اهرم احتمالی کشورهای خلیج فارس مقابل آمریکا / راه خلیجفارس از ترامپ جدا میشود؟

پس از دو سال جنگ منطقهای، کشورهای خلیج فارس از کشتار در غزه خشمگیناند، از خصومت بیامان اسرائیل با دولت جدید سوریه سردرگماند و نسبت به دور تازهای از جنگ با ایران نگراناند. آنها میخواهند ترامپ یک انتخاب کند.
منیژه مؤذن خبرنگار اکوایران گزارش اکونومیست درباره نشست رهبران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه را ترجمه کرده است. در این گزارش آمده است؛
دیپلماسی به فراموشی حساب شده نیاز دارد. در 15 سپتامبر، رهبران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه گرد هم آمدند تا حمله اخیر اسرائیل به پایتخت قطر را محکوم کنند. در این نشست بازیگرانی حضور داشتند که تا همین اواخر خصم یکدیگر تلقی میشدند.
با وجود چنین لحظات متظاهرانهای، این نشست بهطور آشکار نشاندهنده حمایت از قطر بود. همه توافق داشتند که اسرائیل در بمباران این امیرنشین در تلاشی ناموفق برای ترور رهبران حماس اشتباه کرده است. اما درباره اینکه چه باید کرد، وضوح چندانی وجود نداشت. برای نمونه، در این جلسه تقاضلی تشکیل «ناتوی اسلامی» شد؛ ایدهای که شانس چندانی ندارد، زیرا بسیاری از حکومتهای عربی ایران را تهدید میدانند.
گزینههای محدود دوحه
به نوشته اکونومیست، قطر بهتنهایی کار چندانی نمیتواند انجام دهد. از بدیهیترین نکته شروع کنیم: هیچ پاسخ نظامی در کار نخواهد بود. قطر برای مقابله با اسرائیل بیش از حد کوچک است و هدفش جلوگیری از درگیری است، نه تشدید آن. همچنین نمیتواند تهدید به قطع روابط دیپلماتیک یا اقتصادی با اسرائیل کند، چرا که چنین روابطی اصلاً وجود ندارد. قطر پیشتر یک قطعنامه اجماعی در شورای امنیت سازمان ملل برای محکومیت حمله به دست آورده است. همچنین میتواند تلاش کند اسرائیل را به دیوان بینالمللی دادگستری بکشاند. اما چنین اقداماتی بیشتر جنبه نمادین دارند تا عملی.
هر پاسخ جدی باید با دیگر کشورهای عربی و خلیج فارس هماهنگ شود، کشورهایی که اغلب بر سر چیزهای کمی توافق میکنند. برای نمونه: مقامهای قطری از امارات متحده عربی خواستهاند سطح روابط خود با اسرائیل را کاهش دهد. اماراتیها چند اقدام محدود انجام دادهاند: از جمله احضار معاون سفیر اسرائیل برای اعتراض رسمی و جلوگیری از حضور شرکتهای اسرائیلی در نمایشگاه هوایی دبی در ماه نوامبر. اما آنها تمایلی به فراتر رفتن ندارند (هرچند این ممکن است تغییر کند اگر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، تهدید خود به الحاق بخشهایی از کرانه باختری اشغالی را پیش ببرد).
زنگ بیدارباش
دیپلماتهای خلیج فارس درباره اقدامات احتمالی دیگر نیز گمانهزنی کردهاند، مانند بستن حریم هوایی کشورهایشان به روی هواپیماهای اسرائیلی. هیچکدام از این پیشنهادها وارد بیانیه پایانی نشست دوحه نشد که پر از عبارات کلیشهای بود. این فاصله باعث شده است برخی تحلیلگران طرفدار اسرائیل استدلال کنند که محکومیت حمله بیشتر جنبه نمایشی دارد. آنها میگویند کشورهای عربی شاید در ملأعام اسرائیل را محکوم کنند، اما در خفا از حمایت قطر از گروههای اسلامگرا ناراضیاند و حاضر نیستند بهخاطرش اقدامی انجام دهند.
این دیدگاه گمراهکننده است. یکی از دیپلماتهای خلیج فارس که اغلب منتقد قطر است، گفت: «این یک زنگ بیدارباش برای همه ما بود.» دیپلمات دیگری افزود: «ما امنیت مشترک خود را یکپارچه میبینیم، و اسرائیل به آن آسیب زد.» واکنش محتاطانه صرفاً بازتاب واقعیت است. کشورهای خلیج فارس نفوذ چندانی بر نتانیاهو ندارند. اما اگر نتوانند بر اسرائیل فشار وارد کنند، بهجایش فشار را متوجه نزدیکترین متحد اسرائیل خواهند کرد.
اهرم احتمالی
برای چندین دهه، رابطه میان آمریکا و شش کشور شورای همکاری خلیج فارس (GCC)؛ بحرین، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات بر پایه یک معامله استوار بود: آمریکا از کشورهای خلیج فارس محافظت میکرد؛ در مقابل، آنها عرضه مطمئن نفت و گاز را تضمین میکردند و بخشی از ثروت هیدروکربنی خود را برای منافع آمریکا به کار میگرفتند.
این معامله پس از حملات به عربستان در سال 2019 و امارات در سال 2022 که هیچکدام واکنش قوی از سوی آمریکا به دنبال نداشت شروع به سست شدن کرد. کشورهای خلیج فارس اکنون خواستار واکنشی قویترند؛ نه تنها تعهدی محکم مبنی بر اینکه به اسرائیل اجازه داده نخواهد شد دوباره حمله کند، بلکه یک تضمین امنیتی رسمیتر.
اگر آمریکا عقبنشینی کند، کشورهای خلیج بیاهرم نمیمانند اما ممکن است در بهکارگیری آن دچار مشکل شوند. در سالهای 2020 تا 2024، قطر سومین واردکننده بزرگ سلاح در جهان بود، پس از اوکراین (که در جنگ است) و هند (که جمعیتی نزدیک به 500 برابر بزرگتر دارد). عربستان در رتبه چهارم بود؛ بحرین، کویت و امارات همگی در میان 25 کشور نخست قرار داشتند. آمریکا بزرگترین تأمینکننده همه آنهاست. کشورهای خلیج فارس میتوانند به سمت تأمینکنندگان دیگر بروند، اقدامی که نفوذ آمریکا در منطقه را کاهش داده و به صنعت تسلیحاتی آن نیز آسیب میزند.
با این حال، این کار آسانتر از گفتن آن است. خرید سلاح از رقبای آمریکا خشم دوحزبی در واشنگتن را برمیانگیزد. همچنین مشکل عملی دارد: سیستمهای روسی و چینی با تجهیزات ساخت ناتو سازگار نیستند. کشورهای خلیج فارس میتوانند خرید از آمریکا را کاهش داده و بیشتر از متحدان آمریکا خرید کنند؛ برای مثال پهپادهای ترکیه هماکنون در منطقه بسیار پرطرفدارند. همچنین میتوانند سرمایهگذاری بیشتری در تولید بومی سلاح انجام دهند، هدفی که از پیش برای سعودیها و اماراتیها مطرح بود. اما چنین اقداماتی زمان میخواهد.
اهرم دیگر اقتصادی است. در ماه مه، ترامپ سفری چهارروزه به عربستان سعودی، قطر و امارات داشت. او هنگام بازگشت، با آبوتاب از 2 تریلیون دلار قرارداد تجاری و سرمایهگذاری سخن گفت (رقمی که تقریباً قطعاً اغراقآمیز بود). کشورهای خلیج فارس میتوانند تهدید کنند که بخشی از سرمایهگذاریهای برنامهریزیشده را لغو خواهند کرد. با این حال، اینجا هم با خطر مواجهاند: خطر آزردن یک رئیسجمهور غیرقابلپیشبینی و به خطر انداختن تلاشهای خودشان برای رشد اقتصادهای غیرنفتی. عربستان و امارات فقط برای خوشامد ترامپ روی شرکتهای هوش مصنوعی آمریکایی سرمایهگذاری نمیکنند؛ آنها همچنین میخواهند بخش فناوری خود را تقویت کنند.
دو راهی ترامپ
پس از دو سال جنگ منطقهای، کشورهای خلیج فارس از کشتار در غزه خشمگیناند، از خصومت بیامان اسرائیل با دولت جدید سوریه سردرگماند و نسبت به دور تازهای از جنگ با ایران نگراناند. آنها میخواهند ترامپ یک انتخاب کند. در یک سوی معادله، ائتلاف دیرینه با مجموعهای از پادشاهیهای ثروتمند و طرفدار آمریکا قرار دارد؛ در سوی دیگر، دوستی بیقید و شرط او با نتانیاهو، نخستوزیری نامحبوب که حتی بسیاری از اسرائیلیها باور دارند کشورشان را به سوی نابودی میبرد.
از نگاه ابوظبی، دوحه یا ریاض، این اصلاً انتخاب دشواری نیست. مشکل این است که دستکم تاکنون، ترامپ چنان رفتار کرده که انگار واقعاً هست.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.


