چرا جریانی به نام 2030 راه افتاد؟/ نامزدهای ریاست جمهوری موضعشان را نسبت به سند تحول آموزش و پرورش اعلام کنند
اینکه چرا یک جریانی به نام 2030 را راه انداختند و یک سندی را موازی سند تحول قرار دادند، مثل این میماند که شما برای آییننامه راهنمایی و رانندگی کشور یک آیین نامه راهنمایی رانندگی موازی طراحی کنید!
به گزارش مشرق، دستگاه عظیم تعلیم و تربیت زیربناییترین دستگاه کشور محسوب میشود؛ دستگاهی که انسان میسازد و نسل آینده کشور را تربیت میکند. هرچند تعلیم و تربیت دارای جایگاه ویژه است و همگان نیز بر اهمیت آن واقف هستند اما در عمل همواره این نهاد با مشکلات متعدد دست و پنجه نرم میکند.
این روزها که بحث انتخابات ریاست جمهوری داغ است و کاندیداها، محور فعالیتهای خود را اعلام میکنند، فرصت مناسبی است تا اهمیت دستگاه تعلیم و تربیت یادآوری شود و کاندیداها، برنامههای خود را برای این دستگاه ذکر کنند.
بر همین اساس میزگردی را با حضور محمدعلی جواهری مسؤول مرکز بسیج اساتید و دفتر هماهنگی کانونهای استانی دانشگاه فرهنگیان و سجاد صدیقی مسؤول مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور برگزار کردیم.
* در پاسخگویی به نهاد خانواده کوتاهی کردیم
جواهری: در سطح نظام دارای چند نهاد هستیم که میتوان به نهاد دین و نهاد خانواده اشاره کرد؛ یکی از کارکردهای نهاد خانواده، بحث اجتماعی شدن و تعلیم و تربیت هست و تمامی دستگاههای دیگر به نمایندگی از این نهاد، انجام وظیفه میکنند.
مثلا وقتی بخش اجتماعی شدن و تربیت مطرح میشود، سازمانها و نهادهای تعلیم و تربیتی این را بر عهده میگیرند و یا وقتی بخش انطباق محیطی و ارتزاق مطرح میشود، نهادهای اقتصادی به عهده میگیرند.
نهاد تعلیم و تربیت به جای اینکه پاسخگوی نهاد خانواده باشد، پاسخگوی وزارت علوم شده است
ما باید پاسخگوی دو نهاد دین و خانواده باشیم؛ به خصوص این امانت که فرزندان یک کشور را در اختیار این نهاد گذاشتند و حالا قرار هست، تحویل بگیرند، متاسفانه در پاسخگویی به نهاد مافوق یعنی نهادهای دین و خانواده خیلی کوتاهی داریم.
نهاد تعلیم و تربیت به جای اینکه پاسخگوی نهاد خانواده باشد، پاسخگوی وزارت علوم شده است. یعنی بخشی که شاید از نظر ما در تعلیم و تربیت، یک صدم وظیفه ما در پاسخگویی به وزارت علوم باشد، اما آمدهاند یک چتری را گسترانده و بهگونهای برنامه را تحت عناوین مختلف طراحی کردند که به شکل دیگر نشان داده میشود.
در این بخش هم متأسفانه رسانههای ما این جایگاه را برای جامعه به خوبی تعریف و تبیین نمیکنند که بدانند بعد از نهادهای دین و نهاد خانواده، بالاترین مقام مستقیم جامعه، نهاد تعلیم و تربیت هست.
در مقدمه این بحث میخواستم چالش میان نهادها را مطرح کنم که بگویم اگر نهادهایمان را سازماندهی نکنیم، دچار مشکل میشویم.
* چرا یک جریانی به نام 2030 را راه انداختند و یک سندی را موازی سند تحول قرار دادند؟
جواهری: ابتدا بگذاریم امور حاکمیتی را تعریف کنم؛ امور حاکمیتی جزو آن دسته از اموری هست که همه آحاد جامعه با آن سرو کار دارند و همه به آنها احتیاج دارند و باید این بخشها با طراحی و سازماندهی بتوانند پاسخگوی نیازها باشند از میتوان به نهاد سلامت یا نهاد تعلیم و تربیت اشاره کرد.
نهاد تعلیم و تربیت هر 3 زمان گذشته، حال و آینده برایش یک جنبه استراتژیک پیدا میکند؛ یعنی شما اگر آینده یک نظام را بخواهید ببینید باید سراغ نهاد مدرسه بروید و اگر بخواهید چالشهای آینده یک نظام را ببینید باید سراغ مدرسه بروید.
اینکه چرا یک جریانی به نام 2030 را راه انداختند و یک سندی را موازی سند تحول قرار دادند، مثل این میماند که شما برای آییننامه راهنمایی و رانندگی کشور یک آیین نامه راهنمایی رانندگی موازی طراحی کنید!
اینکه چرا آمدند یک جریان موازی این نهاد قرار دادند، جای سؤال دارد؟ ببینید شما یک اسناد تحولی دارید که در شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب و تدوین شده و ما ملزم به اجرای آن بودیم؛ اینکه چرا یک جریانی به نام 2030 را راه انداختند و یک سندی را موازی سند تحول قرار دادند، مثل این میماند که شما برای آییننامه راهنمایی و رانندگی کشور یک آیین نامه راهنمایی رانندگی موازی طراحی کنید!
شما همین الان میبینید در سال چندین هزار نفر کشته تصادفات داریم با اینکه همه در یک آییننامه وحدت دارند و حالا اگر چند آییننامه شود چه اتفاقی برایش میافتد.
واقعا به خودمان چگونه اجازه دادهایم با 15 میلیون دانشآموز، یک میلیون مربی و معلم و 110 هزار مدرسه، اینها را تبدیل به دو اسنادی کردیم؛ یک سندی را اجرای دقیق نکردیم و به آن با عناوین آسمانی بودن و زمینی بودن حمله کردیم، جلسات نقادی گذاشتیم.
خیلی جالب است افرادی که خودشان این سند را در یک دورهای تولید کردند، خودشان نقاد شدند! حالا علتش چیست؛ بنده جریان منفعتطلبی و نانو فرهنگی را پشت سرش میبینم و لازم هست که همه اساتید کشور به این بخش توجه جدی کنند که چرا دو فهمی میخواستند ایجاد کنند.
خیلی جالب است افرادی که خودشان سند تحول را در یک دورهای تولید کردند، خودشان نقاد شدند!
این دوگانه فهمی، به این معناست که یک میلیون معلم وقتی صبح میخواهد سرکارش برود، نمیداند با کدام سند میخواهد حرف بزند و با کدام جریان میخواهد کار خود را تقویت کند.
می خواهم این را بگویم اگر به نهاد تربیتی یک کشور بخواهند حمله کنند و از بین ببرند، دقیقا همین راهی که برای نهاد ما اتفاق افتاد، برایش ایجاد میشد؛ دوگانه کردن این نهاد به لحاظ اسنادی و عدم پاسخگویی به نهاد دین و نهاد خانواده از این موارد است.
در حال حاضر خانوادهها از نهاد تعلیم و تربیت چه چیزی را تحویل میگیرند؟ یک مجموعه حافظه پروری شده را تحویل میگیرند که نمیدانند میتواند با این تشکیل خانواده بدهد یا خیر؟
قرار ما در اسناد تحولی این است که یک شخصیتی مثل مربی که دارای شخصیت علمی تربیتی بوده و تمام وقت است و از استاد دانشگاه به مراتب بالاتر نیز هست، قرار است 12 سال فرزندان این کشور را به تعداد 15 میلیون نفر در 110 هزار مدرسه تحول بگیرد به طوری که پرونده این بچه در بعد از مدرسه، بسته شود.
به همین خاطر عنوان «کانون تربیتی مدرسه محله» داریم. یعنی قرار است محله ریشه حلله دارد به معنای حل کردن مشکل در محیط است. قرار است تمام فرزندان این کشور در بعد از فارغ التحصیلی از مدرسه بتوانند در بحثهای «اقتصادی حرفهای»، «علمی و فناوری»، «زیبایی شناختی و هنر»، «اعتقادی، عبادی و اخلاقی»، «اجتماعی سیاسی» و «زیستی و بدنی» یک حد توازنی را درگیر شده باشند و برای تشکیل خانواده آماده باشد.
بعد اگر خواستند، ادامه تحصیل بدند ولی باید ما بحث مهارت و بخشی از حیات طیبه یعنی حداقل زندگی پاک را ارائه کنیم؛ آیا واقعا مدارس ما دارای یک چنین استراتژیکی هستند؟ مدرسه باید برنامه 5 ساله داشته باشد؛ نه اینکه دولت برنامه 5 ساله بنویسد؟
* معلم پایهریز تمدن اسلامی است
صدیقی: در دوره جدید از حیات بشری، در دورهای به سر میبریم که تولید و توسعه قدرتها در بهینهسازی روابط شکل میگیرد؛ یعنی هر جامعهای که بتواند بهترین روابط را بین عناصر خودش برقرار کند، میتواند جامعه موفقتری هم باشد، فلذا پیچیدگیهای خاص خودش را هم دارد.
پیچیدگیهایی که جامعه امروز دارد اصلا قابل قیاس با 200 یا 500 سال قبل نیست؛ امروز جوامع به دلیل پیچیده بودن، مدیریتی در سطح خودش را میخواهد؛ نه با مدیریتی در سطح جوامع قدیم میتوانیم جامعه امروز را مدیریت کنیم و نه با معلمی به سبک قدیم میتوانیم این کار را پیش ببریم.
معلم امروز باید سطح کنشگریاش را با هدایتگری در جامعه امروز تنظیم کند
ناخودآگاه در دورهای به سر می بریم که امروز برونداد این سازماندهی و نظم در روابط در متکاملترین وجهش تبدیل به یک تمدن شده است؛ امروز در یک اتمسفر تمدن مادی زندی میکنیم و انقلاب اسلامی به تعبیر رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی آمده است تا عصر جدیدی را برای حیات بشر بیاورد.
خب این عصر جدید، لوازم خودش را میخواهد و یکی از این لوازم کلیدی، باز به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، معلم است؛ به تعبیر دقیقتر، ایشان می فرمایند که معلم پایهریز تمدن اسلامی است یا تعبیر دقیقتر دیگر این است که معلمان، افسران پیشرفت سپاه کشور هستند.
اگر این نقش کلیدی را قبول کردیم و اینکه معلم، عنصر تعیین کننده است. با فرضی که در مقدمه عرض کردم یعنی پیچیدگی موجود در روابط جامعه؛ که دیگر نقش خانواده لزوما به اندازه قدیم نیست بلکه بسیاری عناصر دیگر نسبت به گذشته نقش فعال و پویایی دارند که طبیعتا دستگاه رسمی تعلیم و تربیت، نقش بیبدیل دارد و معلم عنصر حیاتی آن است.
لذا معلم امروز باید سطح کنشگریاش را با هدایتگری در جامعه امروز تنظیم کند و متناسب با آن هم تربیت شود و هم ظهور و بروز در فرایند تربیت داشته باشد و طبیعتا نباید از کنشگری و حرکت اجتماعی و عمومی کشور عقب بماند و سؤال اساسی که با این دو نکته که عرض کردم باید پاسخ دهیم این است که امروز کنشگری جامعه در چه سطحی است؟ که بعد متناسب با آن، معلمی در این سطح نیاز داشته باشیم.
* باید نگاهمان را به معلم عوض کنیم
صدیقی: در برنامهریزی پیشرفت، سه سطح داریم که شامل سطح خرد، کلان و توسعه است؛ آن چیزی که امروز در عرصه عمومی جوامع وجود دارد، به تعبیری تنازع در نوع برنامهریزی توسعه است.
در سطح توسعه، درباره کجا میرویم و کجا باید برویم صحبت میکنیم و به همین دلیل هم اساسا اگر قرار است امروز حرکت اجتماعی ما یک حرکت پیشرویی متناسب با حرکتی که انقلاب اسلامی و در تراز آن باید حرکت کند، باشد معتقدیم باید معلم را هم در همین سطح فهمید.
یعنی سرمایهگذاری ما برای عنصر رسمی جهت هدایتگری جامعه در تراز حرکت انقلاب اسلامی و تولید یک عصر جدیدی با پاردایم جدیدی است که آن عنصر اصلی، معلم است؛ به همین دلیل هم به نظرم میآید اگر از این منظر بخواهیم نگاه بکنیم باید به طور جد نگاهمان را به معلم عوض کنیم.
اگر ما معلم را فقط در سطح کنشگر عرصه اجتماع تعریف کردیم، آن موقع فقط باید منتظر این باشیم که کسان دیگری جامعه را هدایت کنند
هیچ تعبیری کاملتر از معلم برای خود معلم نمیبینم؛ تقلیل معلم به هر نحوی در سطوح خرد و کلان باعث تقلیل هدایتگری جامعه میشود؛ یعنی اگر ما معلم را فقط در سطح یک رابطه مربی با متربی سابق قدیم دیدیم، نه آن معلم و نه آن دانشآموز، افرادی نخواهند بود که نقش خود را نسبت به جامعه امروز و حرکت پیشرونده تمدن سازی بتوانند ادا کنند.
اگر ما معلم را فقط در سطح کنشگر عرصه اجتماع تعریف کردیم، آن موقع فقط باید منتظر این باشیم که کسان دیگری جامعه را هدایت کنند و ذیل آن احتمالا معلم باید کار خودش را انجام بدهد.
اما یک سطح بالاتر و دقیقتری در ذهن ما وجود دارد و این است که معلمی باید در نظام تربیتی رسمی ما ظهور و بروز داشته باشد که هم علاوه بر اینکه کنشگری خود را در سطوح خرد و کلان به کفایت انجام میدهد، نقش هدایتگری را هم در دست داشته باشد تا مصداق شغل انبیا انجام شود؛ چون انبیا کارشان تعلیم تک نفره نبود بله انبیا اساسا کارشان هدایتگری جامعه از یک نقطه به نقطه رسیدن بود.
ما در چله دوم انقلاب اسلامی با چالشهای متعددی مواجه خواهیم بود و هستیم که به نظرم دولت بعدی که سرکار خواهد آمد به دلیل اینکه دولت به تعبیری اول چله دوم انقلاب اسلامی است باید بتواند با این چالشها به طور دقیق رفتار کند؛ هم به دلیل انباشت تجربه انقلاب اسلامی و حرکت عظیمی که در این 42 سال شکل گرفته و هم اینکه چله دوم فرصت بی بدیلی است برای اینکه بتوانیم گزارههای تمدن سازی را در کشور خودمان ایجاد کنیم.
در حوزه آموزش و پرورش هم طبیعتا به عنوان یکی از اساسیترین دستگاهها برای این حرکت به تعبیری موتور پیشران این حرکت، باید کسانی وارد عرصه کاندیداتوری ریاست جمهوری میشوند و چشم بر تصاحب جایگاه ریاست جمهوری دارند، نسبتشان را با این دستگاه به طور دقیق مشخص کنند.
*قرار بود عنوان وزارت آموزش و پرورش، وزارت تربیت شود
جواهری: ببینید موضوع نهاد تعلیم و تربیت، «تربیت» است؛ تربیت اصلا چیست؟ تربیت در حقیقت یک فرایند تعاملی است که زمینهساز تعالی میشود و جریان هدایت در جهت حیات طیبه اتفاق میافتد. هدایت را در اینجا به معنای نشان دادن و رساندن میگیریم؛ وقتی که صحبت از این مصدر میکنیم، احتیاج به یک اسم فاعل دارد، که به آن، مربی میگوییم و یک اسم مفعول دارد که به آن متربی میگوییم.
بگذارید اول یک سری مفاهیم از تربیت بگویم؛ یک موقع هست که ما به تربیت از زاویه ارتباط نقشی بحث میکنیم و میگوییم یک فرایند تعاملی میان مربی و متربی است. یک موقع از زاویه مفهومی بحث میکنیم و میگوییم یک تعاملی میان ظرف و مظروف است یا به عبارتی ارائه و دریافت است یا به عبارتی شکل و محتواست یا به عبارتی ساحتهای ششگانه و زیر نظامهاست که ما بیشتر مدنظرمان این بخش است. یعنی به لحاظ زیرنظامها و محتواهاست که باید به این بخش، دقت جدی کنیم.
چقدر ما به مربیمان اعتماد داریم؟ و در این مسیر اعتمادسازی چه کار کردیم؟ ساختار اداریمان را چقدر با این اعتماد اصلاح کردیم؟
اگر اجازه دهید در این جلسه جایگاه مربی یا به تعبیری معلم را خدمتتان بگویم. آن موقعی که سند تحول را شکل میدادند، قرار بود عنوان وزارت آموزش و پرورش، وزارت تربیت شود؛ «تربیت» را اینگونه تلقی میکردیم یعنی اینکه ماحصل یک عملیات ارائه و دریافت و ظرف و مظروف، یک خروجی دارد که آدمها را در یک الگویی قرار میدهد و اصطلاحا به آن انسان تراز جمهوری اسلامی میگوییم.
چقدر ما به مربیمان اعتماد داریم؟ و در این مسیر اعتمادسازی چه کار کردیم؟ ساختار اداریمان را چقدر با این اعتماد اصلاح کردیم؟ آن چیزی که در اسناد تحولی برای مربی خیلی تأکید میشود، مفهوم نسخه هست. نسخه چیست؟ قرار است این انسانی که به نام متربی جلوی چشم این مربی قرار دارد، هدایت شود یعنی به او بگوید کجا برو و دستش را هم بگیرد و برساند نه اینکه فقط به او بگوید برو.
فلذا ما با یک چالش جدی با نام «آموزش محوری» مواجهیم. تربیت مساوی با آموزش ضربدر پرورش است. آموزش را به معنی نشان دادن و پرورش را به معنی رساندن بگیرید یا به عبارت دیگر آموزش را به معنی ارائه و پرورش را به معنی دریافت بگیرید. یعنی آنچه را که مربی ارائه داده است باید متربی بتواند دریافت کند.
خب یک نقش سنگینی است؛ اینجا مربی وقتی که میخواهد نسخه بدهد باید در مخاطبش پذیرش اتفاق بیفتد؛ شما نگاه کنید یک پزشک با بیمار چه ارتباطی دارد. پزشک به مراجعین خودش نسخه میدهد اما وزیر بهداشت وارد نمیشود و بگوید به این بیمار، این نسخه را بده؛ به قدری کار تخصصی و حساس است که باید برای هر بیمار یک نسخه مجزا داده شود ولی آیا یک مربی ما چنین اختیاری در تعلیم و تربیت دارد؟
*برنامههای آموزش و پرورش تا پشت در مدرسه و حضور مربی قرار گرفته است
جواهری: اگر شما میخواهید ببینید چند درصد سند تحول آموزش اجرا شده است ببینید چقدر قدرت در این نسخهدهی اتفاق افتاده است؟ به این سمت نرویم که چقدر فضا درست کردیم و چقدر حقوق دادیم بلکه اول باید این نسخه را حل کرد.
باید پاسخ دهند که چرا نگذاشتند جایگاه مربی در نظام تعلیم و تربیت به عنوان نسخه دهنده، ایفای نقش کند؟ چه اتقافی افتاد که برای علم این نسخه دهنده، جلوی ادامه تحصیلش را گرفتند؟ چرا اجازه ندادند به عنوان یک عضو هیأت علمی تربیتی مدارس، صاحب سبک و سیاق شوند؟ این چه اتفاقی است که افتاد و نگذاشت سرنوشت بچههای ما در مدرسه کانون محله اتفاق بیفتد.
باید پاسخ دهند که چرا نگذاشتند جایگاه مربی در نظام تعلیم و تربیت به عنوان نسخه دهنده، ایفای نقش کند؟
چرا به مدرسه کانون محله میگوییم؟ یعنی قرار است محله در محیط حل مشکل کند؛ قرار است رهبری این کانون را مدرسه در 6 لایه محتوایی به عهده بگیرد که همان 6 ساحت تربیتی است؛ نه اینکه یک دسته مدارس تنوعی درست بکنیم و به به ازای روشهایمان، مدرسه طراحی میکنیم.
برنامههای آموزش و پرورش تا پشت در مدرسه و حضور مربی قرار گرفته است؛ در نگاه سند تحول این است که از مدرسه باید ادارات سازماندهی شوند یعنی اداره تابعی از مدرسه است و مربیان در مدرسه مینشینند. و برنامهها و نیازهایشان را برای دستیابی به نسخه شفابخش مشخص میکنند.
نمره در تعلیم و تربیت موجود ابزار موقعیت هست یعنی ارزشیابیها در وضع موجود، ابزار موقعیت است و نمره در نگاه تربیت محوری، درک موقعیت است؛ یعنی مهم نیست این بچه هشت گرفته یا بیست گرفته است، مهم این هست که در کجای موقعیت قرار گرفته است؛ قرار نیست این بچه را برای مدرک تربیت کند بلکه برای زندگی آماده کند.
معتقدم خانواده به 6 ساحت تربیتی و محتوا دغدغه دارد ولی ما نتوانستیم این لایهها را هنوز در مدرسه درگیر کنیم. اگر قرار است سند تحول در کشور پیاده شود باید از مربی شروع شود؛ مربی فصلالخطاب کار ما باید باشد.
یعنی رئیسجمهور باید خودش را تابع آموزش و پرورش بداند و وزیر آینده باید خودش را تابع ادارهکل و اداره کل خودش را تابع منطقه و منطقه خودش را تابع مربی بداند. این نباید برعکس دمیده شود. رویکرد اداری سند تحول، یک رویکرد دایرهای است.
دولت آینده باید بتواند دانشآموز و متربی را آماده زندگی کند به طوری که پرونده این بچهها در دیپلم بسته بشود نه اینکه به سمت دانشگاه هل داده شوند. یعنی اگر ادامه تحصیل هم دارند در مسیر زندگی باشد نه اینکه ازدواج را به دلیل ادامه تحصیل و اشتغال به تأخیر بیندازد و ما الان با مشکل ازدواج و باروری مواجه هستیم.
* دولت آینده باید موضع خود را نسبت به مسأله سند تحول آموزش و پرورش اعلام کند
صدیقی: دستگاه تعلیم و تربیت یا همان آموزش و پرورش ما دستگاه تربیت رسمی انقلاب اسلامی است لذا تفاوت جدی که شاید باید در هدفگذاری آن باشد، این است که ما به دنبال اجتماعیسازی و جامعه پذیری نباید باشیم بلکه دستگاه تربیت رسمی انقلاب اسلامی باید انقلاب پذیری و تحول پذیری را به بچهها یاد بدهد یعنی یک سطحی بالاتر از سطح گفتوگوی فعلی باشد.
در لایه توسعه است که مسأله سند تحول و سند آموزش 2030 قابل فهم است و گرنه در سطوح خرد و کلان خیلی قابل فهم نیست چون آنها تابعی از آن سطح برنامهریزی هستند.
دولت بعدی که میخواهد روی کار بیاید، دولت اول گام دوم انقلاب اسلامی خواهد بود؛ به تعبیری در حوزه آموزش و پرورش سه محور و چالش کلیدی داریم که باید این سه محور و چالش کلیدی را هم پاسخ داشته باشد و هم همت داشته باشد که رفع شود.
دولت آینده چطور میخواهد مسأله تحول در آموزش و پرورش را تبدیل به مفاهمه اجتماعی کند؟
چالش اول، مسأله سند تحول آموزش و پرورش است؛ از نظر ما دولت بعدی که میخواهد بیاید باید پاسخ خود را از همین الان نسبت به مسأله سند تحول آموزش و پرورش اعلام کند و در ذیل آن، باید سه اتفاق دیگر رقم بخورد.
اتفاق اول که دولت باید دربارهاش گفتوگو و اعلام نظر کند، این است که چطور میخواهد مسأله تحول در آموزش و پرورش را تبدیل به مفاهمه اجتماعی کند؟
ببینید تحول در نظام تعلیم و تربیت به دلیل پیوستگی با لایههای مختلف اجتماع، بدون مفاهمه اجتماعی قابل تحقق نیست؛ موضوع تحول، موضوع ابلاغ نیست بلکه موضوع فهم عمومی است. تا خرد و فهم عمومی نسبت به این مسأله رشد نکند، نمیشود انتظار داشته باشیم با ابلاغ کردن، طراحی متعدد و نوشتن نظامات و زیرنظامهای متعدد بتوانیم به سرانجام برسیم؛ لذا نکته اول این است که دولت بگوید چکار میخواهد کند؟
دوم اینکه، مجموعه سند تحول یک بسته است اما این بسته، یک اولویتبندی برای اجرایش میخواهد؛ در واقع نقشه راه میخواهد؛ دولت بعدی اگر میخواهد بالای کار بیاید باید بگوید نقش راهش برای اجرایی شدن سند تحول بنیادین چیست؟ یعنی باید بتواند بگوید من در این مجموعه بسته تحولی که برای این سند نوشته شده، چگونه میخواهم آن را گام به گام پیاده کنم؟
* دولت آینده باید اعلام کند الگوی اقتصاد و مالی او در مواجهه با نظام تعلیم و تربیت چیست؟
صدیقی: بالاخره هر قانون انساننوشتی، یک سری نواقص دارد؛ اگرچه در طول این 10 سال معتقدیم سند تحول غریب ماند و خیلی کم از آن اجرا شد اما بالاخره چالشهایی را هم بسیاری از عقلا و علمای حوزه تعلیم و تربیت بیان کردند که باید اینها رفع شود.
در سند تحول گفته شده است که هر 5 سال باید مورد بازنگری قرار بگیرد و ما الان در 10 سالگی سند تحول هستیم، یعنی باید قبلا یک اتفاقی میافتاد؛ اگرچه در 5 سالگی اول، سند آموزش 2030 را جایگزین کردند.
شورای عالی آموزش و پرورش هم در این خصوص فراخوان زده است اما باید دستگاه مجری بگوید ایدهاش برای اصلاح سند تحول چیست؟ در این ایده اصلاح سند تحول، جهتگیری دولت هم معلوم میشود که اساسا دولت به مسأله تعلیم و تربیت چه نگاهی میکند اما ذیل این اجرای سند تحول، دو منطقه بحرانی داریم.
مانع اول، بحث اقتصادی و مالی است؛ دولت بعدی باید اعلام کند الگوی اقتصاد و مالی او در مواجهه با نظام تعلیم و تربیت چیست؟ مسأله الگوی اقتصادی و مالی فقط معیشت نیست بلکه معیشت هم هست اما باید بگوید مواجهه او نسبت به اداره این دستگاه چگونه است؟ آیا الگوی دولتی سازی را می خواهد اجرا کند؟ آیا الگوی خصوصی سازی را می خواهد پیاده کند؟ یا فرایند مردمیسازی آموزش و پرورش را میخواهد رقم بزند؟ آیا مردمیسازی را معادل خصوصیسازی میبیند؟
ایده برون رفت دولت برای مسأله اقتصادی و مالی چیست و پاشنه آشیل این مسأله هم طبیعتا معیشت معلمهاست. بنده به عنوان یک معلم عرض میکنم اگر دولت بعدی مسأله معیشت را تعیین تکلیف نکند تقریبا با اغلب پروژههایش در حوزه تحول نظام تعلیم و تربیت با شکست مواجه میشود.
اساسا مسأله معیشت معلم را در دل آن الگوی اقتصادی چطوری میخواهد حل کند؟ آیا می خواهد با فشار به بودجه عمومی، مسأله را حل کند؟ آیا میخواهد به اسم مشارکت مردمی فرایند خصوصیسازی و طبقهسازی آموزش را رقم بزند و بار مالی دولت را کم کند؟ آیا میخواهد به پروژه خطرناک خرید خدمات آموزشی دست بزند و با کالاسازی معلم، مسأله اقتصاد آموزش و پرورش را حل کند.
رتبهبندی لزوما معادل افزایش حقوق نیست بلکه رتبهبندی یک نظام ارزیابی دقیق و عالمانه نسبت به فرایند نظام تعلیم و تربیت است
بحران دومی که وجود دارد و اگر این را هم حل نکند، در دولت بعدی حتما در حوزه آموزش و پرورش شکست خواهد خورد، مسأله نیروی انسانی هست؛ همین الان توافق بین وزارت آموزش و پرورش با سازمان امور استخدامی، کمبود قریب به 200 هزار معلم است؛ به اذعان تعدادی از مسؤولان گذشته و مسؤولان فعلی آموزش و پرورش، قریب به 300 هزار نفر کمبود معلم داریم.
از الان که دولت بعدی سر کار بیاید تا سال 1404، قریب به 300 هزار معلم بازنشسته میشود، شما این کمبود 300 هزار نفر را به اضافه 300 هزار بازنشسته کنید، حاکی از این است که بیش از 600 هزار نفر کمبود نیروی انسانی خواهیم داشت. باید دولت آینده برای این موضوع تدبیر کند و دولت آینده برای این کمبود نیرو چه برنامهای دارد؟ آیا میخواهد یکباره 300 هزار نفر استخدام کند؟ آیا بار مالی آن را میتواند تأمین کند؟ آیا اصلا شدنی است؟
موضوع بعدی، مسأله رتبه بندی است؛ مسئله رتبهبندی نه به این معنی که خودش الان اولویت است، بلکه به این معنی است که یک ضریب حساسیتی در جامعه مخاطب ایجاد کردند که بسیاری از کنشهای معلم را تحت تأثیر میگذارد.
اعلام کنند که ایدهشان برای رتبهبندی چیست؟ رتبهبندی لزوما معادل افزایش حقوق نیست بلکه رتبهبندی یک نظام ارزیابی دقیق و عالمانه نسبت به فرایند نظام تعلیم و تربیت است که طبیعتا آن نظام تشویق و تنبیه عالمانه که باید شکل بگیرد، میتواند انگیزهها و علایق را ضریب بدهد مثل نظام ارزیابی که برای اعضای هیأت علمی وجود دارد؛ آنها چگونه ارتقاء پیدا میکنند؟ یک شاخصهایی گذاشته شده است.
طبیعتا این تدبیر در حوزه دستگاه عظیم تربیت عمومی و رسمی ما خیلی سختتر مشکلتر است ولی شدنی است؛ همت و عزمی را میخواهد تا این اتفاق بیفتد؛ به علاوه اینکه به شدت باید این ماجرای رتبهبندی از موضوع گره خوردن مستقیم با معیشت دور شود؛ اگر این اتفاق رقم نخورد هر کاری دیگری در سازوکار ارزیابی بخواهد شکل بگیرد، به دلیل ایجاد ذهنیت بد و منفی که در معلم ایجاد شده است، این طرح را به شکست منجر میسازد.
*میخواهم بگویم سند تحول را اجرا نکردیم حالا دائما برایش کنفرانس میگذاریم
جواهری: اینکه آمار میدهند انقدر نیرو کم داریم و انقدر نیرو نیاز داریم، سؤال این است که با کدام ساختار، کمبودها را اعلام میکنید؟ چیزی که در دولت مشکل داریم، این است که مثلا در شهر تهران انقدر کمبود داریم؛ سؤال این است که با کدام شرح وظیفه، این حرف را میزنید.
اینگونه نیست که هر کسی یک چیزی را مبنا بگیرد بعد بگوید، 100 هزار، 200 هزار، 300 هزار کمبود داریم؛ اول باید جایگاه مربی مشخص شود. واقعا در یک مدرسه به چه تعداد آدم نیاز داریم؟
آیا ما آمدیم شرح وظایف مربیان پرورشی، مشاورههای تحصیلی، رئیس اداره و وزیر را تغییر دادیم؟ آقای وزیر الان چند ساعت تدریس دارند؟ یک مدیر مدرسه باید چند ساعت تدریس کند.
وقتی کاری را انجام ندادید، چه کسی میخواهد نقدش کند. دولت باید پاسخ دهد چند تا از اسناد تحولی و چرخشهای عمومی را اجرا کرد که حالا ما بگوییم با این کمبود روبرو هستیم. میخواهم بگویم سند تحول را اجرا نکردیم حالا دائما برایش کنفرانس میگذاریم و نقادی میکنیم.
صدیقی: سیاستها در حوزه آموزش و پرورش مشخص است؛ ما هم سیاستهای کلی تحول در آموزش و پرورش ابلاغی توسط رهبر معظم انقلاب را داریم و هم سند تحول را داریم؛ رئیس جمهور، وزیر و هر بزرگوار دیگری که بیاید قرار نیست تئوریپردازی کند.
من یک مقدار قبلتر از آقای جواهری وارد شدم مثلا وقتی درباره نیروی انسانی صحبت میکنیم، یک بحران است؛ این بحران را چگونه پاسخ دادن، سؤال است؟ به همین دلیل معتقدم هر کسی میآید باید به آن بحران پاسخ دهد. در مناظرات نامزدهای رئیسجمهوری باید به مسأله تعلیم و تربیت توجه شود.
منبع: فارس