تبارشناسی گفتمان «حجاب اختیاری» در ایران
به گزارش گروه زنان و جوانان خبرگزاری فارس، یحیی بوذرینژاد دانشیار دانشگاه تهران در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد، نوشت: پیش از انقلاب در بدنه انقلابیون دو جریان فکری عمده وجود داشتند. یک جریان روحانیت مبارز و انقلابی بودند که برآمده از سنت حوزوی ما در قرون متمادی بود و مبانی فکری و اندیشهای خود را از دین و علوم اسلامی و سنت فقهی و کلامی اخذ میکرد و روشهای فهم دین خود را با سیره پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) مطابقت میداد و در نهایت قائل به اقامه حدود الهی و شریعت اسلام در فضای اجتماعی بود.
چهرههای شاخص این جریان در تاریخ معاصر ما افرادی چون حضرت امام (ره)، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید صدر و مقام معظم رهبری (مدظله) بودند. و دیگری جریان روشنفکری بود که غالبا تحصیلات آکادمیک داشتند و علوم جدید را مبنای فکر و عمل خود قرار میدادند اگرچه نیم نگاهی هم به دین و شریعت داشتند و مایل بودند یک قرائت جدید و سازگار با دنیای مدرن از دین و شریعت ارائه کنند.
لذا سعی میکردند مباحث خود را در قالب ادبیات دینی و قرآنی بیان کنند. برخی از این روشنفکران دینی سبقه علوم تجربی و علوم پایه داشتند و نوعاً مهندسانی بودند که از دریچه علوم طبیعی به فهم قرآن توجه داشتند، مثل مرحوم بازرگان برخی نیز مانند دکتر شریعتی متاثر از علوم اجتماعی به ویژه نظریات مارکس درصدد خوانش دین و قرآن بودند و سعی داشتند مباحث اجتماعی جدید را با رویکردی مارکسیستی از دل ادبیات دینی استخراج کنند. به قول نصر حامد ابوزید، روشنفکران دینی درصدد این بودند که قرآن را از روی طاقچهها به کف میدان بیاورند و خوانشها و فهم خودشان از قرآن را در فضای اجتماعی پیاده کنند.
پس از انقلاب و ایجاد تحولات سیاسی در کشور و حاکم شدن نظام اسلامی با محوریت ولایت فقیه، بهتدریج بدنه روشنفکری (که الگوی حاکمیت ولایت فقیه را قبول نداشت) در نسبتی انتقادی با نظام اسلامی خود را بازتعریف نمود و در قامت اپوزیسیون شروع به فعالیت کرد. در این دوره است که جریان روشنفکری در ایران متاثر از رویکردهای هرمنوتیکی، پروژه بازاندیشی در فهم دین و بازنگری در روشهای خوانش از متون دینی را کلید میزنند و به جای اجتهاد در فروع دین، ایده اجتهاد در اصول دین را طرح میکنند. زیرا به این جمعبندی رسیده بودند که مهمترین مانع تجدد و مدرنیزاسیون در ایران، هژمونی گفتمان فقهی و اسلام سیاسی در ایران و نظام مبتنی بر ولایت فقیه است.
لذا از این رهگذر درصدد ایجاد مسیری برای تحقق منویات خود در فضای سیاسی - اجتماعی کشور بودند. براین اساس میتوان گفت جریان روشنفکری ایران پس از انقلاب اسلامی وارد مرحله جدیدی از عمر خود شده و نوعی حیات سیاسی را تجربه میکند. به عبارت دیگر، جریان روشنفکری معاصر به تبع یک پروژه سیاسی (نفی حاکمیت مبتنی بر فقه و شریعت) درصدد طرح خوانش جدیدی از دین و متن دینی با رویکرد تفسیرگرایی و هرمنوتیکی برمیآید. این بدان معناست که جریان روشنفکری در ایران پس از انقلاب اسلامی، بیش از آنکه یک تحول معرفتی را تجربه کرده باشد به یک پروژه سیاسی شبیه شده است.
اگرچه این تقابل سیاسی جریان روشنفکری با گفتمان اسلامی از همان ابتدای انقلاب آغاز گردید و در جریان لایحه قصاص بروز جدی پیدا کرد، اما تحولات سیاسی اواسط دهه 70 و حاکم شدن گفتمان حامی دموکراسی و آزادی در ایران (اصلاحات) نقطه عطفی در حیات جریان روشنفکری در ایران بود و به فعالیتهای آن ضریب جدی بخشید. جریان روشنفکری دینی در ایران یک پروژه داشت و آن هم تضعیف جایگاه «فقه سیاسی» و تثبیت ایده «ناکارآمدی فقه در اداره جامعه» بود.
لذا جریان روشنفکری و نهادهای مدنی در ایران با حمایت دولت گسترش یافته و شروع به فعالیت در راستای ایجاد چالش در بنیانهای نظری گفتمان دینی در ساحت مدیریت سیاسی - اجتماعی کشور نمودند. طرح ایده «وحی بهمثابه تجربه نبوی» از سوی عبدالکریم سروش، نظریه «قرائت نبوی از جهان» توسط مجتهد شبستری، مباحث مصطفی ملکیان در گفتار «عقلانیت و معنویت»، ایده «شریعت بهمثابه ارزشهای اخلاقی» محسن کدیور و برخی از چالشهای فمینیستی در عرصه زنان همگی دقیقا در راستای ایجاد چالش بنیادین در پایههای گفتمان فقهی و اسلامی بود.
زیرا وقتی بنیان شریعت که همان وحی است به چالش کشیده شود و به یک قرائت یا فهم بشری تقلیل پیدا کند، دیگر نقد شریعت و بازخوانی در احکام آن تسهیل خواهد شد. یعنی انکار فقه در امتداد انکار وحی کار چندان سختی نخواهد بود.
دامنه مباحث الهیاتِ انتقادی از سوی جریان روشنفکری به مصادیق مختلفی از احکام شریعت نیز امتداد یافت و مباحث و موضوعات متعددی را مورد توجه قرار داد که یکی از مهمترین آنها موضوع حجاب است. تشکیک در ادله قرآنی وجوبِ حجاب، چالش در مبانی فقهی الزام به حجاب، طرح مناقشات تاریخی پیرامون حدود و چارچوبهای حجاب شرعی در عصر پیامبر (ص) و مباحثی از این دست توسط افراد متعلق به جریان روشنفکری در ایران مطرح شده است. اغلب استدلالها و ادلهی مورد استفاده این افراد برای نفی وجوب و الزام حجاب بسیار مخدوش و مبتنی بر اسناد دست دوم و نامعتبر یا براساس روایات ضعیفالسند هستند. شاید بتوان کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر» نوشته ترکاشوند را امتداد همین مباحث و ایدههای جریان روشنفکری در ایران دانست که مبنای اغلب اظهارنظرات سیاسی و رسانهای طرفداران «حجاب اختیاری» مبتنی بر همین کتاب است.
پایان پیام /