دوشنبه 5 آذر 1403

ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر

وب‌گاه تابناک مشاهده در مرجع
ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر

تئوریسین نظام جدید سیاسی ایران 9 روز بعد از شهادت سرلشگر محمدولی‌الله، اولین نظامی ترور شده در خیابان پهلوی تهران به ضرب شلیک به گوش و مغز، به شهادت رسید.

به گزارش تابناک، امروز 11 اردیبهشت ماه چهل و سومین سالگرد ترور آیت‌الله شهید مرتضی مطهری، دومین شخصیت ترور شده در نظام جدید سیاسی ایران در سال 1358 است.

حمید نیکنام، محمدعلی بصیری و وفا قاضی‌زاده با پرسه زدن در کوچه پارک امین‌الدوله در تقاطع کوچه هفدهم خیابان فخرآباد تهران استاد را هدف گلوله‌های تروریست‌های فرقان قرار دادند. محمدعلی بصیری فردی بود که با اسلحه رولور از فاصله دو تا سه متری به استاد مطهری شلیک کرد. او در یکی از دانشگاه‌های فیلیپین درس خواند و اطلاعات دینی و عقیدتی کمی داشت. این گروهک تروریستی 9 روز قبل در سوم اردیبهشت سرلشگر محمدولی‌الله قرنی اولین رییس ستاد کل ارتش ایران را ترور کرد.

مرتضی کیست؟

سکینه و محمدحسین در تابستان 1284 یک سال قبل از امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین شاه ازدواج کردند و مرتضی، چهارمین فرزندشان در تاریخ 13 بهمن 1298 در فریمان خراسان به دنیا آمد. او چهار برادر و دو خواهر داشت.

مادرش دختر آخوند ملاجعفر و پدرش شیخ محمدحسین پسر ملا محمدعلی کیخا، به هوش، صداقت، طب و خیرخواهی برای مردم شهره بودند.

مرتضی نوه ملا محمدعلی کیخا از روحانیون برجسته اواسط قرن سیزدهم هجری ساکن دهکده کنگ‌پیران بخش پشت آب شهرستان زابل بود. مهدی، محسن و محمدحسین فرزندان ملا بودند. این عالم دینی در پاییز سال 1257 به همراه خانواده این روستا را ترک کرد و در 75 کیلومتری شهر مشهد در روستای فریمان سکونت کرد.

محمدحسین اواخر دهه 1260 به قصد تحصیل علوم دینی و حوزوی از فریمان به نجف نزد ملا محمدکاظم خراسانی ملقب به آخوند خراسانی، همشهری ملا محمدعلی کیخا، پدربزرگش رفت و برای اعمال حج راهی مکه و مدینه شد و در سال 1275، سال ترور ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی، به ایران برگشت.

پدر مرتضی از زمان رواج یافتن سجل در دوره رضا شاه در ایران نام‌فامیلش را به مطهری تغییر داد.

مرتضی، روخوانی قرآن و صرف و نحو عربی را نزد پدرش شیخ محمدحسین آموخت و از 12 سالگی همزمان با سال‌های قحطی بزرگ ایران در سال 1296 در دوره سلطنت احمدشاه به حوزه علمیه مشهد رفت. او به اتفاق برادرش محمدعلی دو سال در مدرسه ابدال خان مشهد مقدمات علوم اسلامی را فرا گرفت و، چون در سال 1314 منزل مسکونی خانوادگی‌شان به منظور احداث فلکه‌ای در فریمان تخریب شد مرتضی و برادرش به زادگاه خود برگشتند و نتوانستند ادامه تحصیل دهند. آنان به مطالعه کتاب‌های پدر پرداختند تا سال 1315 به قم نقل مکان کرد و در حوزه علمیه قم حجره گزید.

حضور مرتضی جوان در قم چند روز بعد از درگذشت آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، موسس حوزه علمیه قم انجام شد.

او که 15 سال در مدرسه فیضیه قم حضور داشت، کتاب‌های مطول و شرح لمعه را نزد آیت‌الله محمد صدوقی سومین شهید محراب پس از انقلاب و آیت‌الله سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی از مراجع تقلید بزرگ شیعه آموخت و فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول را نزد سیدروح‌الله خمینی، فلسفه الهیات شفای بوعلی و برخی دروس دیگر را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی، اخلاق و عرفان را نزد آیت‌الله حاج میزرا علی آقا شیرازی، اصول را نزد آیت‌الله سید محمدحجت و فقه را نزد آیت‌الله سیدمحمد محقق داماد آموخت. او برای یاد گرفتن برخی علوم دینی مدت‌ها به بروجرد نزد آیت‌الله سیدحسین طباطبایی بروجردی در رفت و آمد بود.

شیخ مرتضی در سال 1331 با عالیه روحانی دختر یکی از روحانیون مشهدی ازدواج کرد و صاحب چهار دختر به نام‌های فریده، وحیده، سعیده و حمیده و سه پسر به نام‌های محمد، مجتبی و علی شد.

او در سال 1331 از قم به تهران مهاجرت کرد و در مدرسه مروی در بازار بزرگ تهران به تدریس و تألیف کتب دینی و انجام سخنرانی‌های مختلف در دانشگاه‌ها و مساجد تهران پرداخت.

دکتر مطهری در سال 1334 اولین جلسه تفسیر قرآن انجمن اسلامی دانشجویان را برگزار کرد و چند ماه بعد جزو اساتید دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران شد و تدریس را علاوه بر مدرسه مروی در دانشکده الهیات تهران نیز آغاز کرد. استاد مطهری پس از تشکیل انجمن اسلامی پزشکان در سال 1337 از سخنرانان اصلی این انجمن بود که این حضور تا زمان شهادت ایشان تا سال 1358 ادامه داشت. او علاوه بر تحصیل علوم دینی و عقلی در امور اجتماعی و سیاسی نیز فعال بود و با گروه‌های مختلف سیاسی از جمله گروه فداییان اسلام در ارتباط بود.

عباس هادی‌زاده، احمد یزدی، علی لاریجانی و مجید عباسپور داماد‌های خانواده مطهری هستند.

درخشش مرتضی

وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران در دهه 1340 و علنی شدن مبارزات سیدروح الله خمینی، رهبر نهضت علیه پهلویِ پسر، استاد مطهری را از سال 1341 مصمم به حضور مستمر و پیوسته کنار امام خمینی کرد. اقدامات اجتماعی و فرهنگی او در این دوره به مرور جایگاه ایدئولوژیک، مدیریتی و اجرایی او نزد رهبر فقید انقلاب اسلامی را نمایان‌تر از قبل کرد.

مشهودترین این اقدامات سازماندهی قیام 15 خرداد 1342 در تهران بود. اگر چه سخنرانی مهیج استاد علیه شخص شاه در ساعت 1 بامداد چهارشنبه 15 خرداد 1342 انجام شد، اما این ساعت مانع بازداشت و زندانی شدن 43 روزه استاد توسط شهربانی تهران نبود، اما او و دیگر بازداشت‌شدگان یک ماه و نیم بعد و در اواخر تیر 1342 به دلیل اعتراض علمای تهران و مهاجرت جمع دیگری از روحانیون به تهران و فشار افکار عمومی بر رژیم، آزاد شدند.

او پس از آزادی از زندان به دایره سخنرانی‌هایش افزود. سخنرانی دردانشگاه تهران، انجمن اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی پزشکان و مساجد هدایت جمهوری و مسجد جامع نارمک از محل‌های ثابت سخنرانی‌های استاد بود. استاد مطهری همراه جمعی دیگر حسینیه ارشاد تهران را در سال 1346 تاسیس کرد و سه سال بعد به دلیل برخی اختلاف‌نظر‌ها با برخی از اعضای هیات مدیره آن از عضویت در آن استعفاء داد.

پس از تشکیل هیات‌های مؤتلفه اسلامی به نمایندگی از امام امت به همراه چند روحانی دیگر عهده‌دار مدیریت و رهبری این هیات‌ها شد. نفوذ و شناخت او در پرونده شناسایی و دستگیری کادر رهبری هیات‌های موتلفه اسلامی خودنمایی کرد. ماجرا از این قرار بود که پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر 41 ساله محمدرضا شاه و دستگیری و اعدام محمد بخارایی ضارب حسنعلی منصور و عضو گروه فداییان اسلام و از شاگردان استاد مطهری، کادر رهبری هیات‌های مؤتلفه اسلامی که استاد مطهری نیز جزو آنان بود شناسایی و دستگیر شدند، اما به لطف قاضی پرونده ایشان که مدتی دانشجوی استاد در قم بود از مهلکه جان سالم به در برد.

پس از تبعید امام خمینی (ره) در 13 آبان 1343 به ترکیه مسؤولیت استاد سنگین‌تر شد. رژیم پهلوی به بهانه صدور اعلامیه‌ای مشترک به امضای آیات عظام علامه محمدحسین طباطبایی، شیخ سید ابوالفضل مجتهد زنجانی و دکتر مرتضی مطهری در سال 1348 برای حمایت از آوارگان فلسطینی و جمع‌آوری کمک‌های نقدی و غیرنقدی و قرائت این اعلامیه در مراسم رسمی حسینیه ارشاد، استاد را دستگیر و مدتی در زندان انفرادی محبوس کرد.

با استمرار فعالیت‌های فرهنگی - سیاسی دکتر مطهری در سال‌های 1349 تا 1354 در مراکز مذهبی معروف تهران از جمله مسجدالجواد میدان هفت تیر، حسینیه ارشاد و مسجد جاوید توسط ساواک تعطیل و ایشان بار دیگر دستگیر و مدتی زندانی شد.

رژیم پهلوی که تحمل روشنگری‌ها و تئوریزه کردن شریعت اسلام را نداشت استاد را از همان سالِ دستگیری در سال 1354 تا پایان عمر رژیم پهلوی ممنوع‌المنبر کرد.

زایش ایدئولوژی

تبیین ایدئولوژی اسلامی و مانیفست دینی جمهوری اسلامی توسط استاد مطهری منحصربه‌فردترین اقدام و ارثیه ایشان بود. ایشان این جهان بینی را از طریق سخنرانی‌ها، تدریس در مساجد و دانشگاه‌ها و نوشتن کتاب‌های فراوان به یادگار گذاشت. اهمیت تبیین ایدئولوژی جمهوری اسلامی زمانی مضاعف شد که گروهک‌های التقاطی و تندرو به دلیل افزایش تبلیغات گروه‌های چپ در دانشگاه‌ها و محیط‌های پر تردد جوانان در سال‌های 1351 تا 1357 بیشتر شد.

استاد به خطر فکری و التقاطی سازمان مجاهدین خلق یا همان سازمان منافقین پی برد و تلاش زیادی داشت تا مردم و مسوولان در دام این سازمان تروریستی نیفتند. شاگرد باهوش و سیاس امام خمینی به خوبی توانست پی به ماهیت ناپایدار و غیرقابل اعتماد ایدئولوژی فکری منافقین ببرد.

به دلیل نیاز شدید حوزه علمیه قم به علوم جدید و قرائت‌های نوین از فقه شیعه، امام خمینی در سال 1355 از استاد مطهری خواست تا هفته‌ای دو روز به شهر قم سفر کند و طلاب و فاضلای حوزه علمیه قم را با مسائل سیاسی روز و قرائت جدید از فقه اسلامی آشنا کند.

دکتر مطهری در سال 1355 به دلیل شدت گرفتن اختلافات فکری با امیرحسین آریان‌پور، استاد کمونیست دانشکده الهیات دانشگاه تهران و عضو حزب توده خودش را زودتر از موعد مقرر از دانشکده بازنشسته کرد. او معتقد بود نباید یک مارکسیست در دانشکده الهیات تدریس کند، اما به دلیل حمایت رژیم از مارکسیست‌ها ایشان ناچار به استعفا شد.

علت شکست قیام 15 خرداد 1342 فقدان وجود تشکیلات منسجم آسیب‌شناسی شد. امام در سال 1356 با حمایت از استاد مطهری، نخستین هسته جامعه روحانیت را شکل داد و اساسنامه آن در سال 1357 نوشته شد. برنامه‌ریزی برای انجام راهپیمایی‌ها، سخنرانی در مساجد، تهیه شعار‌ها و هماهنگی و سازماندهی مبارزه ضد رژیم عمدتا بر عهده جامعه روحانیت مبارز بود.

ارتباط در تبعید

ارتباط استاد مطهری با امام (ره) در دوران تبعید از طریق یک واسطه انجام می‌شد، اما این ارتباط از سال 1355 با سفر او به نجف اشرف به صورت مستقیم شد. استاد مطهری با سفر به تبعیدگاه امام در نجف از نزدیک درباره مسائل مهم نهضت با ایشان همفکری و مشورت کرد. نقش استاد مطهری در اداره نهضت به خصوص پس از مرگ پرابهام سید مصطفی خمینی پسر بزرگ امام پررنگ‌تر از قبل شد. ایشان در سال‌های تبعیدِ امام در نوفل لوشاتو به آنجا هم سفر کرد و نقش حلقه اتصال امام و امت را محکمتر از قبل کرد. در سفر استاد مطهری به فرانسه رهبر فقید انقلاب اسلامی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب کردند.

در طلیعه انقلاب اسلامی و روز بازگشت امام خمینی (ره) به ایران نیز استاد مطهری مسؤول کمیته استقبال شد.

نقش آفرینی شگرف و ایده‌پردازی عمیق استاد مرتضی مطهری از ایشان در ذهن و دل دشمنان نظام جمهوری اسلامی چنان کینه‌ای ایجاد کرد که تصمیم به حذف فیزیکی ایشان گرفتند.

ماجرای ترور

ساعت 22 و 20 دقیقه روز سه‌شنبه شب 11 اردیبهشت 1358 پس از خروج استاد مطهری از جلسه شورای انقلاب که در منزل یدالله سحابی از موسسان نهضت آزادی برگزار شد، حمید نیکنام، علی بصیری و وفا قاضی‌زاده از اعضای گروهک تروریستی فرقان از تاریکی شب و خلوتی تقاطع کوچه پارک امین‌الدوله و کوچه هفدهم فخرآباد استفاده کردند و با شلیک چند گلوله ایشان را از ناحیه سر هدف قرار دادند و به شهادت رساندند.

علی مطهری درباره نحوه شهادت پدرش گفت: «مهندس کتیرایی و دیگران متوجه این واقعه شدند و به سرعت او را به بیمارستان طُرفه در خیابان بهارستان می‌رسانند، اما در بیمارستان، پزشکان نظر می‌دهند که پدرم شهید شده است و امکان مداوا و بهبودی او به هیچ وجه ممکن نیست. گلوله از زیر بناگوش راست، وارد و از بالای ابروی چپ خارج شده بود.»

پیکر آیت‌الله دکتر مرتضی مطهری یک روز در بیمارستان طرفه نگه داشته شد و صبح پنجشنبه 13 اردیبهشت 1358 از دانشگاه تهران تشییع و در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. روحش شاد یادش گرامی

سالروز شهادت استاد شهید مرتضی مطهری در تقویم کشورمان روز معلم نامگذاری شد.

مرثیه روح‌الله

رهبر فقید انقلاب اسلامی ساعتی بعد از ترور استاد در پیامی مکتوب چنین نوشتند: «اینجانب به اسلام و اولیای عظیم‌الشأن آن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ضایعه اسف‌انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می‌کنم. تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجروی‌ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود.

من فرزند بسیار عزیزی را از دست دادم و در سوگ او نشستم که از شخصیت‌هایی بود که حاصل عمرم محسوب می‌شد. در اسلام عزیز با شهادت این فرزند برومند و عالِم جاودان ثُلمه‌ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست و تبریک در داشتن این شخصیت‌های فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوه خود نورافشانی کرده و می‌کنند.

من در تربیت چنین فرزندانی که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می‌بخشند و به ظلمت‌ها نور می‌افشانند، به اسلام بزرگ، مربی انسان‌ها و به امت اسلامی تبریک می‌گویم. من گرچه فرزند عزیزی را که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.

مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملأ اعلی پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و تروریست‌ها نمی‌توانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که به خواست خدای توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می‌شوند.

اینجانب روز پنجشنبه 13 اردیبهشت 1358 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت، عزای عمومی اعلام می‌کنم و خودم در مدرسه فیضیه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می‌نشینم. از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می‌نمایم. سلام بر شهدای راه حق و آزادی.»

ایشان سه روز بعد در مراسم گرامیداشت استاد شهید در مدرسه فیضیه قم هم گفتند: «این رجل فاجری که خون عزیز ما را به زمین ریخت، تأیید کرد دین خدا را. یعنی خدا دین خودش را به او تأیید کرد. با ریختن خون عزیز ما، تأیید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزی‌هاست. بریزید خون‌ها را؛ زندگی ما دوام پیدا می‌کند. بکُشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می‌شود. ما از مرگ نمی‌ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید. دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را می‌کشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت می‌کردید؛ مباحثه می‌کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است.

منطق اسلام ترور را باطل می‌داند. اسلام منطق دارد؛ لکن با ترور شخصیت‌های بزرگ ما، شخص‌های بزرگ ما، اسلام ما تأیید می‌شود. نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ایران، باز زندگی از سر گرفت. اگر یک سستی، ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد. اگر نبود شهادت این مرد بزرگ، و اگر مرده بود این مرد بزرگ در بستر خودش، این تأیید نمی‌شد؛ این موج برنمی خاست. الآن موجی در همه دنیا، همه دنیا، همه دنیایی که به اسلام علاقه دارند، این موج بلند شد. سایر کشور‌ها هم؛ برادرانمن نترسید از موج.»

منابع:

روزنامه کیهان دهم اردیبهشت 1391

کیهان فرهنگی شماره، سال 28، شماره 280 و 281

صحیفه امام - جلد هفت - صص 178 و 179 و 183 و 184

انتشارات صدرا - زندگی نامه استاد شهید دکتر مرتضی مطهری

منبع: ایسنا
ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر 2
ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر 3
ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر 4
ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر 5
ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر 6
ترور مغز متفکر 9 روز بعد از شهادت سرلشگر 7