پیادهروی در کربلا؛ نقشهکشی در واشنگتن

درست همان لحظه که زائر ایرانی در صف ویزا خواهد ایستاد، یا پای پیاده سمت کربلا حرکت خواهد کرد، مشاوران نظامی در حال بستن پروندههاییاند که «تهدید» را نه در موشک، بلکه در رفتار آیینی میبینند.
به گزارش مشرق، محسن باقری اصل، نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:
بدنها راه میافتند، تصمیمها نشستهاند.
در یکی از آن روزهای تیر خوردهی تقویم، وقتی مردم ایران آرامآرام سیاه پوشیدهاند، صدای سنج و طبل از محلههای ایران بلند است، در واشینگتن درها بسته میشود. کاخ سفید، جایی میان شیشههای ضدگلوله و هوای سرد دیپلماتیک، میزبان مشاورهایست دربارهی آیندهی عراق. اسرائیل آنجاست. آمریکا هم. موضوع: خلع سلاح عراق. موضوع: خلعِ هرچه میتواند ایستادگی کند. موضوع: خلعِ هرچه هنوز میتواند درد را به رسمیت بشناسد.
محرم دیگر فقط مذهبی نیست، بلکه ریختِ ناخودآگاه جمعی ماست. هیچکس دستورش را صادر نمیکند، اما هر سال همین روزها، کمکم بدنها خود به خود به سمت کربلا خم میشوند. انگار چیزی در خاک، در پوست، در استخوان، راه را بلد است. همان لحظه که گزارشها روی میزهای پنتاگون و وزارت خارجه آمریکا جا خوش کردهاند، ملاقههای ایرانی دارند در دیگ نذری میچرخند، دستهای ایرانی دارند استکانهای چای میریزند و مینوشند. و انگار نه انگار که در اتاقی آنسوی جهان، کسانی در حال اندازه گیری «میزان خطر» همین بدنها هستند. بدنهایی که هیچ موشکی حمل نمیکنند، فقط راه میروند، گریه میکنند، و بلدند چطور از تن، زبان بسازند.
خلع سلاح، فقط سلب اسلحه نیست؛ سلب حافظه است. درست همان لحظه که زائر ایرانی در صف ویزا خواهد ایستاد، یا پای پیاده سمت کربلا حرکت خواهد کرد، مشاوران نظامی در حال بستن پروندههاییاند که «تهدید» را نه در موشک، بلکه در رفتار آیینی میبینند. چرا که کربلا هنوز اتفاق میافتد، و این اتفاق، با خود، حافظهی رنج، حقِ انتخابِ مرگ، و جغرافیای گریه را حمل میکند. خلع سلاح یعنی بریدن این پیوند؛ یعنی بستن راهی که از بدن عاشورایی به کنش امروزی میرسد.
در واشینگتن، روی نقشه خط میکشند؛ در کربلا، پا روی خاک. همه چیز تقارن دارد، بیآنکه کسی طراحیاش کرده باشد: آنجا، نشسته در اتاقهای روشن با کولر و قهوه، در حال تصمیماند که چه چیزهایی باید از عراق گرفته شود؛ اینجا، ایستاده در آفتاب، دست بر سینه و بیسایهبان، مردم دارند چیزی را به خاک بازمیگردانند. نه برای گذشته، بلکه برای اکنون. و اگر قرار است چیزی خلع شود، آن «اسلحه» نیست؛ بلکه آن حافظهایست که هنوز بلد است از گریه، تاریخ بسازد.
