردن به شرایط هاگی بوده است. رفتارهای مربوط به حیات هاگی امری آمرانه و فرمایشی نبود بلکه این واکنش طبیعی و ناخودآگاه بدنه جامعه به شرایط غیرعادی بود.
وی افزود: حالا هم کرونا بحرانی است که ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده است. ایرانیان به تبع همان الگوی حیات هاگی، این بار هاگ را در مقیاس خانه بازآفریدهاند. لذا میبینیم که این بحران، معنای تازهای به خانه داده است؛ یعنی خانه را دوباره محل زندگی و قرار و آرام کرده است. در همین شرایط هاگی فرهنگ یاریگری به شدت زنده است تا بدان جا که 40 درصد از جامعه به کمک گروههای آسیب پذیر آمدند. به واقع در طوفان بحرانها و بیقراریها فرهنگ ایرانی همواره حکم لنگری را داشته که کشتی حیات جامعه را از چنگ مرگ و نیستی نجات داده است. در آنفولانزای سال 1918، چنانکه از نسلهای قبل شنیدهایم که مردم در این شرایط سعی میکردند به جایی بروند که از مرکز بیماری و اپیدمی دور و در امان باشند. حالا هم رفتاری مشابه دارند؛ این بار مردم به فضای مجازی پناه بردهاند. این یعنی هرقدر در خودآگاه بسیاری از رفتارهای جامعه آسیبزاست ولیکن سازوکار فرهنگی یا همان ناخودآگاه در حال ایفای نقش برای حفظ بقاست.
بهشتی بیان کرد: انبوه سفرها در دوره کرونا با وجود اخطارهای دولتی، واقعیتی درباره رفتارهای ارادی و خودآگاه جامعه آشکار میکند و آن اینکه نهادهای تأدیبی جامعه مثل آموزش و پرورش که مهمترین وظیفهشان به صلاح آوردن خودآگاه جامعه و تنظیم آن با ناخودآگاه فرهنگی است، کارامد نیستند و نقششان را درست انجام نمیدهند. چنین نهادهایی اگر سازوکارشان مقوم فرهنگ نیست، دستکم نباید مخل سازوکارهای فرهنگی باشد. ولیکن میبینیم که چنددههای است که مخل سازوکارهای فرهنگی هستند. هرچند فرهنگ ایرانی آنقدر پرزور و غنی است که علیرغم این شرایط کشتی جامعه را بالاخره از طوفانها نجات خواهد داد.
وی گفت: اما درس بزرگی که میتوانیم از کرونا بیاموزیم واقف شدن بر آستانه تحمل اکوسیستم است. عالمان علوم طبیعی مدتهاست که پی بردهاند طبیعت انتظامی اکوسیستمی دارد؛ یعنی از یکپارچگی، نظم و تعادلی برخوردار است. اکوسیستم در برابر هر آن چیزی که در تعادلش ایجاد اختلال کند، واکنشی سریع و سخت نشان میدهد و اقدام به دفع آن خواهد کرد. انسان نیز فارغ از اینکه چقدر مجهز به علم و تکنولوژی باشد، اگر از آستانههای تحمل اکوسیستم عدول کند، مشمول تسویه آن قرار خواهد گرفت. بحران کرونا یکی از واکنشهای طبیعت برای اخراج و حذف عنصر مخل است که همان انسان است. بنابراین راهحل بحرانی مثل کرونا نه پیدا شدن واکسن، که تغییر رویه جوامع انسانی نسبت به طبیعت است. چون بهفرض کشف واکسن کرونا باز هم امکان اینکه محیط به طرز دیگری دست به حذف آدمی ببرد وجود دارد. ازقضا هرقدر عنصر اخلالگر قدرتمندتر باشد، اکوسیستم نیز زور بیشتری برای حذف آن صرف میکند.
بهشتی تصریح کرد: اگرچه نگاه اکوسیستمی مدتهاست درباره مرتبه طبیعی محیط مطرح و پذیرفته شده است، اما این فقط طبیعت نیست که حیات اکوسیستمی دارد؛ بلکه محیط در همه مراتبش اعم از مرتبه اجتماعی و حتی معنایی اکوسیستمی است. یعنی از یکپارچگی و نظم و تعادلی برخوردار است و در برابر هر آن چیزی که در این انتظام و تعادل ایجاد اختلال کند واکنش نشان خواهد داد. وقتی جهان مدرن با دخالت در امور جوامع، اکوسیستم اجتماعی را نادیده میگیرد و یا جهان سرمایهداری با تنزل دادن همه چیز به پول، در اکوسیستم معنایی اختلال ایجاد میکند باید انتظار بحرانی همچون کرونا و حتی صعبتر در مراتب دیگر محیط را نیز داشته باشیم؛ اگر کرونا «زنده بودن» را نشانه گرفته است، بحرانهای معنایی «زندگی» را هدف قرار میدهد. کرونا تنها هشداری است در مرتبه طبیعی برای انسانها که آنان را دعوت میکند دست از ایجاد اختلال بردارند و اکوسیستم محیط را در همه مراتبش به رسمیت بشناسند.