تحریرالشام قادر به بازسازی سوریه نیست / مهمترین محرک انقلاب جوانان سوری، روحیه ضداستعماری آنهاست
آجرلو: دولت جدید سوریه هم با توجه با شرایط فعلی و انباشت چالشهای که وجود دارد، در مدت کوتاهی با مشکل مواجه خواهد شد و عناصری هم که در داخل سوریه بازیگری میکنند توانایی بازسازی این سرزمین را ندارند.
سرویس سیاست مشرق - حسین آجرلو، کارشناس مسائل غرب آسیا و اسرائیل در گفتگو با «مشرق» به تحولات آینده سوریه و گزینههای پیشروی نیروهای حاکم بر دمشق پرداخت. آقای آجرلو دگرگونیهای جدی این کشور در سطح بالای حاکمیتی را دور از ذهن نمیداند و معتقد است هئیت تحریر الشام در آینده با بیثبتی جدی روبهرو خواهد شد. آقای آجرلو به روابط گروههای مسلح با بزرگترین حامی خود در منطقه یعنی ترکیه پرداخت و تاکید کرد اردوغان با محفوظ نگهداشتن نیروهای جیشالوطنی، فاصله خود را با هیئت تحریر الشام حفظ میکند که این به معنای بیاعتمادی ترکها به جولانی است. از طرفی هم چالشهای امنیتی جدی جنوب ترکیه، خود بهتنهایی پتانسیل زمینهسازی برای دگرگونیهای آینده سوریه هستند.
به زعم دکتر آجرلو شرایط همسایگان سوریه اعم از ترکیه، لبنان و اردن که عناصر قابل اتکایی برای توسعه و بازسازی ویرانیهای عظیم این کشور پس از جنگ نیستند، نظام آینده سوریه را به همکاری و برقراری روابط با بازیگران غیرهمسایه سوق خواهد داد و این به معنای احتمال بازگشت روابط سوریه با ایران و روسیه در آینده خواهد بود.
در ادامه گفتوگوی مشرق با حسین آجرلو را میخوانید:
** تحولات اخیر سوریه آبستن حوادث امنیتی متعدد و پراکنده بود، آیا گروه جدید حاکم بر سوریه توانایی مدیریت این فضای متشنج را دارد؟
سوریه بهصورت مستقیم و غیرمستقیم زیر سلطه قدرتهای خارجی درآمده است و بازیگران آن، چه گروههای مسلح و چه رژیم صهیونیستی پس از سقوط نظام بشار اسد، علناً بخشی از خاک سوریه را اشغال کردهاند؛ این اشغالگری در سرزمینی همچون سوریه فقط با مقاومت آزاد میشود.
اگر از هیجاناتی که این روزها در سوریه جاری است فاصله بگیریم، تجربه مردم سوریه ثابت کرده است که نسبت به تمامیت ارضی، استقلالطلبی و توسعهطلبی همسایههای خود حساس هستند. با وجود اینکه نظام بشار اسد، علیرغم اینکه پیشنهادها و آفرهای بینالمللی مختلفی از سمت جامعه جهانی مخصوصاً در دهه هفتاد و هشتاد بهویژه در آناتولی سال 2000 دریافت کرد، حاضر به عادیسازی و برقراری روابط با رژیم صهیونیستی نبود، اما خب خود مردم سوریه هم مخالف استعمار بودند و این یکی از پایههای اساسی عدم برقراری روابط بود.
سوریه استعمار فرانسه را با اتکا به مقاومت، از خاک خود خارج کرد و سرزمینش با یک حرکت استقلالطلبانه در چند دهه آزاد شد؛ رویکردهایی هم که عموماً مورد استقبال مردم سوریه بوده، رویکردهای مبتنی بر استقلالخواهی و هویتطلبی است. عامل وحدت ملی جامعه موزاییکی سوریه، همین فرهنگ سیاسی است که در بین مردم وجود دارد و بهتبع آن عواملی نظیر ملیگرایی و قومیگرایی هم از فرایندهایی است که ریشههای دینی و مذهبی این مردم را تقویت کرده و وحدت و انسجام بیشتری میبخشد.
به همین دلیل تحلیل حضرت آقا، تحلیل دقیقی است و واقعیت هم این است که سوریه دوران پرتلاطمی را پشت سر گذاشته و ما ایامی را تجربه کردیم که روزانه شاهد یک کودتا در این کشور بودیم و آن چیزی که مردم سوریه را منسجم کرد، زیادهخواهیها و توطئههای رژیم صهیونیستی و اشغال جولان در سال 1967 بود.
اساساً اشغالگری جولان، انسجام سوریه را تحریک کرد و کمکم به ثبات رسید. همانطور که رهبر معظم انقلاب پیشبینی کردند، به نظر میرسد که بازهم اشغالگری، نقطه قوت مردم سوریه برای احیای حاکمیت و وحدت ملی آنها خواهد شد و شاید این بار باعث شود که همسایگان، سوریه را از این حیث بیشتر بشناسند.
** این روزها در نقاطی از سوریه شاهد اعتراضات اقلیتهای مذهبی هستیم و در پیوست آن، سرکوب معترضان با اعدامهای خیابانی به طور واضح مشهود است؛ آیا این تنش و بیثباتی تشدید خواهد شد یا بهزودی خاموش میشود؟
آن چیزی که سوریه را به سمت بیثباتی هدایت میکند، عدم هماهنگی و انسجام بین طوایف و جریانات مذهبی سوریه در سطح حاکمیت است. باتوجهبه جامعه موزائیکی این کشور، هیچ یک از این جریانات مذهبی و شبکههای قدرت، نمیتوانند در تمامیت سوریه حاکمیت داشته باشند. نظامی در سوریه میتواند حکومت کند که این وضعیت را کنترل و مدیریت کند.
به همین خاطر نظام حافظ اسد و میراثدار او بشار الاسد توانسته بودند یک تطابقی را در جامعه سوریه شکل بدهند و آن کیک قدرت را در جامعه اینچنینی شریک کند. بهعنوان مثال ارتش سوریه اغلب اهلسنت بودند، نیروهای امنیتی نیز علوی بودند و بخشهای مختلف نظام اسد را شکل داده بودند. حتی در قطعنامه 2254 که سازمان ملل تشکیل داده بود و مورد حمایت اکثر کشورهای جهان قرار گرفته و جمهوری اسلامی هم بهنوعی آن را با ملاحظاتی میپذیرد، تمام طرفهای سوریه باید در حاکمیت این کشور شریک باشند و یک دولت فراگیر در آن شکل بگیرد.
برخوردهایی که امروز شاهد هستیم ناشی از شرایط هیجانی سوریه است که به وجود آمده و اگر قرار باشد تداوم پیدا کند، زمینهساز بیثباتی در سوریه خواهد بود.
** در واقع تحولات آینده سوریه جدیتر از تاصاویر و ویدئوهایی است که این روزها در شبکههای اجتماعی مشاهده میکنیم؟
سوریه مناطق علوینشین زیادی دارد، مثل مناطق ساحلی، طرطوس، لاذقیه و حتی جنوب حمص و حما، اقلیتهای علوی حضور دارند که در تاریخشان ثابت کردند که در مقابل زیادهخواهی هر عنصری که بخواهد تسلط پیدا کند، مقاومت خواهد کرد. نواحی دروزینشین هم همین شرایط را دارند و حتی جامعه اهلسنت در بخش شهرنشینی و روستانشینی سوریه، چه قبایلی که در شرق و چه قبایلی که در غرب سوریه ساکن هستند، تعارضاتی دارند که هر حکومتی در سوریه حاکم بشود با این چالشها مواجه خواهد شد و باید توانایی یکپارچهسازی آن را داشته باشد.
** آیا پس از دگرگونی آینده سوریه، نقشآفرینی ترکیه در منطقه شام نیز دچار تغییر و تحول خواهد شد؟
ترکیه کشوری است که با مسائل زیادی دستوپنجه نرم میکند که یکی از آنها، امنیت ملی خودش و کردها هستند که اهمیت بالایی در محاسبات منطقهای این کشور دارد و مسئله دیگر آن اقتصادی است که بر اساس آن، برای خود منافع خاصی در نظر گرفته است.
اما ترکیه جز بازیگرانی است که احتمال دارد در آینده سوریه، متحمل زیانهای جدی بشود. یک علت آن این است که تعارض جدی با کردها و سوریه بهعنوان همسایگان خودش دارد و علت دوم این زیان، این است که تا همینالان که حامی اصلی تحریرالشام محسوب میشود، هنوز گروههای مسلح جیشالوطنی که وابسته به ارتش ترکیه در شمال هستند را به این گروه ملحق نکرده و ساختار آن را بهعنوان ساختار متعلق به ارتش خودش محفوظ نگه داشته است.
در واقع ترکیه رسماً در همین شرایط کنونی، به حاکمان جدید دمشق اعتماد ندارد و همچنان نیروهای جیشالوطنی را محفوظ نگه داشته است. اینها نمودهایی است که نشان میدهد برخلاف آنچه که در برخی تحلیلها مشاهده میشود، ترکیه در محاسبات منطقهای خود مطلع است که خود و سوریه آبستن تحولاتی جدی در آینده خواهد بود و مسائلی نظیر افزایش ناامنیهای درونی جز مواردی است که اتفاق خواهد افتاد.
در واقع چالشهای امنیتی جدی که در جنوب ترکیه وجود دارد، خود بهتنهایی میتواند زمینه تحولات در سوریه باشد و به نظر میرسد تداوم این خوشبینی ترکیه نسبت به وضعیت کنونی منطقه شام، به میانمدت هم نرسد.
** باتوجهبه اینکه همه بازیگران میدانی سوریه بر بیثباتی گروهها مسلح بر این کشور اتفاق نظر دارند، اخیراً شاهد این بودیم که وزیرخارجه رژیم صهیونیستی هم به طور رسمی حاکمان جدید سوریه را گروه تروریستی و بیثبات توصیف کرده است؛ آیا این رویکرد به بهانهای برای تداوم اشغالگری اسرائیل در سوریه خواهد شد؟
هر نظامی که در سوریه به قدرت برسد، برای اینکه به ثبات، توسعه و تحکیم برسد، نیاز به عوامل اولیه دارد که اولین آن ایجاد حاکمیت یکپارچه است؛ دوم آزادسازی سرزمینها با فراهمکردن منابع کافی برای دولتسازی است. ما شاهد هستیم که نیرویی که امروز در سوریه حاکم شده بهجای اینکه به دنبال این مسائل باشد، بیشتر خواهان حمایت کشورهایی مثل ترکیه و قطر است که هرکدام دغدغههای خودشان را دارند که با آنها گریبانگیر هستند.
قاعدتاً این کشورها، تصمیمگیران خوبی برای سوریه نیستند و مسئله مهم دیگری که وجود دارد این است که سوریه کشوری است که دوران پساجنگ خود را میگذراند و نیازمند بازسازی است و هر دولتی که حاکم میشود باید توسعه و چشمانداز توسعه را در چنین شرایطی برای مردم خودش فراهم کند که عدم این توسعه در نظام بشار اسد پس از جنگ، موجب سقوط آن شد.
کشورهایی هم که در داخل سوریه بازیگری میکنند، توانایی بازسازی و توسعه با این حجم از تخریب و ویرانی را ندارند؛ کما اینکه دولت جدید سوریه هم با توجه به شرایط فعلی و انباشت چالشهایی که در سوریه وجود دارد، در مدت کوتاهی با مشکل مواجه خواهد شد
باید دیدگاههایی از دشمن بودن صهیونیستها برای گروههایی که امروز بر سوریه تسلط دارند، تعریف بشود؛ اما در حال حاضر این گروهها تعارض خود را با جمهوری اسلامی تعریف کردند. البته لازم به ذکر است که جمهوری اسلامی سابقه حمایت از مقاومت فلسطین در سالهای گذشته را دارد و به همین خاطر ممکن است تصور کنونی گروههای مسلح سوریه در ماههای آینده با چالش مواجهه شود و نگاهشان به ایران تغییر پیدا کند.
به همین خاطر رژیم صهیونیستی میتواند از طرفی بهعنوان اصلیترین دشمن برای تحریرالشام و از طرف دیگر، عامل محرک حفظ روحیه و ایدئولوژی سوریه نقش ایفا کند و این عناصر را به گروههای مبارز علیه خود تبدیل کند. صهیونیستها باوجود اینکه خاک سوریه را اشغال کردند؛ اما بسیار نگران هستند که این ظرفیت و پتانسیلی که اکنون در این گروههای مسلح و شبهنظامی وجود دارد، به نیروی برای مبارزه با اسرائیل تبدیل شود.
** روابط ایران و سوریه در تحولات آینده به چه سمتی خواهد رفت؛ آیا این رابطه در دگرگونیهای پیشرو منجر به بازگشت تعاملات اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی خواهد شد؟
ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی سوریه به سمتی در حال حرکت است که باید با بازیگرانی غیر از همسایگان خود ارتباط داشته باشد و بتواند از آنها کمک بگیرد که این کشورها میتوانند بازیگرانی نظیر کشورهای حاشیه خلیجفارس باشند؛ زیرا همسایگان سوریه تهدیدات بالقوهای برای این کشور هستند؛ مثل ترکیه که روحیات استعماری و خلافت عثمانی را در سر دارد و علاوه بر اینها اشغالگر هم هست، یا لبنان و اردن که کشورهای کوچکی هستند که پتانسیل نقشآفرینی جدی برای این کشور را ندارند.
همانطور که حافظ اسد در زمان جنگ هشتساله دفاع مقدس به قدرت جمهوری اسلامی ایران متکی شد، به نظر میرسد سوریه بازهم به دنبال قدرتهای بیرونی منطقه و غیرهمسایه خواهد رفت، بهخصوص اینکه کشورهای عربی به دنبال زعامت بر سوریه هستند و سوریه این را در مقطعی تجربه کرده است؛ اما ایران به دنبال این است که بهعنوان یک شریک وارد بشود و این میتواند در آینده، طی یک فرایند به انتخاب مطلوبی برای سوریه تبدیل بشود.
باتوجهبه همپیمانی ویژه ترکیه و آمریکا و شرایطی که رژیم صهیونیستی در آن به سر میبرد، علاوه بر ایران، این شراکت میتواند برای روسیه هم فراهم بشود و روابط آینده سوریه به سمت بازیگرانی که قصد زعامت بر این کشور را ندارند سوق پیدا کند.
لذا به نظر میرسد بازگشت ایران به سوریه با ایجاد یک رابطه شراکتآمیز و حتی راهبردی در آینده دور از ذهن نخواهد بود. اینکه ما مثل گذشته بهصورت نظامی در سوریه حضور پیدا کنیم بستگی به تحولات آینده سوریه دارد و اصلاً اگر روابط شراکتآمیزی که ذکر شد شکل بگیرد، توافقات کلانتر از اقتصادی را شاهد خواهیم بود.
لازم به ذکر است که حضور ایران و روسیه، یک انتخاب برای سوریه نبود و بلکه الزام بود و سوریه بشار و حافظ اسد این انتخاب را کرد و احتمال میرود حاکمان دمشق، فارغ از اینکه هرکسی باشد، به سمت این تصمیمات خواهند رفت.