چند نکته درباره تورم
1- وقتی از افزایش سطح عمومی قیمتها یا تورم صحبت میشود لزوما مفهوم یکسانی از آن مد نظر نیست. در ادبیات اقتصاد و متون علمی آن عمدتا به تأسی از میلتون فریدمن، تورم را افزایش مستمر و طولانیمدت سطح عمومی قیمت ها تعریف میکنند. اما در نوشتهها و صحبتهای رسانهای و در محافل و افکار عمومی معمولا منظور از تورم، افزایش سطح عمومی قیمتها بهطور عام است و قید مستمر و طولانیمدت ندارد.
چرایی و علل وقوع این دو نوع تورم شباهتها و تفاوتهایی با هم دارد. اما بسیاری با تساهل نسبت به تفاوت مذکور، نتیجتا در بررسی علل تورم دچار اغتشاش تحلیلی میشوند و گزارههای درستی را به پدیدههایی نامرتبط نسبت میدهند.
2- زمانیکه بذر رشد نقدینگی با افزایش پایه پولی در بانک مرکزی یا با افزایش ضریب فزاینده نقدینگی در نظام بانکی کاشته میشود تا از پیچیدگیها و موانع مختلف سیاستی و برونزا عبور کند و به رشد کامل در نقدینگی بینجامد و خود را بهطور کامل در افزایش سطح عمومی قیمتها نشان دهد، زمان زیادی خواهد برد. بنابراین افزایشی که در سطح عمومی قیمتها ایجاد میکند، تدریجی و طولانیمدت خواهد بود. بنابراین رصد و ردیابی اثر نقدینگی بر افزایش سطح عمومی قیمتها با چشم غیرمسلح تقریبا غیرممکن و با چشم مسلح نیز پرهزینه است. پس وقتی نقدینگی رشد میکند و البته فضای نامناسب کسبوکار نیز اجازه رشد مناسب تولید را نمیدهد، نقدینگی به تدریج و با حوصله، کل اقتصاد را درمینوردد و قیمت همه کالاها و خدمات و دارایی ها از جمله ارز را تحت فشار میگذارد و افزایش میدهد. البته ممکن است دولتها در مسیر اثرگذاری نقدینگی بر قیمتها مانع ایجاد کنند؛ مثلا با استفاده از ارزهای نفتی و رانتیِ در اختیار خود قیمتها از جمله قیمت خود ارز را سرکوب کنند. اما این اقدام صرفا بخشی از افزایش سطح عمومی قیمتها را به تاخیر خواهد انداخت و به محض رفع آن موانع، رشد نقدینگی اثر سرکوبشده خود را بر قیمتها از جمله نرخ ارز بروز خواهد داد.
3- بخشی از افزایشهای مقطعی و کوتاهمدت در سطح عمومی قیمتها بهویژه جهش هایی که بعضا در آن اتفاق میافتد نتیجه رشد آنی و همزمان در نقدینگی نیست. مهمترین مورد مبتلابه اقتصاد ایران در این مورد، جهشهای گاه و بیگاه نرخ ارز است که بهخاطر ضریب نفوذ بالایی که ارز در فرآیندهای تولیدی و توزیعی کشور دارد اتفاق میافتد. در واقع نرخ ارز برای اقتصاد ایران تا حدودی نقشی شبیه به قیمت نفت در اقتصادهای مصرفکننده نفت، بازی میکند و به همان ترتیب سبب افزایش سطح عمومی قیمتها البته بهصورت یکجا و مقطعی میشود نه بهصورت مستمر و طولانیمدت. در چند دهه اخیر به خاطر جهانی شدن و در نتیجه شدت بالای رقابت و جهانی شدن زنجیرههای تولید و همچنین رشد سریع فناوری و لذا کاهش نسبی نقش و اهمیت نفت در تولید کالاها، آن اثری که قیمت نفت در دهه1970 در افزایش سطح عمومی قیمتها در کشورهای مصرفکننده نفت داشته بهشدت کمرنگ شده است. اما چنین مکانیزمی از طریق نرخ ارز در اقتصاد ایران همچنان فعال است. بنابراین اثر نرخ ارز روی افزایشهای مقطعی و گذرای سطح عمومی قیمتها در اقتصاد ما قابل انکار نیست. اما از این، به هیچ عنوان نمیتوان نتیجه گرفت که باید مانع افزایش نرخ ارز شد؛ چون پایین ماندن نرخ ارز بر خلاف روند سایر متغیرهای اقتصادی، غالبا مربوط به دسترسی به درآمدهای رانتی حاصل از فروش نفت و لذا خواسته سیاستمداران اعم از طرفدار اقتصاد آزاد یا مخالف آن بوده است؛ اما در عمل شوکهای نرخ ارز خود را به سیاستمداران ما تحمیل کرده و آنها را وادار به تبعیت از خود کرده است. بنابراین ایده کنترل نرخ ارز برای جلوگیری از تورم، کاری در نهایت عبث و بیهوده است؛ ضمن آنکه به خاطر ایجاد بیماری هلندی عامل نابودی تولید در اقتصاد ایران خواهد بود همانطور که تاکنون بوده است.
4- اما چرا به نرخ ارز شوک وارد میشود و قیمت آن جهش میکند؟ ارز هم مثل کالاها و خدمات و بقیه داراییها، تحت فشار بیامان نقدینگی برای افزایش قیمت قرار دارد؛ ولی دولت به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی بهویژه برای ممانعت از افزایش قیمتها، تا آنجاکه بتواند مانع از افزایش نرخ آن میشود، اما وقتی شرایط بهگونهای رقم میخورد که دیگر نمیتواند چنین کاری کند، قیمت ارز از زیر فشار خارج میشود و پرش میکند. وقتی در مقاطع وقوع شوک ارزی چنین گفته میشود که عامل رشد نرخ ارز، رشد نقدینگی است به آن معنی نیست که عامل مستقیم جهش پیشآمده در نرخ ارز، رشد نقدینگی است، بلکه به آن معنی است که با سرکوب نرخ ارز، اثر معمول رشد نقدینگی بر نرخ ارز نیز سرکوب میشود و به تعویق میافتد؛ اما به محض ناممکن شدن سرکوب نرخ ارز، اثر مذکور از زیر فشار خارج میشود و با جهش یکجای نرخ ارز تاثیر سرکوبشده خود را بر آن آشکار میسازد. بهعبارت دیگر، هرچند به ظاهر عامل مستقیم جهش نرخ ارز در مقاطع وقوع شوک ارزی، عدم امکان تداوم سرکوب ارزی است نه رشد آنی و همزمان در نقدینگی، اما این رشد نقدینگی طی دوره منتهی به شوک ارزی است که سبب ایجاد فشار روی نرخ ارز شده است (ایجاد فنر ارزی) و وقتی فشار مذکور از روی نرخ ارز برداشته میشود ارز، قیمت واقعی خود را به همه ما اعلام میکند. بنابراین اگر سرکوب ارزی وجود نداشته باشد، اثر نقدینگی بر نرخ ارز، نه یکجا بلکه بهصورت تدریجی و طی زمان اتفاق خواهد افتاد و اگر هم نقدینگی رشدی خارج از ضابطه نداشته باشد نرخ ارز هم رشد چندانی نخواهد کرد. همچنین سرکوب نرخ ارز، سبب سرکوب اثر معمول رشد نرخ ارز (که این اثر، خود ناشی از اثر معمول رشد نقدینگی بر نرخ ارز است) بر رشد سطح عمومی قیمتها و به تعویق افتادن آن میشود. بنابراین وقتی سد روبهروی نرخ ارز شکسته میشود و نرخ ارز جهش میکند به تبع آن سطح عمومی قیمتها نیز دچار جهش میشود. این همان تورمی است که ما در مقاطع وقوع شوکهای ارزی معمولا شاهد آن هستیم.
پس تکانههای ارزی و تورمی گاه و بیگاه در اقتصاد ایران فارغ از عوامل میدانی و مستقیم آن، در نهایت نتیجه رشد خارج از ضابطه و مستمر نقدینگی است.5- نکته جالب آن است که پس از تکانههای ارزی، در عمل و نه در نتیجه یک فرآیند طبیعی، شاهد رشدهای بالا در نقدینگی هستیم که دلیل آن عمدتا دو چیز است:
الف) وقتی دسترسی به ارزهای نفتی و... دچار محدودیت میشود و شوک ارزی اتفاق میافتد همزمان، دولت به جای خود، بانک مرکزی را بستانکار ارزِ خارج از دسترس میکند و آن را به بانک مرکزی میفروشد و ریالش را دریافت میکند و چون بانک مرکزی مابهازای آن ارزی برای فروش در بازار در دسترس ندارد، پایه پولی و در نهایت نقدینگی رشد شدیدی را تجربه میکند.ب) وقتی شوک ارزی اتفاق میافتد از یکسو به خاطر ضریب نفوذ بالای ارز در ساختارهای تولیدی کشور و از سوی دیگر بهدلیل اتکای شدید تولید به تسهیلات بانکی برای سرمایه در گردش و... به جای منابع خود فعالان اقتصادی، نیاز بخشهای تولیدی به ریال بهشدت بالا میرود و با فشاری که از جهات مختلف به نظام بانکی وارد میشود، نقدینگی نیز شدیدا افزایش مییابد.
منبع: دنیای اقتصاد
همچنین بخوانید