چین تا کجا با ایران میماند؟
روابط چین و آمریکا که از دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ وارد حوزه تنش فزاینده به ویژه در رابطه با روابط تجاری شده بود، این روزها و بعد از دیدار اخیر جو بایدن و شی جین پینگ در حاشیه اجلاس جی 20 در بالی اندونزی، فضای جدیدی از مدیریت تنش را تجربه میکند که شاید بر روابط پکن و تهران نیز اثرگذار باشد.
روابط چین و آمریکا طی چهار سال ریاستجمهوری ترامپ، شاهد تنش های زیادی بود که در جنگ تجاری و همچنین تحریم شرکت های فناوری چینی به اوج خود رسید. همچنین در حوزههای نفوذ در نظام بینالملل نیز پکن و واشنگتن دچار اختلافات و تعارضات جدی شده بودند. تا جایی که در سند امنیت ملی آمریکا در سال 2017 برای نخستین بار بعد از جنگ سرد چین و روسیه به عنوان تهدید اصلی برای آمریکا محسوب شدند. بسیاری از تحلیلگران تصور میکردند که با روی کار آمدن جو بایدن این روابط تنش زا تاحدودی تعدیل میشود که این اتفاق نیفتاد. یعنی بایدن نه تنها تعرفههای گمرکی را برنداشت بلکه روابط طرفین در نظام بینالملل به ویژه در حوزه تایوان متشنج شد. همچنین پس از آنکه نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در ماه اوت به تایوان سفر کرد، تنش ها بیشتر هم شد. افزایش تنش ها تا حدی بود که حتی احتمال استفاده طرفین از گزینه نظامی نیز مطرح شد.
در عین حال در دوره ریاستجمهوری بایدن بار دیگر در سند امنیت ملی آمریکا، چین به عنوان تهدید اصلی معرفی شد و در سند دفاع ملی که پنتاگون منتشر کرد نیز چین به عنوان تهدید بلندمدت یا تدریجی در نظر گرفته شده است. درواقع هر دو سند اذعان دارند که چین در بلندمدت میتواند تهدید جدی برای آمریکا باشد و کشوری است که انگیزه، اراده و توان تغییر در ساختار نظام بینالملل را دارد.
دوره مدیریت تنش
با توجه به اینکه در تاریخ روابط قدرتهای بزرگ به دلیل اینکه افزایش تنش میان این قدرتها میتواند پیامدهای ویرانگری بر نظم بینالملل داشته باشد همواره دورههایی از مدیریت تنش یا تنش زدایی را داریم به نظر می رسد که پکن و واشنگتن نیز اکنون در این مسیر قرار گرفته اند. پیش از این در دوره جنگ سرد بهویژه زمان وزارت خارجه هنری کیسینجر و رئیس جمهوری نیکسون، روابط شوروی و آمریکا با پیمان استارت برای کنترل زرادخانههای هسته ای وارد فاز تنش زدایی شد.
اکنون نیز به نظر می رسد بحث جنگ اوکراین و احتمال اشاعه آن به تایوان، طرفین را به این نتیجه رسانده که دوره ای از مدیریت تنش را در روابطشان داشته باشند. البته این مدیریت تنش به مفهوم آشتی و پایان تنش نیست بلکه رقابت ها و تسلط بر حوزههای نفوذ ادامه دارد اما طرفین تلاش میکنند که تنش ها مدیریت شود تا منجر به تحولات ناگوار یا جنگ نشود. یعنی رقابت از حوزه سیاسی و اقتصادی به حوزه تنش های نظامی تسری پیدا نکند. در همین راستا بود که جو بایدن و شی جین پینگ در بالی اندونزی قبل از شروع اجلاس 20، سه ساعت مذاکره کردند که نتیجه این مذاکرات در دو حوزه روسیه و کره شمالی پیامدهایی به همراه داشت؛ نخست اینکه چین قول داد تا روس ها را تحت فشار قرار دهد که از سلاح های تاکتیکی هسته ای در جنگ علیه اوکراین استفاده نکنند و در مقابل آمریکا نیز پذیرفته که ارسال جنگنده از لهستان به اوکراین را منتفی کند. در حوزه کره شمالی نیز بعد از آزمایش موشک قاره پیما توسط کره شمالی که نگرانی آمریکا را برانگیخت، شی جین پینگ نامه ای به کیم جونگ اون نوشت و تاکید کرد که کره را به عنوان شریکی برای صلح و امنیت بینالمللی محسوب میکند. درواقع این نامه با هدف آن ارسال شد که پیرو صحبت رهبران چین و آمریکا در بالی، پکن بتواند به نوعی تنش را در شبه جزیره کنترل کند.
تسهیل برجام یا فشار بر ایران؟
از سوی دیگر دور از تصور نیست که مدیریت تنش بین چین و آمریکا به موضوع ایران نیز تسری یابد. این در حالی است که مساله احیای برجام با دو متغیر سلبی یکی جنگ اوکراین و بحث ارسال پهپاد به روسیه و دیگری تصویب قطعنامه شورای حکام علیه ایران که تروئیکای اروپایی و آمریکا ارائه دادند، مواجه شد؛ متغیرهایی که بازدارنده از توافق هستند و فضا را تندتر کرده اند. در همین فضا، دوره مدیریت تنش بین چین و آمریکا میتواند دو تاثیر یا پیامد برای ایران داشته باشد؛ یک پیامد در ارتباط با تسهیل احیای برجام و دیگری درباره تحت فشار قرار دادن ایران. گزینه تسهیل احیای برجام این است که آمریکا از چین بخواهد ایران را تحت فشار بگذارد تا از برخی خواستههای خود دست بکشد و به پیش نویس ماه اوت تن بدهد.
چین، کشوری که بیشترین خرید نفت را از ایران دارد یعنی چیزی حدود 900 هزار بشکه در روز، یکی از شرکای اقتصادی ایران در دوره تحریم است و روابط سیاسی حسنه ای نیز با تهران دارد؛ تاجایی که پکن هم به قطعنامه حقوق بشری علیه ایران و هم قطعنامه شورای حکام رای منفی داد. یک پیامد دیگر میتواند این باشد که در راستای مدیریت تنش و نگرانی از افزایش تنش مجدد میان واشنگتن و پکن، چینی ها روابط اقتصادی خود را با ایران محدود کنند و حتی در حالت بدبینانه تر چین و آمریکا به نوعی در شرایط بحرانی تهران را وجهالمصالحه قرار دهند تا پروسه پلن بی مورد پیگیری قرار بگیرد و فشارها علیه ایران افزایش پیدا کند. با توجه به موارد ذکر شده این پرسش ها مطرح است که دوره مدیریت تنش بین آمریکا و چین چه تاثیری بر برجام و روابط تهران و پکن برجای خواهد گذاشت و نقش چین در حوزه مذاکرات هسته ای دچار چه تغییراتی خواهد شد؟
اصول ثابت در سیاست خارجی چین
محسن شریعتی نیا، استاد دانشگاه شهید بهشتی و کارشناس مسائل چین در پاسخ به «دنیای اقتصاد» درباره اینکه آیا سیاست چین در قبال ایران در دوره مدیریت تنش با آمریکا تغییر خواهد کرد، گفت که پکن درباره منطقه خاورمیانه و ایران اصول ثابتی در سیاست خارجی اش دارد که در سه حوزه قابل بررسی است. به گفته این استاد دانشگاه، چین در بحث هسته ای ایران سیاست نسبتا ثابتی دارد و یکی از اصول سیاستش این است که موضوع هسته ای ایران باید از مسیر چندجانبه و تا حد امکان از مسیر سازمان ملل حل و فصل شود. وی افزود: «نکته دوم اینکه منع اشاعه هسته ای در خاورمیانه برای چین اهمیت دارد و پکن همچنان به آن پایبند خواهد بود.» شریعتی نیا تاکید کرد: «نکته سوم به ثبات در خاورمیانه مربوط میشود که برای چین خیلی مهم است و تصور میکند که به دنبال حل و فصل مساله هسته ای ایران در قالب نهادهای بینالمللی و احیای برجام، ثبات در خاورمیانه از شانس بالاتری برخوردار است.»
کارشناس مسائل چین با بیان اینکه این موارد جزو اصول ثابت سیاست خارجی چین در قبال ایران و منطقه است، ادامه داد: «بخشی از این اصول با دولت بایدن نیز همپوشانی دارد.» وی توضیح داد البته سیاست چین در قبال ایران در آینده صرفا از مسیر رایزنی با آمریکا تعیین نخواهد شد بلکه از مسیر دگرگونی کلی این پرونده، سیاست پکن تعیین میشود. استاد دانشگاه تبیین کرد که چین همچنان بر اصولی چون احیای برجام، چندجانبه گرایی و تداوم رژیم منع اشاعه و تداوم ثبات در خاورمیانه پایبند خواهد بود و هر یک از این اصول دچار مشکل شود با واکنش پکن روبهرو خواهیم شد.
رقابت پابرجاست
همچنین شریعتی نیا درباره بحث توافق چین و آمریکا درباره فشار بر روس ها با هدف اینکه در جنگ علیه اوکراین از سلاح های تاکتیکی هسته ای استفاده نکنند، گفت: «من بعید میدانم این فشار فراتر از بحثهای تبلیغاتی و تاکتیکی محتوای جدی داشته باشد.» این کارشناس درباره چشم انداز روابط چین و آمریکا هم معتقد است که این روابط تقریبا برگشت ناپذیر است و طرفین به سمت رقابت شدیدتر حرکت خواهند کرد. در عین حال هرچه این رقابت شدیدتر شود طبیعتا حوزه همکاری دو کشور کمتر خواهد شد. به گفته شریعتی نیا، گفتوگوهای روسای جمهوری آمریکا و چین در حاشیه اجلاس بیست را نمیتوان در ادامه اجلاس های گذشته دانست و گفت که دستاوردهای زیادی خواهد داشت. زیرا این اجلاس عمدتا برای مدیریت تنش و رقابت بین دو قدرتی است که آینده آنها تقریبا با بحث رقابت گره خورده است.
فصلی نو در روابط آمریکا و چین
محمدجواد قهرمانی، پژوهشگر مسائل چین نیز درباره روابط پکن و واشنگتن به روزنامه «دنیای اقتصاد» گفت: «در سیاستهای اعلامی و اعمالی ایالات متحده، چین به عنوان نزدیکترین رقیب این کشور و اولویت راهبردی واشنگتن تعریف میشود. روابط دو کشور طی سالیان اخیر به ویژه از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ با تنش های جدی در حوزههای مختلف همراه بوده و مطابق با انتظار، در دولت بایدن نیز این تنش ها ادامه پیدا کرد.» قهرمانی ادامه داد: «هرچند مقامات آمریکایی همواره بر این موضوع تاکید داشتند که در عین رقابت، خواهان همکاری با چین از جمله در حوزه تغییر اقلیم هستند اما اقدامات آنها نشان از جدیت شان در افزایش فشار بر پکن داشت.» به گفته این کارشناس با این حال، دیدار اخیر میان روسای جمهور دو کشور و طرح موضوعات مختلف در آن را میتوان نوید بخش فصلی نو در روابط دو کشور دانست. قهرمانی معتقد است که هرچند دیگر نمیتوان انتظار کاهش رقابت این دو قدرت بزرگ را داشت اما میتوان گفت دو طرف در ممانعت از افزایش سطح تنش در روابط دوجانبه و در نظام بینالملل منفعت مشترک دارند.
تغییر موضع چین در قبال روسیه
پژوهشگر مسائل چین با اشاره به حمله نظامی روسیه علیه اوکراین که بر خلاف پیش بینی های اولیه استمرار پیدا کرده است، توضیح داد: «در این میان، چینی ها اگرچه در ابتدا از مواضع روسیه حمایت میکردند اما به تدریج ادبیات متفاوتی در میان مقامات و البته رسانههای چینی مطرح شد که اساسا حاکی از نگرانی آنها از وضعیت جنگ در اوکراین به ویژه از زمانی بود که مسکو موضوع استفاده از تسلیحات هسته ای تاکتیکی را مطرح کرد. این موضوع در دیدار با پوتین نیز از جانب شی جین پینگ مطرح شد.» قهرمانی به مساله کره شمالی نیز به عنوان یکی دیگر از دغدغههای مشترک آمریکا و چین در حوزه امنیت بینالملل اشاره کرد و گفت: «کره شمالی با آزمایش های متعدد خود در سال میلادی جاری نگرانی های جدی درباره آینده ثبات در آسیاپاسیفیک به وجود آورده است.»
این پژوهشگر با بیان اینکه موضوع مهم دیگری که در مدیریت تنش میان آمریکا و چین مطرح میشود پروندههای مرتبط با جمهوری اسلامی ایران است که در صدر آن پرونده هستهای قرار دارد، توضیح داد: «با نگاه به گذشته به وضوح میتوان نقش فعالانه چینی ها در دستیابی به برجام را مشاهده کرد. پکن با تفاوت قائل شدن میان داشتن سلاح و فناوری با افزایش نقش میانجی گرانه سعی در ایجاد مکانیزمی داشت که میتوانست از جنگی بزرگ در خاورمیانه پیشگیری کند. همچنین به واسطه نقش آن در اقتصاد چین، بهطور خاص اختلال در جریان انرژی، اقتصاد این کشور را بهطور جدی تحت تاثیر قرار دهد.» وی درباره رویکرد چین در زمینه مساله سیاست عدم اشاعه سلاح های هسته ای هم گفت: «چینی ها تا جای ممکن به محدود بودن کشورهای دارای سلاح هسته ای باور دارند. چراکه نخستین پیامد گسترش این موضوع، عدم قطعیت خواهد بود.
در عین حال، به باور آنها قدرتهای کوچکتر ممکن است در توسعه و کاربرد این تسلیحات همانند قدرتهای بزرگ مسوولیت پذیر نباشند. مضافا اینکه چین به عنوان یکی از اعضای ان پی تی از این طریق خود را به عنوان یک قدرت بزرگ مسوول به تصویر می کشد.» قهرمانی در ادامه با اشاره به اینکه در شرایط کنونی در مدیریت تنش با آمریکا، موضوعات اولویت داری قرار دارند، گفت: «در میان آنها موضوع تایوان یا امکان بیثباتی در منطقه شرق آسیا در نتیجه اقدامات پیونگیانگ و جنگ اوکراین قرار دارد. از یک طرف، اگرچه چین به کره شمالی به عنوان یک دارایی استراتژیک می نگرد اما افزایش اقدامات تحریکبرانگیز این کشور، دستاویز مهمی برای آمریکا جهت حضور هر چه بیشتر در منطقه فراهم میکند. در سوی دیگر، چین با درس های فراگرفته از جنگ اوکراین می داند هرگونه حمله نظامی علیه تایوان میتواند پکن را نیز درگیر یک بحران طولانیمدت با هزینههای گزاف کند.»
وی افزود: «در کنار این موارد، استمرار جنگ اوکراین، میتواند سوء محاسبه را افزایش دهد و بدینترتیب نظام بینالملل را وارد مرحله نوینی کند که چین آمادگی آن را ندارد. بنابراین، طبیعی است با هر اقدامی که منجر به ادامه یا گسترش این جنگ شود چه در خفا و چه بهطور علنی مخالفت کند.» پژوهشگر مسائل چین در نهایت درباره تاثیر افزایش تنش بین ایران و آمریکا بر روابط تهران و پکن گفت: «در شرایطی که تنش ها میان تهران و واشنگتن افزایش یابد هرچند نگرانی چینی ها افزایش می یابد اما نکته قابل توجه این است که حداقل مدیریت تنش در محیط پیرامون چین، باعث دورتر شدن حوزه جغرافیایی تنش های دو کشور از این مناطق خواهد بود. بر همین اساس، نمیتوان امکان همراهی پکن با تحریمهای احتمالی آمریکا علیه تهران را نادیده گرفت؛ موضوعی که دولت بایدن حداقل در مواجهه با افزایش فشارهای داخلی مجبور به اعمال آن شده است. در این میان مدیریت تنش با چین فضای مانور بیشتری برای آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران نیز فراهم خواهد آورد.»
--> اخبار مرتبط