انحصار اعتراض؛ گوش سنگین صدا و سیما در پوششدهی اعتراضات
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، کوثر قاسمی؛ دوباره زخم تغییر ناپذیری از کجا باز شد؟ هفتهی گذشته شبکه سه در گزارشی خبری تجمع اعتراضی زنان مشهدی در پاستور تهران، به «لایحهی حجاب» را پوشش داد. معترضین معتقد بودند لایحه فعلی بازدارنده نیست و مجرم کشف حجاب باید با قوانین بازدارندهتر متوقف شود. فارغ از تعیین درست یا غلط بودن این اعتراض یا پرداختن به وجوه لایحه حجاب و قوانین آن، آنچه مهم است...
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، کوثر قاسمی؛ دوباره زخم تغییر ناپذیری از کجا باز شد؟ هفتهی گذشته شبکه سه در گزارشی خبری تجمع اعتراضی زنان مشهدی در پاستور تهران، به «لایحهی حجاب» را پوشش داد. معترضین معتقد بودند لایحه فعلی بازدارنده نیست و مجرم کشف حجاب باید با قوانین بازدارندهتر متوقف شود. فارغ از تعیین درست یا غلط بودن این اعتراض یا پرداختن به وجوه لایحه حجاب و قوانین آن، آنچه مهم است پرداختن به لفظ اعتراض، پوشش و انتشار آن در رسانه است. این که یک رسانهی ملی کدام اعتراض را پوشش دهد و کدام را ندهد؟ جایگاه رسانه در پوشش اعتراضات کجاست؟ پایان مرجعیت؟ صدا و سیما همان گونه که از اسمش هویدا است؛ یک رسانهی ملی است. اگرچه در دهههای گذشته از صدا و سیما به عنوان یک رسانهی مرجع یاد میشد، اما با گذر بحرانهای مختلف، رفته رفته مرجعیت رسانهی ملی با چالش مواجه شد. اعتراضاتی که در ده سال اخیر رخ دادند و مواجههی صدا و سیما با آنها، از جمله موارد موثر در کاهش اقبال عمومی با رسانهی ملی بودند. آبان 98 که بنزین، دویست درصد گران شد و مردم دغدغهی تحدید معیشت خود را برای گرانی بنزین داشتند؛ صدا و سیما مشغول پخش اخباری از جنس کشت گلخانه زعفران تا رونق صادرات آبزیان بود. تا آن جا که کنداکتور تمام شبکههای خارج نشین «بنزین» شده بود و داخلیها درگیرِ پرداختن یا نپرداختن به مقولهی مطالبهی گرانی بنزین یا پس از آن، اعتراض بودند. پس از اعتراضات 98 نیز این مشکل برقرار بود و صدا و سیما تلاشی برای بازگرداندن نقش مرجعیت خود نداشت. اگرچه در اعتراضات مردم اصفهان در 1400 رسانهی ملی چرخشهایی داشت و سعی بر مرجعیت بخشی به عنوان یک رسانهی ملی داشت؛ اما این روند رو به بهبود ادامه دار نبود و امید منتقدان را نا امید کرد. تلگرام جلوتر از صدا و سیما؟ در شهریور 1401 که موج جدیدی از فیلترینگ اعمال شد و انتظار میرفت با تشدید فیلترینگ، اقبال و رجوع به شبکههای مجازی برای اخبار کمتر از پیش شود و مردم راهی رسانههای داخلی شوند؛ حتی این امر محقق نشد. بر اساس تحلیلهای مرکز پژوهشی بتا، تعداد نمایش پستهای تلگرام از 1.2 میلیارد در 15 مرداد تا 16 شهریور از 1.2 میلیارد به حدود 2.8 میلیارد در بازه 15 شهریور تا 15 مهر رسید. این آمار حاکی از این بود که رجوع به تلگرام برخلاف تشدید فیلترینگ دو برابر شده است. دو برابر شدن مراجعه به تلگرام در کنار آمار کاهش مراجعه به صدا و سیما، همان نوای مرجع نبودن رسانهی ملی بود که حتی مدیران صدا و سیما نیز به آن قائل هستند.
میدانیم مرجع نیستیم پیمان جبلی، رئیس سازمان صداوسیما فروردین ماه در این رابطه بیان داشت: «[ما] با چالشهای کمی روبهرو نیستیم؛ در طول ماههای اخیر، سه تا چهار مرتبه صدا و سیما تحریم شد و همگان میدانند با این چالشها در عرصه بینالمللی رو به رو هستیم، در داخل هم، مسیری که برای بازگرداندن مرجعیت صداوسیما به دوران طلایی خودش را دنبال میکنیم کمچالش نیست. البته میپذیریم که مرجعیت صداوسیما آسیب خورده است و برخی از اتفاقاتی که این روزها شاهدش هستیم نشان میدهد که گفتمان حاکم بر مجموعهای از دستگاههای حاکمیتی همچنان در مسیر تقویت مرجعیت رسانه ملی نیست.»
وی افزود: «اتفاقاتی که گاهی اوقات شاهدش هستیم این باور عمومی حتی در دستگاههای حاکمیتی به وجود نیامده است که صداوسیما، صداوسیمای یک نفر یا شخص و مجموعهای نیست، رسانه ملی کشتی واحدی است که همه جامعه و دستگاهها روی آن سوارند و از آن بهره میبرند، ضربه به این کشتی و دستگاه رسانه ملی حتماً میتواند آسیبش به همه دستگاهها و بخشها برسد.»
تغییرهای کوچکِ ناکافی اگرچه اندک گامهای مثبتی نیز در اعتراضات 1401 در صدا و سیما رخ داد، اما میتوان گفت نه لازم بود و نه کافی؛ شاید چیزی شبیه به نوشداروی پس از مرگ سهراب بود. تک صدایی یکی از انتقاداتی بود که در سالهای اخیر به صدا و سیما وارد میشد. این نقد با تشدید اعتراضات در 1401 مورد بازبینی نیز قرار گرفت. حضور افرادی که مدتها گذرشان به رسانه نخورده بود و برگزاری مناظرات با حضور طیفهای مختلف در برنامهی «شیوه» از تغییرات مثبتی بود که رخ داد. تداوم این اتفاق مثبت میتوانست گامی نو در راستای خروج از جریان تک صدایی حاضر در صدا و سیما باشد که محقق نشد. این تغییرات کوچک و ناپایدار، اما در مقابل ساختار کلان صدا و سیما و بحران مرجعیت آن، جوابگو نیست و نیازمند بازنگری با نگاههای بلندمدت است.
پیمان جبلی با اشاره به اغتشاشات اخیر و نقش صدا و سیما بیان کرد: «ما سه روز خواهش کردیم که فیلم صحنه فوت مهسا امینی را بدهید تا پخش کنیم و ثابت کنیم ضرب و شتمی نبوده. فیلم فوت مهسا امینی پس از سه روز خواهش و درخواست و التماس دستمان رسید. [من] انفعال صدا و سیما در اغتشاشات اخیر را قبول ندارم، ولی مساله ضعف در روایتگری اولی را قبول دارم. در یکی دور روز اول در اغتشاشات اخیر، روایت گری اول از دست مان خارج شد.»
صف اول مطالبهگری در شرایطی که رسانه میتواند ابزار ارتباط دو طرفهای میان مردم و مسئولان نظام باشد، تقلیل یافتهترین حالت آن یعنی روابط عمومی بودن، به گفته منتقدین دارد اجرا میشود. در این نگاه تقلیل یافته، خبری از مطالبات مردم نیست؛ تا مشکلات و مطالبات مردم از طریق رسانه به مسئولان رسانده شود. در این شرایط یکی از بسترهای ثبت و پیگیری اعتراض مسدود شده و سنگی میشود در مسیر اعتراض. پرچمداری مطالبات مردم میتواند در مسیر بازگشت به مرجعیت صدا و سیما راهگشا باشد محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر روزنامه فرهیختگان با اشاره به این مسأله بیان کرد: «رسانه ملی باید در وجه اول رسانه باشد؛ رسانه خودش اقتضائاتی دارد. رسانه باید درباره مسائل مردم صحبت کند، بهروز باشد، نباید نسبت به همه چیز رویکرد واکنشی داشته باشد، جریان ساز باشد و با همه اینها در قدم اول «رسانه» باشد. تلویزیون ما نه تنها رسانه نیست بلکه در بخشهای زیادی روابط عمومی حاکمیت است. کار رسانهای با کار روابط عمومی متفاوت است. شما وقتی روابط عمومی هستید دیگر نمیتوانید انتقاد کنید. اینکه رسانه ملی با فضای اعتراضی جامعه فرسنگها فاصله دارد دقیقاً به همین موضوع برمیگردد.»
وی افزود: «در دههی 1960 چنین خوانشی از رسانه وجود داشت که کارکرد رسانه را یک کارکرد از بالا به پایین میدید. یک رویکرد کاملاً مارکسیستی. با چنین رویکردی در یک رسانه سیاسی، حاکمیت، پیامهایش را از طریق رسانه به مردم منتقل میکند. پس از این دوره، لیبرالها با هدف کنترل جامعه سیاسیشان رسانه های دیگری ایجاد کردند در ظاهر متکثر، اما در نهایت یک پیام واحدی داشتند، این رویکرد نیز نهایتاً تا سالهای 1990 و 2000 جوابگو بود. همهچیز بیانگر این است که حالا امروز ما با اقتضائات جدیدی از رسانه مواجه هستیم، اما در نهایت مدیریت رسانهای ما در صداوسیما چیزی شبیه به همان دهه 60 و 70 است.» امیدی هست؟ سوال این جا است که وقتی نهادی، چون صدا و سیما که عملکردش در برابر مردم و منتقدین است و عرصهی نقدش برای همه باز است؛ چرا رسانه ملی زیر تیغ جراحی برای حذف زائدههای خطرناکش قرار نمیگیرد؟ آیا انتشار اعتراض معلمان، کارگران، بازنشستهها در برابر خواستههای قانونی و به حقشان در صدا و سیما به آرزو تبدیل خواهد شد یا رسانهای که اعتراض بانوان معترض در میدان پاستور به لایحه حجاب را به رسمیت میشناسد، اعتراضات دیگر را نیز پوشش خواهد داد و پوشش اعتراض انحصار به گروه و جریان خاصی ندارد؟