یک‌شنبه 4 آذر 1403

پیام انتخاب یک هندو به نخست وزیری انگلیس

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
پیام انتخاب یک هندو به نخست وزیری انگلیس

«ریشی سوناک» به عنوان نخست وزیر جدید انگلیس معرفی شد تا دوره ای جدید را در تاریخ این کشور استعمارگر اروپایی آغاز کند.

همانطور که از نام او پیدا است و چهره اش هم آشکارا نشان می دهد، «ریشی سوناک» 42 ساله فرزند خانواده ای از مهاجران هندی است اما درست 75 سال پس از آنکه در یک نیمه شب، انگلیس پس از دو قرن استعمار رسمی بطور قطعی هند را ترک کرد و میراثی از خشونت، درگیری های فرقه ای، غارت منابع و فقر و بدبختی را برای هندی ها به ارث گذاشت، حالا یک هندو و از فرزندان همان سرزمین مستعمره، رییس دولت انگلیسی ها شده است.

اگرچه او اولین کسی نیست که در دولت انگلیس به مسئولیت می رسد چرا که پیش از این، هندی تبارانی نظیر ساجد جاوید، پریتی پاتل و سوئلا براورمن و حتی خود سوناک تا مقام وزارت در این کشور پیش ر فته بودند اما او نخستین کسی است که حالا به مقام نخست وزیری و مسئولیت اداره این کشور استعمارگر می رسد؛ کشوری که روزی مقامهایش افتخار می کردند که در سرزمین آنها خورشید هرگز غروب نمی کند.

اشاره آنها به استعمار استرالیا و نیوزیلند در شرق تا کانادا و حتی ایالات متحده امریکا در غرب کره زمین توسط انگلیس بود؛ مستعمراتی که البته همچنان بسیاری از آنها در قالب کشورهای مشترک المنافع به همراهی خود با لندن ادامه می دهند و روسای دولت هایشان چه در استرالیا و چه در کانادا و دیگر کشورهای مشابه، با تایید و حکم ملکه انگلیس فعالیت می کنند.

شاید روزی که انگلیسی های مغرور با کبر و نخوت تمام بر هندوها فرمان می راندند و به غارت و چپاول اموال و منابع شبه قاره هند - سرزمینی با بیش از چهار میلیون کیلومتر مربع مساحت و صدها میلیون نفر جمعیت - مشغول بودند، هرگز گمان نمی کردند روزی فرا برسد که آنها خود به دست خویش، ناچار شوند یک هندو را به آقایی و ریاست بر انگلستان برگزینند.

از قضای روزگار، انتخاب سوناک روز گذشته - دوشنبه 24 اکتبر - در حالی در یک فضای بدون رقیب به نخست وزیری انگلیس انجام شد که 24 اکتبر امسال با مهمترین جشن هندوها به نام «دیوالی» همزمان شده است. دیوالی که به مدت پنج روز ادامه می یابد، از نظر هندی ها، جشن نور و جشن پیروزی خیر بر شر است و توانایی انسان را برای غلبه بر مشکلات به نمایش می گذارد.

دیوالی از قدیمی ترین جشن های هند به شمار می رود و قدمتش به پیش از تاریخ بر می گردد. این جشن مطابق گاهشمار هندی در روز پانزدهم کارتیکا آغاز می شود و از آنجا که مبنای محاسبه ماههای هندی، قمری است، تاریخ برگزاری آن در سالهای مختلف با یکدیگر تفاوت می کند.

به مناسبت برگزاری این جشن، همه خانه ها از روزها قبل پاکیزه و مرتب شده و پنجره ها برای خوشامدگویی به «لاکشمی»، الهه توانگری و کامیابی باز می شود. از آنجه که دیوالی به معنای نور است، نمایش نور یکی از مهمترین و جذاب ترین بخشهای این جشنواره پنج روزه است به گونه ای که تمام خانه ها از کلبه های افراد فقیر تا کاخ های افراد اشرافی و ثروتمند با نورهای نارنجی رنگ فانوس هایی به نام «دیا» به منظور ادای سلام و تبریک به لاکشمی تزیین می شود. علاوه بر آن، طرحهای زیبا و رنگارنگ موسم به «رنگولی»، نورافشانی، گل آرایی و آتش بازی هایی که در خانه ها و خیابانها اجرا می شود، جلوه ای بی نظیر به دیوالی می بخشد.

ریشی سوناک اگرچه سال 1980 میلادی در سوتهامپتون در ایالت همپشایر انگلیس متولد شده اما از آنجا که پدر و مادر او هندی و همسرش، هندی تبار هستند و سنت های خانوادگی در میان آنها قوی است، رسانه ها گزارش داده اند که چند بار دیده اند او در ایام برگزاری جشن دیوالی، شمع های کوچکی را در مقابل ورودی خانه یا اداره اش در داونینگ استریت لندن روشن می کند.

سوناک در اصل به سرزمینی تعلق دارد که قرنهای متمادی انگلیسی ها به غارت و چپاول آن مشغول بودند. اگرچه دوران استعمار انگلستان در هند بطور رسمی به سالهای 1800 تا 1947 میلادی اطلاق می شود اما پیش از آن نیز، کمپانی هند شرقی از اوایل سده هفدهم یعنی از همان دهه اول 1600 میلادی از سوی انگلیسی ها پایه گذاری شده و بتدریج همه شبه قاره هند را تحت سلطه خود درآورده بود به گونه ای که منابع تاریخی نوشته اند کمپانی هند شرقی انگلیس در اوج اقتدار خود در سال 1803 میلادی، یک ارتش حرفه ای به میزان 260 هزار نیرو در اختیار داشت که شمار آنها دو برابر نیروی زمینی انگلستان بود.

بسیاری از ما، فیلم ها و یا مستندهای تاریخی را از ایام استعمار انگلیس و رنجی را که بر مردم هند رفته است، دیده ایم و تا اندازه ای از مصایب استعمار در این کشور آگاهی داریم؛ مصیبت هایی که سرانجام «ماهاتما گاندی» رهبر بزرگ جنبش استقلال هند با شیوه ای خاص علیه آنها قیام کرد و موجب شد تا سرانجام در ماه اوت 1947 میلادی آخرین سربازان انگلیس هم خاک هند را ترک کنند.

انگلیسی ها پیش از آن، با اعلام حکومت نظامی، تا توانستند بر هندی ها ستم کردند به گونه ای که حدود دو میلیون هندی را در جنگ جهانی دوم به نفع انگلیس به جبهه های جنگ فرستادند و حتی پیش از ترک هند، به سیلان (سریلانکای امروز) و پاکستان (متشکل از بنگلادش و پاکستان کنونی) اجازه جدایی و استقلال از هندوستان را دادند.

75 سال پس از ترک هند، حالا اما کار به جایی رسیده است که انگلیسی های مغرور ناچار شده اند اداره کشور خود را هم به یک هندی بسپارند. انتخاب سوناک با اجماع رهبران حزب حاکم محافظه کار و پس از ناکامی های متعدد نخست وزیران قبلی در اداره امور انگلیس صورت می گیرد. او پنجمین فردی است که در شش سال اخیر ریاست دولت بریتانیای کبیر را در دست می گیرد و جالب آنکه، مدت صدارت نخست وزیر پیش از او یعنی خانم «لیز تراس» فقط 45 روز بوده است.

انگلیسی هایی که یک روز همه مردم دنیا را به هیچ می انگاشتند، ساکنان مستعمرات را برده خویش می ساختند و از شرق تا غرب عالم را ملک خود می دانستند، اکنون به چنان روزگاری دچار شده اند که در اداره امور خویش درمانده و برای اصلاح شرایط اقتصادی نابسامان کشور و خروج از بحران، با التماس، بالاترین مسئولیت دولت خود را به فرزند خانواده ای از همان مستعمرات سپرده اند.

البته، این تنها شگفتی دنیای امروز و باژگونه شدن سرنوشت مدعیان و قدرتمندان آن نیست. کافی است در آنچه در عالم رخ می دهد اندکی تامل کنیم. «باراک اوباما» رییس جمهور پیشین امریکا - کشوری که خود را ابرقدرت جهان می شمارد -، اصالتا فرزند خانواده یک مهاجر کنیایی سیاهپوست بود یعنی همان بردگانی که با غل و زنجیر برای کار در مزارع و خدمت به اربابان سفیدپوست از قاره آفریقا به امریکا منتقل شدند و با بی رحمانه ترین و غیرانسانی ترین شیوه ها با آنها رفتار شد.

خانم «کاملا هریس» معاون کنونی رییس جمهوری امریکا و دومین فرد قدرتمند این کشور نیز فرزند خانواده ای مهاجر است که مادرش، هندی بود و پدرش، جامائیکایی.

چنین تحولاتی در دیگر کشورهای قدرتمند دنیا نیز در حال وقوع است. شرایط جهان در حال دگرگونی است و اتفاقات تازه ای در عالم رخ خواهد داد.

عقل و منطق ایجاب می کند ما هم در ایران آینده نگر باشیم و برای چنین تحولاتی برنامه داشته باشیم. بنا به اعلام دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان مقیم خارج از کشور، شمار ایرانیان در دیگر کشورهای جهان در سال 1399 بیش از چهار میلیون نفر بوده که از این تعداد، بیش از 75 درصد آنان در کشورهای اروپایی و امریکایی سکنی دارند. این جمعیت انبوه که اغلب آنان نیز انسانهایی فرهیخته و با سواد هستند و از جایگاه اجتماعی خوبی در کشورهای میزبان برخوردارند، می توانند فرصت های ارزشمندی برای ایران بیافرینند و باید با تعامل شایسته و بهبود مناسبات، از این ظرفیت برای پیشرفت و عزت ایران و بهبود مناسبات با دیگر کشورها بخوبی بهره برد.

خوشبختانه، هم اکنون در چندین کشور، ایرانی ها و ایرانی تبارها توانسته اند مسئولیت های مختلفی را در دولت و مجلس بدست آورند و با توجه به توانمندی و شایستگی ایرانیها، این روند رو به رشد است.

از سوی دیگر، گزارشها نشان می دهد حدود چهار تا پنج میلیون نفر اتباع کشورهای دیگر به صورت پناهنده یا مهاجر نیز در ایران زندگی می کنند که بیشترین آنها را به ترتیب، پناهندگان و مهاجران افغانستان و عراق تشکیل می دهند به گونه ای که طبق اعلام مسئولان ذیربط، در حال حاضر حدود 660 هزار دانش آموز افغان در مدارس ایران تحصیل می کنند.

این وضعیت هم ایجاب می کند شرایط به گونه ای برای فرزندان این خانواده ها رقم بخورد که خود را ایرانی و بخشی از جامعه ایران بدانند و برای پیشرفت و توسعه آن در آینده از هیچ تلاش و کوششی دریغ نورزند.