شنبه 3 آذر 1403

نجات معجزه‌آسای 32 مسافر از دل آتشِ سوزان

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
نجات معجزه‌آسای 32 مسافر از دل آتشِ سوزان

این قهرمان پس از نجات سرنشینان اتوبوس در کنار اتوبوس ماند تا صاحب ماشین به محل حادثه بیاید. همه مسافران از او تشکر و قدردانی کردند. «مسافران شوکه بودند، اما مرا فرشته نجاتشان می‌دانستند. صاحب اتوبوس و راننده و کمک راننده هم تشکر کردند. سرهنگ راهور هم از کاری که کرده بودم تقدیر کرد. اما هیچ کس دیگر یا سازمان و نهادی هیچ واکنشی نشان نداد.»

عقربه‌ها 5:45 بامداد جمعه را نشان می‌داد که اتوبوس مسیر تایباد - کرج در نزدیکی سمنان به سمت چپ جاده منحرف شد. خواب از چشمان مسافران پرید و وحشت در جانشان رخنه کرد. مسافتی طولانی اتوبوس به گاردریل کشیده می‌شد. ارابه مرگ افسار پاره کرده بود و مهار شدنی نبود. اتوبوس در گرگ و میش جاده به سرعت می‌تاخت تا اینکه قسمتی از گاردریل حاشیه جاده، باک سوخت اتوبوس را شکافت. گازوییل در جاده رد انداخته بود. خط ترمز لاستیک‌ها هم آسفالت مسیر را سیاه کرده بود.

به گزارش شهروند، لاستیک اتوبوس کشیده شد بر آسفالت و با رد گازوییل به جا مانده در مسیر آتش مهیبی به راه انداخت. اتوبوس شعله‌ور شده بود که در دره‌ای کنار جاده پهلو گرفت.

وضعیت قرمز

دقایق وحشت کلید خورد. شعله‌های سرکش، زبانه می‌کشیدند. راننده دستانش زخمی شده بود و در صندلی‌اش اسیر. مسافران فریاد می‌زدند. صدای فریاد کمک‌خواهی‌شان، اما در آن بامداد به جایی نمی‌رسید. سهیل زحمت‌کش، شاگرد راننده، خود را از میان شیشه آتشین خودرو به بیرون انداخت تا بتواند شعله‌های سرکش را خاموش کند، اما نشد.

«وسعت آتش زیاد بود. کپسول‌های حریق هم نتوانست راه چاره باشد. دو کپسول خالی شد، اما آتش خاموش نشد. سعی کردم خاک به سمت اتوبوس بریزم، باز هم فایده‌ای نداشت. مسافران در آتش محاصره شده بودند. در‌های اتوبوس قفل بود. دو راننده ماشین هم اسیر بودند. راننده اصلی دستانش سوخته بود. کمربند صندلی هم قفل شده بود و اجازه حرکت نمی‌داد. راننده دوم در جعبه خودرو استراحت می‌کرد که گرفتار شد و نتوانست خارج شود.»

نجات در دل آتش

وضعیت بغرنجی بود. ثانیه‌ها از پس هم می‌گذشتند و هرلحظه بیم فاجعه‌ای بزرگ می‌رفت. سهیل باید کاری می‌کرد تا مسافران اسیر آتش نمی‌شدند.

«از مسافران خواستم به عقب بروند. آتش هر لحظه بیشتر می‌شد. به سختی توانستم پتک اتوبوس را پیدا کنم. در کنار جعبه ماشین بود. با پتک در زمان توقف لاستیک‌های اتوبوس را چک می‌کنیم. راه دیگری نبود. مسافران اتوبوس وحشت کرده بودند. کمک می‌خواستند. با همان پتک به شیشه‌ها ضربه می‌زدم. شیشه‌ها خیلی محکم بودند. توانم کم شده بود. دست و پاهایم ضعف داشتتد. سرانجام توانستم یکی از شیشه‌های ماشین را بشکنم. شیشه خرده‌ها اجازه حرکت نمی‌دادند. لباسم را درآوردم و همه شیشه‌های باقی مانده میان پنجره اتوبوس را پاک کردم. جمعیت از میان پنجره به بیرون سرازیر شدند. مسافران را یک به یک از اتوبوس خارج کردم.»

فرار از مرگ

وقتی شعله در شعله پیچید، سهیل خودش را به قلب آتش رساند تا نجاتگر باشد. بلندتر از شعله‌ها قد کشید. ثانیه‌های سوزان را فراموش کرده بود. میان دود و خاکستر گم شد و دل به آتش زد، بدون چشمداشت و قضاوت. از خویش گذشت تا مسافران را از میان دود و آتش بیرون آورد.

«در آن لحظات به هیچ چیز فکر نمی‌کردم جز نجات. وقتی مسافران از آتش بیرون آمدند باورشان نمی‌شد توانسته‌اند از مرگ فرار کنند. همه مسافران با مرگ قدمی فاصله داشتند. اما وقتی نجات یافتند خوشحال بودند. چشمانشان می‌خندید. همه مسافران مرد بودند. مردانی که از ترس دست و پایشان می‌لرزید. پس از نجات با خانواده‌هایشان تماس می‌گرفتند و از ماجرای نجاتشان می‌گفتند.

هنوز آتش از اتوبوش زبانه می‌کشید که سراغ راننده اول رفتم. او گرفتار شده بود و توان حرکت نداشت قفل کمربند ایمنی را شکستم. دستانش سوخته بود. کمکش کردم. بدنم را حائل آتش قرار دادم و به سختی او را هم از میان شیشه شکسته اتوبوس خارج کردم. حالش خوب نبود. بی‌حال بود و به سختی حرکت می‌کرد. مدام قدردانی می‌کرد. مسافران هم یک صدا تشکر می‌کردند.

وقتی به زمین بایر کنار جاده آمدم متوجه شدم کمک راننده هم نیست. او در جعبه اتوبوس استراحت می‌کرد که این اتفاق افتاد. جعبه را با همان پتک شکستم. دست کمک راننده هم شکسته بود و توان حرکت نداشت. در آخرین لحظه او را هم از جعبه اتوبوس بیرون کشیدم. همان لحظه بود که که اتوبوس منفجر شد. اگر ثانیه‌ای طول می‌کشید همه آتش می‌گرفتیم و می‌سوختیم. اتوبوس در آتش سوخت و کاری از ما برنیامد. تنها کنار جاده نشستیم و اتوبوس را دیدیم که خاکستر شد.»

انفجار در میان بهت و حیرت

آتش خیال ایستادن نداشت. دامنه‌اش بیشتر شده بود که نیرو‌های امدادی و ماموران پلیس در جریان این حادثه قرار گرفتند.

سهیل 23 سال دارد پسر جوانی که از 6 سال پیش با صاحب خودرو کار می‌کند. در کنار راننده مسیر تایباد تهران کرج را هفته‌ای چند بار مسافر می‌برد و می‌آورد. می‌گوید اگر آتش به من هم صدمه می‌زد هم باز مسافران را نجات می‌دادم. «نمی‌توانستم ببینم 32 آدم در میان آتش بسوزند و من کاری نکنم. هر طوری بود آن‌ها را نجات می‌دادم.»

این قهرمان پس از نجات سرنشینان اتوبوس در کنار اتوبوس ماند تا صاحب ماشین به محل حادثه بیاید. همه مسافران از او تشکر و قدردانی کردند. «مسافران شوکه بودند، اما مرا فرشته نجاتشان می‌دانستند. صاحب اتوبوس و راننده و کمک راننده هم تشکر کردند. سرهنگ راهور هم از کاری که کرده بودم تقدیر کرد. اما هیچ کس دیگر یا سازمان و نهادی هیچ واکنشی نشان نداد.»

همه دار و ندارمان سوخت

صدیق جمشیدی _ مالک اتوبوس

آقای جمشیدی صاحب رنو مسافربری پنج میلیاردی است که بامداد جمعه در آتش سوخت و تنها اسکلت آن به جا مانده است.

مردی که حالا در سمنان بیمه ماشینش را پیگیری می‌کند. او از ماموران آتش‌نشانی گله‌مند است.

«آتش‌نشانان خیلی دیر به محل حادثه رسیدند. اگر زودتر آمده بودند ماشین خاکستر نمی‌شد. همه وسایل و مدارک و گوشی تلفن همراهمان در آتش اتوبوس سوخت و از بین رفت. اولین گروه آتش‌نشانان که آمدند منبع آبشان خیلی زود تمام شد و مجبور شدند گروه دیگری را اعزام کنند. همه این‌ها سبب شد اتوبوس خاکستر شود. هیچ کس پاسخگوی ما نیست. ماشین بیمه دارد، اما مشخص نیست بیمه چه مقدار از خسارت را بدهد.»

دزدی از لاشه اتوبوس

او از دزدانی می‌گوید که دست از دزدی لاشه اتوبوس هم برنداشته‌اند. «از لحظه‌ای که این حادثه اتفاق افتاد، به دنبال کار‌های اداری هستم. لاشه خودرو در همان 25 کیلومتری سمنان جا مانده بود. صبح شنبه وقتی سراغ اتوبوس رفتیم، متوجه شدیم دزدان در حال سرقت باقی‌مانده اتوبوس هستند که با پلیس تماس گرفتیم.»

20 سالی است شغلش ماشین‌داری است. یک سال پیش این اتوبوس را به صورت شریکی خریده بود. اما از رنو مدل 94 تنها اسکلتش باقی مانده است.

«برای هر سفر، 3میلیون و 500هزار تومان به راننده و کمک‌راننده پرداخت می‌کردم. اتوبوس‌داری هزینه‌بر است. این به غیر از صورت حساب سفر و وضعیت حساب و مخارج دیگر اتوبوس است. در گزارش پلیس، علت حادثه خواب‌آلودگی راننده آمده است، اما راننده ادعا می‌کند لاستیک ترکیده و اتوبوس از مسیر خارج شده. باز هم خدا رو شکر به کسی آسیب نرسیده.»

جزئیات حادثه

رئیس پلیس راه استان سمنان هم جزئیات این حادثه را تشریح کرد.

«اتوبوس به خاطر خواب‌آلودگی راننده وارد جاده خاکی شد و این امر زمینه بروز حادثه را فراهم کرد.»

با ورود اتوبوس به جاده خاکی، جرقه‌های ناشی از اصطکاک کف آن با سطح زمین سبب ایجاد حریق در اتوبوس شد.

سرعت عمل شاگرد راننده سبب نجات یافتن مسافران، راننده اصلی و کمک‌راننده که دچار شکستگی دست شده بود، شد. با وقوع حریق بلافاصله شاگرد راننده دست به کار شد و با شکستن شیشه‌های اتوبوس مسافران را نجات داد.

سرهنگ بزرگی با بیان اینکه این حادثه در محور دامغان - سمنان و در 25 کیلومتری سمنان رخ داد، گفت: «خستگی و خواب‌آلودگی راننده علت وقوع این حادثه بود.»

او با اشاره به اینکه حادثه حریق اتوبوس مسافران تایباد - تهران تنها یک مصدوم داشت، افزود: «سایر مسافران برای بررسی‌های پزشکی به بیمارستان کوثر سمنان منتقل شدند.»

مسافران مرخص شدند

سرپرست اورژانس پیش‌بیمارستانی و مدیریت حوادث دانشگاه علوم‌پزشکی استان سمنان نیز حال مسافران منتقل شده به بیمارستان کوثر را مناسب توصیف کرد.

پژمان قرائیان گفت: «بامداد جمعه، حوالی 5:45 صبح، حادثه واژگونی اتوبوس در محور دامغان به سمنان و در تقریبا 25 کیلومتری سمنان اتفاق افتاد که در این حادثه 30 نفر از مسافران مصدوم شدند.»

30 مصدوم این حادثه با سه دستگاه آمبولانس اورژانس پیش‌بیمارستانی 115 و یک دستگاه اتوبوس آمبولانس همراه با هشت نیروی عملیاتی به مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی کوثر اعزام شدند.

دو مسافر اتوبوس هم با رضایت خودشان محل حادثه را ترک کردند.

اقدامات لازم برای مصدومان این حادثه در بیمارستان کوثر سمنان انجام شد و خدمات مورد نیاز خود را دریافت کردند. مسافران مشکل حادی نداشتند و همگی مرخص شدند.

فرشته نجات

عباس بینایی، معاون عملیات هلال‌احمر سمنان، هم جزئیات این حادثه را برای «شهروند» اینگونه روایت می‌کند:

«ساعت 6:10 صبح جمعه بود که اورژانس با مرکز کنترل جمعیت هلال‌احمر سمنان تماس گرفت و امدادگران در جریان این حادثه قرار گرفتند. با دو تیم دو و سه نفره کمتر از 8 دقیقه به صحنه حادثه رسیدیم. وضعیت وحشتناکی بود. اتوبوس کاملا سوخته بود، اما سرعت عمل شاگرد راننده باعث شد 30 مسافر اتوبوس مسیر تایباد - تهران در جاده سمنان از مرگ نجات پیدا کنند. همزمان آتش‌نشانی آمد و حریق اتوبوس را مهار کرد. اگر شاگرد راننده نبود همه مسافران کشته می‌شدند. وقتی ما رسیدیم همزمان گروه‌های امدادی دیگر هم رسیده بودند. پلیس هم در صحنه بود.»

از میان اخبار

راز شاه‌دزدی پسر خانواده لاکچری تهران

(تصاویر) دختری که به خاطر شباهت به «جیران» دل ناصرالدین‌شاه را برد