دوشنبه 1 بهمن 1403

نهم آبان، سالروز انقراض قاجاریه

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
نهم آبان، سالروز انقراض قاجاریه

اگر شخصیت رضاخان اجرایی نبود و واقعا بر تخت سلطنت می‌نشست، مصدق مخالف نبود چون مشروطه‌خواه بود و بعدها نشان داد حتی به محمدرضاشاه هم وفادار است و قرآن مُهر کرد که در پی برانداختن سلطنت نیست.

به گزارش ایسنا، در یادداشتی در عصر ایران آمده است: «نهم آبان یادآور سالروز انقراض سلسله قاجاریه و آغاز سلطنت رضاشاه در 1304 خورشیدی است. از 85 نماینده حاضر در مجلس شورای ملی تنها پنج نفر به لایحه «خلع قاجار و انتقال اداره موقت کشور به آقای رضا خان پهلوی» رأی مخالف دادند و البته هر پنج نفر در زمره شاخص‌ترین نمایندگان بودند: دکترمحمد مصدق، سیدحسن مدرس، یحیی دولت‌آبادی، حسین علایی و سیدحسن تقی‌زاده.

ترکیب متنوع این جمع نشان می‌دهد ادعای مخالفت دکتر مصدق به خاطر نَسَب قاجاری خود او اتهامی بی‌پایه است؛ چرا که تصریح می‌کند: «در مملکت مشروطه رییس‌الوزرا مهم است نه پادشاه.» و نگران جمع قدرت در یک نفر و بازگشت به پیشامشروطه بود و با ادامه فعالیت رضاخان در مقام رییس‌الوزرا (نخست‌وزیر) هم مخالف نبود.

شگفتا که دکتر مصدق هم خیر پدر را می‌خواست و هم پسر را و به هر دو توصیه کرد از تمرکز قدرت در شخص خود بپرهیزند و به نخست‌وزیران میدان دهند و هنگامی راز نصیحت او را دریافتند که دیر شده بود. رضاشاه دست‌به‌دامان محمدعلی فروغی شد ولی دیر شده بود و به تبعید رفت و 37سال بعد فرزند او محمدرضاشاه هم دست‌به‌دامان شاپور بختیار ولی این بار هم دیر شده بود.

متن کامل نطق مفصل دکتر محمد مصدق در صورتجلسه 211 مجلس آمده ولی به نقل از کانال شخصی آقای مرادی مراغه‌ای - تاریخ‌پژوه - جملات کلیدی را می‌آورم:

عنوان ماده واحده: «مجلس به خاطر سعادت ملت، خلع قاجار را اعلام و اداره موقت کشور را در محدوده قانون اساسی و قوانین نافذ به آقای رضاخان پهلوی منتقل می‌کند.»

مخالف / دکتر محمد مصدق:

«در مملکت مشروطه رییس‌الوزرا مهم است نه پادشاه. اگر ما قایل شویم که آقای رییس‌الوزرا پادشاه شوند آن وقت در کارهای مملکت هم دخالت کنند و همین آثاری که امروز از ایشان ترشح می‌کند در زمان سلطنت هم ترشح خواهد کرد. شاه هستند، رییس‌الوزرا هستند. فرمانده کل قوا هستند. بنده زیر بار این حرف‌ها نمی‌روم اگر حتی سرم را ببرند. آقای سیدیعقوب! شما مشروطه‌خواه بودید، شما آزادی‌خواه بودید. حالا عقیده شما این است که یک کسی در مملکت باشد که هم شاه باشد و هم رییس‌الوزرا و هم حاکم؟ پس خون این همه شهید راه آزادی بی‌خود ریخته شد؟»

این نکته هم افزودنی است که مصدق می‌دانست رضاخان دنبال پادشاهی نبود بلکه می‌خواست سلطنت را به جمهوری تبدیل کند و رفتارهای سلطانی مانند برگزاری جشن و راه‌انداختن حرمسرا از او سر نمی‌زد و در واقع دوست داشت مانند آتاتورک، رییس‌جمهوری شود اما مخالفت روحانیت و تلقی غیر دینی از جمهوری مانع شد و ایده سلطنت را دنبال کرد با این توجیه که تاج از سر احمدشاه برنداشتم، تاج بر زمین افتاده بود و من بر سرم گذاشتم.

اگر شخصیت رضاخان اجرایی نبود و واقعا بر تخت سلطنت می‌نشست، مصدق مخالف نبود چون مشروطه‌خواه بود و بعدها نشان داد حتی به محمدرضاشاه هم وفادار است و قرآن مُهر کرد که در پی برانداختن سلطنت نیست و با دکتر فاطمی در جمهوری‌خواهی هم‌آوا نشد اما می‌دانست رضاخان به کار اجرایی و دخالت در همه امور علاقه دارد و از این رو اتفاقا دوست داشت به عنوان رییس‌الوزرا ادامه دهد.

در عمل اما کار رضاشاه به رغم خدمات گسترده عمرانی به جایی رسید که دستور بازداشت نخست‌وزیران خود را نیز صادر می‌کرد و به مرور اطراف او از رجال استخوان‌خُردکرده چنان خالی شد که رجبعلی منصور، نخست‌وزیر، نتوانست اهمیت هشدار انگلستان و روسیه در اخراج کارشناسان آلمانی را درک کند و او را برکنار و تبعید کردند و شاید همان روز تازه دریافت که مصدق 16 سال قبل خیر او را می‌خواسته است.»