هشدار داود اوغلو درباره خطرات دونالد ترامپ

به همین خاطر، انتقاد از نوع نگرش سیاسی او بالا گرفته و حالا بسیاری از اندیشمندان، تحلیلگران و رسانههای آمریکایی، اروپایی و آسیایی، در بیان دیدگاههای خود درباره سبک رهبری و مدل سیاسی ترامپ، او را به عنوان فردی قلمداد میکنند که تمام هنجارهای دیپلماتیک و آداب دنیای سیاست را کنار نهاده و به شکلی بیسابقه به نهاد سیاست و دیپلماسی، لطمه وارد کرده است.
احمد داود اوغلو، وزیر امور خارجه و نخست وزیر اسبق ترکیه، یکی از نویسندگانی است که در دو روز گذشته، نظرات انتقادی او درباره ترامپ، توجه بسیاری از رسانهها و اندیشکدهها را به سوی خود جلب کرده است.
او به تازگی در پایگاه اینترنتی انگلیسی زبان «Project Syndicat»، مقالهای منتشر کرده و دیدگاههای خود درباره پیامدهای تصمیمات و رفتارهای سیاسی ترامپ برای کشورهای جهان را بیان کرده است.
اگر چه خود داود اوغلو نیز در مقام یک سیاستمدار و در عین حال به عنوان یک نظریهپرداز سیاسی، گاهی درباره نقش منطقهای ترکیه دچار بزرگ نمایی و سوگیری میشود، اما با این حال، مرور مقاله او از این نظر مفید است که نشان دهنده شکاف و اختلاف سیاسی در ترکیه در مورد سیاستهای آمریکا است.
در شرایطی که حزب عدالت و توسعه، عملاً با سیاست و مشی ترامپ همراه و همسو شده، بسیاری از سیاستمداران آنکارا همچون اوزگور اوزل رهبر حزب جمهوری خلق، احمد داود اوغلو رهبر حزب آینده و علی باباجان رهبر حزب جهش و دموکراسی، انتقاداتی جدی از رویکرد ترامپ دارند.
مطالب داود اوغلو درباره ترامپ را با هم مرور میکنیم:
ترامپ و مقابله با نظم جهانی
عکس مشهور دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا که در جلسه اخیر کاخ سفید در مورد جنگ اوکراین در حال گفتگو و اظهار نظر بود، تصویری مهم و قابل توجه بود. آن شکل ویژه نشستن ترامپ پشت میز و رفتار قاطعانه او و جمع شدن رهبران اروپایی دور میز کارش که مانند بچه مدرسهایها او را نگاه میکردند، گویاتر از هزار متن و بیانیه است. همین یک عکس کافی بود تا جهانیان بفهمند که دستور کار سیاست خارجی او چیست و چه در سر دارد.
نمی توان این واقعیت را انکار کرد که ترامپ در آن عکس و دیدار با مقامات اروپایی، به دنبال نمادها و نشانه شناسی سیاسی بود و چیدمان آن صحنه، بیمعنی و تصادفی نبود. ترامپ با نادیده گرفتن موازنه بین اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل، کاری بیش از زیر پا گذاشتن پروتکل دیپلماتیک انجام داد. او همچنین به روسیه و چین نشان داد که در مورد مسائل مربوط به اروپا، تنها باید با او مذاکره کرد.
درست هفت ماه از دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ سپری شده و او جهان را طوری اداره میکند که گویی هیچ نوع قید و بند و قوانین مشترک یا هنجارهای تثبیتشده وجود ندارد و کل دنیا، یک شرکت خصوصی است که مدیریت آن به ترامپ سپرده شده! گویی آن دفتر بیضیشکل در کاخ سفید، دفتر مدیرعامل است و سایر رهبران جهان کارمندان هستند و تمام ضوابط و قواعد چند صد ساله به آسانی کنار نهاده شدهاند!
ترامپ به دنبال یک نظم جهانی مبتنی بر پیروزی و تبعیت است، نه مشارکت. البته رفتار رهبران اروپایی در طول جلسه نیز این هدف را تأیید میکند. تصور اینکه وینستون چرچیل و شارل دوگل - یا حتی آنگلا مرکل - ساکت بنشینند در حالی که ترامپ با آنها به عنوان زیردست رفتار میکند، دشوار است. اما اروپای امروز که تحت لوای سیاستهای پوپولیستی تکهتکه شده و رهبری استراتژیک ندارد، منفعل است و حاضر نیست به عنوان یک قدرت جهانی در برابر ترامپ، قدرت و ارادهای از خود نشان دهد.
نکته مهم این است که رویکرد ترامپ به پیمان نظامی ناتو نیز از همین منطق پیروی میکند. تلاش او برای تبدیل این اتحاد به یک ابزار استراتژیک با محوریت آمریکا، به ویژه در بحبوحه جنگ روسیه و اوکراین خطرناک است.
در گذشته، ناتو با تعامل همزمان با روسیه و اوکراین از طریق مکانیسمهایی مانند شورای ناتو - روسیه و کمیسیون ناتو - اوکراین، ثبات نسبی را حفظ میکرد. این کانالهای موازی به ایجاد نوعی موازنه و تعادل شکننده بین گفتگو و بازدارندگی کمک میکردند. ولی حالا، سیاستهای ترامپ آن موازنه را در معرض خطر قرار داده است.
کدام کشورها غایب بودند؟
یکی دیگر از نکات مهم در مورد نشست ترامپ و رهبران اروپایی، این است: کشورهایی که بیشترین آسیب را از درگیری روسیه و اوکراین متحمل شدند، در آن نشست حضور نداشتند: جایی برای ترکیه، لهستان، نروژ، سوئد و کشورهای حوزه دریای سیاه و بالتیک، در نظر گرفته نشده بود. حذف این کشورهای خط مقدم، اصل اساسی امنیت جمعی ناتو را تضعیف میکند و انسجام استراتژیک این اتحاد را از بین میبرد.
البته پیامدهای این امر برای ترکیه میتواند بسیار گسترده باشد. چرا که ترکیه، پس از آمریکا، دارای دومین ارتش بزرگ ناتو است و نقش مهم کشورمان در دریای سیاه، قفقاز و اوراسیا، غیرقابل انکار است. با این حال، در دوران ترامپ، ترکیه به جای یک متحد استراتژیک به یک ناظر حاشیهای تبدیل شده و میزبانی برخی جلسات محدود را بر عهده میگیرد.
ترکیه به طور آشکار از گفتگوهای مربوط به اوکراین کنار گذاشته شد و هیچ گزارش مستقیمی از ترامپ، دریافت نکرد. در عوض، به طور غیرمستقیم از طریق مارک روته دبیرکل ناتو، در جریان محتوای گفتگوها قرار گرفت. البته یادمان باشد، ترکیه نه فقط از گفتگوهای اوکراین، بلکه از اجلاس اخیر آذربایجان و ارمنستان نیز کنار گذاشته شد.
باید به این واقعیت اشاره کنیم که تنزل جایگاه ترکیه نشان دهنده یک اشتباه محاسباتی استراتژیک عمیق است. پس از اجلاس واشنگتن، امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه، اعلام کرد که نقش ترکیه در ارائه ضمانتهای امنیتی ملموس به اوکراین «حیاتی» خواهد بود.
در نگاه اول، ممکن است این تعارفات او مانند تعریف و تمجید به نظر برسد. ولی در واقع، نشان دهنده احیای تفکر نگرانکننده دوران جنگ سرد است که قائل به دیدگاه استراتژیک یا ظرفیت تصمیمگیری نبود و فقط از این منظر مورد توجه قرار میگرفت که ارتش پرجمعیتی دارد.
این یعنی همان نقش قدیمی و حاشیهای که ترکیه در اوایل دهه 1950 در جنگ کره ایفا کرد. یعنی یک تأمینکننده امنیت خط مقدم که میجنگد ولی از گفتگوهای مهم و آینده ساز، کنار گذاشته شده است.
امروز، ترکیه بار دیگر خود را در موقعیتی میبیند که اساساً طرف مشورت نیست و حتی در مورد مسائلی که برای منافع ملی آنکارا اهمیت حیاتی دارند، نظرات کشورمان را جویا نمیشوند ولی انتظار دارند که یک ابزار برای اجرای تصمیمات آنها باشیم.
من در کتاب «عمق استراتژیک» که در سال 2001 نوشتم، این موضوع را شرح دادم و بعداً به عنوان وزیر امور خارجه و نخست وزیر ترکیه با این طرز فکر منسوخ مقابله کردم.
این نشان دهنده یک نابینایی استراتژیک مداوم در میان سیاستگذاران آمریکایی و اروپایی است که هیچکدام از مقامات ترکیه، نباید آن را تحمل کنند و نباید اجازه دهند که چنین برخوردی، عادی تلقی شود.
رهبران غربی باید این توهم را کنار بگذارند که ترکیه یک دولت - ملت نوپا است که میتوان با تعریف و تمجید، غرور شکستهاش را تسکین داد. ترکیه، کشوری تازه وارد نیست. این کشور یک قدرت منطقهای باتجربه و از نظر استراتژیک بالغ است. یک بازیگر تمدنی است که مدتها به شکلگیری اروپا و نظم جهانی کمک کرده است. اگر قرار باشد ترکیه را فقط به عنوان منبع تامین نفرات نظامی نگاه کنند، این به معنای سوء تفاهم در درک ماهیت هویت استراتژیک ماست.
ترکیه نمیتواند منفعل بماند. برای جلوگیری از کنار گذاشته شدن، باید بازنگری استراتژیک را دنبال کند و با سه گام فوری شروع کند: اول، باید با آغاز مذاکرات با سایر اعضایی که از اجلاس کاخ سفید در مورد اوکراین کنار گذاشته شدهاند، مانند لهستان، نروژ، سوئد و کشورهای بالتیک، بلوکی از کشورهای همفکر را در ناتو تشکیل دهد. با ایجاد یک انجمن جایگزین برای هماهنگی استراتژیک، میتواند تعادل بسیار مورد نیاز را به پویایی داخلی ناتو تزریق کند.
دوم، ترکیه باید پیشگام ایجاد یک چارچوب مشورتی باشد که کشورهای حاشیه دریای سیاه مانند رومانی، بلغارستان، گرجستان و مولداوی را گردهم بیاورد و در عین حال ارتباط مستقیم با اوکراین و روسیه را تقویت کند.
احیای ابتکاراتی مانند نیروی دریایی دریای سیاه (BLACKSEAFOR) و همکاری اقتصادی دریای سیاه (BSEC) - نهادهایی که زمانی ثبات پس از جنگ سرد را تثبیت میکردند - میتواند گفتگوی سازندهای را بین همه بازیگران منطقهای، از جمله روسیه و اوکراین، تقویت کند.
سوم، ترکیه باید یک بار دیگر مرکزیت استراتژیک خود را بازیابد و برای آمریکا و اتحادیه اروپا روشن کند که یک پایگاه منفعل خاورمیانهای نیست، بلکه یک قدرت بزرگ اوراسیا است. این امر مستلزم یک موضع دیپلماتیک بسیار قاطعانهتر است.
آن عکس در آن اتاق بیضی شکل در کنار رهبران اروپایی، فقط یک عکس یادگاری نبود. تصویری از خلاء رهبری اروپا، عدم تعادل داخلی ناتو و به حاشیه رانده شدن ترکیه بود.

