یک‌شنبه 27 آبان 1403

چرا رونق تولید «پرتقال دزفول» جای خود را به تجارت پرسود «ویلاباغ» داده است؟

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
چرا رونق تولید «پرتقال دزفول» جای خود را به تجارت پرسود «ویلاباغ» داده است؟

در سال‌های گذشته، باغداری در دزفول رونق بسیار بالایی داشت، اما متأسفانه از زمانی که ویلاسازی رواج پیدا کرد، باغداران به این سو حرکت کردند و باغداری را کنار گذاشتند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از رهیاب، پرتقال و لیموترش، از گذشته‌ها سوغات دزفول بوده و طعم و عطر بی‌مثالشان زبانزد خاص عام اما این روزها دیگر مرکبات دزفول را کمتر می‌یابیم در این مصاحبه به علل آن پرداختیم.

پاییز است و بر خلاف سرمای هوا، بازار مرکبات حسابی داغ است. از بازارهای خوزستان گرفته تا تهران، پایتخت سیاسی کشور، «پرتقال دزفول» را با کیفیت طعم و عطرش می‌بینی. اما چند سالی‌ست که سهم پرتقال و مرکبات دزفول در بازار کم شده. در دزفول، گیر آوردن کشاورز و باغدار کار سختی نیست، 70 درصد چرخه‌ی اقتصادی این شهرستان از همین کشاورزی تامین می‌شود. با باغداری که نسل به نسل حرفه‌ی کشاورزی پیشه کرده‌اند، وارد گفتگو می‌شوم. دل پری داشت اما به خاطر دغدغه‌اش، دعوتم را به مصاحبه پذیرفت. از او خواستم فرصت‌های کشاورزی در حوزه‌ی مرکبات را برایم بگوید، خلاصه و مفید گفت: دزفول، قطب کشاورزی منطقه است و خصوصاً در زمینه‌ی باغداری و مرکبات، ظرفیت زیادی دارد، البته اگر به آن توجه شود!... همچنین ظرفیت بالایی در حوزه‌ی گردشگری دارد که در حال حاضر، حاشیه‌ای است که بر اصل موضوع، می‌چربد و کشاورزی در سایه‌ی گردشگری قرار گرفته؛ چون درآمد کشاورزی بسیار پایین است و چاره‌ای جز پناه بردن به «تغییر کاربری» برایمان باقی نماند پیداست که سمت و سوی مصاحبه به سمت چالش‌ها کشیده شد، از این باغدار پرتلاش، چالش‌های کشاورزی در حوزه‌ی باغداری را جویا شدم و گفت: محصولات را با قیمت بسیار پایینی از ما می‌خرند و سود آن را واسطه، دلال و فروشنده می‌برد. به گونه‌ای که در همین شهر، برخی محصولات را مردم با چند برابر قیمتی که از کشاورز خریداری شده، دریافت می‌کنند. دومین مشکلی که گریبانگیر همه‌ی کشاورزان است، عدم برنامه‌ریزی برای کشت محصولات است. هر ساله شاهدیم محصولات متعددی بصورت فراگیر کشت شده و بی‌ارزش می‌شود. مثل همین کاهو که امسال کشاورزان کاهوکار آن را شخم زده یا به دام می‌سپارند. سومین چالش، عدم وجود شأن و جایگاه اجتماعی برای باغدار است. نپذیرفتن ضمانت بانکی باغدار و عدم توانایی دریافت وام، مصادیقی برای این موضوع هستند. چالش بعدی دردی به نام «بیمه» است؛ بیمه‌ی محصولات کشاورزی که در صورت بروز خسارت، هیچ تعهدی را نمی‌پذیرد؛ یا عدم وجود بیمه‌ی عمر در شأن کشاورز، نشانه‌هایی از این درد هستند. در اینجا کشاورز شروع به محاسبه و بیان عدد و ارقام خرید و فروش و هزینه‌ها کرد و گفت: نقش ناعادلانه‌ی واسطه‌ها درد کمرشکنی‌ست که به جانمان نشسته. محصولی که چند ماه شبانه‌روزی پای کاشت، داشت و برداشتش بوده‌ایم و میلیونها تومان خرج بذر، کود، سم و... آن کرده‌ایم را به بهایی ناچیز از کشاورز می‌خرند و به قیمتی چند برابر به دست مصرف‌کننده می‌رسد. چرا کشاورزی که زحمت این محصول را کشیده درآمد ناچیزی از محصول دارد؟ آن هم در صورتی که همه چیز به خوبی پیش برود و محصول دچار آفاتی همچون سرمازدگی و تگرگ و سیل و فراوانی کشت نشود... لُبِ کلام او این بود که اگر کشاورز، زمین و باغش را به سمت ویلا و گردشگری می‌برد برای نجات از ورشکستگی و تامین هزینه‌های زندگی‌ست وگرنه برای یک کشاورز، زمین و کشت، حکم زندگی و هویت دارد و هیچ کشاورزی در صورت تامین حداقل‌های زندگی، حاضر نیست شغل اجدادی خود را رها و زرق و برق درآمد گردشگری را فدای طبیعت و رونق تولید کند. انتهای پیام /