پنج‌شنبه 8 آذر 1403

آیا بحران دیگری در راه است؟ / عصبی شدن طبقه متوسط ایران / چین و آمریکا در مسیر جنگ گرم؟

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع

هدف ایران از تاخیرهای هسته‌ای، چوب حراج بر سر جامعه نخبگانی کشور، چین و آمریکا در مسیر جنگ گرم؟، بازدید میدانی رئیسی از اندیکا، آمادگی برای جراحی اقتصاد، اژه ای علیه فساد کالاها، تغییر ساعات اجرای طرح ترافیک تهران از دوشنبه، این بار، ماجرای نماینده مجلس سوار بر لودر! و استقبال روسیه و چین از مذاکرات نتیجه محور از مواردی است که موضوع گزارش های خبری و تحلیلی روزنامه های امروز شده است.

به گزارش تابناک، روزنامه های امروز شنبه هشتم آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که هدف از تاخیرهای هسته‌ای، درگذشت بانوی نور و بلور و آینه ایران دررودی؛ آمادگی رئیسی برای جراحی اقتصاد و التهاب در شمال سوریه در صفحات نخست روزنامه های امروز شده است.

در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:

*س_ چین و آمریکا در مسیر جنگ گرم؟_س*

نبی شریفی طی یادداشتی در شماره امروز حراسان نوشت: بدگمانی هایی درباره افزایش تنش در سواحل شرقی چین و جنگ آمریکا و متحدانش با پکن مطرح است. اما، اکنون این تحولات همچون جرقه های کوچکی است که آتشی برنیفروخته است. با وجود سخنان اخیر جو بایدن، حقیقت این است که در مواجهه با چین، تقابل نظامی اولویت آمریکا نبود. با وجود این، خیزش آهسته و پیوسته چین، در کنار غفلت آمریکا، واشنگتن را به این مسیر کشانده است. رشد پکن چه در حوزه اقتصادی و چه در توسعه نظامی در دهه های اخیر (به خصوص از ابتدای قرن 21 تاکنون) شبیه تیک آف هواپیما از روی باند فرودگاه است. هواپیمای چین به پیش می رفت، اما چون چرخ هایش هنوز کف باند پرواز را می سایید، واشنگتن از این پیشرفت غافل بود و به ناگاه هواپیما اوج گرفت و آمریکا از خواب پرید. این خواب آلودگی طولانی مدت واشنگتن دلایل متفاوتی داشت. از جمله جنگیدن در چند جبهه افغانستان، عراق، لیبی و سوریه که عملا فرصت تمرکز روی خیزش چین را از آن ها گرفته بود. پس از اندکی هوشیاری، آمریکای دوره ترامپ بر آن شد تا با دوری از تنش و تحریک جدی نظامی، با اتکا به جنگ های تجاری و حمایت از معترضان هنگ کنگی، چین را که به دومین اقتصاد جهان بدل شده بود، از پا درآورد. جنگ های تجاری اما به نتیجه مطلوب واشنگتن نرسید و معترضان هنگ کنگی نیز با مشت آهنین رئیس جمهور شی جین پینگ، به همراه تصویب قوانین جدید قضایی سرکوب شدند. حالا پای گزینه نظامی به عنوان یکی از انتخاب های آمریکا به میان کشیده شده است. تجهیز و آموزش نظامیان تایوانی، ارسال ناوهای هواپیمابر به دریای جنوبی چین، امضای پیمان نظامی «آکوس» با بریتانیا و استرالیا برای ساخت زیردریایی با محرکه اتمی از جمله اقدامات واشنگتن در راستای تحقق این تصمیم است. به این ها باید لغو محدودیت برد موشکی کره جنوبی و ساخت ناو از سوی ژاپن را هم اضافه کرد. بر این اساس، آمریکا که نمی‌تواند چین را مهار کند، با شکل دادن به محیطی که پکن در آن رشد می کند، سعی در محدود کردن چین دارد. در مقابل، چین نیز کشوری نیست که آمریکا بتواند به تقابل نظامی با آن برود. این کشور پس از آمریکا و روسیه به سومین قدرت نظامی جهان بدل شده است. چین که دهه هاست قدرتی اتمی به شمار می رود، طی سال های گذشته دست به تولید و توسعه سلاح های نظامی زده است. با رشد سریع فناوری نظامی، پکن که سه سال پیش نخستین ناو هواپیمابرش را به بهره‌برداری رسانده بود، در حال ساخت دومین ناوهواپیمابرش در اسکله‌های شانگهای است. با وجود این افزایش قدرت، تقابل نظامی با آمریکا و متحدان غربی اش اولویت چین نیست. پکن در دریای جنوبی بر سر جزایر مورد مناقشه همسایگانش همچون فیلیپین، ویتنام و مالزی را تحریک می کند، ده ها جنگنده و بمب افکن را به آسمان تایوان می فرستد، مقتدرانه برای واشنگتن لفاظی می کند، اما در عمل حواسش به عدم تنش جدی نظامی با آمریکا هست. ثبات اقتصادی و محافظت از آن، بزرگ ترین دلیل این خویشتنداری چین در مواجهه با اقدامات تحریک آمیز آمریکا و متحدانش است. همین رخنه چین در اقتصاد آمریکا بود که باعث شد ترامپ نتواند به نتیجه مطلوب خود از جنگ تعرفه‌های تجاری دست پیدا کند. چین تحت ریاست شی جین پینگ می داند که رفتن به سمت جنگ های نظامی می تواند این کارت مهم را از دستان پکن درآورد. بنابراین آن ها می کوشند که از هر تنش نظامی حداقل در کوتاه مدت جلوگیری کنند. اما این به معنی چشم پوشی پکن از حاکمیتش بر جزیره تایوان نیست. برای همین، رئیس جمهور شی جین پینگ، در کنگره خلق چین گفت که «هیچ کس نباید اراده بی‌شائبه، عزم راسخ و قدرت مردم چین را در دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی دست کم بگیرد. وظیفه تاریخی اتحاد دوباره کامل سرزمین مادری باید محقق شود و قطعا محقق خواهد شد.» تقابل واشنگتن - پکن در مناقشه تایوان و بی تمایلی چین برای جنگ شبیه این مصرع از غزل سعدی است که می گوید: «ای بی‌بصر! من می‌روم، او می‌کشد قلاب را».

*س_ عصبی شدن طبقه متوسط ایران_س*

احسان شادی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان عصبی شدن طبقه متوسط ایران نوشت: همزمانی شتابان شدن نرخ تورم به ویژه تورم فزاینده مواد غذایی و نیز سخت‌تر شدن سیاست خارجی ایران در برابر برجام و رسیدن به روزهایی که مزه آژیر خطر می‌دهد در کانون توجه ایرانیان قرار دارد. خبرهای پی‌در‌پی که از سوی آمریکا‌، غرب و حتی روسیه که متحد ایران است و نقطه مشترک آنها تشویق و تهدید ایران برای بازگشت سریع‌تر به میز گفت‌وگوهای برجامی است ایرانیان را با نگرانی روبه‌رو کرده است. شرایط سیاست خارجی ایران در ماه‌های تازه‌سپری‌شده تند و مبهم و پر از ابهام شده است. در چنین وضعی است که کارشناسان سیاست خارجی دیگر لباس احتیاط از تن خارج کرده و با احساس خطر از رخدادهای پنهان و ناشناس به مدیران یادآور می‌شوند که راهبردهای تازه‌ای را در پیش بگیرند. راهبرد تازه باید گونه‌ای باشد که ایران را از انزوا بیرون بیاورد و شهروندان و نیز کارشناسان جهانی و سیاستمداران بین‌المللی به ایران حق بدهند که در مذاکرات سختگیر باشد. حشمت‌الله فلاحت‌پیشه نیز با همین اندیشه است که به همراه گروهی از دیپلمات‌ها و کارشناسان و ناظران بین‌المللی آگاه به مدیران سیاست خارجی می‌گوید به جای اینکه مذاکرات را با گروه 1+4 ادامه دهند باید با گروه کشورهای 1+5 مذاکره کنند و با انعطاف بیشتر و تسریع در گفت‌وگوها ایران را از زیر ضرب بیرون بیاورند. شاید برخی بگویند ایران آن‌قدر به لحاظ نظامی و نیز قدرت بازدارندگی و حتی قدرت تهاجمی قدرت دارد که می‌تواند با سرعت و توانایی بالا راه را بر یورش‌های نظامی مسدود کند و پاسخ کوبنده بدهد. اما این چیزی نیست که نیاز امروز ایران را برطرف و مزه دهان ایرانیان را شیرین کند. ایرانیان آرامش می‌خواهند و باور دارند هر روزی که با همین دست فرمان جلو برویم باید منتظر کار تازه‌ای علیه دولت از سوی کشورهای متخاصم باشیم که آسیب آن به طبقه متوسط ایران بیشتر از آسیب به دولت است. رخداد یورش سایبری به پمپ بنزین‌های ایران راهبردی در راستای هزار خنجر به حساب می‌آید و حتی اگر ایران تلافی کند باز هم آرامش به دست نمی‌آید. همان‌طور که رییس دولت سیزدهم گفت هدف حمله سایبری عصبی کردن ایرانیان به ویژه طبقه متوسط ایران است که با زحمت و کوشش بسیار و با سختی سطحی از زندگی مادی برای خود فراهم کرده و نمی‌خواهند به هر دلیل از این سطح پایین‌تر بیفتند. تکرار این گونه رخدادها به مرور بر تاب‌آوری ایرانیان اثر منفی می‌گذارد و نیز توانایی دستگاه‌های دولتی را برای پاسخگویی همه‌جانبه به محاق می‌برد. باید راهی بیابیم که این داستان با کمترین آسیب به شهروندان پایان خوش را تجربه کند.

*س_آیا بحران دیگری در راه است؟_س*

نبی‌ا... عشقی‌ثانی فعال اجتماعی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان آیا بحران دیگری در راه است؟ نوشت: این روزها کنار پیاده‌روها و در حاشیه خیابان‌ها افراد نسبتا مسنی را می‌بینیم که بساطی کوچک از چند قلم کالای ارزان‌قیمت مثل دستمال کاغذی، لیف حمام، کبریت و شانه سر و غیره را پهن کرده و کنارش نشسته‌اند. با نگاهی ملتمسانه و گاهی کلامی آرام از رهگذران درخواست خرید و کمک می‌کنند یا فقط به عابران نگاه می‌کنند و چیزی نمی‌گویند. معلوم است که کمتر خریداری پیدا می‌شود ولی گاهی عابری چند تومانی به این ظاهرا فروشنده‌ها پرداخت می‌کند. این فروشنده‌ها اکثرا شکل و شمایل پدربزرگ‌ها و بازنشستگان را دارند. به چهره‌شان که نگاه می‌کنی حالت حزن و اندوهی عمیق در صورتشان پیداست که نشانه‌ای از تأثر و خجلت است. معلوم است که اینها نه فروشنده‌اند، نه متکدیان حرفه‌ای. حتی طوری قرار می‌گیرند و سرشان را پایین نگاه می‌دارند که شناخته نشوند. مشخص است که این افراد از منطقه دیگری از شهر به این منطقه آمده‌اند تا شناخته نشوند و آشنایی آنها را نبیند. قدری فکر کنیم آیا امکان دارد برخی از این افراد مسن فقیر به خانواده‌شان می‌گویند که جایی سرکار می‌روند، بعد به ناچار به سمت دیگر شهر می‌روند و بساطشان را پهن می‌کنند تا کمک‌خرجی برای خانواده‌شان به‌دست آ‌ورند. شاید برخی از بازنشستگان عزیز هم در بین این دست‌فروشان حاشیه خیابان‌ها باشند. نکته قابل‌تامل آنکه در همین ماه اخیر میزان حداقل هزینه زندگی یک خانواده چهار نفره،10 میلیون تومان اعلام شد و منبعی دیگر خط فقر را حدود 10میلیون تومان اعلام کرد. این بدان معنی است که همه کسانی که ماهیانه کمتر از 10 میلیون تومان درآمد دارند، جزء فقرا محسوب می‌شوند. اگر به میزان حقوق بازنشستگان نگاهی بیندازیم، ملاحظه می‌شود که بعد از اعمال افزایش‌های قانونی سال اخیر متوسط حقوق بازنشستگان کشوری و لشکری حدود هفت میلیون تومان و متوسط حقوق بازنشستگان و مستمری‌بگیران تامین اجتماعی حدود پنج میلیون شده است. در نتیجه اکثریت مطلق بازنشستگان زندگیشان در حد زیر خط فقر قرار دارد. اطلاعات واصله از وضعیت صندوق‌های بازنشستگی هم حاکی از این است که تقریبا همه صندوق‌های بازنشستگی یا درحال ورشکستگی هستند یا در آینده‌ای نه‌چندان دور قادر به پرداخت همین حقوق‌های بازنشستگی ناچیز نیز نخواهند بود پس دولت هم دیگر نمی‌تواند با فشار بیشتر به این صندوق‌ها آنان را وادار به افزایش حقوق‌ها بکند. حال به خیل بسیار بزرگ کسانی فکر کنیم که منبع ثابتی برای دریافت حقوق ماهیانه و اداره امور خانواده خود ندارند که بر آنها چه می‌گذرد؟ از سوی دیگر متاسفانه میزان تورم نه سالیانه بلکه همه روزه در حال افزایش و قیمت‌ها بدون هیچ مانعی سیر صعودی خود را طی می‌کنند. با عنایت به مواردی که مختصرا توضیح داده شد، آیا کشور با بحرانی بزرگ مواجه نیست؟ آیا دستگاه‌های مسئول و متولی امور معیشت مردم مثل سازمان برنامه و بودجه، صندوق‌های بازنشستگی و وزارت رفاه برای مواجهه با بحران پیش‌رو فکری کرده‌اند و مطالعات کارشناسی در حال انجام است؟ ما به سهم خود این هشدار را می‌دهیم اگر متولیان امور در یک اقدام مشترک و همکاری بخردانه با بهره‌گیری از همه اندیشمندان حوزه معیشت مردم برای مقابله با شرایطی که در پیش است اقدامی اساسی نکنند، برون‌رفت از این بحران میسر نخواهد بود.