پهلوی دوم و نمایشهای عامهپسند / «کاسه داغتر از آش» اصلاحات در ایران!
همین دیروز | گروه تاریخ خبرگزاری فارس امین رحیمی: ماجرا از آنجا شروع شد که «جان اف کندی» به حاکمان کشورهای طرفدار آمریکا گیر داده بود که باید اصلاحات بزرگ اجتماعی و سیاسی انجام دهید تا جلوی انقلابهای کمونیستی گرفته شود؛ آنموقع دوره جنگ سرد بود و آمریکا از گسترش ایدههای شوروی کمونیستی میترسید. پهلوی دوم هم بررسی کرده بود که چهجور اصلاحاتی انجام دهد که قدرت خودش و منافع اطرافیانش لطمه نبیند و به فکرش رسیده بود که بخش کشاورزی ایران را با اجرای برنامه اصلاحات ارضی دگرگون کند.
اصلاحات ارضی ایدهای بود که از قبل وجود داشت و طبق آن اراضی ملاکان بزرگ بین کشاورزان و اهالی روستاها تقسیم میشد و البته این ایده خیلی در میان عوام طرفدار داشت چون به نظر میرسید نوعی عدالت اجتماعی را برقرار میکند و نظام ارباب رعیتی را برمیاندازد و این حرفها.
آمریکاییها هم طرفدار این ایده بودند و اصلا پشت ماجرا بودند و «علی امینی» را در ایران به نخستوزیری رسانده بودند تا همین ایده را اجرا کند. پهلوی دوم هم برای اینکه عریضه خالی نباشد بهابتکار خودش چند اصل دیگر به این اصلاحات ارضی اضافه کرد و نامش را گذاشت «انقلاب سفید»؛ یعنی انقلاب صلحآمیز و بدون خونریزی.
روز 19 دی سال 1341 هم رفت در کنگره ملی دهقانان که متشکل از حدود 4 هزار نماینده تعاونیهای روستایی سراسر ایران بود و اعلام کرد که نظم نوینی حاکم خواهد شد. «اسدالله علم»، نخستوزیر وقت هم همانجا پشت تریبون رفت و خوشرقصی کرد و گفت: «شاید هنوز عدهای از هموطنان عزیز به عظمت امروز چنان که باید و شاید توجه نکرده باشند. اکنون شما نهتنها از قیود بیحدوحصر و بیانتهایی خلاصی یافتهاید بلکه امروز به همت شاهنشاه خود زندگی از سر میگیرید»!
«حسن ارسنجانی»؛ وزیر کشاورزی دوره پهلوی و بانی اصلی طرح اصلاحات ارضی
«کندی» تبریک گفت
در انقلاب سفید علاوه بر اصلاحات ارضی 5 اصل دیگر از جمله فروش سهام کارخانههای دولتی برای پرداخت بهای اراضی به مالکان بزرگ و همچنین ایجاد سپاه دانش و اصلاح قانون انتخابات مطرح شد و این اصول چند هفته بعد به رفراندوم هم گذاشته شد و گفتند که رأی آورد و اینطوری شد که: «کندی بلافاصله این پیروزی را به محمدرضا پهلوی تبریک گفت. سفیر انگلیس هم مراتب رضایتمندی ملکه انگلیس را به اسدالله علم اعلام داشت».
بعدها اصول دیگری به انقلاب سفید اضافه شد و پهلوی دوم حدود یک دهه با این برنامه عامهپسند پز میداد و مدتهای طولانی رسانهها و مقامات دولتی گوش همه را کر کردند آنقدر که از انقلاب سفید گفتند و تعریف کردند و حرفهایی در این حد هم مطرح شد که «چنین کاری در تاریخ 2500 ساله ایران بیسابقه است» و «عدالت اجتماعی عظیم است» و «حیات تازهای به کالبد میلیونها ایرانی میدمد».
همان ابتدای کار، گروههایی هم بودند که مخالف بودند از جمله روحانیون و از همه مهمتر امام خمینی (ره). برخی گروههای ملیگرا و هر کسی هم که دانش و بینش داشت و هشیار بود با این طرح مخالف بود و البته کار گروههایی از مخالفان به حبس کشید. گوش پهلوی دوم هم به این حرفها بدهکار نبود و نهادهایی درست کرد برای پیشبرد اصول انقلاب سفید که بعدها هر کدام افتاد دست یکی از افراد خاندان پهلوی و بودجههای کلان میآمد و میرفت و نمایشهای بزرگ اجرا میشد تا اینکه بالاخره زمینهای چند هزار روستا تقسیم شد و اسناد مالکیت را دادند دست کشاورزان و مکافات شروع شد.
«علی امینی» نخستوزیر دوره پهلوی که طرفدار و بانی اصلاحات ارضی بود از اجرای آن ناراضی بود و میگفت: «این یک مسئله ساده نیست»
کوششهای مضحک!
مخالفان اصلاحات ارضی میگفتند کشاورزی اصول و قواعدی دارد و علاوهبر زمین به سرمایه و ابزارآلات و کارگر و آب و... نیاز دارد و نمیتوان همینطوری یک نظام کشاورزی را دگرگون کرد و مالکیتها را تغییر داد و انتظار داشت کارها پیش برود و دهقانان فقیر هم پولدار بشوند؛ یعنی حسابوکتاب مفصلی و برنامه بلندمدتی لازم است و با این روش تبلیغاتی و نادرست کاری پیش نمیرود.
جالب اینکه «علی امینی» هم که خودش طرفدار و مبلغ اصلاحات ارضی بود و در تدوین اصول آن نقش مؤثر داشت از شیوه انجام کار ناراضی بود و میگفت: «اصلاحات ارضی باید باشد؛ اصلاحات ارضی جدی، نه کوششهای مضحک فعلی. مسئله باید بهطور کامل مورد مطالعه قرار گیرد. این یک مسئله ساده نیست. مشکلات مکانیزهکردن، تأمین آب و توانایی کشاورزان ایرانی باید در نظر آورده شوند». البته ناگفته نماند این وسط هر کسی زورش رسید زمینهایش را نداد و برخی ملاکان بزرگ هم که در میان نمایندگان مجلس و مقامات دولتی و اطرافیان خاندان پهلوی آشنا و پارتی داشتند زمینهایشان را ندادند.
بالاخره هر جوری که بود نمایش بزرگ اجرا شد و نمایندگان دهقانان با شوق زیاد و دعاکنان آمدند و سندهای زمینها را از پهلوی دوم گرفتند و رفتند و بهگواهی اسناد باقیمانده از این طرح: «یک میلیون و 850 هزار نفر یعنی 65 درصد کسانی که زمین دریافت کردند زمینهایشان کوچکتر از 5 هکتار بود و در واقع اغلبشان زمینهای 2 هکتاری گرفتند... در حالی که هر خانوار برای تأمین معیشت و کشت و زرع بهصرفه به زمینی حداقل 7 هکتاری نیاز داشت... بیش از یک میلیون نفر هم بیزمین ماندند».
توزیع اسناد مالکیت اراضی میان دهقانان، در زمان خودش هم نمایشی عجیب و البته تکراری بود
ما نمیتوانیم!
یک مدتی که گذشت مشکلات شروع شد و وضعیت کشاورزی در ایران آشفته شد و بسیاری از ملاکان بزرگ کلا از کشت و زرع منصرف شدند و ملاکان تازه هم زمین کافی نداشتند و مشکل آب و تهیه ابزار کشاورزی و سم و کود و آفتکش داشتند و در نهایت بسیاری ترجیح دادند که زمینهای کوچکشان را دوباره به قیمت ارزان به ملاکان ثروتمند بفروشند.
بدتر اینکه دولت پهلوی هم پریده بود وسط ماجرای کشاورزان و ملاکان و دخالت میکرد و برخی اراضی را هم به شرکتهای کشت و زرع خارجی واگذار میکرد تا کشاورزی ایران را صنعتی و مدرن کند و آخرش به اینجا رسید که حدود یک دهه بعد، در سال 1353 شمسی وزارت کشاورزی تلویحا اعلام ورشکستگی کرد و به این نتیجه رسید که: «ما نمیتوانیم نیازهای داخلی خویش را تأمین کنیم و ایران خیلی از محصولات کشاورزی را ارزانتر از آنچه در داخل کشور کشت میشود، میتواند از خارج تهیه کند».
جمعیت بزرگی از کشاورزان ایران مدت کوتاهی پس از دریافت سندها از کار بیکار و برای یافتن شغل آواره شهرها شدند
آمریکا چه شد؟
این اعلام ورشکستگی تلویحی البته که حقیقتی هم پشتش بود و ایران در دهه 50 شمسی شد یکی از بزرگترین واردکنندگان انواع غله و موادغذایی؛ بهگواهی آمار رسمی دولت پهلوی واردات گندم از سال 1343 تا سال 1355 حدود چهار برابر شد و سهم کشاورزی از تولید ناخالص داخلی از 33 درصد در سال 1338 به 23 درصد در سال 1348 و 7 درصد در سال 1356 رسید. بدتر از همه واحدهای کشت و صنعت بزرگ بودند که با هدف مدرنسازی کشاورزی ایران تأسیس شدند و کلی پول به جیب سرمایهداران فرصتطلب و شرکتهای خارجی ریختند و کلی بودجه رسمی از مجلس و دستگاههای دولتی برایشان گرفته شد و آخرسر معلوم شد بهرهوری این واحدها از مزارع دهقانی هم کمتر است.
حالا گندم و ذرت و هر چه کم بود از کجا وارد میشد؟ از آمریکا دوست صمیمی پهلوی دوم و البته از اروپا و شوروی. حالا معلوم شد چرا آمریکا طرفدار اصلاحات در کشاورزی ایران بود و چرا کاسه داغتر از آش شده بود برای اصلاحات در ایران.
گزارش یکی از مقامات وزارت کشاورزی در دوره پهلوی و در سال 1355 شمسی درباره نیاز بلندمدت ایران به واردات مواد غذایی
آسیبهای اجتماعی دهه 50
اصلاحات ارضی، کشاورزی ایران را نابود کرد و این تبعات بدتری هم داشت. همان افرادی که همهعمر در روستاها به کشاورزی مشغول بودند و روزگار میگذراندند از کار بیکار شده بودند و نه روی زمین خودشان و نه روی زمین دیگری امکان کار نداشتند و برای یافتن شغل به شهرهای بزرگ مهاجرت کردند و حاشیهنشینی و افزایش جمعیت و ناهمگونی بافت فرهنگی و اقتصادی شهرها و رونق مشاغل کاذب شد بخشی از مهمترین آسیبهای اجتماعی دهه 50 شمسی؛ و اصلا شاید بتوان گفت ریشه آسیبهای اجتماعی ایران در دهههای بعدی.
یکی از نتایج اصلاحات ارضی؛ بیکاری روستاییان و مهاجرت به شهرها و افزایش شدید حاشیهنشینی در دهه 50
امروز در تاریخ مناسبتهای دیگری هم هست
امروز 19 دی مصادف با 9 ژانویه میلادی و 6 جمادیالثانی هجری قمری در تقویم تاریخ، مناسبتهای دیگری هم دارد.
درگذشت «ابوطالب مکی» از مشاهیر صوفیه در سال 386 قمری زادروز «جیووانی پاپینی» نویسنده و فیلسوف ایتالیایی در سال 1881 میلادی آغاز عملیات کربلای 5 و آزادسازی بخشی از خاک ایران در جنگ تحمیلی در سال 1365 شمسی درگذشت آیتالله «اکبر هاشمی بهرمانی» مشهور به «هاشمی رفسنجانی» سیاستمدار ایرانی در سال 1395 شمسی سقوط هواپیمای نظامی در شمالغرب ایران و شهادت «احمد کاظمی» و جمعی از فرماندهان نظامی برجسته ایران در سال 1384 شمسی قیام خونین مردم قم در اعتراض به رژیم پهلوی در سال 1356 شمسی
انتهای پیام /
*س_ شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید _س* این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید پهلوی دوم اصلاحات ارضی عامه پسند علی امینی آمریکا اسدالله علم کشاورزی ایران مشاغل کذب آسیب های اجتماعی دوره پهلوی این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است