پیشبینی مهم مصطفی هاشمی طبا درباره پزشکیان
شرایط پدیدههای اقتصادی و اجتماعی در کشورمان چندان جالب نیست و امروز اصطلاحی را که برای آن تدوین کردهاند، ناترازی است. مثلا میگویند در برق ناترازی داریم یا در موضوع گاز ناترازی داریم و از همه شفافتر کسر بودجه همیشگی است که به آن ناترازی بودجه گفته میشود.
به گزارش اقتصادنیوز، مصطفی هاشمی طبا در شرق نوشت: باید بدانیم که نتیجه ناترازیها پسرفت است. میخواهیم ببینیم که چه باید کرد تا پسرفت به پیشرفت تغییر پیدا کند. میخواهیم بدانیم که «خواهم کرد»های آقای دکتر پزشکیان در مصاحبههای اخیرشان کی و چه موقع و چگونه عملی خواهد شد. «خواهم کرد» اشاره به آینده دارد و نه حال، بنابراین حاکی از پدیدآمدن شرایطی برای انجام آن کار است.
در شرایط کشورمان گروهها و اشخاص مختلف که معتقد به پیشرفت هستند، پیشنهادهایی را مطرح میکنند. بگذریم که برخی همه چیز را در حال پیشرفت میبینند، اما آنان نیز اندک اندک چشمانشان و وجدانشان بیدار میشود و به طوری که بهتازگی برخی امامان جمعه نیز گفتهاند، با این روند هرگز نمیتوان پیشرفت داشت.
چنانچه این شیب ادامه داشته باشد نهایتا به تلاشی خواهیم رسید. پس چگونه با این موضوع روبهرو شویم؟
برخی سیاسیون اصلاحطلب میگویند قانون اساسی را باید عوض کرد. برخی میگویند باید دست از نهضت مقاومت برداشت. برخی میگویند باید با آمریکا رابطه بیقیدوشرط داشته باشیم و در زمره اقمار آمریکا قرار گیریم. برخی میگویند پیمانهای استراتژیک با چین و روسیه حلال مشکلات است. اقتصاددانان که نوعا از جنس لیبرال هستند، میگویند باید لیبرالیسم و نئولیبرالیسم را کاملا اجرا کنیم تا کشور به فلاح برسد و البته قلیلی از آنان مثل فرشاد مؤمنی که یقینا دلسوزی میکند و مخلصانه میاندیشد، نمیگوید که چه باید بکنیم و دولتمردان همه دولتها هم حسب تصورات خود ارزفروشی میکنند و دائما با کمک مجلس کسر بودجه (به قول امروزیها ناترازی) را زیاد و زیادتر میکنند.
در حقیقت همه این راهحلهای کلان نقطه عطفهایی هستند که مطرح میشوند.
امروز هم رئیسجمهور خود را در میان گردابی میبیند که پیکانهای مختلف به او روی آوردهاند. بلافاصله پس از شروع با پرداختنشدن پول کشاورزان گندمکار روبهرو شد که مجبور شد از صندوق توسعه ملی برداشت کند. وزرا هم حسب بوروکراسی حاکم وزارتخانهها پشت میزشان نشستهاند و کارتابل میبینند و اگر خیلی جسارت کنند، به بازدید از شهر یا دیاری میپردازند که نشان دهند مشغول کارند اما همه منحنیهای تحت حاکمیتشان همچنان رو به پایین است؛ چراکه در دل، همان حرفهای کلی و راهحلهای کلی را مدنظر قرار میدهند و با وجود باور به آنها، سکوت میکنند و وزارت را پیش میبرند.
دراینمیان رئیسجمهور چه باید کند. دیری نمیگذرد که یا تسلیم من بدو آهو بدو و ذوب در جریان پسرفت میشود یا آنکه عطای صدارت را به لقایش میبخشد که اگر چنین کند، شهامت ابراز حقایق را نشان میدهد.
اما رئیسجمهور میتواند چنین نباشد. راه او باید از کشف نقاط عطف پدیدهها گذر کند. او باید نقطه عطف هر پدیده یا وزارت را بشناسد و آن را کشف کند و سپس عملا نقطه عطف را نشانه برود. به طور مثال نقطه عطف آموزش و پرورش ما کدام است. نقطه عطف کشاورزی ما کدام است؟ نقطه عطف ناترازی انرژی ما کدام است؟
و البته این نقاط عطف باید عملی، کمهزینه و متکی به صحت و سلامت باشد؛ و الا به جز این راه استقرایی هرکدام از راهحلهای سیاسی یا اقتصادی کلان، گره ای از کار فروبسته کشور نمیگشاید.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید