جمعه 9 آذر 1403

از هفت کچلون تا رمضون یخی / نام‌های پراعتبار بازار و محله

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
از هفت کچلون تا رمضون یخی / نام‌های پراعتبار بازار و محله

حوالی رستوران شمشیری در سبزه میدان که می‌رسیم. محمد منیعی، از قهوه خانه شمشیری یاد می‌کند و می‌گوید: «پدربزرگ محمد حسن شمشیری، از نمایندگان صنف قهوه‌خانه‌داران در دوره مشروطه بود، خودش هم در کودکی شاگرد قهوه‌چی بود و بعد برای خودش قهوه‌خانه باز کرد، اما از حوالی سال 1320 شمسی تغییر شغل داد و چلوکبابی راه اندازی کرد.»

قهوه‌خانه‌ها در گذشته‌ای نه چندان دور نهادی سنتی و اجتماعی بود که بسیاری از تعاملات و اتفاقات مهم در آن شکل می‌گرفت و پاتوق اندیشمندان، ادبا، سخنوران، عیاران و اصناف بود. در این مکان علاوه بر رد و بدل شدن اخبار روز، دیدگاه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن زمان را تحلیل و بررسی می‌کردند.

به گزارش همشهری آنلاین، مقصد دهمین تور تهرانگردی مرکز تهران شناسی همشهری قهوه‌خانه‌های نام آشنای پایتخت است که هنوز هم می‌توان ردی از گذشته در آن پیدا کرد. در این تور اردشیر آل عوض، محقق فرهنگ عامه و محمود منیعی تهران پژوه ما را همراهی کردند. نخستین مقصد سفر یک روزه به قهوه‌خانه‌های قدیمی تهران، خیابان مولوی، کوچه پیرمرادی است. قهوه‌خانه‌ای که هفت برادر نام آن را در هویت پایتخت ماندگار کردند، اما حالا به رستوران تبدیل شده است.

رسانه قدیمی

در و دیوار رستوران با تابلو‌های قدیمی سیاه و سفید تزیین شده است، تصاویری که گردشگران و مشتریانش را به سفر زمان می‌برد، سفر به دهه 20 تهران و روزگاری که یک محله باغ فردوس بود و 7برادر که اهالی روی سرشان قسم می‌خوردند و حرفشان برای یک محله برش داشت. منیعی، از جایگاه و نقشی که قهوه خانه‌ها در آن دوران داشته، روایت می‌کند: «قهوه‌خانه کارکرد رسانه‌ای داشتند و محل تجمع افراد مهم بود که در آن نقالی و نقاشی قهوه‌خانه‌ای هم رونق داشت. در واقع این مکان‌ها مرکز شعر و شاعری بود و به همین خاطر شاعران و هنرمندان‌های متعددی در آن رفت و آمد می‌کردند. این محافل برای خودشان، مرکز رسانه بودند و اغلب اتفاقات اجتماعی در آن شکل می‌گرفت.»

8 برادرون

«اردشیر آل عوض» تهران‌پژوه، در میان هیاهو مشتریان و گارسون‌هایی که سفارش‌ها را روی میز مشتری می‌گذارند، داستان زندگی و کسب و کار این برادران را تعریف می‌کند: «در تهران قدیم استفاده از نام خانوادگی مرسوم نبود، اغلب آدم‌ها را با لقب صدا می‌کردند. محمد، مهدی، عباس، صفر، شعبان، غلامعلی، احمد و امیر عباسی یا هفت‌کچلون 8 پسر حاجی عباسی بودند، اما به خاطر اینکه در نوجوانی و جوانی 7 تا از برادر‌ها مو‌های خودشان را از ته می‌زدند و در معرکه‌گیری‌ها شرکت می‌کردند، به هفت‌کچلون معروف شدند و این نام روی آن‌ها باقی ماند. هنوز بعد از گذشت سال‌ها از آن دوران یاد و نامشان از دست به خیری و جوانمردی در محله باغ فردوس زبانزد مردم است.»

نام‌های پر اعتبار

هر کسی نام هفت‌کچلون حاجی عباسی را در بازار می‌برد برایش اعتبار می‌شد. آن طور که قدیمی‌ها تعریف می‌کنند یکی از جوانان محله که می‌خواست کار و کاسبی راه بیاندازد به بازار می‌رود و از یکی از کسبه بازار جنس نسیه می‌خواهد، او ابتدا قبول نمی‌کند، اما وقتی می‌گوید بچه‌محل هفت‌کچلون است آن بازاری قبول می‌کند. ولی آن جوان به قولش عمل نمی‌کند و آن کاسب مجبور می‌شود به قهوه خانه هفت کچلون بیاید ماجرا را برای حاج احمد تعریف می‌کند، او جوان را می‌شناسد و می‌گوید: «این فردی که مشخصاتش را دادی بچه‌محله من است. حتما وقتی اسم من را آورده پناهی نداشته، حساب و کتاب تو الان با من است.» حاج احمد در گاو صندوق را باز می‌کند و حدود 7هزار تومان در سال 1349 به آن بازاری می‌دهد. بعد از مدتی حاج احمد آن جوان را می‌بیند متوجه می‌شود او هرچه درآورده خرج بیماری مادرش کرده. بدون اینکه حرفی بزند به آن جوان پول می‌دهد تا کار و کاسبی‌اش را دوباره راه بیاندازد. او در ازای این پول فقط یک خواسته از جوان داشت که اگر صاحب ثروت و اعتبار شد بچه‌محله‌هایش را به کار مشغول کند. آن جوان بعد‌ها یکی از خیران محله شد.

نماینده قهوه خانه داران

حوالی رستوران شمشیری در سبزه میدان که می‌رسیم. محمد منیعی، از قهوه خانه شمشیری یاد می‌کند و می‌گوید: «پدربزرگ محمد حسن شمشیری، از نمایندگان صنف قهوه‌خانه‌داران در دوره مشروطه بود، خودش هم در کودکی شاگرد قهوه‌چی بود و بعد برای خودش قهوه‌خانه باز کرد، اما از حوالی سال 1320 شمسی تغییر شغل داد و چلوکبابی راه اندازی کرد.»

مدارا با زیر دستان و مردم

اردشیر آل‌عوض، قهوه‌خانه حاج‌شمشیری را یکی از پرمخاطب‌ترین قهوه‌خانه‌ها سال‌های 1291 تا 1300 می‌داند و می‌گوید: «حُسن‌خلق و خوش‌رفتاری حاجی شمشیری با طبقات مختلف مردم زبانزد بود و هرگز طبقات محروم جامعه را فراموش نکرد. علاوه‌بر آن رفتار او با زیردستان و کارکنان خودش نیز بسیار خوب بود به‌طوری‌که برای کارکنان خود خانه خریده و دستمزد خوبی به آن‌ها می‌داد. در نتیجه این رفتارها، کارکنان او نیز از جان و دل برایش کار می‌کردند و حافظ منافع و مطیع دستورات او بودند. شمشیری حتی در میان هم‌صنفان خودش و همین‌طور در بین سایر کسبه بازار تهران محبوب بود و به امانتداری و انصاف شهرت داشت. مغازه وی همه‌جور مشتری داشت و یک مشتری ویژه هم به انجا می‌آمد آل عوض می‌گوید «روز‌های جمعه سبزه میدان پاتوق افراد مشهور و بازیگر‌های رادیو بود که از میدان ارگ و رادیو به اینجا می‌آمدند. جهان‌پهلوان تختی هم به این چلوکبابی می‌آمد و از دوستان نزدیک حاجی شمشیری بود؛ تا جایی که حتی پیکر تختی را در مقبره خانوادگی ایشان دفن کردند.»

زور بازو برای دفاع از مظلوم

از خیابان مولوی و کنار بساط حبوبات و ادویه فروشان می‌گذریم تا خودمان را به حوالی میدان هرندی، قهوه خانه معروف رمضون یخی برسانیم. قهوه‌خانه‌ای که در گذشته پاتوق چهره‌های سرشناس و بزرگانی همچون تختی، طیب و... بود و این روز‌ها هم لوکیشن قهوه‌خانه در فیلم پوست شیر است. قهوه‌خانه قدیمی «حاج تقی اسماعیل‌پور» یا همان رمضون یخی ابتدای خیابان دروازه غار از دور خودنمایی می‌کند. حاج «تقی اسماعیل‌پور» و برادرانش حاج حسین، حاج تقی، آقا ماشاءالله و محمد آقا شغلشان یخ فروشی بود به همین به او رمضون‌یخی هم می‌گفتند تقی و حسین، از گردن‌کلفت‌های بنام تهران بودند، اما از زور بازوی خود برای دفاع از مظلوم استفاده می‌کردند؛ طوری که هنوز هم، این قهوه‌خانه مأمن در راه مانده‌ها و کسانی است که برای رفع گرفتاری خود راهی اینجا می‌شوند.

به رسم ادب سر خم می‌شود

قصه‌های قهوه خانه رمضان یخی هم خواندنی است. آل عوض می‌گوید: «در دوره‌ای این قهوه‌خانه محلی برای استراحت کارگرانی بود که در همان حوالی کاری برای خود دست و پا کرده بودند. گاهی هم نان و غذای صلواتی یا ارزان قیمت میانشان توضیح می‌شد.» درست همانند زورخانه‌ها که برای ورود به آن باید به رسم ادب سر خم کرده و وارد شد، گردشگران برای ورود به قهوه خانه رمضون یخی سر خم می‌کنند. گویا این قهوه‌خانه هنوز هم پاتوق اهالی محله است و این را می‌توان از جمعیتی که در آن نشسته اند به خوبی متوجه شد. قهوه‌چی می‌گوید که چند چای قندپهلو برای فلان تخت و چند دیشلمه برای تخت دیگر آماده کنند. مثل برق و باد سفارش آماده می‌شود و شاگرد هم تَر و فرز جلو مشتری می‌گذارد.

به قدمت یک قرن

نقاشی بزرگ و قدیمی از شاهنامه که با میخ به دیوار وصل شده و تلویزیون سیاه و سفید کوچک با ردیفی از قوری‌های قدیمی روی کاشی‌های سفید رنگ یکی از دیوارها، جای خوش کرده است. اینجا هنوز هم مشتریانش با ژتون‌های آهنی که رویش چای نوشته شده، سفارش می‌دهند. آل‌عوض می‌گوید: «102سالی می‌شود که قهوه‌خانه رمضان یخی راه اندازی شده این قهوه‌خانه پاتوق طیب و طاهر و... بوده و به نوعی گلریزان، از همینجا شروع شده است.» حاج؟! لطفی، قهوه چی قهوه خانه رمضان یخی از روزگاری می‌گوید که «نادری» برای نقالی به اینجا می‌آمد و قصه رستم و سهراب را نقل می‌کرد. او می‌گوید: «آن موقع صندلی نبود و مشتریان برای نشستن باتری زیر خودشان می‌گذاشتند. قشنگ یادم هست که یک روزی 2 تومان به آقای نادری دادند و با این 2 تومان رفت در آذربایجان یا همان سلسبیل خانه خرید.»

آشتی کنان طیب و یکی از هفت کچلون

گردشگران از دو لنگه در که به حیاط قهوه‌خانه باز می‌شود، می‌گذرند. مقابلشان فضایی است که با کباده و تصاویر کشتی‌گیران به نام این قهوه‌خانه آراسته شده و تخت‌های چوبی در کنار گلدان‌ها و درختان حیاط، فضای لطیف و دنجی را ایجادکرده است. این بخش برای صاحب قهوه‌خانه ومشتریان همیشگی اش عزیز است و حرمت دارد. همچنین عکس‌های قدیمی لوتی‌های تهران مانند طیب، حاج رمضان و حاج عباس روی دیوار‌های کاهگلی حیاط رنگ و رویی دیگر به این فضا داده. قهوه چی قهوه خانه رمضان یخی می‌گوید: «این عکس مربوط به آشتی کنان رمضان یخی با عباس آقا معروف به هفت کچلون است که جمعیت زیادی در آن حضور داشتند و این دو نفر را که از گذشته با هم کدورت داشتند، با هم آشتی دادند.»

وقتی جهان پهلوان پول خرد می‌کرد

گردشگران روی تخت‌ها می‌نشینند و در کنار نوشیدن چای قند پهلو قهوه‌خانه رمضان یخی، به خاطرات حاج لطفی گوش می‌دهند: «خیلی از آن‌هایی که گرفتار بودند به اینجا می‌آمدند تا زیر بال و پرش گرفته شود یادم هست یک لنگی می‌گذاشتند و هرکس به اندازه وسعش پول می‌ریخت. در آخر هم پول را به کسی که گرفتار بود می‌دادند که برود مشکلش را حل کند. کسی متوجه نمی‌شد و آبروی کسی نمی‌ریخت.» به گفته او، چون قهوه‌خانه رمضون یخی نزدیک باشگاه فولاد بود ورزشکاران بسیاری، چون نوید سروری، تختی، حبیب‌الله بلور و حاجی فعلی که مربی آن‌ها بود به اینجا رفت وآمد داشتند. او خاطره‌ای از تختی تعریف می‌کند: «وقتی که در وزن48کیلو کشتی می‌گرفتم با غلامرضا تختی به باشگاه راه‌آهن می‌رفتم. همیشه زمستان‌ها حبیب آقا جلو باشگاه با چرخ، لبو را 2زار می‌فروخت. تختی خدابیامرز یک روز درمیان از لبو فروش جلوی باشگاه، 2 زار لبو می‌خرید و 5 تا 10 تومان پول خرد می‌گرفت. می‌گفتم چرا پول خرد می‌کنی؟ میگفت در راه خانه افرادی نیازمندی هستند که باید به آن‌ها کمک کنیم تا امورات‌شان بگذرد.»

تصاویری با مضامین حماسی

محمود منیعی نقاشی روی قهوه‌خانه را نشان گردشگران می‌دهد و می‌گوید: «یکی از سبک‌های نقاشی قهوه‌خانه ای، تصاویری با مضامین اجتماعی یا وقایع کربلاو قیام مختار در سبک‌های مختلف است. این نقاشی درباره حاجی است که از زیارت مشهد مقدس آمده و مردم به استقبالش رفتند و آن آقایی هم که روی اسب سوار شده، در حال چاووشی‌خوانی است. یکی از رسوم گذشته ایرانیان این بوده که کسانی که می‌رفتند در بدرقه و استقبال‌شان چاووشی می‌خواندند و ذکر فضایل اهل‌بیت و درخواست کمک و برکت برای آن خاندان می‌کردند.»

احیا گنجینه‌های ماندگار

200-300متر بالاتر از میدان راه‌آهن ابتدای خیابان ولیعصر، قهوه‌خانه «آذری» مقصد آخر دهمین تور تهرانگردی همشهری است. قهوه‌خانه‌ای که شهرداری تهران آن را بازسازی کرد تا با احیا آن هویت این مکان‌ها را مانند گنجینه‌ای گران‌بها در تاریخ این شهر ماندگار کند. منیعی در توضیح روایت احیا این قهوه‌خانه می‌گوید: «علی بلوکباشی، از محققان انسان شناسی، سال 1370 به معاونت امور اجتماعی شهرداری تهران پبشنهاد می‌دهد تا قهوه‌خانه‌های تهران را احیا کنند. از آنجایی که توان این نبود که همه قهوه‌خانه‌ها را احیاء کنند، تصمیم می‌گیرند از بین چند قهوه‌خانه، یک قهوه‌خانه را انتخاب کنند. در نهایت به علت قرار گرفتن در نزدیکی راه‌آهن و ابتدای خیابان ولیعصر و همچنین به خاطر بنای قدیمی قرعه به نام قهوه‌خانه آذری افتد. شهرداری تهران در سال1371 براساس تفاهمنامه‌ای کار بازسازی این قهوه‌خانه را صفر تا صد به عهده می‌گیرد و تجهیزات لازم را تهیه و در اختیار قهوه‌خانه می‌گذارد. در شب میلاد امیرالمؤمنین (ع) در اسفندماه 1372 این قهوه‌خانه در حضور تعدادی از رجل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی افتتاح می‌شود. استاندارد‌های قهوه‌خانه‌ای از نظر کالبد در بازسازی رعایت شد، ولی از آن جهت که قرار بود مرکز آموزشی برای دانشجویان رشته‌های تئاتر و هنر شود، هرگز اتفاق نیافتاد. براساس تفاهمنامه قرار بر این بود که هفته‌ای 2 بار روز‌های جمعه و سه‌شنبه در این قهوه‌خانه به برخی از هنر‌های نمایشی و آیینی مرسوم در قهوه‌خانه‌ها بوده، پرداخته شود که محقق نشد. «عهد جوانمردی

در میان رستوران آذری، عَلَم یک تیغه کوچکی در کنار حوض حسابی خودنمایی می‌کند. آل عوض درباره دلیل گذاشتن این علم در قهوه‌خانه می‌گوید: «در آن زمان در قهوه‌خانه‌ها طوق وجود داشت و معمولاً افرادی که اهل فتوت و جوانمردی بودند دور این طوق جمع می‌شدند، با هم عهد و میثاق‌هایی می‌بستند و به امور مستمندان، ایتام، زنان بدسرپرست یا بی‌سرپرست رسیدگی می‌کردند. این‌ها جزو مرام و رسم عهد فتوت بود. اینکه می‌گویند برخی از این قهوه‌خانه‌ها مورد احترام است، به خاطر وجود همین طوق‌هاست که آن را به علمداری حضرت عباس (ع) نسبت داده‌اند.»

آداب خوردن و نوشیدن قهوه‌خانه‌ای

همه امورات در قهوه‌خانه‌ها خط‌مشی مشخصی داشت؛ حتی خوردن و نوشیدن. به همین خاطر انجام این آداب و رسوم خاص برای مشتریان و قهوه‌خانه‌داران حائز اهمیت بود. آل عوض محقق فرهنگ عامه درباره این آداب و رسوم می‌گوید: «در قهوه‌خانه دمنوش‌ها و سردنوش‌هایی داشتیم که در ساعت‌های مناسب برای کسانی که در قهوه‌خانه حاضر بودند سرو می‌شد. همچنین یکی از یکی از غذا‌هایی که مردم در قهوه‌خانه می‌خوردند دیزی بود؛ که خوردنش ساز و کار خاص خودش را داشت مثلا. قهوه‌خانه‌دار‌ها معتقد بودند کسی که می‌خواهد دیزی بخورد اول باید نان را خورد کند و بعد آب گوشت را روی آن بریزید تا دچار نفخ معده نشود. در واقع آن‌ها به لحاظ حکمت آدم‌های مطلع و آگاهی بودند و سعی می‌کردند همه چیز روی نظم پیش برود.»

پژوهش بزرگ دختر 14 ساله

شاید برایتان جالب باشد که بدانید درباره موضوع نقالی در قهوه‌خانه‌ها «دکتر سهیلا نجم» در سال 1350 و زمانیکه 14 سال بیشتر داشت شهر به شهر گشته و کلی تحقیق و پژوهش کرده است. او بیش از 2هزار ساعت صدا در مورد نقال‌هایی که هیچ‌گاه صدایشان ضبط نشده و در قید حیات نیستند، ضبط کرده و مجموعه تجربیات‌شان در کتابی با عنوان «تاریخ نقل، نقالی و سخنوری» گردآوری شده و فرهنگستان هنر این کتاب را منتشر کرده است. این کتاب در خارج از کشور هم طرفدارن و مخاطبان بسیاری دارد.

راه و رسم کاسبی

قهوه‌خانه داران برای اینکه جوانمردی و مردانگی را در کسب و کارشان رعایت کنند باید کتاب المکاسب را می‌خواندند. اگر سواد داشتند که خودشان می‌خواندند وگرنه پیش امام جماعت محل می‌رفتند و او کتاب المکاسب را برایشان می‌خواند. محمود منیعی، تهران پژوه در این باره می‌گوید: «در این کتاب آیین برخورد با کسب و کار حلال و آیین مدارا با مردم نوشته شده بود. آقای مرشد چلویی یکی از این بزرگوارانی بود که بالای میز کارش نوشته بود «نسیه می‌دهیم به حد وسع» نه مثل امروزه که کاسبان می‌نویسند نسیه ممنوع. حتی او برای شاگرد‌هایی که غذا برای اربابان و صاحب‌منصبان می‌بردند، یک لقمه کامل می‌گرفت تا این بچه‌ها از روی هوس از غذا‌ها ریزه‌خواری نکنند و به آن دست نزنند.»

نمایش داستان‌های تاریخی

اجرای نمایش از دیگر وجوه فرهنگی و اجتماعی حائز اهمیت در قهوه‌خانه‌ها در زمان گذشته بود. صحنه نمایش قهوه‌خانه‌ای معمولا یک سن بزرگ یا یکی دو تخت چوبی بود که در میانه قهوه‌خانه می‌گذاشتن و موضوع نمایش‌ها هم معمولا داستان‌های تاریخی، حماسی یا بزمی بود و بیشتر از داستان‌های شاهنامه فردوسی یا خمسه نظامی تقلید می‌شد یا از نمایش‌ها یا داستان‌های کهن ایرانی همچون بیژن و منیژه، رستم و سهراب، یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد یا از قصه‌هایی شفاهی میان مردم گرفته می‌شد؛ داستان‌هایی، چون «حاکم یک شبه» و «نوروز پیروز».

از میان اخبار

زیر پوست «کودک همسری»

راز نامگذاری محله «زرگنده» چه بود؟ / داستان عجیب پیچ امین‌الدوله