استراتژی مواجهه با ترامپ
ترامپ بازگشت. استراتژی مواجهه با وی تنها دستورکار ما نیست. همه کشورها در سراسر دنیا بسته به نوع مسائلی که با ایالات متحده دارند، در پی شکل دادن به این استراتژی هستند. مرکز ثقل همه این استراتژیها مبتنی بر پاسخ به این مساله است که آیا استراتژی آنان در دور نخست ترامپ منجر به حفظ منافع ملی و افزایش رفاه و امنیت شهروندانشان شد یا خیر؟ آمار و ارقام به ما یادآوری میکند که اقتصاد ایران یکی...
همزمان با آغاز دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ در آمریکا، پرسشهای زیادی مبنی بر چگونگی رابطه ایران و آمریکا وجود دارد. اهمیت این موضوع از آنجا نشات میگیرد که چگونگی تداوم رابطه ایران و آمریکا میتواند مسیرهای بسیار متفاوتی را پیش روی فعالان اقتصادی کشور قرار دهد. درحالحاضر میتوان گفت 3 سناریو در زمینه آینده رابطه ایران و آمریکا وجود دارد. سناریوی نخست که بدبینانهترین حالت ممکن است، تقابل نظامی دو کشور است که برای هر دو طرف هزینهزا بوده و هیچ منفعتی نخواهد داشت. بررسیها نشان میدهد که با توجه به رویکرد ترامپ در زمینه درگیریهای منطقه در یک سال گذشته، درحالحاضر تمایلی از سوی آمریکا برای محقق کردن این سناریو وجود ندارد.
سناریوی دوم تکرار رویکردی است که ایران پس از آغاز دور اول ریاستجمهوری ترامپ در پیش گرفت. به عبارت دیگر دو کشور وارد تنش نظامی نشوند، اما مذاکرهای نیز صورت نگیرد. در این حالت احتمالا آمریکا سیاست فشار حداکثری را در پیش بگیرد که برای اقتصاد ایران بسیار زیانآور بوده و کارشناسان معتقدند که ایران ظرفیت لازم برای مقابله با تحریمهای جدید را ندارد. هزینه دیگر تحقق چنین سناریویی این است که پس از گذشت 4سال و تحمل تحریمها، ایران باید برای رسیدن به نقطه فعلی وارد مذاکرات با آمریکا شود و امتیازات فعلی خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر احتمال آن وجود دارد که با توجه به تشدید تنشها، سناریوی اول نیز محقق شود.
سناریوی سوم نیز این است که ایران با آمریکا وارد مذاکره شود که با توجه به خروج آمریکا از برجام بدبینیهای زیادی در این زمینه وجود دارد. کارشناسان معتقدند که در صورت ایجاد روابط اقتصادی بین ایران و آمریکا، صرفنظر از اختلافات سیاسی که وجود دارد، خروج از توافقاتی مانند برجام میتواند برای آمریکا نیز هزینهزا باشد. درواقع در صورت ایجاد چنین روابطی، فعالان اقتصادی خود به مانعی برای تشدید تنشها تبدیل خواهند شد.
تعیین مسیر فعالان اقتصادی
نگاهی به تحولات روابط ایران و آمریکا نشان میدهد در دهههای گذشته تنشهای میان دو کشور اقتصاد ایران را تحتتاثیر قرار داده است. میتوان گفت روابط بین دو کشور پس از مذاکرات ایران و آمریکا و امضای سند برجام و سپس خروج ترامپ از برجام و اعمال تحریمها وارد دور تازهای شد. حالا همزمان با آغاز دور دوم ریاستجمهوری ترامپ، بسیاری از فعالان اقتصادی پرسشهای زیادی در زمینه چگونگی ادامه رابطه ایران و آمریکا دارند.
دلیل این مساله نیز این است که رویکردهای مختلف ایران در مواجهه با آمریکا میتواند تاثیرات مختلفی بر اقتصاد ایران داشته باشد. برای مثال یکی از دلهرههای کنونی فعالان اقتصادی این است که شرایط به گونهای پیش برود که آمریکا مجددا فشار حداکثری علیه ایران اعمال کند و این مساله شوک جدیدی به وضعیت کنونی شاخصهای اقتصادی وارد کند. درحالحاضر میتوان گفت در زمینه روابط آینده ایران و آمریکا 3 سناریوی مختلف که هر کدام تبعات متفاوتی برای ایران دارند، وجود دارد.
بدبینانهترین سناریوی پیش رو
میتوان گفت نخستین سناریوی آینده روابط ایران و آمریکا که بدبینانهترین حالت ممکن است، درگیری نظامی میان دو کشور است. در دولت قبلی ترامپ نیز برخی معتقد بودند که با حداکثر شدن تنشهای سیاسی میان آمریکا و ایران و عدم مذاکرات دو کشور برای حل اختلافات خود، این احتمال وجود دارد که دو کشور گزینه درگیری نظامی را برگزینند. بااینحال میتوان گفت برگزیدن چنین گزینهای برای هیچکدام از طرفین منافعی ندارد. درگیری نظامی ایران در شرایط نابرابر علاوه بر هزینههای نظامی که به کشور تحمیل میکند، میتواند موجب ویرانی اقتصاد کشور در شرایط فعلی شود.
انتخاب این گزینه برای آمریکا نیز بدون دستاورد و منافع خاصی برای این کشور، هزینههای نظامی را به منابع آمریکا تحمیل میکند. علاوه بر این، رویکرد ترامپ در مورد درگیریهای نظامی در منطقه نشان میدهد که او علاقهای به درگیری نظامی ندارد. به صورت کلی میتوان گفت در شرایط کنونی تنها اسرائیل و لابیهای صهیونیستی از درگیری نظامی ایران و آمریکا منتفع میشوند. بنابراین ایران نیز با توجه به هزینهزا بودن درگیری نظامی نباید به سراغ چنین گزینهای برود.
انزوای هزینهزا
دومین سناریویی که در زمینه آینده روابط ایران و آمریکا مطرح است، عدم مذاکره ایران و آمریکاست. در چنین سناریویی بسیار محتمل است که آمریکا به سراغ اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران برود. این اتفاق مشابه تجربه دولت نخست ترامپ در مواجهه با ایران است. به همین دلیل بسیاری از افراد معتقدند که در صورت عدم مذاکره ایران و آمریکا این تجربه تکرار خواهد شد.
در صورت تحقق این سناریو میتوان گفت بازنده اصلی ایران خواهد بود. دلیل این نتیجهگیری آن است که در صورت اعمال تحریمهای جدید، اقتصاد ایران با شوکهای جدید مواجه میشود، درحالیکه آمریکا به دلیل عدم ارتباط اقتصادی با ایران نسبت به این اقدام بیتفاوت خواهد بود و هزینهای نخواهد پرداخت. برای مثال احتمال آن وجود دارد که صنایعی مانند فولاد و پتروشیمیها در معرض تحریمهای جدید آمریکا قرار بگیرند. در صورت انتخاب این سناریو از سوی ایران، اقتصاد این کشور با وجود ناترازیهای فعلی باید تا پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ، یعنی 4 سال آینده، در مقابل تحریمهای جدید نیز تاب بیاورد.
از سوی دیگر در صورت اعمال تحریمهای جدید از سوی آمریکا، ایران امتیازهای فعلی برای مذاکره با آمریکا را از دست خواهد داد. به عبارت دیگر در پایان دوران ریاستجمهوری ترامپ، ایران باید برای رسیدن به نقطه فعلی و رفع تحریم های جدید با آمریکا وارد مذاکره شود. علاوه بر این میتوان گفت تحریم کردن ایران برای آمریکا هزینهای ندارد اما برای کشور تحریمشده، رفع این تحریمها فرآیندی بسیار دشوار، زمانبر و پرهزینه است. تحریمها موجب اختلال در تجارت، کاهش سرمایهگذاری خارجی و تضعیف زیرساختهای اقتصادی میشوند. حتی پس از لغو تحریمها، اثرات مخرب آنها، مانند کاهش اعتماد شرکای تجاری و آسیب به تولید داخلی، همچنان باقی میماند. این پدیده باعث میشود کشور تحریمشده برای بازگشت به وضعیت عادی به سالها تلاش و سرمایهگذاری نیاز داشته باشد و اثرات آن بر توسعه بلندمدت نیز پایدار باشد.
بازدارنده تنش سیاسی
سناریوی سوم، مذاکره ایران و آمریکا، بهمنظور همکاری مستقیم اقتصادی دو کشور است که به دنبال آن توافق و در نهایت رفع تحریمها خواهد بود. نکته قابل توجه این است که افراد مختلفی، بهخصوص طیفهای فکری تندرو، نسبت به نتایج چنین سناریویی بدبین هستند و اغلب با آن مخالفت میکنند. استدلال این افراد این است که در حالی که تضمینی برای توافقات اینچنینی وجود ندارد، ایران نباید بر سر میز مذاکرات بنشیند، زیرا احتمال آن وجود دارد که همانند تجربه خروج آمریکا از برجام، طرف مذاکره به تعهدات پایبند نماند.
کارشناسان معتقدند که حفرههای سیاه روابط سیاسی کشورها با ایجاد روابط اقتصادی قابل پر شدن است. در دنیای امروز، نمونههای متعددی از کشورهایی وجود دارند که با وجود تنشهای سیاسی، روابط اقتصادی قابلتوجهی را حفظ کردهاند. این پدیده نشاندهنده آن است که منافع اقتصادی میتواند بر اختلافات سیاسی غلبه کند و همکاریهای تجاری را تداوم بخشد. برای مثال با وجود برخی تنشهای سیاسی، ایران و امارات روابط تجاری گستردهای دارند. امارات یکی از مقاصد اصلی صادرات غیرنفتی ایران محسوب میشود.
روابط تجاری میان چین و آمریکا نیز با وجود تنشهای سیاسی و جنگ تجاری، همچنان در سطح بالایی قرار دارد. بنابراین میتوان گفت نهتنها روابط خوب سیاسی دو کشور لازمه روابط اقتصادی کشورها نیست، بلکه وجود روابط اقتصادی میتواند به بازدارنده ای در مسیر تشدید تنشهای سیاسی تبدیل شود.
حال اگر چنین شرایطی را برای ایران و آمریکا متصور شویم، میتوانیم بگوییم که ایجاد روابط اقتصادی میتواند منافع اقتصادی دو کشور را در یک مسیر قرار دهد. برای مثال، شرکتهای ایرانی و آمریکایی میتوانند در قالب کنسرسیومهای مختلف، مانند کنسرسیوم حملونقل، انرژی و... سرمایهگذاریهای مشترک انجام دهند. تشکیل این کنسرسیومها به توزیع منافع اقتصادی و ریسکهای موجود میان طرفین کمک میکند و موجب میشود پروژههای بزرگ با همکاری و بهرهگیری از تخصص و منابع هر دو طرف اجرایی شود. نکته اینجاست که مقامات کشور هیچگاه چنین روابط اقتصادیای را منع نکرده بودند. تعریف این منافع اقتصادی باعث میشود تا تحریمها با پیگیری شرکتهای طرف مقابل از بین برود. این منافع اقتصادی نیز موجب میشود در صورت بروز اختلافات و تنشهای سیاسی میان دو کشور، سیاستمداران به دنبال راهی باشند که تنشها به منافع اقتصادی آسیبی وارد نکند.
تا کنون تنشهای سیاسی میان این دو کشور، خروج آمریکا از برجام و همچنین اعمال تحریمها علیه ایران، برای آمریکا هزینه چندانی به همراه نداشته است. بنابراین ایجاد فضایی برای افزایش تعاملات ایران با کشورهای دیگر میتواند هزینه درگیری سیاسی کشورهای مختلف با ایران را افزایش بدهد. این در حالی است که انزوای اقتصادی هزینه مذکور را کاهش میدهد و در نهایت نیز منجر به کاهش قدرت نقشآفرینی کشور در صحنه تعاملات سیاسی در جهان میشود.