سه‌شنبه 6 آذر 1403

14 فراز حیرت‌آور از زندگی شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
14 فراز حیرت‌آور از زندگی شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر

شهید صدر، خورشید فروزان مرجعیت در آسمان تشیع است. زندگی او پس از گذشت 4 دهه از شهادتش ابعاد مکتوم فراوانی دارد. چهارده خصوصیت احتمالاً نادیده و ناشنیده از او را در این یادداشت ببینید.

- اخبار اقتصادی -

خبرگزاری تسنیم، گروه اندیشه اقتصاد

1. سیدمحمدباقر در زندگی خانوادگی بی‌نظیر بود. همسرش فاطمه خانم می‌گوید: "او واقعاً مرد آرمانی بود و من می‌توانم بدون مبالغه بگویم که در این نوزده سالی که در کنار او بودم حتی یک‌بار هم من را ناراحت نکرد و من هم همواره تلاش می‌کردم او را ناراحت نکنم".

2. شهید صدر به معنی واقعی کلمه نابغه و مرجع تقلید مسلم بود. در 12 سالگی در درس خارج فقه شرکت می‌کرد، در مدرسه همواره مورد احترام دانش‌آموزان و معلمانش بود و اطلاعات دینی و دقت‌نظر و تبادر ذهنی‌اش همواره اساتید را متحیر می‌کرد، «فدک در تاریخ» را در 14 سالگی نوشت که موجبات تعجب و حیرت سایرین را فراهم آورده بود. با اینکه با خط معمول حوزه فقاهت صرف و استنکاف از ورود به علوم قرآنی و علوم عقلی زاویه داشت، و به همین سبب برچسب‌های مختلفی نثارش می‌شد، اما دیده نشد کسی بتواند از سطح علمی و دانش متراکم و قدرت ذهنی و استنباطی‌اش ایراد بگیرد. علاوه بر فقاهت، فیلسوف با گرایش به صدرا و همچنین متفکری زمان‌شناس بود و به امور سیاسی و اجتماعی اشرافی مثال‌زدنی داشت. برخی تألیفات او چنان است که طی بیش از 6 دهه بر تارک تألیفات شیعه می‌درخشد، و طی این مدت طولانی دیگران را حتی یارای نزدیک شدن به مرزهای دانشی این خورشید فروزان و متفکر نابغه نبوده است.

3. محمدباقر عموزاده امام موسی صدر است. ضمناً همسر او، فاطمه خانم صدر، خواهر آقا موسی است که هم اکنون نیز در قید حیات است. امام موسی می‌گفت: دلم که می‌گیرد، سرم که خیلی درد می‌گیرد از قیل و قال، چمدانم را برمی‌دارم و می‌آیم نجف برای نشستن با پسر عمو. این به آن می‌گفت «مولای»، آن به این می‌گفت «سیدی».

4. ارتباط او با حضرت امام در زمان تبعید امام در نجف ارتباط جالبی است. او مرجعیت سیاسی امام را کاملاً قبول دارد و از این حیث به آیت‌الله خویی انتقادات جدی وارد می‌کند. گرچه همواره نسبت به او احترام ویژه نگاه داشت و هرگز این انتقادات را علنی نکرد تا شکافی ایجاد نشود. در یک مورد وقتی شرایط سیاسی بر شیعیان سخت می‌شود چاره را در انتخاب مدل جد بزرگوارش اباعبدالله صلوات‌الله‌علیه می‌بیند. به این صورت که در حرم امیرالمؤمنین علیه‌الصلات‌والسلام علیه رژیم به همراه معدودی از شاگردانش قیام کند و به همراه یاران به شهادت برسد؛ و به برخی دیگر از شاگردانش مأموریت بدهد که زینب‌وار دلایل این قیام را برای مردم تبیین کنند؛ بلکه خون او موجب برگشتن شرایط سیاسی و هدایت مردم شود. برای انجام این کار تنها با امام مشورت می‌کند. امام پس از فکر کردن طولانی، در نتیجه‌بخش بودن این تصمیم تردید وارد می‌کنند، و به این ترتیب تکلیف از دوش او برداشته می‌شود. در تمامی زندگی سیدمحمدباقر چنین رویکرد انقلابی‌ای به چشم می‌خورد. از سن 22 سالگی و تأسیس حزب‌الدعوه (که 96 تن از سرانش طی یک روز توسط صدام اعدام شدند)، تا روزهای حصر و آخر، چنین رویکردی کاملاً وجود دارد.

5. پس از پیروزی انقلاب اسلامی سیدمحمدباقر در عراق، و سیدموسی در لبنان، قطعاً و کاملاً پرچمداران انقلاب بوده‌اند. صدام در مقطعی به او پیغام داده بود، اجازه نمی‌دهد تجربه ایران تکرار، و سید صدر «امام صدر» بشود! همین‌قدر واضح! به همین جهت دست‌های استکبار در یک طراحی یگانه این هردو بزرگواران را از حذف فیزیکی کردند، تا انقلاب ایران به این دو کشور کلیدی گسترش پیدا نکند.

6. با پیروزی انقلاب اسلامی، محمدباقر تصمیم گرفت شخصاً به ایران و به کمک حضرت امام بیاید. امام او را از اجرای این تصمیم منع کردند. بعدها که در حصر قرار گرفت به دستور امام و توسط مرحوم سیدصادق طباطبایی که از اقوام مشترک او و امام بود (او برادر همسر مرحوم سیداحمد و همزمان خواهرزاده امام موسی و همسر شهید صدر بود)، برایش گذرنامه ای فراهم شد، اما فضا طوری نبود که بتواند از عراق خارج شود.

7. با علنی شدن رابطه او با حضرت امام و انقلاب ایران، به‌شدت در تنگنا قرار گرفت؛ چندین بار ترور شد که هیچیک موفق نبود، حتی اداره آب نجف تلاش کرد با شکستن لوله از چند متر بالاتر و آب انداختن زیر منزل او، خانه سید را بر سر اهلش خراب کند، که اتفاقی و بر اساس مشیت الهی موفق نشد. نهایتاً او و خانواده‌اش در حصر عجیبی قرار گرفتند. تلفن، آب و برق قطع شد و کلیه مراودات با سید ممنوع اعلام شد. تمامی اتاق‌ها شنود داشت. طوری شد که چند ماه این خانواده از هیچ واقعه‌ای از خارج از منزل خبر نداشتند و دیگران نیز از آنها بی‌خبر بودند. حتی در مواردی آذوقه منزل به پایان رسید و شرایط بسیار سختی بر این خانواده حکمفرما شد. در یکی از این موارد پس از اینکه یک هفته آذوقه‌ای به این خانه نرسید و محمدباقر از همسایه دیواربه‌دیوار کمک خواست، اقدام این همسایه که مخفیانه کمی آذوقه و پزشک به آنها رسانده بود لو رفت. فوراً او را دستگیر و اعدام کردند.

8. در روزهای آخر فرستاده صدام گفت اگر این موارد را انجام بدهید از شرایط حصر خارج خواهید شد و الا اعدام در انتظار شما خواهد بود. آن شروط به این قرار بود:

  • از انقلاب اسلامی ایران حمایت نکنید و با صدور بیانیه‌ای از مواضعی که دراین‌باره اتخاذ کردید عذرخواهی نمایید.
  • در این بیانیه گروه‌هایی را که در ماه رجب به دیدار شما آمدند محکوم کنید.
  • باید فتوایی به خط خود صادر کنید و پیوستن به حزب‌الدعوه را حرام اعلام کنید.
  • از فتوای خود مبنی بر حرمت پیوستن به حزب بعث صرف‌نظر کنید.
  • بیانیه‌ای صادر کنید و رژیم را ولو در حد برخی دستاوردهایش مثل ملی کردن نفت یا اعطای خودمختاری به کردها یا از بین بردن بی‌سوادی تأیید کنید.

پاسخ مستحکم شهید صدر پس از گذشت ماه‌ها از شرایط حصر که فرستاده صدام را متحیر و مبهوت کرد این بود که "من همین الآن آماده‌ام با شما به بغداد بیایم تا حکم اعدام را اجرا کنید".

9. شبِ آن روزی که برای شهادت بردندش (شانزدهم فروردین هزار و سیصد و پنجاه و نه) خواب دیده بود. سحر که برخاست به شیخ نعمانی - همراهش تا آخرین روزها - گفت: "خودم را بشارت می‌دهم به شهادت". غسل کرد و لباس تازه پوشید.

10. در شهادتش، با اینکه مرجع مسلم بود و کشتن یک مرجع با این شرایط سابقه نداشت، از شدت اختناق و فضای رعب‌انگیز و امنیتی، نه‌تنها شورش و اعتراضی صورت نگرفت، بلکه حتی در حد یک بیانیه یا مجلس بزرگداشت یا اظهارنظر عمومی از علمای نجف صادر نشد. امام خمینی در ایران بیانیه‌ای صادر و سه روز عزای عمومی اعلام کرد. او را در خفا و غربت کامل به خاک سپردند.

11. این شهید عزیز را سه بار به خاک سپردند و تا 22 سال - تا 1381 خورشیدی - مزارش مخفی ماند! فردی که ابتدا شاهد دفن سید بود، آن محل را به دوستان معتمد نشان داده بود. در ابتدای دهه 1370، قبر وسط خیابانی افتاد که از آنجا می‌گذشت، پس در سال 1373 خورشیدی بدن مطهر او را - در حالی که هنوز سالم بود - به وادی‌السلام منتقل کردند. باز در سال 1376 یک‌بار دیگر یک جابه‌جایی قبر انجام شد تا دولت صدام به او بی‌حرمتی نکند. محل دفن این شهید عزیز نهایتاً در اواخر سال 1381 با سقوط صدام اعلام شد.

12. با نگاه به شاگردان این شهید بزرگوار، می‌توان از عمق اثرگذاری‌اش بر نهضت اسلامی در منطقه پی برد. خط فکری او و شاگردانش در پیش‌برد انقلاب اسلامی در منطقه تأثیرات شگرفی داشته است. مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمود هاشمی شاهرودی (رئیس فقید مجمع تشخیص و قوه قضائیه)، شهید سیدعباس موسوی (دبیرکل سابق حزب‌الله لبنان) و همچنین سیدحسن نصرالله در زمره کسانی هستند که در مکتب او درس خوانده‌اند. همچنین او همدرس و دوست نزدیک علامه محمدتقی جعفری بود، تا جایی که کتاب معروف و شریف «اقتصادنا» با اصرار و پیگیری علامه جعفری در فاصله سال‌های 1347 تا 1350 شمسی به فارسی برگردانده شد.

برای نمونه سید حسن نصرالله در گفت‌وگو با شبکه المنار درباره حضورش در مکتب فکری شهید صدر می‌گوید:

"من در 16 یا 17 دسامبر 1976 با سید عباس موسوی آشنا شدم... وقتی به نجف رسیدم 16 ساله بودم و اولین بار بود که به خارج از لبنان سفر می‌کردم. بعد از اینکه به منزل آقای عباس موسوی رفتیم، با آقای محمدباقر صدر ملاقات کردم... آقای محمدباقر صدر یک سری سؤالات در مورد لبنان و تحصیلم از من پرسید و از آقای عباس موسوی خواست که همه امور مسکن، زندگی و تحصیل من را تنظیم کند و مبلغی نیز به من داد. سیدعباس موسوی بسیار باهوش، حاضر و در کار و تحصیل جدی بود... تقدیر ما این بود که در منزل شهید محمدباقر صدر و هنگامی که ایشان طلاب را به حضور خود نمی‌پذیرفتند، نزد ایشان رفتیم. این نشان‌دهنده جایگاه سیدعباس موسوی نزد محمدباقر صدر بود. لحظاتی بعد به دفتر ایشان که دفتری ساده و متواضعانه بود رفتیم و این اولین بار بود که ایشان را می‌دیدم، سلام کردیم و نشستیم. من واقعاً دستپاچه شده بودم اما ایشان خیلی متواضع و با لبخند با ما برخورد کرد و به همین علت لحظاتی بعد فضا برای من عادی شد. ایشان درباره امام موسی صدر از من سؤال کرد و قرار بود این جلسه 5 دقیقه بیشتر طول نکشد، اما نیم ساعت با هم صحبت کردیم. ایشان به سیدعباس نگاه کرد و گفت که شما از طرف من وکیل هستید و کارهای تحصیلی ایشان را مرتب کنید. سیدمحمد باقر صدر یک فقیه و اندیشمند و بزرگترین مدرس حوزه بود، ایشان از من پرسید که پول همراه دارم یا نه و من خجالت نکشیدم و گفتم که پولم تمام شده است. ایشان پولی به سید عباس داد وگفت که این پول، عمامه و عبا و هزینه‌های تحصیلی ایشان است."

نوع و سطح شاگردانی که او پرورش داده اثرات وجودی این شهید عزیز بر نهضت اسلامی را به‌خوبی نمایان می‌کند.

13. گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای پژوهشگاه تخصصی شهید سید محمدباقر صدر، در تاریخ 25 مردادماه 1395 به شرح زیر است:

"بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ... مرحوم شهید صدر قطعاً یک نابغه بود؛ این یک خصوصیتی است. خب، ما آدمهای بااستعداد در حوزه‌های علمیه کم نداشتیم؛ آدمهایی که فهم داشتند، سلیقه داشتند، پشتکار داشتند و کارهای بزرگی انجام دادند. علمای بزرگ ما مثل همین مراجع بزرگی که در این صدسال اخیر در ایران و عراق وجود داشتند همه مردمان بزرگی بودند. استعداد داشتند منتها نابغه یک خصوصیاتی دارد که در اغلب این افراد، انسان این نبوغ را احساس نمیکند. مرحوم آقای صدر (رضوان‌الله‌علیه) به نظر بنده قطعاً نابغه بود؛ یعنی کاری که از عهده‌ی او برمی‌آمد، از عهده‌ی خیلی از فقها و علما و متفکرین حوزه‌های ما برنمی‌آید: فضای دید بسیار وسیع، فهم نیازهای دنیای اسلام، پاسخگویی سریع و آماده به خواسته‌ها ایشان همین «البنکُ اللاربوی» را در جواب درخواست دولت پاکستان نوشت؛ آن‌طور که شنیدم آنها میخواستند یک کار این‌جوری درست کنند، ایشان بلافاصله این [کتاب‌] را فراهم کرد و برای آنها فرستاد ... ایشان واقعاً یک نابغه‌ای بود، مسائل را میفهمید، مسائل را حدس میزد.

14. و نهایتاً اینکه این همه اتفاق و تأثیرگذاری، تنها طی عمر کوتاه 45 ساله سیدمحمدباقر اتفاق افتاده است. او در 1313 چشم به جهان گشود و در ابتدای سال 1359 به شهادت رسید.

وَ سَلام عَلَیهِ یَومَ وُلِدَ وَ یَومَ یَمُوتُ وَ یَومَ یُبعَثُ حَیًا