یک‌شنبه 4 آذر 1403

«نظم نوین جهانی» چقدر آماده‌ایم؟

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
«نظم نوین جهانی» چقدر آماده‌ایم؟

آنچه شهید سلیمانی طی حدود دو دهه اخیر در منطقه انجام داد و با خنثی کردن طرح‌های آمریکا، نظم جدیدی را در منطقه پی‌ریزی کرد، نمونه‌ای روشن و پیش چشم از این نقش‌آفرینی است.

به گزارش مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «آیا برای نظم جدید جهانی آماده هستیم؟»؛ این عنوان یکی از کارگروه‌های «نشست جهانی دولت» 2022 بود. نشستی سالانه که به تازگی در دوبی برگزار شد و طی آن رهبران دولتی و غیردولتی از ده‌ها کشور دنیا گردهم می‌آیند تا درباره موضوعات تعیین‌کننده و شاخص در زمینه حکمرانی گفت‌وگو و تبادل‌نظر کنند. صحبت از نظم نوین جهانی محدود به این نشست نبوده و پس از آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، یکی از مهم‌ترین مباحث مورد توجه صاحب‌نظران و متخصصان علوم سیاسی و روابط بین‌الملل است.

هنری کیسینجر در کتاب «نظم جهانی» می‌نویسد: «در واقع هیچوقت نظم جهانیِ واقعاً جهانی وجود نداشته است.» با این حال در دوره‌هایی یک نظم و نظام غالب وجود داشته است که نخستین مورد آن در دوره جدید و تحت عنوان «نظم جهانی» به چهار قرن پیش بازمی‌گردد. در میانه قرن هفدهم و پس از جنگ‌های مذهبی 30 ساله در اروپا، نمایندگان کشورهای بزرگ اروپا در سالن شهرداری شهر مونستر آلمان گردهم آمدند و پیمان وستفالی را امضا کردند.

این پیمان اولین نظم جهانی را شکل داد که براساس آن قرار شد هر کشور فارغ از بزرگی یا کوچکی آن، به عنوان یک واحد سیاسی مستقل و دارای حاکمیت در قلمرو خود شناخته شده و کشورها از دخالت در امور یکدیگر پرهیز کنند. در حالی این پیمان و وضعیت پس از آن، نخستین نظم جهانی نامیده می‌شود که مردمان و حکومت‌های مستقر در دیگر قاره‌های زمین، نه تنها دخالتی در شکل‌گیری آن نداشتند بلکه حتی بسیاری از آنان از این موضوع بی‌خبر نیز بودند.

عمر آنچه نظم جهانی وستفالی نامیده می‌شود، تا جنگ جهانی اول بود. پس از پایان این جنگ، معاهده ورسای و تشکیل جامعه ملل، تلاشی برای پایه‌گذاری نظم جدید بود. تلاشی که موفق نبود و جنگ جهانی دوم با ابعادی گسترده‌تر و قربانیانی بیشتر، محصول شکست این نظم بود. پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا و متحدان اروپایی آن کوشیدند با استفاده از ابزار مختلف، «نظم جهانی لیبرال» را بر دنیا حاکم کنند.

طرح مارشال، تشکیل نهادهای به‌ظاهر بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و ایجاد ساختارهای امنیتی و نظامی چندجانبه مانند ناتو از جمله مهم‌ترین اقدامات برای جاانداختن نظم مورد نظر غرب بود. در همین حال اتحاد جماهیر شوروی در قالب بلوک شرق، به‌عنوان رقیب جهان لیبرال، می‌کوشید نظم مورد نظر خود را حاکم کند.

این دوپارگی در نظم جهانی، در نهایت در دهه پایانی قرن بیستم، با فروپاشی بلوک شرق پایان یافت. پس از جنگ سرد، غرب به سرکردگی آمریکا از «نظم نوین جهانی» سخن گفت؛ ناتو گسترش یافت، اتحادیه اروپا قدرت گرفت و رویه‌ها و نهادهای غربی به عنوان الگو و هدایت‌کننده سایر کشورها تبلیغ و ترویج شدند.

البته در این میان یک مورد استثنایی نیز وجود داشت. انقلاب اسلامی ایران که حدود یک دهه پیش پدید آمده بود و هیچ کدام از نظم‌های شرقی و غربی را برنتافته و داعیه دیگری داشت. نوپایی انقلاب اسلامی و درگیری آن با مخاطرات وجودی مانند جنگ همه‌جانبه 8 ساله، از جمله دلایلی بود که در آن سال‌ها کسی این عامل را در محاسبات مربوط به «نظم جهانی» تاثیرگذار نداند.

بلوک غرب، سرخوش از شکست رقیب سنتی خود، از برتری بلامنازع و بی‌رقیب نظم لیبرال بر جهان گفت و نظریه «پایان تاریخ» را مطرح کرد. اوج قدرت‌نمایی نظم نوین جهانی در سال‌های ابتدایی قرن بیست‌ویکم بود که آمریکا و متحدانش بدون احساس نیاز به اخذ مجوز بین‌المللی، در واکنش به حوادث مشکوک 11 سپتامبر به افغانستان و عراق لشکرکشی کرده و به دلایلی که خارج از بحث است، این دو کشور را به اسم مبارزه با تروریسم و گسترش دموکراسی، اشغال کردند.

لحظه این قدرت‌نمایی و یکه‌تازی، لحظه افول آن نیز بود. به سرعت مشخص شد آنچه آمریکا پیروزی در افغانستان و عراق می‌نامد، چیزی جز یک باتلاق عمیق که آبستن شکستی سخت است، نیست.

فقط دو دهه زمان لازم بود تا مشخص شود این نظم که مانند نظم‌های پیشین سعی دارد خود را جهانی جا بزند، نه تنها جهانی نیست بلکه در حیطه سیطره خود نیز ناکارآمد بوده و حامل گسل‌های غیرقابل چشم‌پوشی بسیاری است.

بحران اقتصادی سال 2008، شورش‌ها و ناآرامی‌های متعدد و دنباله‌دار در کشورهای مختلف غربی علیه بی‌عدالتی سیستماتیک اجتماعی و اقتصادی، مرده به دنیا آمدن طرح «خاورمیانه جدید»، شکست در عراق و افغانستان و فرار خفت‌بار از کابل و درگیری‌های سیاسی داخلی آمریکا در انتخابات 2020 تنها چند نمونه از نمودهای شکست و ناکارآمدی این نظم هستند.

کار به جایی رسید که فرانسیس فوکویاما، صاحب نظریه «پایان تاریخ»، بار دیگر دست به قلم شد و این بار کتاب «پس از پایان تاریخ» را نوشت. او در این کتاب و سایر نوشته‌های خود اعتراف کرد که درباره پیروزی بلامنازع سیاسی و اقتصادی نظام لیبرالیسم در دنیا، بیش ازاندازه خوشبین بوده و شواهد چیزهای دیگری را نشان می‌دهد. او نخبگان غربی را یکی از عوامل شکست الگوی لیبرال - دموکراسی معرفی کرد و گفت به دلیل «سوءاستفاده‌های آنان، سیستم سیاسی دموکراتیک جوابگوی مطالبات مردم نیست و از سوی دیگر، راه برای لابی‌گری گروه‌هایی با منافع خاص نیز باز است».

حمله اخیر روسیه به اوکراین آخرین باورمندان به «نظم نوین جهانی» را هم متقاعد کرده است که جهان پس از این جنگ و نظم حاکم بر آن، با جهان پیشین متفاوت خواهد بود. نشانه‌ها یکی پس از دیگری در حال ظهور و بروز هستند و می‌توان به یک دوجین از آنها اشاره کرد؛ از تصمیم چین درباره معامله نفتی با یوآن گرفته تا جنگ تحریمی و انرژی روسیه و اروپا و استفاده از ده‌ها میلیون بشکه نفت ذخیره استراتژیک آمریکا برای نخستین بار و بی‌اعتمادی صریح کشورهای جنوب غرب آسیا به تضمین‌های امنیتی واشنگتن و... جهان چند قطبی زیر سایه نظم جدید در حال تولد است. نتیجه جنگ اوکراین بر این نظم اثرگذار خواهد بود و کشورهای بسیاری به آن چشم دوخته‌اند اما نتیجه هرچه باشد، گذار از نظم پیشین حتمی است.

مرحله گذار، تعیین‌کننده‌ترین مرحله در تعیین جایگاه کشورها در نظم جدید است. ایران در دو مورد از نقاط عطف پیشین، مطلقاً حرفی برای گفتن و محلی از اعراب نداشت. یک قرن پیش پس از جنگ جهانی اول وقتی کشورهای اصلی اروپا در کاخ ورسای گردهم آمده بودند تا نظم جدید را شکل دهند، ایران نیز فرستادگانی را روانه پاریس کرد تا به خیال خود سهمی از وضعیت جدید داشته باشد.

اوضاع فرستادگان ایران چنان اسفبار بود که حتی مخارج اتراق در پاریس را نداشتند و نسیه در مهمانخانه‌ای بودند و تناسب قدرت و مطالباتشان چنان بود که به اعتراف خود آنها مایه تمسخر و ریشخند دیگران شد. در جنگ جهانی دوم نیز اوضاع چنان بود که سران آمریکا و شوروی و انگلیس بدون اجازه دولت ایران در تهران تشکیل جلسه دادند و نفر اول مملکت را هم به راحتی آب خوردن عوض کردند. همین دو نکته کوتاه برای درک وضعیت ایران در آن دو برهه و جایگاه ما در نظم جدید جهانی کفایت می‌کند.

اما امروز اوضاع متفاوت است. رهبر انقلاب سال 1393 فرمودند: «نگاه به اوضاع سیاسی جهان و منطقه نشان می‌دهد که ما در مقطع حساسی هستیم؛ به معنای واقعی کلمه، امروز یک پیچ تاریخی است.» این پیچ تاریخی امروز به نقطه تعیین‌کننده و حساس خود رسیده است. ایران نه تنها دیگر یک بازیگر منفعل نیست بلکه خود یکی از عوامل شکل‌دهی به نظم جدید است.

آنچه شهید سلیمانی طی حدود دو دهه اخیر در منطقه انجام داد و با خنثی کردن طرح‌های آمریکا، نظم جدیدی را در منطقه پی‌ریزی کرد، نمونه‌ای روشن و پیش چشم از این نقش‌آفرینی است. رصد مواضع و نگاه رهبر انقلاب نشان می‌دهد جمهوری اسلامی ایران در بالاترین سطح نسبت به این تغییر تاریخی آگاهی و اشراف دارد. با این همه سؤال مهم این است؛ برای ایجاد و یافتن جایگاه خود از نظم جدید جهانی چقدر - در سطوح مختلف - آماده هستیم؟