یک‌شنبه 4 آذر 1403

افسانه نولیبرال های وطنی

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
افسانه نولیبرال های وطنی

این روزها با توجه به ماجرای پیچیده برجام و روی کار آمدن دولت و مجلس آمریکاستیز، مفاهیمی مانند غرب ستیزی، خودکفایی، درهای باز، تعامل با جهان و... به طور خاص در کانون قرار گرفته است.

هر چند پیش تر هم این مباحث مطرح شده است اما تلاطم معیشتی بی سابقه مردم نیز به این موضوعات حساسیت فوق العاده ای بخشیده است. شاخص ترین و نظری ترین نماینده مخالفت با سیاست.. استکبارستیزی جمهوری اسلامی به خصوص با بنیاد اقتصاد (اقتصاد سیاسی) ایران را می توان نزد لیبرال های وطنی یافت

به عنوان مثال یکی از آن ها (موسی غنی نژاد) در خصوص خودکفایی و در نفی ایدئولوژی استکبار ستیزی و تقلیل آن به کمونیسم می گوید:

«مشکل ما نه مشکل مدیریت است، نه مشکل اقتصاد و نه حتی مشکل سیاست به معنای کلی کلمه؛ مشکل ما ایدئولوژی است. ما گرفتار نوعی ایدئولوژی شده‌ایم که دست و پای مملکت را برای هرگونه پیشرفت بسته است. این ایدئولوژی در سطوح مختلف قابل مشاهده است. مثلا در حوزه اقتصادی اینکه مشاهده می‌شود یک عده هنوز از خودکفایی دم می‌زنند، نشانه این ایدئولوژی کهنه و منسوخ است. خودکفایی در دنیای امروز بی‌معناست و کسانی که این حرف را مطرح می‌کنند، هرگز نمی‌توانند به صورت استدلالی از موضع خود دفاع کنند. به همین دلیل آن را تنها به صورت یک حکم دستوری و یک موضع اعتقادی مطرح می‌کنند.»

او نیز همچون بسیاری از مخالفان مفهوم خودکفایی، به این دست مفاهیم، مطلق و ستیزه گر و در عین حال سطحی نگاه می کند. هیچ کس در نظام جمهوری اسلامی نگفته در پی خودکفایی مطلق و منفک باشیم اما مگر ما مثلا در گندم بارها به خودکفایی نرسیده ایم؟ از این رو، خودکفایی به معنای بی نیازی به دنیا در همه موارد و کالاها نیست. نیز لزوما به معنای منع وارادات نیست. استقلال هم از تقلیل رساندن است و معنای جدایی و انتزاع نمی دهد. دست بر قضا ایشان خود موضع ایدئولوژیک و اعتقادی دارد؛ هر چند اعتقاد و ایدئولوژی او سطحی و بدون پشتوانه فلسفی عمیق بوده و در عوض، دچار اسطوره و مرموزبودن است. رولان بارت می گفت لیبرال ها دچار اسطوره اند. چرا که بورژوا هستند و اما نمی پذیرند و یا نمی گویند که بورژوا هستند. لیبرالیسم در عین سادگی ظاهری کلام و سطحی بودن اما بسیار مرموز و فریبنده است و از این حیث دچار اسطوره به معنای منفی اسطوره است.

مشکل اتفاقا ایدئولوژیک نبودن به معنای مثبت آن است وگرنه ایدئولوژی لیبرالی همه چیز خوار است. از همه چیز تغذیه می کند و مثل آفتاب پرست به هر رنگی در می آید. اما ذات آن ثابت است. او همین چندرنگی را ذاتی و جوهرین کرده است و به ظاهر چنین می نماید که ذات و جوهری ندارد. خود نگارنده هم در برابر این مکاربودن دچار خطای دید و ابهام شده است اما امروز دست کم می داند آن چه در این موجودیت و موجود می بیند، فریبنده است و هر آن ممکن است فریبش دهد. این التفات، احتمال فریب خوردن را کم می کند.

لیبرالیسم و نولیبرالیسم در نسخه وطنی آن به شدت ایدئولوژیک است. تخاصمی و حذف گرا است. علیه اینها هم اعلام موضع می کند و از این حیث، ریاکارتر، مرموزتر، خطرناک تر و غیراخلاقی تر است.

نمی توان از ایدئولوژی منفک شد. این یک دروغ و افسانه است که بتوان بدون ایدئولوژی فکر کرد و به ویژه، رفتار سیاسی و اجتماعی جدی داشت. این دوستان، ایدئولوژی تخاصمی دارند که بی بنیاد است، بی اصول است و همین آن را هم خطرناک تر می کند و هم سازگارتر. از همه ایدئولوژیک ترند اما علیه ایدئولوژی هم داد سخن سر می دهند، به نحو مضاعف و خیره کننده ای دچار اسطوره اند.

البته خودشان قبول دارند که چین با ایدئولوژی مورد ذم ایشان توانسته اقتصاد موفق داشته باشد. نیز می پذیرد که کره شمالی الگوی استقلال نیست چراکه اگر کمک های چین و بهتر بگوییم برنامه سیاسی او نباشد، این کشور فرو می پاشد. اینها دلالت بر تناقض ندارد؟ مضافا این که از طرفی می گویند ایدئولوژی حاکم بر اقتصاد و مدیریت کشور، وارداتی و کمونیستی است نه اسلامی و عقیدتی اما خود از یک ایدئولوژی وارداتی دفاع می کند.(لیبرالیسم نئوکلاسیک)

اگر بخواهیم به سبک ستیزه گری این عزیزان سخن بگوییم، می توانم به یک مغالطه دست بزنیم و بگویم پدر فکری لیبرال های وطنی در حلقه نیاوران و حزب کارگزاران و... فردریک هایک است (مغالطه منشأ) و برخی سخنان تند را نثارشان کنیم. هایک مشاور حکومت غیرقانونی و خشن پینوشه بود، حکومتی که دولت مردمی آلنده را غصب کرد. هایک می گفت دیکتاتوری با قانون بهتر از دمکراسی بدون قانون است. او با این توجیه از پینوشه دفاع می کرد. عبارت اخری سخن او آن است که دیکتاتوری با لیبرالیسم بهتر از دمکراسی بدون لیبرالیسم است. محتمل است لیبرال های وطنی نیز کشور عقب مانده اما تحت مرام نولیبرالی را به کشور پیشرفته و مستقل اما در برابر مرام خودشان ترجیح دهند. به تعبیر دیگر محتمل است دیکتاتوری را با وجود بازار آزاد و بی طرفی فرهنگی به جمهوری مردمی و دمکراتیک (جمهوری اسلامی ایران) که نسبت به فرهنگ و استکبار فرهنگی جهانی بی تفاوت نباشد، ترجیح دهند.