بازی سیاسی با رفراندوم
براندازان این روزها همراه و همپای مدعیان دموکراسیخواهی در داخل، طرفدار همهپرسی شدهاند و هدف سرنگونی را از مسیر رفراندوم دنبال میکنند. اما چرا رفراندوم بار دیگر به محل بحث گروههای سیاسی تبدیل شد؟
به گزارش مشرق، اولینبار حسن روحانی بود که در ایام تعطیلات نوروزی و در دیدار جمعی از مدیران و مسئولان دولتهای یازدهم و دوازدهم، موضوع رفراندوم را کلید زد. هر چند روحانی و حامیان اصلاحطلبش سالهاست بنا بر اهداف خاص سیاسی، روی موضوع همهپرسی مانور میدهند و بدون اینکه اساسا اعتقادی به رأی عامه داشته باشند، مدعی مردمگرایی و به رأی گذاشتن موضوعات مهم هستند، لیکن اظهارات اخیر روحانی آن هم در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم در نوع خود میتواند معنادار باشد. اما روحانی در دیدار یارانش چه گفت. رئیسجمهوری پیشین کشورمان در بخشی از اظهارات خود تاکید کرد: «آنچه خواست مردم است شاید دهها سوال باشد، اما در یک همهپرسی میتوان از مردم خواست به سه پرسش اساسی در زمینه سیاست خارجی، سیاست داخلی و اقتصاد پاسخ دهند.»
اظهارات روحانی مبنی بر لزوم برگزاری رفراندوم در کشور، موجی از واکنش را نه تنها در میان منتقدین بلکه در میان مدیران ارشد سابق او نیز برانگیخت. برای نمونه عباس آخوندی، وزیر پیشین راه با غیر عملی دانستن برگزاری رفراندوم در شرایط کنونی تصریح کرد: «معلوم نیست که ایده نظرخواهی یا رفراندوم چه مسألهای را حل میکند. رجوع مستقیم به آرای عمومی کارویژه کشورهایی با دموکراسی نهادینه است. طرح چنین پیشنهادی آیا واقعا کمکی به همبستگی ملی یا یافتن راهحلی برای گرههای کور سیاسی و اجتماعی ایران خواهد کرد یا تنها موجب افزایش جدلی بر جدالهای پرشمار موجود خواهد شد.» پس بنابر نظر یکی از مدیران ارشد و مورد اعتماد جناح حسن روحانی، اولا رفراندوم هیچ کمکی به یافتن راهحل نمیکند و ثانیا موجب افزایش جدل در کشور میشود. اما چه شد که طرح موضوع رفراندوم با وجود بیپایه بودن، اینطور طی روزهای اخیر در میان اصلاحطلبان و براندازان، نضج یافت و هواخواه پیدا کرد.
نظر صریح و منطقی رهبر انقلاب، آغاز هوچیگری اصلاحطلبان و براندازان
پیشنهاد بی پایه و صرفا سیاسی روحانی برای برگزاری رفراندوم همانطور که تصریح شد، موجی از واکنش را در میان اهل فکر ازجمله در میان دانشجویان به وجود آورد. همین امر نیز سبب شد تا دانشجویان در دیدار رمضانی خود با رهبر انقلاب، نظر ایشان در این خصوص را جویا شوند. رهبر انقلاب نیز بنابر مطالبه دانشجویان به موضوع همهپرسی ورود و تصریح کردند: «اینجوری گفتند که اگر چنانچه شما از اول در همه مسائلی که پیش میآمد رفراندوم میکردید، حالا آن حساسیت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند. مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسأله را دارند. این چه حرفی است. چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد. اصلا یک کشور را 6 ماه درگیر بحث، جدل، گفتوگو و دوقطبیسازی میکنند برای اینکه یک مسألهای رفراندوم بشود. در همه مسائل رفراندوم بکنیم. یعنی قضایا اینجوری نیست که آدم اینجور ساده از رویشان عبور کند.»
فرمایشات رهبر انقلاب با وجود منطق درونی و شفافیت، براندازان و به تبع آن اصلاحطلبان رادیکال را چنان عصبی کرد که به انحای مختلف آنها را به واکنش واداشت. محور اصلی حملات اصلاحطلبان و براندازان، طرح این ادعای نادرست بود که رهبر انقلاب از جمهوریت نظام عبور کردهاند و مردم را بدون درک تحلیلی میدانند. آذر منصوری، دبیرکل حزب اتحاد ملت در توئیتی طعنهآمیز نوشت: «قرار بود میزان رأی ملت باشد.» برخی دیگر از اصلاحطلبان با طرح نمونههایی نظیر سوئیس یا آمریکا که از رفراندوم بهطور معمول برای حلوفصل برخی موضوعات استفاده میکنند، به مواجهه سیاسی و صد البته بیمنطق با فرمایشات رهبر انقلاب پرداختند. درباره ادعای اول مبنی بر عبور رهبر انقلاب از جمهوریت و بیتفاوتی ایشان نسبت به رأی عامه مردم، پیشینه کنشگری ایشان، خود گویای همه چیز است. رهبر انقلاب در سال 76 و در شرایطی که برخی نیروها خواستار پیروزی یک نامزد خاص شدند، بر برگزاری اصولی انتخابات پای فشردند. نتیجه انتخابات آن سال، به پیروزی جبهه موسوم به «دوم خرداد» انجامید که طیف روشنفکران و متفکرین آن جبهه، به طرزی روشن با حاکمیت دینی و ولایت فقیه تضاد داشتند.
اگر بخواهیم برای دفاع تمامقد رهبر انقلاب از نظر عامه مردم، شاهد مثال دیگری بیاوریم، شاید انتخابات سال 88 مناسبتترین مورد باشد. در این سال اصلاحطلبان با وجود آگاهی نسبت به غیرممکن بودن بروز تقلب در انتخابات، مدعی جابهجایی گسترده و تعیینکننده آرا شدند و برای ابطال انتخابات، روی رهبری و شورای نگهبان سنگینترین فشارها و هجمهها را وارد آوردند، اما ایشان بنابر تعهدی که به جمهوریت و اسلامیت نظام بهطور توأمان دارند، اجازه دیکتاتوری به اصلاحطلبان ندادند و با بذل آبروی خودشان، از جمهوریت نظام تمامقد دفاع کردند.
در مورد مقایسه میان ایران با کشورهایی نظیر سوئیس و آمریکا نیز آنقدر این مقایسه شاذ است که نیازی به پاسخ نمیگذارد. اما اگر بخواهیم پاسخی در خور بدهیم، باید بگوییم که اولا دموکراسی در میان اصلاحطلبان، نهادینه نیست و ایشان به آزادی و رأی مردم، سلیقهای مینگرند. به بیان بهتر، درصورتی که نتیجه رفراندوم برخلاف میل پوپولیستهای برانداز، ضدانقلاب و اصلاحطلبان مدعی دموکراسیخواهی باشد، چه تضمینی وجود دارد که این گروهها نسبت به این نتایج پایبند بوده و مانند انتخابات ریاستجمهوری سال 88 دست به آشوب و فتنه خیابانی نزنند. ثانیا اگر در کشورهایی نظیر سوئیس یا آمریکا رفراندوم یک امر جاری و ساری است، به این دلیل است که نظام سیاسی این کشورها، متحمل هیچ تبلیغات مسموم براندازانه نیستند و اگر رفراندوم در آنها برگزار میشود، عدهای در داخل و خارج از کشورهای آنها به فضاسازی منفی مبادرت ندارند و تلاش نمیکنند از همهپرسی، بحران امنیتی بسازند. از سوی دیگر، شواهد متعدد تاریخی نشان میدهد رفراندوم ذیل دموکراسی مستقیم در موارد بسیار کمی انجام میشود و انتخاب شیوه مرسوم دموکراسیها است.
. بنابراین، هر انسان اهل تحقیقی میتواند از خود سوال کند در صورت تن دادن نظام به برگزاری رفراندوم (با مختصات مطلوب اصلاحطلبان و براندازان) حد یقف موضوعاتی که لازم است به رفراندوم عمومی گذاشته شود کجاست و نسبت هزینه و فایده این اقدام که به تعبیر رهبر انقلاب، ماهها سرمایه و ظرفیتهای کشور را معطل خود خواهد کرد، چیست. آقای روحانی، لبوفروشها و رانندگان تاکسی اجازه شرکت در رفراندوم را دارند؟
حسن روحانی و اصلاحطلبان در شرایطی سعی دارند خود را طرفدار ایده رفراندوم و بازگشت به نظر عامه مردم نشان بدهند که اساسا در گفتمان فکری و اندیشهای پر نخوت ایشان، ذرهای مجال برای بروز نظر عامه مردم وجود ندارد. برای فهم عمیق طرز اندیشه اصلاحطلبان و اعتدالیون نسبت به عامه مردم، شاید اظهارات سالها پیش محمود سریعالقلم، استاد مدلهای توسعه و از مشاوران حسن روحانی در دولت یازدهم، واضحترین نمونه باشد. سریعالقلم را که بسیاری با دفاعیاتش از برجام میشناسند، سال 96 صدا و سیما را به خاطر پرسیدن نظر مردم عادی در مورد پرونده هستهای، پوپولیست خواند و با توهین به لبوفروشها و رانندگان تاکسی، آنها را تهی از فهم موضوعات حیاتی کشور دانست. او در اینباره تصریح کرد: «خیلی طبیعی است که من غریزی، احساسی و پوپولیستی تربیت شوم. صدا و سیما هم که چقدر به این جریان کمک میکند، میرود از یک لبوفروش میپرسد نظر شما درباره برنامه هستهای چیست؟ این خیلی اثر میگذارد. یا یک راننده تاکسی که از پنج صبح تا 12 شب باید در این خیابانها بدود تا هزینه سه بچه دانشجویش را درآورد، سر چهارراه از او میپرسند که نظر شما درباره برنامه هستهای و مذاکرات ژنو چیست؟ او چه دانشی دارد که یک واکنش منطقی به این سوال بدهد.» جالب است که حامیان چنین تفکری اکنون در کشور منادی برگزاری رفراندوم شدهاند.
وضعیت زینپشتی و ادعای همهپرسی؟
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصول مختلف خود، بر مراجعه مستقیم به نظر مردم تصریح قطعی دارد و کسی نمیتواند این امر را کتمان کند. برای نمونه در اصل 59 قانون اساسی آمده است: «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.» همچنین بر اساس ماده 36 قانون همهپرسی مصوب 1368.4.4 مجلس، «همهپرسی (رفراندوم) به پیشنهاد رئیسجمهور یا یکصد نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و تصویب حداقل دوسوم مجموع نمایندگان مجلس شورای اسلامی انجام خواهد شد.» با توجه به این اصول مصرح که معالأسف عدهای از آن برای سوءبرداشتهای صرفاً سیاسی استفاده میکنند، موضوعی که پیش میآید این است کسانی که هشت سال در قدرت بودند و تا کمتر از دو سال پیش در جایگاهی بودهاند که طبق همین ماده 36 قانون همهپرسی میتوانستند درخواست رفراندوم را به صورت قانونی کلید بزنند، چرا حالا که دیگر در این جایگاه نیستند به دنبال طرح مسأله رفراندوم هستند. آیا اهداف سیاسی دیگری از طرح این مسائل دارند یا با این کار به دنبال فضاسازی و عوامفریبیاند. حسن روحانی در سالهای ریاستجمهوری خود نیز بارها از کلیدواژه رفراندوم بهره برد اما هیچگاه برای عملیاتی کردن آن، اراده جدی از خود بروز نداد. روحانی و یاران اصلاحطلبش در هشت سال تفوق سیاسی بر پاستور و داشتن همراهی مجلس (طبق قانون اساسی درخواست مراجعه به آرای عمومی در اختیار مجلس است) هیچگاه برای تحقق همهپرسی اقدام نکردند اما اکنون که در مهجوریت به سر میبرند، یکباره علم همهپرسی را بلند کردهاند و مدعی مردمگرایی شدهاند. رفراندوم یا درد انتخابات مجلس؟
با توجه به این واقعیت، به نظر میرسد که اصلاحطلبان و اعتدالیون از طرح همهپرسی، اولا به دنبال برهم زدن حواس و تعادل قوای تصمیمگیر در انتخابات مجلس پیشرو هستند و ثانیا درصددند تا این پالس را به جامعه ارسال کنند که برخلاف بهزعم خودشان «هسته سخت قدرت»، آنها مردمگرا و مردمباور هستند و میخواهند تجلی اراده جامعه در انتخابات مجلس دوازدهم و سپس ریاستجمهوری چهاردهم باشند. این درحالی است که طرح دعاوی شاذی نظیر برگزاری رفراندوم در شرایط کنونی، صرفا یک بازی سیاسی و ابزاری خطرناک برای دوقطبیسازی جامعه و کامروایی از دل این دوقطبیسازی در انتخابات پیشرو است. در شرایطی که اپوزیسیون برانداز خارج از کشور، این روزها در متشتتترین وضعیت خود بهسر می برند، برخی نیروهای داخلی از هر ظرفیتی برای ایجاد مجادله سیاسی و اجتماعی دریغ نمیکنند و سعی دارند آتش دوقطبیسازی را به نیابت از براندازان، روشن نگاه دارند.
بهتر است نیروهای سیاسی برای درک عینی رفراندوم، به رفتار مردم در وقایع مختلف ازجمله حضور میلیونی در راهپیمایی 22 بهمن یا حضور پرشکوه اخیر در نماز عید فطر نظری بیندازند و با دیدن واقعیات اجتماعی، از ناهمسویی با مردم پرهیز کنند. مردم همینهایی هستند که در نماز عید فطر دیدیم و رهبر انقلاب خواستار حفظ اتحاد آنها با هر نظر و سلیقهای شدند.
منبع: روزنامه صبح نو