پنج‌شنبه 8 آذر 1403

وطن در سوگ این مرد

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
وطن در سوگ این مرد

تهران - ایرنا - فارغ از هر تعارف و اغراقی، سردار سلیمانی از معدود افرادی است که موفق به کسب محبوبیتی مثال‌زدنی میان همه احزاب و قشرهای اجتماعی شد. شاید مهم‌ترین دلیل این محبوبیت در صداقتی باشد که طی بیست سال رزمندگی در دفاع از این مرز و بوم نشان داد.

در گزیده ای از یادداشت روزنامه ایران به قلم اهالی فرهنگ، سیاست،‌می خوانیم:

فرزند شایسته ایران

محمود دولت آبادی نویسنده به پا گر خلد خاری آسان برآید چه سازم به خاری که در دل نشیند! ازلحظه ای که خبر فاجعه ترور سردار قاسم سلیمانی را شنیدم، مفهوم این عبارات بالا ذهنم را رها نمی کند: چه سازم به خاری که در دل نشیند؟ و ازخود می پرسم آیا این است سرنوشت همه فرزندان شایسته این آب و خاک، با هر اندیشه و هرگرایشی؟ انهدام؟ باری... ایران باردیگر یکی ازفرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد. شخصیتی که سدی سترگ در برابر خون آشامان داعش برآورد و مرزهای کشور ما را از نکبت حضور آنان ایمن داشت. من نیز در اندوه عمیق ازدست دادن آن انسانی که شخصا دورادور دوست می داشتمش، سوگوارم. بیست سال رزمندگی صادقانه فریدون مجلسی مترجم و فعال سیاسی بی‌شک، سردار سلیمانی یکی از دلاورترین و تواناترین سربازان وطن در حراست از سرزمینمان بود، شایستگی او در مسیری که به آن قدم نهاده بود به حدی است که حتی کسانی که در تمام این سال‌ها در نقطه مقابلش ایستاده بودند هم قادر به کتمان شایستگی‌های سردار سلیمانی نبودند. افزون بر این، کاریزمای خاص وجودی و حتی ظاهر او به گونه‌ای بود که زیردستان و اطرافیانش را به فرمان‌برداری خودخواسته وامی‌داشت. جالب اینجاست که حتی افرادی که همفکر او نبودند، وقتی بحث سردار سلیمانی و کارهایش به میان می‌آمد در برابر مقام انسانی و جایگاهی که در بحث امنیت ملی کشورمان از آن خود کرده بود، سرتعظیم فرود می‌آوردند. نه تنها در روزگار فعلی که کشورمان با تحریم‌های سیاسی و اقتصادی متفاوت و گسترده روبه‌رو شده، بلکه در هر دوره و زمانه دیگری هم به وجود چنین افرادی نیاز داریم، سربازانی ملی که فارغ از تفکرات سیاسی و حزبی‌شان مورد احترام همه مردم باشند؛ به حق سردار سلیمانی از بهترین نمونه‌های چنین افرادی است. خدمات سردار سلیمانی به این مرز و بوم آن‌قدر مهم و بیشمار است که تنها نگاهی‌گذرا به کارنامه کاری‌اش کافی ست تا متوجه شویم چقدر در حفظ امنیت ملی کشورمان اثرگذار عمل کرده است. یکی از مهم‌ترین آنها که کمتر کسی از آن بی‌اطلاع است، مبارزاتی‌ست که برای سرکوب داعش و شکست آنان در تلاش برای ورود به کشورمان انجام داد. او در مبارزه با داعش دست به چنان اقدامات هوشمندانه‌ای زد که حتی آنهایی را که کمر به قتلش بسته بودند، با مبارزه خود همراه کرد. نه تنها ایران ما، بلکه همه کشورهای جهان برای دفاع از تمامیت ارضی خود به وجود چنین سربازان وفاداری نیاز دارند. امیدوارم دلاوری‌ها و وفاداری‌های افرادی همچون سردار سلیمانی بی‌نتیجه نماند و برقراری امنیتی همه‌جانبه را در این سرزمین شاهد باشیم؛ جهان برای حرکت به سوی آرامش به وجود چنین افرادی نیاز مبرم دارد. تبلور عینی تروریسم دولتی غلامحسین کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی اقدام اخیر امریکا در به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی تبلور عملی و عینی «تروریسم» دولتی و نمونه‌ای روشن از این پدیده در دنیای امروز است. نمونه‌ای که توسط بزرگترین مدعی حفظ قوانین بین‌المللی یعنی امریکا صورت گرفته و با هیچ قاعده حقوقی در عرصه بین‌الملل همخوانی ندارد. این اقدام از یک سو نقض حق حاکمیت یک کشور مستقل یعنی عراق بود و از سوی دیگر تروریسم عریان و بی‌پرده دولتی. بر همین اساس طرح ادعای حقوقی علیه این اقدام جنایتکارانه امریکا باید به سرعت در رأس اقدامات متقابل کشورمان قرار بگیرد و بر دستگاه دیپلماسی ایران این فرض واجب وجود دارد که با تمام قدرت و ظرفیت، این موضوع را دنبال کند. چرا که ترور سردار قاسم سلیمانی در واقع ترور حقانیت حقوقی - سیاسی - امنیتی جمهوری اسلامی ایران توسط امریکا بوده است. عمق و شدت تلخی خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی برای ملت ایران آنچنان روشن و واضح است که توضیح دادن آن بی نیاز از هرگونه زحمتی است. شهادت سردار سرافراز سپاه ایران، سپهبد حاج قاسم سلیمانی شایسته‌ترین عاقبت برای آن مرد خدا و سخت‌ترین آزمون برای ما ملت ایران است. اما تاریخ برای ما گواهی می‌دهد که خون هیچ شهیدی بر خاک ریخته نشد مگر اینکه ثمره‌ای شیرین و پربرکت برای انسانیت و حقانیت مظلومان در پی داشته باشد. در این موضوع نمی‌توان شکی داشت که اقدام نابخردانه و جنایتکارانه امریکا نه تنها سرآغاز فصلی جدید از تحولات در خاورمیانه است بلکه نقطه عطفی در شروع یک دور تحول مثبت برای مواضع و وضعیت ایران خواهد بود. مهم‌ترین این تحولات اما نه تحولی نظامی است و نه سیاسی، بلکه ورود به وضعیتی اجتماعی است که بارقه‌های آن از همان ساعات اولیه خبر شهادت سردار سلیمانی بروز پیدا کرد و بعید است براحتی فروکش کند. قاسم سلیمانی دیروز به شکل کاملا خودجوش و برآمده از کف جامعه و در کوتاه‌ترین زمان ممکن تبدیل به عامل همبستگی و اتحاد ایرانیان شد. همگان شاهد بودند که گروه‌ها و طیف‌های مختلف سیاسی - اجتماعی چگونه در مواجهه با رویداد رخ داده، هم نظر و دارای دیدگاه مشترک بودند. این اتحاد درست همان ثمره خون شهید سلیمانی است که اکنون در عالی‌ترین درجه خود در کشور ما نمود پیدا کرده و در روزهای آتی نیز به طور قطع صحنه‌هایی بی‌نظیر خواهد ساخت. آن هم درست در برهه‌ای از تاریخ که به نظر می‌رسید جامعه ایرانی سخت نیازمند وحدتی همه‌جانبه و گسترده است. از این منظر شهادت این سردار سرافراز را باید هدیه‌ای به ملت ایران دانست. نکته مهم اما حفاظت و مراقبت هوشمندانه از این هدیه غیبی است. در واقع همانقدر که اقدامات سست کننده امنیت ما در مرزهای کشور و دستاوردهایمان در مبارزه با تروریسم را باید هدر دادن خون پاک شهید سلیمانی دانست، از بین بردن وحدت ایجاد شده به هر بهانه‌ای نیز به مثابه هدر دادن ارزش و ثمرات این شهادت است. ابعاد زیست سیاسی - اجتماعی سردار سلیمانی در لباس نظامی همواره حائز دو ویژگی بود؛ اهتمام کامل به حفظ امنیت و اقتدار کشور در کنار تعامل و تکیه بر فصل مشترک‌های اعتقادی با گروه‌های درون نظام. به نحوی که وی در داخل مورد اعتماد قلبی اکثر گروه‌های سیاسی و اجتماعی قرار داشت. توجه به همین دو ویژگی که وی را تبدیل به فردی متمایز در نظام کرده بود، می‌تواند در شرایط کنونی راهگشای بسیاری از مشکلات ما برای رسیدن به شرایط بهتر باشد. ترور تکمیل کننده تحریم محمدرضا باهنر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام رهبر معظم انقلاب در تبیین دلایل حمله تروریستی امریکایی‌ها به پایگاه‌های بسیج مردمی «حشدالشعبی» عراق به درستی فرمودند که آنها انتقام داعش را از بسیج مردمی عراق گرفتند. امریکایی‌ها که به اعتراف صریح هیلاری کلینتون در جریان رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری امریکا مبدع داعش بوده‌اند، حالا به سراغ ترور کسانی رفته اند که مهم‌ترین نقش را در مبارزه با این گروه تروریستی داشتند و در حقیقت در خط مقدم جبهه علیه تروریست‌ها بودند. حالا امریکایی‌ها جنایت خود را توسعه داده و سردار رشید قاسم سلیمانی و سرباز ولایت را هدف ترور کور خود قرار داده‌اند. بدون تردید واهمه اصلی آنها از نقش‌آفرینی ایران در منطقه و تأثیرگذاری بی بدیل شهید سلیمانی بر تحولات گفتمانی منطقه است و اینکه همه هزینه‌های امریکایی‌ها از عراق گرفته تا افغانستان، آورده مورد نظر آنها را همراه نداشته و در حقیقت دستاورد آنها از این همه هزینه یک نفرت پایان ناپذیر ملت‌ها از سیاست‌های مخرب امریکایی‌هاست. آنچه در نقطه مقابلش جمهوری اسلامی ایران و جریان مقاومت قرار گرفته که حالا با امتحان‌های متعددی که پس داده‌اند محبوب قلب‌های مردمی شده‌اند. دونالد ترامپ اوج تروریست بودن خود را به رخ کشیده و نشان داده همه تبلیغات و ادعاهای واهی آنها برای مبارزه با تروریسم چیزی نیست جز پیشبرد سیاست‌های خصمانه کاخ سفید به قیمت خونریزی و آوارگی و تخریب زیرساخت‌های کشورهای مسلمان در منطقه. ترامپ شاید تصور کرده که با ترور فرمانده عزیز سپاه قدس، جریان مقاومت را از کار خواهد انداخت و نقطه پایانی خواهد گذاشت بر گفتمان ضد امریکایی در منطقه. غافل از اینکه حالا ملت‌ها با عیان شدن صحنه واقعی منطقه و جهان بیدارتر شده و دیگر فریب ادعاهای مبدعان و حامیان تروریست‌ها و بدخواهان کشورهای اسلامی را نخواهند خورد. مضاف بر اینکه رهبر معظم انقلاب هم هنوز پیکر فرمانده رشید اسلام و این فرزند محبوب ایرانی‌ها به میهن بازنگشته، جانشین آن شهید عزیز را انتخاب کرده‌اند و این پیام را به تروریست‌های امریکایی داده‌اند که مقاومت در برابر زیاده‌خواهی‌های امریکایی‌ها و بدخواهان کشورها و ملت‌های اسلامی نقطه پایانی ندارد. سردار سلیمانی اگر چه نقش غیر قابل انکاری در رشد و تنومندسازی درخت مقاومت داشتند اما مسیری را هموار کرده‌اند که طی طریق در آن منحصر و محدود به افراد نیست. در میانه این اقدامات تروریستی یکبار دیگر ثابت شد که دونالد ترامپ و همکاران او در دولت امریکا نه تنها با نظام جمهوری اسلامی ایران و نهضت مقاومت که با کل مردم ایران هم خصومت دارد. بر اساس نظرسنجی‌های متعدد سردار سلیمانی چهره‌ای بود که اعتماد و دوستی ایرانیان با هر گرایش فکری و سیاسی را جلب کرده بود. مرد بی ادعایی که رسالت و وظیفه خود را تأمین منافع ملی و دفاع از مقاومت به دور از دعواهای سیاسی و جناحی تشخیص داده بود و در مسیر سربازی ولایت و توانمندسازی ایران اسلامی سر از پا نمی‌شناخت. بی دلیل نیست که همه جناح‌های سیاسی اعم از اصلاح‌طلب و اصولگرا و اعتدالی و... او را می ستودند و حالا همه در غم فراق او عزادار شده‌اند. امریکا با ترور حاج قاسم سلیمانی نه تنها حمایت خود از تروریست‌ها را اعلام کرد که عملا دست به ترور زد و نشان داد که دشمنی او محدود به نظام نیست و اساسا در نظر آنها نظام و ملت تفاوتی ندارند. ترور تکمیل کننده تحریم شد و کارنامه سیاه مستأجران کاخ سفید را تیره‌تر کرد. روح ملکوتی امام راحل عظیم الشأن شاد که فرمودند: شهادت هنر مردان خداست و امروز حاج قاسم سلیمانی هنرمندانه و عاشقانه در آغوش همرزمان شهیدش و سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) آرام گرفت. اشتباه بزرگ امریکا امیر موسوی کارشناس مسائل منطقه به شهادت رساندن سردار شهید قاسم سلیمانی توسط امریکا را بدون تردید باید یکی از محاسبه نشده‌ترین رفتارهای این کشور در عرصه بین‌الملل طی دهه‌های اخیر دانست. امریکا در دو رفتار رادیکال علیه ایران طی ماه‌های گذشته، دو بار مرزهای حقوقی و عرفی روابط بین‌الملل را به صورتی رد کرد که در تاریخ مدرن دنیا سابقه نداشته است؛ بار اول تروریست اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان بخشی از نیروی نظامی رسمی یک کشور و بار دوم هدف قرار دادن سردار قاسم سلیمانی، به عنوان یک نظامی بلندپایه از کشوری که با امریکا مشغول نبرد مستقیم نظامی نیست. این دو اقدام و قانون‌شکنی واضح باید به مثابه زنگ خطری بلند در فضای حقوق و روابط الملل به شمار بیاید که تکرار آن می‌تواند تمام شالوده‌های عرفی و قانونی مناسبات بین‌المللی را به شکلی منفی و مخرب متحول کند. از منظر بین‌المللی جدا از نگرانی نسبت به افزایش تنش در منطقه، این رفتار امریکایی‌ها افزایش نگرانی از بی معنا شدن، بی اثر شدن و سست شدن قواعد معمول سیاسی و حتی نظامی را بشدت افزایش می‌دهد. اما اینکه امریکا نفر اول مبارزه با تروریسم در منطقه خاورمیانه را به اعتراف خود سردمداران کاخ سفید با توسل به شیوه «ترور» حذف می‌کند خودش بهترین گواه بر تناقض‌آمیز بودن رفتارهای این کشور است. در واقع پیشتر هم بارها نشانه‌های مشهودی از تناقض بین رفتار و گفتار امریکا در مسأله مبارزه با تروریسم نمود پیدا کرده بود اما اکنون کسی نمی‌تواند کتمان کند که نحوه شهادت سردار قاسم سلیمانی پر فروغ‌ترین نشانه این تناقض است. امریکایی‌ها از این پس باید مکررا به پاسخ این سؤال بیندیشند که چطور باید حذف نفر اول مبارزه با تروریسم در منطقه توسط آنها، با توسل به شیوه ترور را با مبارزه مورد ادعایشان با تروریسم جمع بست و دچار تناقض نشد؟ اما از منظری دیگر با توجه به تحولات ماه‌های اخیر به نظر می‌رسد که این اقدام محاسبه نشده امریکایی‌ها ناشی از فشار به آنها در خاورمیانه و عدم توفیق‌های مکرر آنها در این میدان بوده است. مسائلی چون حمله به پایگاه k1 و یا یورش معترضان عراقی به سفارت امریکا در این کشور و شکستن هیمنه دومین سفارتخانه بزرگ امریکا در دنیا از جمله مهم‌ترین دلایل بر هم خوردن تمرکز سردمداران کاخ سفید برای دست زدن به چنین اقدامی بوده است. اما در لایه‌های عمیق‌تر و کمتر دیده شده ماجرا باید نقش مسائل دیگری را تحلیل و بررسی کرد. از جمله مهم‌ترین آنها مانور مشترک نیروهای نظامی ایران، روسیه و چین در آب‌های دریای عمان است که در واقع پیامی بود مبتنی بر تشکیل یک ائتلاف جدید نظامی و البته پر قدرت در آب‌های منطقه؛ آب‌هایی که تسلط بر آنها همواره برای امریکایی‌ها اهمیت استراتژیک داشت. امریکا که میدان مبارزه در کشورهای منطقه را به وضوح واگذار کرده و عمدتا در باتلاق چسبنده و مرگ‌آوری از تحولات فرو رفته بود، اکنون در مواجهه با این مانور و ائتلاف جدید موقعیت خود را بیشتر در معرض تهدید و خطر می‌بیند و به نظر می‌رسد همین دست موضوعات است که تمرکز امریکا برای محاسبه منطقی رفتارهایش را بر هم زده و آنها را به سمت اقداماتی جنایتکارانه چون «ترور» سردار شهید حاج قاسم سلیمانی کشانده است. امریکا با این ترور بازی خطرناکی را آغاز کرد که پیام آن چندان قابل پیش‌بینی نیست. برای قاسم سلیمانی علی ربیعی دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت بامداد جمعه دستگاه ترور دولتی ایالات متحده امریکا فرمان شهادت حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی عراق و چندین فرمانده محور مقاومت را صادر کرد. اقدامی مغایر تمام موازین و حقوق بین‌الملل که آشکارا یک دولت را صادرکننده و مجری فرمانی تروریستی معرفی می‌کند. اقدام تروریستی دولت امریکا اما حمله به یک نماد بود؛ نشانه گرفتن یک هدف که فراتر از ترور فرماندهان نظامی، مقابله با یک سرمایه ملی و چهره منطقه‌ای بود؛ رویارویی آشکار با جریان ضد ترور و امنیت ساز در جهان اسلام که ورای مرزهای جغرافیایی و حتی مذهبی حول یک مفهوم والا گرد آمده‌اند و محور مقاومت را شکل داده‌اند؛ مقاومت علیه بنیادگرایی، ترور و تجاوز. اسم قاسم سلیمانی سال‌هاست که به یک مفهوم پرمعنی و غنی تبدیل شده است. بی‌تردید حاج قاسم سرمایه نمادین و امیدبخشی برای کشورهایی بود که در ناامنی و ناآرامی می‌سوختند. به همین نسبت او سرمایه‌ای نمادین برای همه ایرانیان بود و سنجش‌های مختلف نشان می‌داد از محبوبیت بالایی در بین مردم ایران برخوردار است. سلیمانی در میان گروه‌های اجتماعی و بخشی از ایرانیان داخل و حتی خارج از کشور که با ارزش‌های رسمی زاویه دارند، یک نماد ملی دوست داشتنی محسوب می‌شود که به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و سابقه مبارزاتی‌اش تبدیل به چهره‌ای کاریزماتیک شده است. بسیجیانی که به جبهه‌ها می‌رفتند از شرق تا جنوب و غرب اسم سلیمانی جوان را می‌شنیدند؛ سردار همیشه رزمنده‌ای که سمبل فداکاری ایرانی بود و از جبهه و جهاد برای خود هیچ توشه‌ای جز رضایت خدا نیندوخت و برای عزت و عظمت و امنیت ایران هیچ گاه در لوای سردار سابق پی مقام و مکنت نرفت. جان در کف گرفت و علیه عناصر امنیت‌زدایی که ایران و منطقه را تهدید می‌کرد ایستاد. ملاک او امام و رهبری بود و مردم؛ یگانه هدفش تأمین منافع ملی بود و حفظ غرور ایرانی و این اقتدار خود هدفی بود که امریکایی‌ها نشانه گرفتند. توئیت رئیس جمهور امریکا نشان می‌دهد که او پایگاه اجتماعی و ملی سردار سلیمانی را هدف گرفته و حملات تبلیغاتی‌شان را پس از شهادت او نیز ادامه دادند که از واکنش عاطفی و همبستگی ملی ایرانیان هراسناک شده‌اند. حمله شبانه و بزدلانه امریکایی‌ها در هدف گرفتن سردار سلیمانی، ارزش عملیاتی چندانی ندارد. برخلاف تبلیغات آنها شهید سلیمانی براحتی و آزادانه در عراق تردد می‌کرد. برخلاف مقامات امریکایی که دزدانه وارد کشوری می‌شوند که اشغالش کردند. امریکا پس از حضور عرب افغان‌ها در افغانستان سیاستی را اتخاذ کرد که در عمل حمایت و استفاده ابزاری از نحله‌های بعدی عرب افغان‌ها مثل القاعده و داعش را ادامه دهد. آنها در ماجرای 11 سپتامبر هم نخواستند بپذیرند که این عملیات زاییده سیاست‌های اطلاعاتی خود آنها بود. بدون تردید امریکا هیچ گاه قصد نداشت داعش به طور کامل از منطقه پاکسازی شود و به آن به عنوان یک اهرم فشار و بازی در منطقه نیاز داشت. قاسم سلیمانی نماد عقب‌نشینی داعش در منطقه بود. این عملیات پیوند امریکا و داعش را نشان داد. انتقامی بود که باید از نیروی بازدارنده داعش در منطقه گرفته می‌شد و اجرای آن محصول همکاری سه نیروی ثبات‌زدای منطقه (داعش، سیا و موساد) بود. تناقض رفتاری امریکا در مقابله با داعش و سپس دست زدن به ترور بزرگترین دشمن داعش در اینجا نمایان می‌شود و البته یک تناقض و دروغ دیگر دولتمردان فعلی کاخ سفید را هم عیان کرد. ترامپ در ادعای اینکه به دنبال جنگ نیست نیز به مردم امریکا دروغ گفته است. او برای «یک مشت رأی» و رهانیدن از استیضاح و نجات اعتبار مخدوش شده خود حاضر است دستور یک ترور دولتی را صادر کند. او برای منافع شخصی خود ابایی ندارد از اینکه پایه‌های امنیت منطقه را سست کند؛ حال یک روز با خروج از برجام و دیگر روز با ترور قاسم سلیمانی. این اقدامات اما چهره واقعی امریکا را برای نسلی که کودتای 28 مرداد و حمایت از دیکتاتوری شاه و قتل‌عام‌های منطقه‌ای و... را ندیده، نشان می‌دهد که چگونه در ساخت قدرت امریکا منافع جهانی و منطقه‌ای برای مصالح یک فرد می‌تواند به خطر بیفتد. این درحالی است که سیاست جمهوری اسلامی، صلح و فراخواندن کشورهای منطقه به امنیت درونزا و پایدار با تشریک مساعی آنهاست. امریکا حتی صلح و امنیت بر منطقه را نیز هدف گرفت. ما البته با این ترورها بیگانه نیستیم؛ از ابتدای پیروزی انقلاب قربانی تروریسم کور فرقه‌ای و دولتی بودیم. امروز بی اختیار یاد سال 60 افتادم؛ ترور بهشتی و 72 تن از یارانش و رجایی و باهنر. اینکه چگونه این ترورها و خون‌ها یک انسجام داخلی بزرگ را ایجاد کرد و خون پاک آنان باعث شناخت عمیق حقانیت شد. این بار هم خون سلیمانی منجر به یک شناخت و بینش عمیق خواهد شد. ایرانی‌ها را منسجم‌تر خواهد کرد. صداهای ناموزون اختلاف در صدای مظلومیت سلیمانی شنیده نخواهد شد. امروز همه ایرانیان و آزادیخواهان منطقه یکصدا با محکومیت این ترور، با همبستگی بیشتر در تدارک مقابله با سیاست‌های تخریبگر و تروریست‌پرور کاخ سفید خواهند بود.

منبع: روزنامه ایران *س_برچسب‌ها_س* *س_پرونده خبری_س*