شنبه 3 آذر 1403

کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد

به نظر من در اوایل دهه نود با شروع دولت آقای روحانی مانیفست‌های خیلی تقلبی و برچسب‌های بسیار بیخودی به اهالی تئاتر زده شد و در اواسط دوره دوم ایشان این روند تشدید شد.

به گزارش مشرق، نمایش «غلامرضا لبخندی» در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است. نمایشی که با یک پایان ویژه و خلاقانه تماشاگری که هیجان را در تریلرهای پرتحرک دنبال می‌کند را هیجان زده خواهد کرد. کهبد تاراج نویسنده و کارگردان این نمایش، در دوران اپیدمی نمایش «سگک» را با محوریت حرانقلاب (شهید شاهرخ ضرغام) روی صحنه برد. به بهانه اجرای این نمایش با «تاراج» به گفت‌وگو نشستیم.

*«غلامرضا لبخندی» دومین نمایشی است که پس از نمایش «سگک» (به کارگردانی رضا بهرامی) دومین نمایشی است که با یک شیوه مدرن مختص به خودتان نوشته‌اید. گذشتگان را به روی صحنه احضار می‌کنید و قصه می‌سازید و هر بار هم برای این کار یک صحنه‌آرایی متفاوت جذاب را انتخاب می‌کنید. این شیوه باعث شد که در نمایش قبلی در قالب نمایش یک شب را مهمان پرسوناژ شهید شاهرخ ضرغام باشم که از اواخر دهه پنجاه به دهه نود آمده بود، این شیوه کاری شماست یا هر نمایش برای خودش طراحی جداگانه‌ای دارد؟

واقعیت این است که «سگک» (به کارگردانی رضا بهرامی) ناخواسته با این شیوه طراحی شد، چون سگک (با محوریت شهید ضرغام) به سفارش مرکز هنرهای نمایشی تحت عنوان پروژه «قلم روشن» نوشته شد. در زمان مدیرکلی آقای شهرام کرمی در اداره کل هنرهای نمایشی، او پروژه‌ای را تحت عنوان «قلم روشن» تعریف کرد و کامران شهلایی در پروژه فعالیت می‌کرد و به من روز تاسوعا زنگ زد و گفت: چنین پروژه‌ای هست درباره شهدا، دارند می‌نویسند و شهیدی هست که قرعه‌اش به نام تو افتاده است. پرسیدم: کدام شهید؟ پاسخ داد: شهید شاهرخ ضرغام. گفت: می‌شناسی؟ گفتم: سر چهار راه گلوبندک از او عکس بزرگی را گذاشته‌اند و شهلایی این مسئله را تائید کرد.

این شباهتی که مد نظر شماست ناخواسته بود اما روایت‌ها در این شباهت بی‌تاثیر نبوده‌اند. نمایش «سگک» درباره شاهرخ ضرغام را در سال 1398 و نمایش «غلامرضا لبخندی» را سال 1395 نوشتم. این طلب بازگشت درگذشتگان در نمایش، از جهت روایت به هم شبیه هستند. به عنوان مثال هما روستا در فیلم «مسافران» رو به دوربین نگاه می‌کند و می‌گوید ما به تهران نمی‌رسیم و ما همه می‌میریم و در صحنه ما شباهت‌هایی به این روایت هست که این ساختار الگو گرفته از «نمایش ایرانی» است.

*در این دو نمایش اخیر خیلی انتقادات مطرح شده که چرا بازیگران باید روبروی تماشاگر بایستند و منولوگ بگویند.

من نمایشنامه منولوگ محور توام با روایتگری را خیلی دوست دارم. در نمایش «سگک» چون به سفارش نوشته و اجرا شد، از این ساختار ناخواسته استفاده کردم اما ایده نمایشنامه غلامرضا لبخندی به زمان و اتفاق دیگری بازمی‌گردد. من در کافه‌ای با خانمی برخوردم که اطرافیانش می‌گفتند که باعث گیر افتادن خفاش شب شده، درصورتیکه چنین چیزی نبود و روایت این خانم دروغ بود و آن شب در آذر 1395 جرقه این کار در ذهن من خورد و من تا مردادماه سال بعد درباره غلامرضا خوشرو تحقیق می‌کردم. از تمام تحقیقات 25 الی 30 درصد استفاده کردم، جوهره و نخ تسبیحی که باید در نمایش هست، منتها برخی اسامی واقعی را حذف کردیم. نمی‌خواهم بگویم سانسور شدیم سانسور نشدیم، تغییر داشتیم. تغییر نمی‌شود اسمش را سانسور گذاشت. سانسور یعنی که نگویی... اما ما می‌گوییم.

*در این دو نماش اخیر خیلی انتقادات مطرح شده که چرا بازیگران باید روبروی تماشاگر بایستند و منولوگ بگویند.

من نمایشنامه منولوگ محور توام با روایتگری را خیلی دوست دارم. در نمایش «سگک» چون به سفارش نوشته و اجرا شد، از این ساختار ناخواسته استفاده کردم اما ایده نمایشنامه غلامرضا لبخندی به زمان و اتفاق دیگری بازمی‌گردد. من در کافه‌ای با خانمی برخوردم که اطرافیانش می‌گفتند که باعث گیر افتادن خفاش شب شده، درصورتیکه چنین چیزی نبود و روایت این خانم دروغ بود و آن شب در آذر 1395 جرقه این کار در ذهن من خورد و من تا مردادماه سال بعد درباره غلامرضا خوشرو تحقیق می‌کردم. از تمام تحقیقات 25 الی 30 درصد استفاده کردم، جوهره و نخ تسبیحی که باید در نمایش هست، منتها برخی اسامی واقعی را حذف کردیم. نمی‌خواهم بگویم سانسور شدیم سانسور نشدیم، تغییر داشتیم. تغییر نمی‌شود اسمش را سانسور گذاشت. سانسور یعنی که نگویی... اما ما می‌گوییم.

*در این دو نماش اخیر خیلی انتقادات مطرح شده که چرا بازیگران باید روبروی تماشاگر بایستند و منولوگ بگویند.

من نمایشنامه منولوگ محور توام با روایتگری را خیلی دوست دارم. در نمایش «سگک» چون به سفارش نوشته و اجرا شد، از این ساختار ناخواسته استفاده کردم اما ایده نمایشنامه غلامرضا لبخندی به زمان و اتفاق دیگری بازمی‌گردد. من در کافه‌ای با خانمی برخوردم که اطرافیانش می‌گفتند که باعث گیر افتادن خفاش شب شده، درصورتیکه چنین چیزی نبود و روایت این خانم دروغ بود و آن شب در آذر 1395 جرقه این کار در ذهن من خورد و من تا مردادماه سال بعد درباره غلامرضا خوشرو تحقیق می‌کردم. از تمام تحقیقات 25 الی 30 درصد استفاده کردم، جوهره و نخ تسبیحی که باید در نمایش هست، منتها برخی اسامی واقعی را حذف کردیم. نمی‌خواهم بگویم سانسور شدیم سانسور نشدیم، تغییر داشتیم. تغییر نمی‌شود اسمش را سانسور گذاشت. سانسور یعنی که نگویی... اما ما می‌گوییم.

***در نمایش جوادیه نشان دادم فرهنگ دهه شصت خیلی زیباتر از فرهنگ در دهه نود است

*در هشت سال دولت روحانی در حوزه تئاتر به دلیل برخی سیاست‌گذاری‌های فرهنگی برخی فعالان تئاتری به عنوان «حاشیه‌ساز» و حاشیه‌دارمعرفی شدند. به شما چه گذشت؟

آثار بنده را مرور کنید. در چهارسال اول دولت آقای روحانی من نمایش «جوادیه» را داشتم که آن زمان به من تاختند. این نمایش هم درباره 4 روح بود که به زمان ما می‌آیند. 4 نفر بچه جوادیه بودند که ناپدید شدند، یکی از آن‌ها مداح، راننده تاکسی، عشق فیلم و دیگر اولین شخصیت خانم مانتویی محله جوادیه بود. من جوادیه را جزء از کل گرفته بودم و دست به یک قیاس فرهنگی زدم.

در این جزء از کل خیلی از اتفاقات را از دهه شصت تا دهه نود به صورت نمادین بررسی کرده بودم و حرف این نمایش این بود که اوضاع و وضعیت ما در دهه شصت با اینکه جنگ شد خیلی بهتر از دهه 90 بود و خیلی بهتر از اواخر دهه هشتاد است. برخی مثال‌های من سینمایی بود و البته از نوستالوژی مداحی‌ها و نوحه‌ها استفاده کردم. من در این نمایش نشان دادم فرهنگ دهه شصت خیلی زیباتر از فرهنگ در دهه نود است.

اگر من با نظام زاویه داشتم اصلا در تئاتر کار نمی‌کردم. نمی‌توانم منکر این شوم افرادی هستند که کار می‌کنند زاویه بسیار تندی با نظام دارند.

*این رئالیسم اجتماعی از منظری بوی سیاست‌کاری و ایجاد شکاف با حاکمیت را می‌دهد. به عنوان یک بچه هئیتی صادقانه جواب من را بده شما به صورت دقیق با جمهوری اسلامی زاویه داری و به دنبال ایجاد شکاف میان مردم با حاکمیت هستی؟

اگر من با نظام زاویه داشتم اصلا در تئاتر کار نمی‌کردم. نمی‌توانم منکر این شوم افرادی هستند که کار می‌کنند زاویه بسیار تندی با نظام دارند. به نظرم آن مجری محترم سیما حرف بدی نزده بود که خیلی جنجالی شد. به هر حال ما در این جامعه با این وضعیت سیاسی داریم زندگی می‌کنیم. ما باید بپذیریم که سیاست شورای عالی انقلاب فرهنگی چیست و مصوباتی داریم. ولی واقعیت این است که مرکز هنرهای نمایشی با 18 میلیارد تومان بودجه که کمتر هم می‌شود، تئاتر این کشور را با چند جشنواره گردن کلفت اداره می‌کند. از این 18 میلیارد هم 12 الی 13 میلیارد به صورت واقعی نصیب تئاتر می‌شود. ما چرا باید زاویه سیاسی داشته باشیم.

*آیا میان نقد اجتماعی و جبهه‌سازی سیاسی در حوزه تئاتر و نمایش تفکیکی قائل هستی؟

از تئاتر یا مسائل اجتماعی بیرون می‌زند یا سیاست. تئاتر همه این‌ها را باهم دارد و اگر ما تئاتر را یک کنش اجتماعی‌- سیاسی نبینیم، اصلا با تئاتر مواجه نیستیم. تئاتر باید اجتماعی - سیاسی باشد. به نظر من در اوایل دهه نود با شروع دولت آقای روحانی مانیفست‌های خیلی تقلبی و برچسب‌های بسیار بیخودی به اهالی تئاتر زده شد و در اواسط دوره دوم ایشان این روند تشدید شد و از طرفی تئاتری‌ها واکنش‌های سخت‌تری در فضای مجازی از خود نشان دادند. برای من نقد دولت روحانی به عنوان کسی که در تئاتر فعالیت می‌کند ساده‌ترین و بی‌خطرترین کار است. منتقد دولت آقای روحانی و احمدی‌نژاد بودن در فضای هنری ساده‌ترین کار است اما من اهل این شوء های سیاسی نیستم.

****درباره شب رحلت امام (ره) هم نمی‌توانیم نمایش بنویسیم؟

*شیوه کار و نگرش خودت را در قالب همین تئاتر بررسی کن.

من با اثر نمایشی‌ام تحت عنوان «غلامرضا لبخندی» به سال 1376 رجعت می‌کنم و به رخدادهای این سال انتقاد می‌کنم. من با تئاتر باید بگویم چه چیزهایی و چه رخدادهایی اتفاق افتاده است. زبان ما باید تئاتر باشد. ما یک نمایشی داشتیم که قرار بود در بحبوحه انتخابات 1400 روی صحنه برود که به چند دوره تاریخی می‌پرداخت. وقتی آقای مسافرآستانه از من پرسید کدام برش‌های تاریخی را می‌خواهی نشان بدهی، اشاره کردم به زلزله رودبار و منجیل، بازی ایران - استرالیا، شب رحلت حضرت امام (ره)، ریزش ساختمان پلاسکو، سقوط هواپیمای تهران مشهد و سیل تجریش. ما تقریبا دو ماه کار کردیم و در بازخوانی اصلاحیه دریافت کردیم و به ما گفتند این کار در بازبینی رد خواهد شد. پرسیدیم:"چرا؟" گفتند بحبوحه انتخابات است و بهتر است چیزی از تئاتر درنیاید و مجبور شدم نمایش غلامرضا لبخندی را بازتولید کنم.

بازتولید یک اثر یعنی من همچنان در سال 1398 به سرمی‌برم، چون کار جدیدی ارائه نکردم و احساس متوقف شدن در سال 1398 را دارم به خاطر اینکه دولت روحانی با سیاستی که داشت مرا عقب انداخت. شما نمایش مرا تماشا کردید مگر من چه چیز اشتباهی در نمایش می‌گویم. نمایش من چه ربطی به انتخابات داشت؟

*ولی حساسیت درباره شما زیاد است؟

می‌دانید چرا درباره من و امثال من که رئالیستی و ناتورالیستی کار می‌کنند فضاسازی می‌کنند، چون می‌خواهند روی صحنه تئاتر فقط متن ترجمه شده اجراشود و خیلی کار برای مدیران فرهنگی راحت و بدون دردسر باشد. نمایشنامه‌های بکت، یونسکو، ادوارد آلبی، آرتور میلر که دائما روی صحنه ما اجرا می‌شود چه سنخیتی با فرهنگ ما دارد؟ ما در دوران‌های مدیریتی خاص دچار تغییر می‌شویم. من همین نمایش را چند ماه دیگر ارائه می‌دهم و قطعا این نمایش جدید را اجرا می‌کنم. من مطمئنم دولت رئیسی، دولت بازتری است، بازتر از این جهت که می‌توان در این دولت کار کرد. من به آقای رئیسی رای دادم، اوایل فکر می‌کردم با وجود کرونا شرایط بدتر می‌شود اما در همین اوایل دولت متوجه شدم اوضاع در حال بهبود است. من در تالار حافظ نمایش‌نامه‌ای که در دولت آقای روحانی متوقف شد را در دولت آقای رئیسی اجرا خواهم کرد.

 *پس از جوادیه بازخوردها چگونه بود؟

یکی از روزنامه‌ها مقاله تندی درباره نمایش نوشت. من جوادیه را سال 89 نوشتم و مجوز نگرفت، زیرزمینی اجرا کردم و چهار سال به صورت پیاپی نتوانستم مجوز بگیرم. گفتند نمایش خطرناکی است. واقعا ببین اوضاع چگونه شده که از گذشته حرف زدن خطرناک توصیف شده‌است. من که در این نمایش با دهه پهلوی و دهه پنجاه خاطره بازی نکردم، من با دهه شصت خودمان خاطره بازی کردم و نمایش نشان می‌داد فرهنگ دهه شصت نسبت به فرهنگ دهه نود، حکیمانه‌تر است و نمایشنامه چاپ شده بود. فرض کنیم که نمایشنامه جوادیه خطرناک است، در بهترین حالت 3 هزار نفر آن را تماشا می‌کنند و شاید 300 نفر نمایشنامه چاپ شده را بخوانند، آیا من با روی صحنه بردن یک نمایش با 3 هزار و 300 مخاطب می‌توانم خطری برای نظام تولید کنم؟ در ضمن تمام ارزش‌های نظام در دهه شصت شکل می‌گیرد و وقتی شما این دهه را نسبت به دهه 90 بهتر نشان دهی، خطرناک می‌شوی؟

در نمایش «سوگواری قبل از مصیبت» که در سال 1395 اجرا رفتم در سالن محراب روبروی بیت رهبری اجرا داشتم، ما چند لحظه تلاوت قرآن داشتیم، به من گفتند که تلاوت قرآن را باید حذف کنم، صدای قرآن نباید در صحنه پخش شود. مثلا در نمایش غلامرضا لبخندی یک آیه قرآن داشتم که در همان اجرای اول حذف شد. سیاست‌های مرکز هنرهای نمایشی ما در دوره آقای روحانی اصلا مشخص نبود. آیه قرآن را چرا باید حذف کنم؟ پاسخ می‌دادند: کارکرد قرآن در متن تو اشتباه است! ترجمه آیه قرآنی که تلاوت می‌شد این بود:"همنشین بد از آتش هم سوزاننده‌تر است."

*چرا به وزارت تازه بر سر کار آمده و زیرمجموعه‌های نظارتی اش خوشبین هستی؟

الان اگر این نمایش «غلامرضا لبخندی» روی صحنه است، تنها دلیلش آقای فخر موسوی است و در دوره امیری که ایشان در شورای نظارت بودند، یعنی در دولت قبل 43 اصلاحیه به این نمایش وارد شد. به من رسما می‌گفتند نمایشنامه خارجی کار کن و قید نمایش ایرانی را بزن. خیلی از همکاران ما به سمت ترجمه رفتند، چون محتوایی که دلشان می‌خواهد را نمی‌توانند کار کنند. نویسنده‌های دهه هشتاد ما در تئاتر کار نمی‌کنند یا اثر دغدغه‌مندی ندارند. ما در دهه نود هیچ محصولی نداریم.

پس از جوادیه دوستانم به من توصیه کردند که متن‌هایی بنویس که بتوانی روی صحنه اجرا کنی، خانوادگی بنویس. من اینبار متن‌های رئالیستی با محوریت جرم و جنایت می‌نوشتم، نمایشی نوشتم به عنوان یاماها. من روی بیجه خیلی کار کردم اما نشد، چون کار را نتوانستم ادامه بدهم. امسال دارم نمایشی درباره مادران شهدا می‌نویسم، چون شهدا را دوست دارم اما سفارشی نیست. من نمایشنامه «سگک» را با محوریت شهید شاهرخ ضرغام نوشتم که بی‌نهایت به من برچسب زدند و گفتند که گروهشان (یعنی بچه‌هایی که با ما کار می‌کنند) سفارش می‌گیرند که اصلا اینطوری نیست و من دوست داشتم که درباره شاهرخ ضرغام بنویسم. نمایشی درباره «شاهرخ ضرغام» جایش در جشنواره مقاومت بود چه ایرادی داشت؟ خیلی تئاتری زندگی شاهرخ ضرغام را بررسی کردم، یک لات قبل از انقلاب بوده که دچار تحول شد.

همین الان که تله تئاترش در تلویزیون ساخته می‌شود، فعالیت شاهرخ در کاباره از نمایش حذف شد و ضبط نکردند و گفتند سازمان این بخش‌ها را حذف خواهد کرد. خب اگر گذشته را نگویند و سیر تحولش را درست نگوییم این نمایش به چه دردی می‌خورد؟ من چگونه به مخاطب بگویم که این شخصیت حر انقلاب بوده؟! عاشق امام خمینی (ره) شدنش را چگونه اثبات کنیم؟

*دنبال تولید مانیفست سیاسی هستی؟

من بچه مرکز شهرم و محصول دهه شصت هستم. دهه شصت دهه میان عشق و وظیفه است و اعتقاد به چیزهایی هم دارم که دوست ندارم بگویم که به نفع جریانی هم مصادره شود اما من همچنان هئیت و مسجد سرجای خودش است اما آدم خشکی نیستم. در تئاتر نظرم با سلیقه‌ام فرق می‌کند. در تئاتر نگاه مذهبی و سیاسی من را نمی‌توانی کشف کنید. من بیشتر پیرو مکاتب ادبی تئاتر هستم و راه را درست رفتم و اگر روزی بخواهم نمایشنامه خارجی کار کنم باغ‌آلبالوی چخوف را کار خواهم کرد، چون خانواده برایم مهم است اما من اهل تولید مانیفست سیاسی نیستم.

مرگ فروشنده هم از نمایشنامه‌های محبوب من است و اگر بخواهم ابزورد کار کنم حتما در انتظار گودوی بکت را کار خواهم کرد.

*چرا اینقدر به نوشتن نمایشنامه‌هایی درباره جنوب شهر اصرار داری؟

در طبقات پایین دستی زندگی بیشتر جریان دارد و خون تازه‌ای دارد که صحنه را راه می‌اندازد به همین دلیل جوادیه 500 شب در تهران فقط اجرا داشته و توسط دو کارگردان دیگر هم کارگردانی شده است. دهه شصت را در مقابل دهه نود می‌گذاری با سی سال اختلاف با چهار کاراکتر متفاوت. جادوی تئاتر در این نمایش خوب کار کرده بود و این آدم‌ها روحشان آمده بود صحنه‌ها را پالایش کرد و مخاطب با دیدن این نمایش دلش برای دهه شصت تنگ می‌شود و با این نمایش می‌رفت یک دوری در دهه شصت می‌زد، مردم نوستالوژی را دوست دارند.

*تلویزیون چه تعاملی با صحنه تئاتر می‌تواند داشته باشد؟

زمانی چقدر تله‌تئاترهای خوب از شبکه نمایش پخش می‌شد و ناگهان همه چیز افول کرد و ناپدید شد. بهترین موقعیت را در دوران کرونا داشتیم که بهترین تله‌تئاترها را بسازیم و از تلویزیون پخش شود. قبل از انقلاب تئاتر زنده تلویزیونی داشتیم. می‌دانید چه استقبالی خواهد شد اگر ما تئاتر زنده تلویزیونی داشته باشیم؟

علیرضا نادری گوشه‌گیر می‌شود و کار نمی‌کند. علیرضا نادری به عنوان یک نخبه تئاتری وقتی نمایشنامه نمی‌نویسد و روی صحنه تئاتر نمی‌آید یعنی نمی‌تواند اثر نادری را حس کنیم و امیدوارم کسانی که از تئاتر رفتند برگردند. وقتی اثری از این نمایش‌نامه نویس‌های نخبه روی صحنه نمی‌رود.

*اوضاع را در چهار سال آینده چگونه پیش‌بینی خواهید کرد.

فکر می‌کنیم اوضاع از هشت سال گذشته خیلی بهتر بشود، سانسور کمتر خواهد شد و جریانات فکری در تئاتر به صورت زنده‌تری فعالیت خواهند کرد. بدترین ضربه‌ای که تئاتر در این هشت سال خورد از تئاتر خصوصی بود که محصول ندانم کاری دولت قبلی است. وقتی یک نفری می‌آید و با 30 میلیون تومان ده نفر را به بازار تئاتر به عنوان بازیگر و کارگردان معرفی می‌کند و 10 نفر به تئاتر اضافه می‌شوند. 30 میلیون تومان می‌دهند و 30 شب یک سالن را غرق می‌کنند و با یک کار دیگر 10 نفر دیگر به تئاتر اضافه می‌کنند.

طی سال‌های اخیر تعداد اجراهای بخش خصوصی افزایش یافت و به جای ده نفر صد نفر به تئاتر ما اضافه شدند و این سیاست محصول ندانم کاری مدیران آقای روحانی در حوزه تئاتر بود اما فکر کنم در دوره آقای رئیسی اتفاقات خوبی بیفتد.

تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر هیچ کاری نکرد و فقط ولنگاری را گسترش داد، شعارش هم همین بود، پول بده، تئاتری شو! پول بده، برو روی صحنه! پول بده نمایش‌نامه بخر! پول بده بازیگر شو! اگر شما پول را از تئاتر بکشی بیرون، تقدس هنر بیشتر خواهد شد.

چون آقای اسماعیلی معاونانش را سریع تغییر نداد فکر کنم افراد خوبی را در این حوزه انتخاب خواهد کرد و معاونت هنری‌اش را به خوبی تغییر دهد، امیدوارم مدیرانی بیایند که دست هنرمندان را بازتر بگذارند. اگر علیرضا نادری «31/7/77» (سیزده رزمنده در سال‌های اولیه جنگ عهد می‌کنند، سال‌ها بعد در سالروز شروع جنگ، سال1377 در زیر برج آزادی با کت و شلوار سفید همدیگر را ملاقات کنند بی‌آنکه در طی این مدت خبری از هم بگیرند یا در مورد سرنوشت هم کنجکاوی به خرج دهند.) پشت خط نبرد و کوکوی کبوتران حرم (کوکوی کبوتران حرم داستان سفر دسته جمعی 12 زن به مشهدالرضا است که در یک اتاق زائرسرا در طبقه سوم اسکان داده می‌شوند) را می‌نویسد. به چنین نمایشنامه نویسی با این سابقه نمایشنامه‌های ماندگار مجوز نمی‌دهند و علیرضا نادری گوشه‌گیر می‌شود و کار نمی‌کند. علیرضا نادری به عنوان یک نخبه تئاتری وقتی نمایشنامه نمی‌نویسد و روی صحنه تئاتر نمی‌آید یعنی نمی‌تواند اثر نادری را حس کنیم و امیدوارم کسانی که از تئاتر رفتند برگردند. وقتی اثری از این نمایش‌نامه نویس‌های نخبه روی صحنه نمی‌رود، یعنی یک نخبه تئاتر را از دست داده‌ایم چرا دیگر «محمدرضا رحمانیان» دهه هشتاد را نمی‌بینیم (نه دهه نود). امیدوارم کسی از تئاتر نرود و رفته‌های این حوزه بازگردند.

* خیلی عالی خواهد بود امثال نادری به حوزه تخصصی خودشان بازگردند اما رویه بیضایی و رحمانیان دهه نود فاقد کارکرد است. الان باید نسل جدید را حمایت کرد، خود شما و سایر جوانان با انگیزه‌ای که نمایش ایرانی کار می‌کنند. مثلا محمدرضا هلال زاده خاک سفید را روی صحنه دارد که به نظرم یکی از آثار فوق العاده ده سال اخیر تئاترمحسوب می‌شود.

الان چرخ تئاتر را نسل جوان می‌چرخانند، در دوران کرونا دیدیم که پیشکسوتان هیچ کدام نمایشی را روی صحنه نبردند. امیدوارم کسانی که وارد تئاتر می‌شوند تربیت شده تئاتر باشند. چون دانشگاه‌های ما نسل تئاتری به درستی تربیت نمی‌کند یا اگر هم بخواهد درست کار کند تئاتر را به درستی به نسل بعدی خوب آموزش نمی‌دهند. امیدوارم برای چهار سال آینده مدیری که برای اداره مرکز هنرهای نمایشی انتخاب می‌شود تئاتر خصوصی را مدیریت کند و حداقل آنرا سامان بدهد.

یکی از اشکالات اساسی تئاتر این است که جریانی که متون ترجمه شده را اجرا می‌کنند، راحت‌تر مجوز می‌گیرد راحت‌تر صحنه را دارند و راحت تر حرفشان را می‌زنند کمتر اتفاق افتاده که نمایش‌های خارجی سانسور شود. در صورتیکه نمایشنامه های خارجی ربطی به فرهنگ ما ندارد و به این مسئله هم قائل هستم که هر کسی آزاد است حرف خودش را بزند.

منبع: تسنیم
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 2
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 3
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 4
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 5
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 6
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 7
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 8
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 9
کهبد تاراج: تئاتر خصوصی طی هشت سال اخیر فقط ولنگاری را گسترش داد / مطمئنم در دولت رئیسی می‌توان کار کرد 10