"کاغذ" و "بایت" فقط کولبر اندیشه نیستند!

تهران - ایرنا - اینگونه نیست که کتاب کاغذی تنها در «شکل» انتقال پیام با یک فایل دیجیتال تفاوت داشته باشد. کاغذ فقط کاغذ و بایت فقط بایت نیست! کاغذ و صفر و یک دیجیتال، تنها کولبر اندیشه نیستند! کتاب کاغذی یک فرهنگ خاص است، کتاب دیجیتال هم یک فرهنگ.
دانشور، مورخ و محقق گرامی، جناب رسول جعفریان که در سالهای گذشته مسئولیت کتابخانه دانشگاه تهران را هم عهدهدار شدهاند، سالهاست میکوشند و میجوشند که چرا آنطور که باید کتاب دیجیتال جایگزین کتاب کاغذی نمیشود. جعفریان در گفتگویی مشخصا گفته است که من اعتقاد به کتاب چاپی ندارم و دیر یا زود «باید» به خاطر هزینههای زیست محیطی و انبارداری و غیره، کتاب چاپی (کاغذی) حذف شود. در پست اخیری در صفحه شخصیشان، گردآوری دیجیتالی صد و بیست هزار عنوان کتاب در یک حافظه حداکثر چهار ترابایتی را تحسین کرده و آنجا هم مشخصا مینویسند که: «چرا باید وقت و بودجه خود را صرف فضا و قفسه و کاغذ کنم؟» آنهم وقتی میشود چنین مجموعهای را با افزودن تواناییهای نرمافزاری به آسانی قابل پژوهش و جستجو کرد. همه اینها از نظر جعفریان اقتضای عقلانیت و تن دادن به تغییر و تحول است.
نزاع بین چاپ دیجیتال و چاپ کاغذی در دهههای گذشته همزمان با توسعه نشر دیجیتال، اینترنت و گسترش گوگل، کتابخوانهای الکترونیک و نسخههای ایبوک همواره میان صاحبنظران برقرار بوده است. این نزاع تازه نیست و هر چه پیشتر برویم، چه بسا لبههای تقابلش تیزتر هم بشود. اما کدام گروه نظر دقیقتری دارند؟ مدافعان مطالعه به سبک گذشته یا موافقان تن دادن به نشر دیجیتال؟
در اینجا من قصد ندارم به سود مدافعان کتاب کاغذی ادله بیاورم. اما تلاش میکنم توجه شخص آقای جعفریان و همنظران ایشان را به ابعاد پیچیدهتر قصه جلب کنم، چه بسا به این صراحت و قاطعیت حکم به لزوم بستن دفتر عمر کتاب کاغذی ندهند.
پیشفرض کسانی که کتاب دیجیتال را عین کتاب کاغذی یا دستکم با درصد زیادی شبیه آن میدانند، قبول یکی از پاسخها به پرسشی قدیم در فلسفه رسانه است. اینکه آیا به قول مارشال مک لوهان نظریهپرداز بزرگ امر رسانه، رسانه خود پیام است یا صرفا پیامبر؟ آیا سبک رسانه در محتوای پیام دخالت میکند یا اینکه به قول آقای جعفریان، (رسانه) کتاب (صرفا) قالب اندیشه، ایده و تحقیق است؟ این پرسشی دیرین در فلسفه رسانه و رسانههای جدید است. تجربه بشری در مواجهه با دستاوردهای تکنولوژیک خود به روشنی گواه است که رسانه، صرفا یک قالب و پیک پیامرسان نیست. بلکه، پیکی است که نامه را باز میکند و در میانه راه میخواند و موضوع و سبک نامه را به تناسب خود تغییر میدهد!
همه اختراعات تکنولوژیک، از همان ماشین چاپ گرفته تا تلویزیون، ماهواره، گوشیهای همراه، اینترنت، گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعیش، گواهند که «رسانه خود پیام است». یعنی به قصد اندیشیده و جزئی اولیهای آفریده میشوند، اما از آن فراتر میروند و خود سازندهشان را نیز متحیر میکنند. این امر شبیه ماجرای زبان است که زبانشناسان و برخی فیلسوفان جدید تاکید میکنند که صرفا ابزار انتقال اندیشه نیست، بلکه خود در عداد موجودات واقعی، ساختار تفکر و نحوه اندیشیدن ما را تعیین میکند. به طوری که ما آنگونه میاندیشیم که سخن میگوییم و جمله مینویسیم.
در قصه کتاب نیز، اینگونه نیست که کتاب کاغذی تنها در «شکل» انتقال پیام با یک فایل دیجیتال تفاوت داشته باشد. کاغذ فقط کاغذ و بایت فقط بایت نیست! کاغذ و صفر و یک دیجیتال، تنها کولبر اندیشه نیستند! کتاب کاغذی یک فرهنگ خاص است، کتاب دیجیتال هم یک فرهنگ خاص. نیکلاس کار نویسنده کتاب ارجمند اینترنت با مغز ما چه میکند؟ در ابتدای فصل دوم خود از غول نویسندگیای چون نیچه یاد میکند که سبک نوشتاریاش پس از سفارش و استفاده از دستگاه ماشین تحریر، به قول دوست صمیمیاش هاینریش کوسلیتس، فشرده تر و تلگرافیتر از زمانی شد که با قلم و کاغذ مینوشت. مگر فرقی بین ماشین تحریر و نوشتن با قلم بود؟ بله! دستکم گرفتن پیچیدگیهای تکنولوژی و تصرفات پیشبینی نشونده رسانه، مانع دیدن این فرق میشود.
یک مرور ساده بر تحولات پس از اختراع ماشین چاپ و توسعه میلیونی نشر و گذر از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب، نشان میدهد که ساختار تفکر ما تحت تاثیر این تحول تکنولوژی و تغییر رسانه قرار گرفته است. همچنانکه یکایک اختراعات تکنولوژیک بعدی از جمله تلویزیون و اینترنت و گوشی هوشمند، طراح ساختار تفکر و نظام اندیشهورزی ما شدهاند. ذهن حافظهبنیاد دنیای شفاهی با ذهن واژهبنیاد دنیای مکتوب با ذهن تصویربنیاد دنیای دیجیتال از نظر مغزی و فکری اصلا به هم شبیه نیستند. نیکلاس کار که از او یاد شد در کتاب خودش مفصل میکوشد تا نشان دهد که تحقیقات و بررسیهای جدید به خوبی نشان میدهد که حتی نقشه رشتههای عصبی و ساختار مغزی منعطف ما بسته به هر کدام از این دورانها دگرگون شدهاند و «شکل» رسانههای جدید مغزهای جدید ما را شکل دادهاند. باز بر «شکل» تاکید میکنم تا مبادا آن را تنها پیکی بیطرف و کولبری بیخبر و بیفرق تصور کنیم.
علاوه بر توجه دادن به تاثیرهای تابع «شکل»، توسعهپذیر و فراتصور رسانه که شرح بیشترش بیرون از حوصله این نوشتار است، باز به طور خاص در قصه کتاب موارد دیگری هم درخور ذکر است. این اولین بار نیست که کتاب کاغذی در معرض تهدید واقع شده است. وقتی روزنامه مرسوم و ابداع شد، خیلیها از جمله آلفونس دو لامارتین - شاعر و سیاستمدار فرانسوی - پیشبینی کردند که ژورنالیسم به زودی کل اندیشه بشری را تصرف خواهد کرد. چرا که در عصر شتابناک روزنامه، کتاب دیرتر از آن تولید میشود که ایدهها منتظرش بمانند. همچنانکه وقتی گرامافون هم ابداع شد، باز پیشبینی شد که کتاب صوتی با درک مستقیم صدای خود نویسنده، کتاب کاغذی را به فراموشخانه تاریخ خواهد سپرد. اما هر دوی گرامافون و حتی روزنامه کاغذی تاریخی شدهاند، ولی کتاب کاغذی همچنان باقی مانده است. چرا که کتاب کاغذی مزایایی دارد که فعلا رقیبان دیجیتال از آن بیبهرهاند.
کتاب کاغذی را میتوان هر جا با خود برد، بدون نیاز به هیچ ابزار جانبی دیگر و بدون هراس از عدم دسترسی به برق. ممکن است کتابخانه کاغذی در اثری غفلتی یا هجومی بسوزد و نابود شود، اما امکان یکهو از دست دادن فایلهای صفرویکی به مراتب از آن بیشتر است. در کتاب با سادهترین ابزار میتوان حاشیهنویسی کرد که برای کتابخوانهای دقیق و نقاد از واجبترین چیزهاست. اما در کتاب دیجیتال اولا وجود نرمافزار یا سخت افزار برای حاشیهنویسی و نکتهنویسی لازم است و ثانیا باز به کمترین اختلالی امکان از دست دادن آنها وجود دارد. از همه مهمتر اینکه کتاب کاغذی مطالعه متمرکز و عمیق را درونی و خصلت خواننده میکند. در حالیکه در یکی از مهمترین معایب کتاب دیجیتال، حواسپرتی و بیتمرکزی از مهمترین ویژگیهای شایع است. این نکته را بیشتر شرح میدهم که از جمله همان موارد فراتر از تصور اولیه آفرینندگان ابزار است.
جناب جعفریان محترم و همفکران ایشان، از این نکته مهم در دنباله همان تصرفات رسانه غفلت میکنند که کتاب دیجیتال زنجیر به ابزار دیجیتال مطالعه آن است. کتاب دیجیتال و ایبوک موجودی مستقل نیست و همچنانکه کتاب کاغذی به کاغذ و شیرازه و صنعت نشر متکی است، کتاب دیجیتال هم وابسته به سختافزار و نرمافزار و اینترنت و ابزارهای دیجیتال خود است. شما نمیتوانید کتاب دیجیتال را تنها به میهمانی دعوت کنید. او یتیم نیست و خانوادهای دارد! باید موضعتان را همراه با دعوت و توصیه به کتاب دیجیتال، درباره خانواده دیجیتالی او نیز معین کنید.
این ابزارها یا رایانه شخصی است، یا تلفن همراه، یا کتابخوان دیجیتال که در کشور ما کمتر مرسوم است. هر کدام از این ابزارها در دریای بزرگتری تعریف میشوند که اینترنت است. ابزار دیجیتالی که امروز نامرتبط با دنیای زنده و جاری نت باشد، محکوم به مرگ است. حتی کتابخوانهای دیجیتال متصل به اینترنتند. خوب این چه ربطی به قصه دارد؟ برای این نکته باید بصیرتهای پژوهشی و انتقادی کتابهای جدید درباره دنیای نت را مدنظر قرار داد. این کتابها و مقالات به ما نشان دادهاند که چندکاره بودن کامپیوتر، تنوع، جذابیت و سیل بیقطع و رنگارنگ نوتیفیکشنهای مرتبط با دنیای نت در حین کارکردن با آنها، ما را در تمرکز و عمیق شدن در یک موضوع خاص دچار مشکل کرده است. به گونهای که پس از سروکار داشتن با این ابزارها و شبکهها، به مراتب سختتر در موضوعی متمرکز میشویم و تعمق میکنیم. چون این ابزارها با دریای داده و دسترسیهای خود، دمادم و پیوسته ساعتها ما را از این شاخه جذاب به شاخه جذب کننده دیگری میکشانند. کتاب دیجیتال را اصلا نمیتوان جزیرهای جدا از بستر دیجیتال و اینترنتی خود فرض کرد. اگر هم جدا نکنیم، پای بحثهای انتقادی و درخور توجه این بسترهای دیجیتال به میان میآید.
مهمترین این نکات انتقادی و تاملبرانگیز در خصلتآفرینیها، کمتمرکزی، حواسپرتی و از دست دادن مطالعه عمیق است. دقیقا به همین دلیل هم است که برخی گزارش میکنند به یادسپردن مطالبی که از کتابهای دیجیتال و الکترونیک خواندهاند، سختتر از کتابهایی بوده است که به صورت کاغذی مطالعه کردهاند. همه این موارد باز گواه بر این است که کتاب دیجیتال صرفا یک قالب و ظرف صرفا متفاوت از کتاب کاغذی برای انتقال ایده نیست.
برای روشنتر شدن زیادهگویی نمیکنم و به ذکر شرح تجربهای بسنده میکنم. کریستین روزن در یادداشتی از تجربه مطالعه رمانی از دیکنز، آنهم در کتابخوان کیندل - و نه تازه اسمارتفون و لپتاب که به مراتب تمرکززداترند - مینویسد: «خیلی زود خودم را با صفحه نمایش کیندل سازگار کردم و در استفاده از دکمهها مهارت یافتم. با وجود این چشمهای من آرام و قرار نداشتند و مثل مواقعی که تلاش میکنم تا برای زمانی مشخص از طریق رایانهام مطالعه کنم، از این گوشه به گوشه دیگر میچرخیدند. در این میان عواملی که حواس مرا پرت میکردند، کم نبودند. مثلا من در ویکیپدیا دنبال مدخل دیکنز میگشتم، اما ناگهان به لینکی از یک داستان کوتاه دیکنز با نام تقاطع ماگبی برخوردم و در تله خرگوشی اینترنت افتادم. بیست دقیقه طول کشید تا من از اینترنت رها شوم و به مطالعه رمان دیکنز در کیندل برگردم.»
شاهد دیگر این تاثیرگذاری و منفعل نبودن ابزار دیجیتال در انتقال پیام، تاثیرگذاری رسانه دیجیتال در سبک نویسندگی است. همانگونه که در مثال نیچه ذکر شد، سبک نوشتن و فصاحت آثار به روشنی با تغییر رسانهها دگرگون میشود و در صورت حاکم شدن مطلق کتاب دیجیتال که به هیچ وجه جدای از فضای غلبه اینترنت و گوگل نیست، کمتر میتوان از مخاطبان توقع صبر بر نوشتههای بلند و فصیح و پیچیده و چند لایه داشت.
به نظر تا همین جا گشودن این پرونده بلند و مفصل در اندازه این یادداشت کافی باشد. مقصود از ذکر این نکات اصلا این نکته نبود که در برابر کاروان گریزناپذیر تغییر میشود و میباید ایستاد. جهان با همه اجزایش بی آنکه ما بخواهیم رو به سوی تحول خواهد رفت و تغییرات فناوری جزو لاینفک این تحول است. تنها مرتجعان هستند که عاطفی و نامستدل اصرار بر کهنگی و گذشتهگرایی دارند. باید با آغوش باز و البته انتقادی، به سوی امکانهای تازه و دستاوردهای نو رفت. اما در عین حال، گرایش حذفی، دستوری، غیرارگانیک و افراطی به نوگرایی فناورانه و کنارگذاشتن قاطع دستاوردهای آزمودهای که فوایدشان را در طی قرنها به روشنی اثبات کردهاند، رویکردی قابل دفاع نیست. همانگونه که ابداع روزنامه و گرامافون جا را برای کتاب کاغذی تنگ نکرد، همانگونه که ظهور تلویزیون و اینترنت، رادیو را بیوجه نکرد، فناوری کتاب دیجیتال هم امکان تازهای برای مطالعه است که مکمل کتاب چاپی است و نه جایگزین آن. کتاب دیجیتال یا ایبوک هنوز نتوانسته است امکانها و نقش ویژگیهای کتاب کاغذی را ایفا کند. تا زمانی که این ویژگیهای بدون جایگزین در تعمیق بخشیدن به فهم، ماندگاری بیشتر مطالب، غرق شدن متمرکز در موضوع و حواسپرتکننده نبودن و انسجامبخشی به ساختار تفکر و... از سوی کتاب هست - چیزی که از پس کتاب دیجیتال با اندک توضیحاتی که آمد و موارد مفصلتری که نیامد و در کتابها و مقالات متعدد این حوزه به آن اشاره شده است - «باید» در امر کنار گذاشتن کتاب کاغذی احتیاط کرد.
آینده را نمیتوان پیشبینی کرد. نسخه هم نمیتوان برای آنها پیچید. آیندگانند و آنچه تصمیم خواهند گرفت. معلوم نیست در صد سال بعد نشر و تکنولوژی به کدام سمت خواهد رفت. چو فردا آید فکر متناسبت آن کنیم. اما امروز، ما با آنچه از کتاب چاپی دیده و با آنچه از کتاب دیجیتال تجربه کردهایم و با تاملاتی که از این رهگذر صاحبنظران برایمان روایت کردهاند، حکم دادنمان به حیات همزمان کتاب کاغذی و الکترونیک پذیرفتنیتر مینماید. حذف و سنگین شدن کفه ترازو به نفع هر کدام از این دو امکان، از دست دادن پارهای تواناییهای منحصربفرد آنهاست. همانطور که گفته شد، «شکل» کتاب یک عنصر بیتاثیر و منفعل نیست و خود یک فرهنگ و پیام است.
به نظر میآید راه مطلوبتر در این همزیستی، شاید پیشنهادی نظیر منع چاپ کاغذی کتابهای فرهنگنامهای چندجلدی و دیجیتالی شدن آنها باشد که جستجوی سریع و ساده در پژوهش را هم تسهیل میکند و خدمتی از نشر دیجیتال به محیط زیست خواهد بود. در عین حال چاپ کاغذی کتابهایی که هنوز شکل کاغذیشان با منافع بیجایگزینش لازم است، میتواند با کاغذهای جدید و از منابع تجدیدپذیر و کنترل شده انجام شود. همچنان که سالهاست این اتفاق افتاده و در برخی کتابهای داخلی هم در ابتدای کتاب به این نکته اشاره شده است. این مسیر پیشنهادی به چاپ کاغذی بهینه و گزیده برخی کتابها منجر میشود، در عین حال با نشر دیجیتال کتابهای حجیم و چندجلدی از چاپ بیمورد آنها هم جلوگیری خواهد کرد. البته در به روی انواعی از پیشنهادات دیگر در این موضوع باز است و باید آن را به عهده خردهای جمعی گذاشت.
*س_برچسبها_س*




